فارسی
يكشنبه 04 آذر 1403 - الاحد 21 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

تولّى و تبرّى دو اصل مهم

تولّى و تبرّى دو اصل مهم

در فروع دين دو اصل آمده است : تولى و تبرى ؛ يكى دوستى دوستان خدا و ديگرى دشمنى دشمنان خدا. بنابر همين اصل است كه در موازين اعتقادى و اخلاقى به دوستى ائمه و دوستان آنان و دشمنى دشمنان ائمه هدى عليهم السلام توصيه شده است در روايات آمده است :
مَن اءحبّكم فَقَد اءحب اللَّه ، و مَن اءبغضكم فَقَد اءبغض اللَّه (692).
((كسى كه شما را دوست بدارد، خدا را دوست داشته ؛ و كسى كه شما را دشمن بدارد، خدا را دشمن داشته است )).
حال چرا دوست داشتن آنها دوست داشتن خدا و دشمن داشتن آنها، دشمن داشتن خدا است ؟ جواب روشن است ؛ چون آنها كسانى اند كه جز براى خدا و به ياد خدا و در راه خدا، هيچ قدمى برنمى دارند و هيچ لحظه اى از زندگى را بدون او سپرى نمى كنند.
و جعلنا منهم اءئمة يهدون باءمرنا لمّا صبروا(693).
((و از آنان امامان و پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما مردم را هدايت مى كردند؛ چون شكيبايى نمودند)).
در اين جا نكته بسيار مهم ، لطيف و دقيقى وجود دارد و آن اين كه نه تنها در مقابل مصيبت و مشكلات دنيا، صبر مى كنند و از معصيت خوددارى مى كنند، براى تنعمات دنيا و رسيدن به نعمت هاى آخرت نيز اشتياقى ندارند و صبورى پيشه مى كنند، و به روى هر چه در دنيا و آخرت غير خدا وجود دارد چشم مى بندند و به جز خدا به هيچ چيز نمى انديشند در زيارت مباركه جامعه كبيره آمده است كه :
و ذَلَّ كُلّ شى ء لكم (694).
((همه چيز ذليل او است )).
حتى ملائكه مقرب الهى هم در پيش او خاضع و ذليلند. به اين مرتبه كه مى رسد عين اللَّه مى شود؛ يد اللَّه مى شود؛ اءَذّن اللَّه مى شود. يعنى چيزى جز براى خدا نمى بيند، نمى شنود و انجام نمى دهد و آن وقت محبت به او، محبت به خدا مى شود و بغض نسبت به او دشمنى با خدا.
اگر مؤ منان دوستى ها و روابط خود را بر اين اساس و با محوريت اولياى الهى شكل دهند، دوستى با دوستان خدا و دشمنى با دشمنان خدا، هم موجب دست يافتن به يك زندگى واجد ارزش هاى معنوى است و هم موجب بقا و دوام اين دوستى ها و ارتباطات . مادامى كه مؤ منان آن محورى را كه ولى اللَّه است قبول داشته ، به آن معتقد باشند و دوستى هايشان ، بر آن مبنا صورت گيرد، اكرام ذات اقدس الهى خواهد بود.
نتيجه اين كه برادران و خواهران ايمانى و مواليان و شيعيان اهل بيت عليهم السلام ارتباطات و پيوندهايشان را بر اساس ‍ محوريت ائمه اطهار عليهم السلام قرار دهند و هرگز به خاطر مسائل و منافع دنيوى و گذرا، آنها را تحت الشعاع قرار ندهند و دوستى ها را از بين نبرند.
امام سجاد عليه السلام در آخرين قسمت از حقوق برادر مى فرمايند:
فاءِن انقَادَ لرَبِّه و اءَحسَنَ الاجابَةَ له و الا، فَليكُن اللَّه آثر عندك ، و اءكرَمَ عليك منه .
اگر مطيع و منقاد پروردگار شد و فرمان الهى را به خوبى پذيرا شد و فرمانبردار خدايش بود، به دوستيت با او ادامه بده ؛ زيرا همه مطالبى كه در مساله اخوت و برادرى ، به آنها تاءكيد شده است ، دوستى و پيوندى است كه مبناى الهى داشته باشد؛ كه اگر بر اين اساس بود، طرف دوستى انسان فردى متدين و متعبد و پايبند به موازين شرعى و اخلاقى خواهد بود. اين نكته را هم بايد توضيح دهيم كه منظور از موازين شرعى صرفا روزه ، نماز و يك سلسله تعبديات نيست ، بلكه منظور تخلق به اخلاق شرعى است ؛ يعنى انسانى باشد كه ملتزم به اصول اخلاقى شريعت باشد. اگر چنين بود، قابليت دوستى دارد و اءلّا وقتى او به هيچ يك از موازين شرعى پايبند نيست و با نصيحت و راهنمايى هم اصلاح و با اين دستورات منطبق نمى شود، چنين كسى قابليت دوستى نخواهد داشت ؛ كه در اين ميان انسان بايد فرمان الهى را مقدم بداند.
روايتى از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه حضرت در بازار همراه دوستان و برادران ايمانى خود حركت مى كردند. دوست امام عليه السلام برده اى داشت كه مرتكب خطايى شد و مالك او برخلاف موازين شرعى ، او را مورد خطاب قرار داد و به او جسارت كرد و به مادر او نسبت گناه داد. امام عليه السلام پيوند برادرى را از او گسستند و تا آخر عمر با او سخن نگفتند(695).
حدود و قواعد دوستى
بنابراين ، آنچه كه مهم است التزام برادران ايمانى به موازين و مقررات شرع است . روايتى را مرحوم صدوق رحمه اللَّه از امام صادق عليه السلام نقل كرده است كه حضرت مى فرمايند:
الصَّداقة محدودَة ، فمَن لم يكُن فيه تلكَ الحُدود فلا تَنسِبهُ الى كمال ، اءوَّلُها: اءن يكون سريرتُه و علانيتُه واحدة ، والثانية : اءن يريك زَينَك زينَهُ و شَينَك شَينَه ، و الثالثة : لا يُغَيِّرُه مال و لا ولد، والرابعةُ: اءن لا يُمسِكَ شيئا ممَّا تَصِلُ اليه مَقدِرَتُه (696).
دوستى ، مودت و برادرى حدودى دارد؛ يعنى بايد براى همه قابل شناسايى باشد. اگر كسى در دوستى و رفاقت ، واجد شرايط است ، قابليت دوستى دارد و اگر واجد آنها نيست ، سزاوار دوستى نخواهد بود؛ و نمى توان او را كامل دانست :
نكته اول اين كه ، ظاهر و باطنش - در مقام دوستى - يكى باشد. برخى از افراد به حسب ظاهر با ديگران اظهار رفاقت مى كنند، اما در باطن كينه آنها را در دل مى پرورانند. دوام و استوارى دوستى و پيوند برادرى منوط به اين است كه ظاهر و درون انسان نسبت به برادر ايمانى اش يكسان باشد و اگر انسان چنين تشخيص دهد كه ظاهر و باطن فردى نسبت به برادر مؤ منش يكى نيست ، او لياقت رفاقت را نخواهد داشت .
نكته دوم اين كه ، دوست و برادر دينى ، بايد خوبى هاى دوست خود را خوبى هاى خود بداند و بدى هاى او را بدى هاى خود؛ يعنى پيوند آنها طورى استوار شده باشد و ميان آن دو يگانگى برقرار باشد كه او را خود بداند. اگر او امتيازى دارد، لذت ببرد و اگر عيبى دارد آزرده شود و در جهت زدودن آن تلاش كند. در اين صورت اين دوستى باارزش و صادقانه است . اما اگر دوست انسان ، عيبى دارد و انسان با بى تفاوتى از آن بگذرد. نه تنها اين دوستى ، عميق نخواهد بود، بلكه حقّ برادرى نيز ادا نخواهد شد.
نكته سوم اين كه ، مال و اولاد، او را دگرگون نكند، افرادى در حالت عادى و شرايط مساوى ، با هم پيوند برادرى منعقد مى كنند و با هم دوست مى شوند. اگر كسى در سير تكامل زندگى صاحب مال و مكنت و فرزندان زياد شد و اين مال و مكنت او را عوض نكرد و داشتن ثروت ، فرزند و قبيله در خلقيات و روحيات او تاثير نگذاشت ، داراى شرايط دوستى و برادرى است . گاهى افراد در شرايطى يكسان و معمولا در يك سطح پيوندهاى صميمانه اى دارند؛ ولى در سايه برخى تحولات ، عده اى از آنها به مقام ، مال ، مكنت ، جاه و قدرتى مى رسند كه باعث مى شود به كلى دوستان گذشته خود را فرامش كرده و چنان برخوردى داشته باشند كه گويا همديگر را نمى شناسند. اين معناى صداقت و اخوت شرعى نيست .
صداقت و اخوت شرعى آن است كه هيچ حادثه ، پيشامد، پستى و بلندى زندگى در رفاقت فرد با ديگران اثر نگذارد.
چهارمين نكته اى كه در كلام امام صادق عليه السلام آمده اين است كه براى كمك و يارى دوستش از هيچ كوششى فروگذار نباشد.

