در فروع دين دو اصل آمده است : تولى و تبرى ؛ يكى دوستى دوستان خدا و ديگرى دشمنى دشمنان خدا. بنابر همين اصل است كه در موازين اعتقادى و اخلاقى به دوستى ائمه و دوستان آنان و دشمنى دشمنان ائمه هدى عليهم السلام توصيه شده است در روايات آمده است :
مَن اءحبّكم فَقَد اءحب اللَّه ، و مَن اءبغضكم فَقَد اءبغض اللَّه (692).
((كسى كه شما را دوست بدارد، خدا را دوست داشته ؛ و كسى كه شما را دشمن بدارد، خدا را دشمن داشته است )).
حال چرا دوست داشتن آنها دوست داشتن خدا و دشمن داشتن آنها، دشمن داشتن خدا است ؟ جواب روشن است ؛ چون آنها كسانى اند كه جز براى خدا و به ياد خدا و در راه خدا، هيچ قدمى برنمى دارند و هيچ لحظه اى از زندگى را بدون او سپرى نمى كنند.
و جعلنا منهم اءئمة يهدون باءمرنا لمّا صبروا(693).
((و از آنان امامان و پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما مردم را هدايت مى كردند؛ چون شكيبايى نمودند)).
در اين جا نكته بسيار مهم ، لطيف و دقيقى وجود دارد و آن اين كه نه تنها در مقابل مصيبت و مشكلات دنيا، صبر مى كنند و از معصيت خوددارى مى كنند، براى تنعمات دنيا و رسيدن به نعمت هاى آخرت نيز اشتياقى ندارند و صبورى پيشه مى كنند، و به روى هر چه در دنيا و آخرت غير خدا وجود دارد چشم مى بندند و به جز خدا به هيچ چيز نمى انديشند در زيارت مباركه جامعه كبيره آمده است كه :
و ذَلَّ كُلّ شى ء لكم (694).
((همه چيز ذليل او است )).
حتى ملائكه مقرب الهى هم در پيش او خاضع و ذليلند. به اين مرتبه كه مى رسد عين اللَّه مى شود؛ يد اللَّه مى شود؛ اءَذّن اللَّه مى شود. يعنى چيزى جز براى خدا نمى بيند، نمى شنود و انجام نمى دهد و آن وقت محبت به او، محبت به خدا مى شود و بغض نسبت به او دشمنى با خدا.
اگر مؤ منان دوستى ها و روابط خود را بر اين اساس و با محوريت اولياى الهى شكل دهند، دوستى با دوستان خدا و دشمنى با دشمنان خدا، هم موجب دست يافتن به يك زندگى واجد ارزش هاى معنوى است و هم موجب بقا و دوام اين دوستى ها و ارتباطات . مادامى كه مؤ منان آن محورى را كه ولى اللَّه است قبول داشته ، به آن معتقد باشند و دوستى هايشان ، بر آن مبنا صورت گيرد، اكرام ذات اقدس الهى خواهد بود.
نتيجه اين كه برادران و خواهران ايمانى و مواليان و شيعيان اهل بيت عليهم السلام ارتباطات و پيوندهايشان را بر اساس محوريت ائمه اطهار عليهم السلام قرار دهند و هرگز به خاطر مسائل و منافع دنيوى و گذرا، آنها را تحت الشعاع قرار ندهند و دوستى ها را از بين نبرند.
امام سجاد عليه السلام در آخرين قسمت از حقوق برادر مى فرمايند:
فاءِن انقَادَ لرَبِّه و اءَحسَنَ الاجابَةَ له و الا، فَليكُن اللَّه آثر عندك ، و اءكرَمَ عليك منه .
اگر مطيع و منقاد پروردگار شد و فرمان الهى را به خوبى پذيرا شد و فرمانبردار خدايش بود، به دوستيت با او ادامه بده ؛ زيرا همه مطالبى كه در مساله اخوت و برادرى ، به آنها تاءكيد شده است ، دوستى و پيوندى است كه مبناى الهى داشته باشد؛ كه اگر بر اين اساس بود، طرف دوستى انسان فردى متدين و متعبد و پايبند به موازين شرعى و اخلاقى خواهد بود. اين نكته را هم بايد توضيح دهيم كه منظور از موازين شرعى صرفا روزه ، نماز و يك سلسله تعبديات نيست ، بلكه منظور تخلق به اخلاق شرعى است ؛ يعنى انسانى باشد كه ملتزم به اصول اخلاقى شريعت باشد. اگر چنين بود، قابليت دوستى دارد و اءلّا وقتى او به هيچ يك از موازين شرعى پايبند نيست و با نصيحت و راهنمايى هم اصلاح و با اين دستورات منطبق نمى شود، چنين كسى قابليت دوستى نخواهد داشت ؛ كه در اين ميان انسان بايد فرمان الهى را مقدم بداند.
روايتى از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه حضرت در بازار همراه دوستان و برادران ايمانى خود حركت مى كردند. دوست امام عليه السلام برده اى داشت كه مرتكب خطايى شد و مالك او برخلاف موازين شرعى ، او را مورد خطاب قرار داد و به او جسارت كرد و به مادر او نسبت گناه داد. امام عليه السلام پيوند برادرى را از او گسستند و تا آخر عمر با او سخن نگفتند(695).
