فارسی
سه شنبه 02 مرداد 1403 - الثلاثاء 15 محرم 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

0
نفر 0

دیگران را بهتر از خود و خانواده خود دانستن

دیگران را بهتر از خود و خانواده خود دانستن

امام حسن عسكرى عليه السّلام به نقل از جدّ بزرگوارش ، حضرت باقرالعلوم عليه السّلام حكايت فرمايد:
روزى يكى از اصحاب به نام زُهَرى در حالى كه خيلى غمگين و افسرده خاطر بود، به محضر امام زين العابدين عليه السّلام وارد شد.
همين كه امام عليه السّلام چشمش به او افتاد، فرمود: چرا اين چنين غمناك و ناراحت هستى ؟
زُهَرى اظهار داشت : ياابن رسول اللّه ! ناراحتى هاى بسيارى از سوى دوستان و آشنايان ، يكى پس از ديگرى بر من وارد شده است ؛ و نسبت به موقعيّت كنونى من چشم طمع دوخته اند، ديگر با چه اميدى به دوستان خوش بين باشم .
امام سجّاد عليه السّلام فرمود: اى زُهَرى ! زبان خود را كنترل نما و هر سخنى را هر جا و پيش هركسى مگوى ؛ و چنانچه رعايت حال اشخاص را بنمائى ، تمام افراد خاطر خواه تو خواهند بود.
زُهَرى گفت : ياابن رسول اللّه ! من هيچ گاه از امكانات خود دريغ نكرده و به آن ها كمك و احسان كرده ام .
حضرت اظهار نمود: مواظب باش كه خودخواهى و غرور تو را نگيرد، و دقّت نما، آنچه را كه مى گوئى دلنشين باشد، فكر نكن هر آنچه مى شنوى زشت و باطل است ، هميشه در كار و سخن ديگران انديشه و توجّه نما و سعى كن تا از خود سِعه صدر نشان دهى .
سپس امام عليه السّلام افزود: هركس در مسائل گوناگون زندگى و اجتماعى عقل خود را به كار نيندازد و با چشم و گوش بسته و با ركود فكرى حركت كند، سريع به هلاكت و ضلالت مى افتد.
اى زُهرى ! چه مى شود كه مسلمان ها را نيز همانند اعضاء خانواده ات حساب كنى ، آن هائى كه از تو بزرگتر هستند همچون پدر، آن هائى كه كوچكترند چون فرزندانت ؛ و آن هائى هم كه هم سنّ و هم سطح خودت باشند همچون برادرانت به شمار آيند.
آيا دوست دارى كه در حقّ يكى از اعضإ خانواده ات تجاوز و ظلمى شود؛ و يا گزندى به يكى از آن ها وارد گردد؛ و آن كه بى جهت آبرويش ريخته شود؟
اگر شيطان ملعون تو را وسوسه كند كه بر يكى از مسلمان ها برترى و فضيلت دارى ، دقّت كن آن كه از تو بزرگتر است بگو او قبل از من ايمان آورده و بيش ‍ از من كار خير و عمل صالح انجام داده است پس او بر من فضيلت و برترى دارد.
و اگر از تو كوچكتر باشد، بگو من بيش از او گناه و معصيت كرده و خطاكارم ؛ و او از من بهتر و برتر مى باشد.
و امّا آن كه هم رديف و هم سطح تو باشد، بگو من به گناهان خود مطمئنّ خواهم بود؛ ولى نسبت به او مشكوك هستم و يقين به گناه او ندارم پس من از او بهتر نيستم .
و چنانچه مسلمان ها تو را تعظيم و احترام كنند، بگو آن ها بامعرفت و باادب هستند؛ و چنانچه تو را كوچك شمرند و تحقيرت كنند، پس بگو در اثر خلاف هاى خودم مى باشد و من خود را مقصّر در بى اعتنائى آن ها نسبت به خودم مى دانم .
و اگر در جامعه ، اين چنين معاشرت كنى و با اين روش و انديشه برخورد و حركت نمائى ، بهترين زندگى را خواهى داشت و دوستانِ پرمحبّت و دلسوز تو بسيار خواهند شد، و دشمنان و مخالفين كمترى را خواهى يافت .
و بدان كه بهترين مردمان كسى است كه بيشترين خير را به هم نوعان خود برساند گرچه هيچ خيرى به او نرسيده باشد؛ و خود را از تمام افراد بى نياز بداند و چشم داشتى به كسى نداشته باشد.(39)
تواضع و فروتنى براى همه
