فارسی
دوشنبه 28 خرداد 1403 - الاثنين 9 ذي الحجة 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

افرادى كه رابطه دوستى و برادرى با آنها ممنوع است

افرادى كه رابطه دوستى و برادرى با آنها ممنوع است

در روايتى امام باقر عليه السلام از پدر بزرگوارشان امام سجاد عليه السلام نقل مى كنند كه فرمودند:
كان اميرالمؤ منين عليه السلام يقول على منبر الكوفِة : يا معشر المسلمين ! لِيُؤ اخى المسلمُ المسلم ، و لا يُواخِيَنَّ الفاجر و لا الاَحمق و لا الكذَّاب ، فانَّ الفاجر يُزَيِّن لك فعله ، و يَحُثُّك اءنَّك تاءتى مثله ، و لا يُعينُك على اءمر دينك و لا دنياك فَمدخَلَهُ عليك و مَخرَجَه من عندك شين عليك . و اما الاحمق فانّه لا يطيع مرشدا و لا يستطيع صرف السوء عنك ، و ربَّما اءراد اءن ينفعك فيضُرُّك بعده خير مِن قُربِه ، و سكوتُه خير مِن منطقِه ، و موتُه خير مِن حياته . وَ اَمَّا الكذّاب فانَّه لا ينفعك سبب لك العداوَةَ و يثبت لك السَّخائم فى الصُّدور و يُفشى سرَّك و يَنقُلُ حديثَك و ينقُلُ اءحاديث النَّاس ‍ بعضهم الى بعض (675).
اميرالمؤ منين عليه السلام بر فراز منبر مسجد كوفه مردم را موعظه مى كردند: اى گروه مسلمانان با يكديگر برادرى كنيد! اما از برادرى با فاجران ، احمقان و دروغ گويان بپرهيزيد. در اين روايت سه گروه مورد نهى قرار گرفته اند:
يكى افرادى كه به گناه آلوده اند؛ يعنى كسانى كه از انجام گناه پروا و پرهيز ندارند؛
طايفه ديگر، گروهى كه در ادراكات توانمند نيستند و اصطلاحا در عرف از آنها تعبير به احمق مى شود؛
و طايفه سوم ، افرادى كه با دروغ گويى خو گرفته اند.
حضرت ، اين گونه دليل مى آورند: فاجر گناهكار، در مقام توجيه گناه و افعال خود است ؛ و به همين دليل هيچ وقت كار زشت را در ملاءعام انجام نمى دهد و اگر هم انجام داد، سعى مى كند پوشش و توجيهى براى آن بيابد و بعد از آن ديگران را به انجام آن گناه تشويق مى كند. بنابراين ، اولين خطر در ارتباط با اين دسته از افراد اين است كه انسان به گناه آلوده مى شود.
خطر دوم اين است كه او هرگز در امور دين و دنيا به انسان كمك نخواهد كرد؛ چون انسانى است كه در دين و اعتقادات خود، ضعيف است ، مرتكب گناه مى شود و طبعا وقتى كسى با خلاف كارى خو گرفته باشد، نمى تواند ديگران را در امر دين و دنيايشان كمك كند.
خطر سوم اين است كه انسان را به همان طايفه منتسب مى كند و موجب ننگ و بدنامى مى شود؛ با اين توضيح كه معمولا قضاوت مردم درباره انسان ها، بر اساس روابط و دوستى شان با ديگران است . در عرف هم وقتى مى خواهند بدانند فردى چگونه است ، مى گويند ببينيد با چه كسى رابطه دارد و همنشين و دوستش كيست ؟ هر قضاوتى كه در مورد دوست انسان داشته باشند، درباره خود او هم خواهند داشت .
گروه دوم كه دوستى با آنها نهى شده ، احمقان هستند كه حضرت ، علت آن را چنين ذكر مى فرمايند كه انسان بى خرد، به خاطر كمبود سرمايه عقل ، هرگز از انسان عاقل پيروى نمى كند و به ذهنيات خود توجه دارد؛ بنابراين هرگز نخواهد توانست مرشد خوبى باشد؛ چون نه سرمايه اى دارد و نه حاضر است از سرمايه ديگران بهره مند بشود و از طرفى براى انسان هاى ديگر نيز نمى تواند مفيد باشد. و ديگر اين كه نخواهد توانست پستى ها و زشتى هاى انسان را از او دفع كند و چه بسا در مقام نفع رسانى ، به انسان ضرر مى زند. بنابراين دور بودنش از انسان بهتر از نزديك بودن ؛ و ساكت بودنش ‍ بهتر از سخن گفتن است و خلاصه مرگش بهتر از زندگى است ؛ چون نه براى خود مفيد است نه براى ديگران .