دوست آن باشد كه گيرد دست دوست   در پريشان حالى و درماندگى

وگرنه در زمان رفاه ، آسايش و بى نيازى ، اگر نسبت به يكديگر اظهار صميميت و دوستى كنند، چندان قيمتى ندارد. به تعبير اميرالمؤ منين عليه السلام برادران و دوستانى صاحب ارزش و قيمت هستند كه مورد اعتماد انسان باشند.
در روايت ذكر شده از اميرالمؤ منين عليه السلام منظور از انسان مورد اعتماد، كسى است كه بتواند تكيه گاه و پشتوانه انسان باشد تا به هنگام حاجت و گرفتارى به كمك يكديگر بشتابند.
بنابراين اصل در صدر كلام ، امام سجاد عليه السلام از برادر به عنوان بازو و پشتوانه استوار ياد كرده است و دوستى ها و ارتباطاتى در دنيا و آخرت ارزشمند است كه به ارزش هاى اخلاقى پذيرفته شده عقلاى عالم كه در معارف ما به آنها تصريح شده است ملتزم و پايبند باشند.

0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

گواهی حجر الاسود به امامت حضرت سجاد‏
عمر بن عبد العزیز خوب بود یا بد؟
رعایت حقوق همسایه از نظر قرآن
امام سجاد(ع)
نغمه هایی در عمق وجود
الإمام زین العابدین علیه‏السلام
امام سجاد(ع)؛ شاهد واقعه
قال الامام السجاد - عَلَیْهِ السَّلامُ -
ولادت امام سجاد(ع
در مجلس یزید

بیشترین بازدید این مجموعه

راهکارهای معرفت امام زین العابدین(ع)
چند دقیقه پای درس اخلاق امام سجاد علیه السلام
چهل حدیث
امام سجاد(ع)
چهل حدیث گهربار از حضرت زین العابدین‏
بركتى عجیب از دو قرص نان
نغمه هایی در عمق وجود
امام سجاد (ع) و نهضت عاشورا
قال الامام السجاد - عَلَیْهِ السَّلامُ -
امام سجاد(علیه السلام) فرمودند:

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^