امام جعفر صادق عليه السّلام حكايت نموده است :
هرگاه حضرت سجّاد، امام زين العابدين عليه السّلام مى خواست به همراه عدّه اى مسافرت رود، سعى مى كرد كه او را نشناسند، همچنين شرط مى نمود تا در تمام كارها همانند ديگر افراد شريك باشد و خدمت نمايد.
در يكى از مسافرهائى كه حضرت با عدّه اى داشت ؛ در بين راه ، شخصى حضرت را شناخت و به همراهان حضرت گفت : آيا او را مى شناسيد؟
گفتند: نه ، او را نمى شناسيم .
آن شخص گفت : او حضرت زين العابدين ، پسر امام حسين عليه السّلام است ، پس همراهان دست و پاى حضرت را بوسيدند؛ و عرضه داشتند: اى پسر رسول خدا! خواستى ما را به آتش جهنّم مبتلا گردانى ، اگر ما جسارتى به شما مى كرديم تا آخر عمر بدبخت مى شديم ، اى مولاى ما! چرا چنين برخوردى نمودى و به طورناشناس همراه ما آمدى ؟
حضرت فرمود: من يك زمانى با عدّه اى كه مرا مى شناختند، مسافرت رفتم و آنان به جهت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله بيش از آنچه مستحقّ بودم ، به من كمك و خدمت كردند.
و الا ن هم ترسيدم مرا بشناسيد و همانند آن دوستانم با من برخورد نمائيد؛ و من نتوانم همانند ديگران در كارها مشاركت نموده و كمك نمايم و هچنين نتوانم وظايف خويش را انجام دهم .
به همين جهت ، مخفى بودن و ناآشنا بودنم در بين دوستان هم سفر براى من بهتر است .(40)
همچنين طاووس يمانى گويد:
روزى شخصى را در مسجد الحرام ، زير ناودان كعبه الهى ديدم كه سخت گريه مى كند و ناله مى زند، و با پرورگار خود مناجات مى نمايد.
چون از نماز و راز نياز با پروردگار محبوب فارغ شد، جلو رفتم و به او نگاه كردم ، متوجّه شدم كه حضرت زين العابدين ، امام سجّاد عليه السّلام است .
نزديك حضرتش رفتم و عرض كردم : ياابن رسول اللّه ! شما را در حال گريه و زارى ديدم ، با اين كه سه فضيلت والا در وجود شما هست كه ديگران محروم مى باشند:
اوّل آن كه تو فرزند رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله هستى .
دوّم آن كه جدّت شفيع امّت در قيامت است .
و سوّم آن كه رحمت الهى براى شما اهل بيت رسالت است .
حضرت فرمود: اى طاووس ! امّا اين كه گفتى فرزند رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله هستم ، صحيح است ؛ ولى آن موجب ايمنى من نخواهد شد، زيرا در قيامت خويشاوندى اثرى ندارد.
همچنين شفاعت جدّم مرا فائده اى نمى بخشد، چون خداوند متعال فرموده است :
شفاعت . شامل كسانى مى شود كه خداوند از آن ها راضى و خورسند باشد.
و امّا رحمت و لطف پروردگار طبق فرموده خودش شامل نيكوكاران و پرهيزكاران خواهد شد، و من خودم را جزء آنان نمى دانم .(41)

0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

رضایت الهى
تواضع در مقابل خداوند
یزید و هجوم به مكه
هیبت و شجاعت امام سجاد(ع)
شجاعت امام سجاد علیه السلام
حال امام سجاد علیه السلام در هنگام نماز
دعای امام سجاد(علیه السلام) برای مختار
چرا امام سجاد(ع) آشكارا از قیام مختار حمایت نكرد؟
امام سجاد در روز عاشورا
تسبیح اعظم

بیشترین بازدید این مجموعه

تواضع در مقابل خداوند
رضایت الهى
چرا امام سجاد(ع) آشكارا از قیام مختار حمایت نكرد؟
یزید و هجوم به مكه
حال امام سجاد علیه السلام در هنگام نماز
گواهی حجر الاسود به امامت حضرت سجاد‏
دعای امام سجاد(علیه السلام) برای مختار
شجاعت امام سجاد علیه السلام
هیبت و شجاعت امام سجاد(ع)

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^