گروه سوم كه در كلام حضرت ، دوستى با آنها نهى شده ، انسان هايى هستند كه به دروغ گويى خو گرفته اند و كذابند؛ يعنى همه زندگى آنها با دروغ آميخته است . ارتباط با اين گروه ، هرگز براى انسان مفيد نخواهد بود. علتش اين است كه انسان دروغ گو مى تواند كينه را در دل انسان جا بدهد؛ چون از ديگران مطالبى را نقل مى كند و از طرفى راست نمى گويد. به طور طبيعى انسان به افراد ديگر بدبين مى شود و كينه ديگران را در دل مى كارد و باعث مى شود كه اين كينه ها در دل انسان راسخ شود و به هيچ قيمتى پاك نشود.
ديگر اين كه به افشاى اسرار دوستانش مى پردازد و ناخودآگاه به نمامى روى مى آورد كه اين خصلت مى تواند در ارتباطات انسان با ديگران تاثيرات منفى بسيارى بگذارد.
در روايت ديگرى كه در همين باره ذكر شده است گروه هايى را كه نمى توان با آنها عهد اخوت بست چهار گروه مى داند و علاوه بر سه گروه ذكر شده انسان هاى ترسو را نيز اضافه كرده است . علتش را هم در اين روايت ذكر مى كنند و مى فرمايند: انسان ترسو از همه چيز مى ترسد، حتى از تو مى ترسد و رويگردان است . بنابراين به انسان ها توصيه شده است كه از ايجاد رابطه با چهار گروه پرهيز شود:
اول ، افرادى كه آلوده و مشهور به گناهند.
دوم ، افرادى كه از سرمايه عقل بهره مند نيستند.
سوم ، افرادى كه مبناى زندگى شان دروغگويى است .
چهارم ، انسان هاى ترسو.
نكته ديگرى كه در فرمايش امام سجاد عليه السلام درباره حقّ برادر مؤ من آمده و نياز به توضيح دارد، اين است : كه ميان وى و وسوسه هاى شيطانى او حائل شود و او را نصيحت و براى او خيرخواهى كند. خيرخواهى و حائل شدن بين وسوسه هاى شيطانى و او، مى تواند صورت هاى مختلفى داشته باشد:
مؤ من آيينه مؤ من است
يكى از ساده ترين راه هايى كه به بيان بسيار روان و كوتاه در معارف ما مكرر ذكر شده ، اين است كه براى او مانند آينه باشد كه المؤ من مرآة المؤ من (676)؛ مؤ من آيينه مؤ من است . اين تعبير براى همگان بسيار ساده و قابل فهم است ، اما از اين روايت مى توانيم دو تفسير داشته باشيم :
يكى اين كه انسان به وسيله برادر مؤ من خود، زشتى ها، پليدى ها و اشكالات اخلاقى خود را ببيند؛ يعنى از كردار نيك و رفتار صحيح او، به رفتار نامناسب خود پى ببرد و درصدد برطرف كردن آنها برآيد. به عبارت روشن تر اين من هستم كه مى توانم چهره باطن خود را در اعمال و رفتار برادرم ببينم و مثل آيينه ، زشتى ها و بدى هاى خود را در آن حس كنم و از بين ببرم . وقتى انسان مقابل آيينه مى ايستد، اگر در چهره اش اشكالى باشد، به طور طبيعى در آينه مى بيند و درصدد برطرف كردن آن برمى آيد. بر اين برداشت شاهدى هم از روايات داريم ؛ در روايتى از اميرالمؤ منين عليه السلام در توصيه هاى خود به كميل نقل شده است ، كه چنين فرموده اند:
يا كميل ! المؤ من مرآة المؤ من لاءنَّهُ يَتَاءَمَّلُهُ و يَسُدُّ فَاقَتَهُ و يُجَمِّلُ حالَتَهُ(677).
((اى كميل ! مؤ من آيينه مؤ من است ؛ چرا كه با دقت در آن مى نگرد، نيازهاى باطنى و نقص هاى معنوى خود را به وسيله تاءمل در آن از بين مى برد و حالات معنوى و خصايص نفسانى خود را جمال و زيبايى مى بخشد)).