حدود و قواعد دوستى
بنابراين ، آنچه كه مهم است التزام برادران ايمانى به موازين و مقررات شرع است . روايتى را مرحوم صدوق رحمه اللَّه از امام صادق عليه السلام نقل كرده است كه حضرت مى فرمايند:
الصَّداقة محدودَة ، فمَن لم يكُن فيه تلكَ الحُدود فلا تَنسِبهُ الى كمال ، اءوَّلُها: اءن يكون سريرتُه و علانيتُه واحدة ، والثانية : اءن يريك زَينَك زينَهُ و شَينَك شَينَه ، و الثالثة : لا يُغَيِّرُه مال و لا ولد، والرابعةُ: اءن لا يُمسِكَ شيئا ممَّا تَصِلُ اليه مَقدِرَتُه (696).
دوستى ، مودت و برادرى حدودى دارد؛ يعنى بايد براى همه قابل شناسايى باشد. اگر كسى در دوستى و رفاقت ، واجد شرايط است ، قابليت دوستى دارد و اگر واجد آنها نيست ، سزاوار دوستى نخواهد بود؛ و نمى توان او را كامل دانست :
نكته اول اين كه ، ظاهر و باطنش - در مقام دوستى - يكى باشد. برخى از افراد به حسب ظاهر با ديگران اظهار رفاقت مى كنند، اما در باطن كينه آنها را در دل مى پرورانند. دوام و استوارى دوستى و پيوند برادرى منوط به اين است كه ظاهر و درون انسان نسبت به برادر ايمانى اش يكسان باشد و اگر انسان چنين تشخيص دهد كه ظاهر و باطن فردى نسبت به برادر مؤ منش يكى نيست ، او لياقت رفاقت را نخواهد داشت .
نكته دوم اين كه ، دوست و برادر دينى ، بايد خوبى هاى دوست خود را خوبى هاى خود بداند و بدى هاى او را بدى هاى خود؛ يعنى پيوند آنها طورى استوار شده باشد و ميان آن دو يگانگى برقرار باشد كه او را خود بداند. اگر او امتيازى دارد، لذت ببرد و اگر عيبى دارد آزرده شود و در جهت زدودن آن تلاش كند. در اين صورت اين دوستى باارزش و صادقانه است . اما اگر دوست انسان ، عيبى دارد و انسان با بى تفاوتى از آن بگذرد. نه تنها اين دوستى ، عميق نخواهد بود، بلكه حقّ برادرى نيز ادا نخواهد شد.
نكته سوم اين كه ، مال و اولاد، او را دگرگون نكند، افرادى در حالت عادى و شرايط مساوى ، با هم پيوند برادرى منعقد مى كنند و با هم دوست مى شوند. اگر كسى در سير تكامل زندگى صاحب مال و مكنت و فرزندان زياد شد و اين مال و مكنت او را عوض نكرد و داشتن ثروت ، فرزند و قبيله در خلقيات و روحيات او تاثير نگذاشت ، داراى شرايط دوستى و برادرى است . گاهى افراد در شرايطى يكسان و معمولا در يك سطح پيوندهاى صميمانه اى دارند؛ ولى در سايه برخى تحولات ، عده اى از آنها به مقام ، مال ، مكنت ، جاه و قدرتى مى رسند كه باعث مى شود به كلى دوستان گذشته خود را فرامش كرده و چنان برخوردى داشته باشند كه گويا همديگر را نمى شناسند. اين معناى صداقت و اخوت شرعى نيست .
صداقت و اخوت شرعى آن است كه هيچ حادثه ، پيشامد، پستى و بلندى زندگى در رفاقت فرد با ديگران اثر نگذارد.
چهارمين نكته اى كه در كلام امام صادق عليه السلام آمده اين است كه براى كمك و يارى دوستش از هيچ كوششى فروگذار نباشد.
دوست آن باشد كه گيرد دست دوست | در پريشان حالى و درماندگى |
وگرنه در زمان رفاه ، آسايش و بى نيازى ، اگر نسبت به يكديگر اظهار صميميت و دوستى كنند، چندان قيمتى ندارد. به تعبير اميرالمؤ منين عليه السلام برادران و دوستانى صاحب ارزش و قيمت هستند كه مورد اعتماد انسان باشند.
در روايت ذكر شده از اميرالمؤ منين عليه السلام منظور از انسان مورد اعتماد، كسى است كه بتواند تكيه گاه و پشتوانه انسان باشد تا به هنگام حاجت و گرفتارى به كمك يكديگر بشتابند.
بنابراين اصل در صدر كلام ، امام سجاد عليه السلام از برادر به عنوان بازو و پشتوانه استوار ياد كرده است و دوستى ها و ارتباطاتى در دنيا و آخرت ارزشمند است كه به ارزش هاى اخلاقى پذيرفته شده عقلاى عالم كه در معارف ما به آنها تصريح شده است ملتزم و پايبند باشند.