توجيه دوم اين است كه مؤ من براى برادرش مثل آيينه است ؛ همان طور كه آيينه به انسان خيانت نمى كند و واقعيت آن چنان كه هست به او نشان مى دهد، مؤ من هم بايد بدى ها، زشتى ها و وسوسه هاى شيطانى نفس برادر خود را براى ديگران بيان نكند و فقط به خود او بگويد. در روايتى حضرت مى فرمايند:
رَحِمَ اللَّه مَن اءهدى الىَّ عيوبى (678).
((رحمت خدا بر كسى كه مرا به عيوبم آگاه كند)).
در روايت ديگرى از امام صادق عليه السلام آمده است :
اءحب اخوانى الىَّ من اءهدى الىَّ عيوبى (679).
((بهترين برادران من كسى است كه اشكالات مرا به من هديه كند)).
در سخن ديگرى از اميرالمؤ منين عليه السلام نقل شده است كه مى فرمايند:
لِيَكُن آثَرُ النَّاس عندك من اءهدى اليك عيبك ، و اءعانك على نفسك (680).
((از ميان دوستانت كسى را برگزين كه عيب هاى تو را به تو هديه كند و براى خودسازى ، تو را يارى دهد)).
مؤ من آيينه مؤ من است ؛ بدى هايى را كه در نهايت موجب آزار و اذيت او مى شود از او بزدايد. مؤ من چهره برادر دينى خود را از بدى ها تنزيه مى كند.
وقتى انسان واقعا بدى را آن طور كه هست ببيند قطعا به رفع آن اقدام مى كند؛ چرا كه انسان همان طور كه دوست دارد چهره ظاهرى خود را از زشتى ها و پليدى ها تطهير كند، علاقه دارد چهره باطنى خويش را هم پاكيزه كند.
در اين جا توجه به اين مطلب لازم است كه معناى آينه بودن مؤ من اين نيست كه فقط بدى هاى برادر مؤ منش را ببيند. از اميرالمؤ منين عليه السلام نقل شده است كه فرمودند:
الاشرار يَتَتَبَّعونَ مَساوِىَ النَّاس ، و يَترُكون مَحاسِنَهم ؛ كما يتتبَّع الذُّباب المواضعَ الفاسدةَ(681).
((افراد شرور هميشه دنبال يافتن بدى هاى مردم هستند، درست مثل مگسى كه صورت زيبا و دوست داشتنى را رها مى كند و روى مواضع فاسد مى نشيند)).
انسان هاى شرور همه خوبى ها و خيرات برادر مؤ من خود را ناديده مى گيرند و فقط زشتى هاى او را به رخش مى كشند. اين يكى از زشت ترين شيوه هاى ارتباطى مؤ منان با يكديگر است . گاهى هم افرادى هستند كه به ظاهر با ديگران پيمان دوستى مى بندند تا به عيب هاى آنان آشنا شوند و بتوانند از آن عيوب ، عليه آنها سوءاستفاده كنند و دست به افشاگرى بزنند و آبروى مؤ من را در معرض خطر قرار دهند. اين عده غافلند كه اين سيره انسان هاى بدسيرت است . در حكم عيسى بن مريم عليه السلام آمده است كه فرموده اند:
يا عَبيدَ السوء! تَلومون النَّاس على الظنِّ و لا تَلومون اءنفسكم على اليقين (682).
((اى بندگان زشتى ! مردمان را بر آنچه شايد در آنها باشد ملامت مى كنيد؛ حال آن كه نفس خود را بر بدى هايى كه به يقين در شما هست ملامت نمى كنيد)).
پس مهم اين است كه مؤ منان در ارتباط خود با ديگران واقعا به منزله آيينه باشند؛ آيينه اى كه همه آنچه را كه هست نشان مى دهد؛ همان طور كه زشتى ها را نشان مى دهد، محاسن را نيز نشان مى دهد.
نكته مهمى كه بايد بدان اشاره كنيم اين است كه انسان اگر زشتى و نقصى در برادر مؤ من خود مى بيند، براى اين كه بين او و وسوسه هاى شيطانى حائل شود، بايد او را از انجام زشتى ها و تخلق به اخلاق ناپسند نهى كند و به راه صحيح و درست هدايت كند و در واقع ناصح باشند نه ملامتگر. حتى ممكن است انسانى در طول حيات دچار خطا و گناهى شود كه در سايه آن گناه ، استحقاق حد خوردن هم داشته باشد، ولى در معارف و سخنان اهل بيت عليهم السلام تصريح شده است كه نبايد او را ملامت كرد:
اذا زَنَت خادمُ اءحدِكم فليَجلِدها الحدَّ و لا يُعَيِّرها(683).
((اگر خدمتكار يكى از شما مرتكب زنا شد او را حد بزنيد ولى سرزنش و ملامتش نكنيد)).
خلاصه اين كه اگر انسان به اشكالات برادر مؤ منش وقوف پيدا كرد، براى هدايت او در مقام توصيه و تذكر برآيد؛ نه اين كه زبان به ملامت و بدگويى او باز كند. مرحوم كلينى روايتى از امام صادق عليه السلام نقل كند:
من اءنَّب مؤ منا اءنَّبه اللَّه فى الدُّنيا و الاخرة (684).
((كسى كه مؤ منى را مورد سرزنش و ملامت قرار دهد، خدا در دنيا و آخرت موجبات ملامت و سرزنش او را فراهم خواهد كرد)).
در اواخر بيان امام سجاد عليه السلام در حقّ برادر تعبير قابل توجه و دقتى آمده است كه اخوت را مبتنى به قصد قربت مى كند. به تعبير امام سجاد عليه السلام و الاقبال عليه فى اللَّه و براى خدا به او اقبال داشته باش . در اين بيان ، حضرت ارزش دوستى و قوام و دوام آن را به خدايى بودن آن دانسته ، مى فرمايند: در صورتى كه براى خدا باشد پايدار خواهد بود. و اگر روابط و پيوندها بدون خدا و ياد و ولايت امر او باشد، طبعا مستدام و قابل دوام نخواهد بود.
ثمره دوستى و برادرى در قيامت
ارتباطى كه بر اساس طمع ، منافع مادى و امور دنيوى باشد، به همان دليل كه اين عوامل و انگيزه ها، دوام و بقا ندارند، دوام نخواهند داشت . اما چون ذات ذوالجلال الهى تنها موجود باقى و هميشگى عالم است ، آنچه كه منتسب به ذات اقدس او شود، نيز باقى و هميشگى خواهد بود. بنابراين محبت و دوستى هايى كه لله و فى اللَّه باشد، مورد تمجيد و ستايش و توصيه فراوان واقع شده است . در روايتى كه به رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم نسبت داده شده است مى فرمايند:
انَّ المُتَحابِّين فى اللَّه يوم القيامةِ على منابرَ مِن نور قد اءَضاءَ نورُ وجوههم و نورُ اءَجسادهم و نورُ مَنابِرِهِم كُلَّ شى ء حتَّى يُعرَفوا به فيقال هؤ لاء المتحابُّون فى اللَّه (685).
((جزاى كسانى كه براى خدا، پيوند محبت با يكديگر بسته اند آن است كه در صحنه قيامت ، بر منابرى از نور قرار مى گيرند، كه نور چهره و بدن و حتى كرسى و منبر آنها همه چيز را روشن مى كند و اصلا اين جماعت به اين نور شناخته مى شوند و كسانى كه اين روشنايى را ببينند خواهند گفت : اين نور، نور افرادى است كه براى خدا با يكديگر پيوند دوستى بسته اند)).
در روايت ديگرى از امام باقر عليه السلام نقل شده است كه حضرت از قول جد بزرگوارشان حضرت رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم فرمودند:
اذا كان يوم القيامة جَمَع اللَّه الخلائق فى صعيد واحد، و يُنادى مُناد مِن عند اللَّه ، يسمع اءوَّلهم ... قال : ثمَّ يُنادى مُناد من عند اللَّه عزَّ و جَلَّ، يسمع آخِرُهم كما يسمع اءوَّلهم ، فيقول : اءَين جيرانُ اللَّه جل جلاله فى دارِه ؟ فيقوم عنق من النَّاس ، فتستَقبِلُهم زمرَة من الملائكةِ، فيقولون لهم : ماذا كان عملكم فى دار الدُّنيا فصِرتُم به اليوم جيران اللَّه تعالى فى دارهِ؟ فيقولون كنَّا نَتَحابُّ فى اللَّه عزَّ و جَلَّ و نَتَباذَل ة فى اللَّه و نَتَوازَرُ فى اللَّه . فيُنادى مُناد من عند اللَّه : صدَق عبادى خَلُّوا سبيلهم لينطَلُقُوا الى جوار اللَّه فى الجنَّة بغير حساب . قال فينطَلِقون الى الجنَّة بغير حساب . ثم قال اءبوجعفر عليه السلام : فهؤ لاء جيران اللَّه فى داره ، يَخاف النَّاس و لا يخافون ، و يُحَاسب و لا يحاسبون (686).
((وقتى خداوند همه انسان ها را در صحنه قيامت ، جمع مى كند طورى همه اهل محشر، صدايش را مى شنوند؛ ندا مى دهد: همسايگان خدا كجا هستند؟ اين صدا در صحنه محشر، طنين مى افكند، سپس گردن هايى كشيده مى شود كه نشان دهند آنها جيران اللَّه هستند. سپس عده اى از ملائكه به استقبال آنها مى آيند و مى گويند كه شما در دنيا چه كرديد كه امروز همسايگان خدا هستيد؟! مى گويند: ما كار مهمى انجام نداده ايم ؛ مگر اين كه دوستى ها و محبت هاى خود را بر اساس محبت الهى استوار كرديم ؛ يعنى براى خدا پيوند بستيم پس از جانب خدا منادى ، ندا مى دهد اين بندگان راست مى گويند، راه را براى آنها باز كنيد، تا بدون حساب و كتاب قدم به جوار الهى بگذارند و همسايگان خدا شوند. در ادمه ، امام باقر عليه السلام فرمودند: اينان همسايگان خدا در خانه اويند؛ در صحنه محشر همه مردم خائف و ترسانند، ولى ايشان هيچ ترس و هراسى ندارند. همه مردم مورد محاسبه واقع مى شوند، ولى اينان از محاسبه معافند)).
اين آثار اخروى است كه صرف نظر از منافع دنيوى بر ارتباطات و روابط خدايى انسان ها مترتب است . در روايتى از وجود مقدس رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم آمده است كه :
انّ حولَ العرش منابر مِن نور، عليها قوم لباسُهم من نور، و وجوههم نور، لَيسُوا باءنبياء يَغبطُهم الانبياء و الشهداء قالوا: يا رسول اللَّه ! حلِّ لنا، قال : هم المتحابُّون فى اللَّه ، و المُتَجالسون فى اللَّه ، و المُتَزَاورون فى اللَّه (687).
((اطراف عرش الهى مكان هاى مرتفعى از نور وجود دارد. كه عده اى بر اين منابر قرار مى گيرند كه هم لباس آنها از نور است و هم چهره آنها. اينان پيامبران نيستند؛ بلكه كسانى اند كه پيامبران الهى و شهداى راه خدا بر آنها غبطه مى خورند؛ يعنى مقامى كه خدا به اين گروه داده ، مورد غبطه انبياى الهى و شهداى راه خدا است . عرض كردند: يا رسول اللَّه صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم اينها چه كسانى اند؟ حضرت فرمودند: كسانى اند كه دوستى هايشان با يكديگر، براى خدا است ، نشست و برخاست هايشان با يكديگر براى خدا است ، اگر به زيارت يكديگر مى روند براى خدا است و همه روابطشان را بر اساس خشنودى خدا قرار داده اند)).

0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

چهل گوهر از صدف زینت عبادت كنندگان(ع)
حكم قبول اسلام بعد از اسارت
هماهنگى در زندگى مشترك
تقیه شرط بقاء دین
خطرات دینی زمان امام سجاد(علیه السلام)
اخلاق امام سجاد (ع)
فصاحت و بلاغت امام سجاد
اهمیت دقت در انتخاب دوست
آیا امام سجاد ـ علیه السلام ـ در واقعه حرّه به ...
فرزند دو نژاد برگزیده خدا

بیشترین بازدید این مجموعه

دنيا در كلام امام سجّاد(ع)
سرفصل‏هایى از حركت سیاسى امام سجادعلیه السلام ...
چهل گوهر از صدف زینت عبادت كنندگان(ع)
تقیه شرط بقاء دین
حكم قبول اسلام بعد از اسارت
هماهنگى در زندگى مشترك
خطرات دینی زمان امام سجاد(علیه السلام)
الإمام زین العابدین علیه‏السلام :

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^