فـبـمـا رحـمـة مـن الله لنـت لهـم و لو كـنـت فـظا غليظ القلب لانفضوا من حولك .(78) رحـمـت خـدا تـرا بـا خـلق مـهـربـان و خـشـخـوى گـردانـيـد و اگـر تـنـدخـوى و سـخـت دل بودى مردم از گرد تو پراكنده مى شدند. اللهم اسلك بى الطريقة المثلى ، و اجعلنى على ملتك اموت و احيى (79) . خـدايـا بهترين راه را پيش پايم بگذار و مرا بر آيين خوددار (دين حق ولايت و دوستى ائمه معصومين ) و چنان گردان كه بر دين تو (اسلام ) بميرم و (در قبر و قيامت ) زنده گردم . اللهم صل عـلى مـحـمـد و اله و ارزقـنـى صـحـة فـى عـبـادة و فـزاعـا فـى زهـادة و عـلمـا فـى استعمال و ورعا فى اجمال (80) . بار خدايا بر محمد و آل او درود فرست و روزى من كن تندرستى در عبادت و آسايش در زهد و دورى از دنـيـا و عـلم بـا عمل و پرهيزكارى از روى ميانه روى ( نه به اندازه اى كه به وسواس بد انديشى و بدگمانى كشد.) درس اخلاق حـضـرت امـام صـادق (عـليـه السـلام ) فـرمـود: حـضـرت زيـن العـابـدين (عليه السلام ) مـسـافـرت نـمـى كـرد مـگـر با رفقايى كه او را نمى شناختند و با آنها شرط مى كرد در كارهايى كه پيش مى آيد اجازه دهند آن جناب هم خدمت كند. زمانى با دسته اى به سفر رفت . در بـيـن راه مردى ايشان را شناخت به رفيقان گفت مى شناسيد اين آقا كيست ؟ جواب دادند نـه . گـفـت : عـلى بـن الحـسـين زين العابدين (عليه السلام ) است . آنها حركت كرده دست و پـاى آن حـضـرت را بـوسـيـدنـد، عـرض كـردنـد: يـابـن رسـول الله آيـا بـا ايـن عـمـل خـيـال داشـتـيـد براى هميشه ما را به آتش جهنم بسوزانى ؟ چنانچه خداى ناخواسته جسارتى يا دست درازى يا زبان درازى نسبت به شما مى كرديم ، يـابـن رسـول الله شـما را چه بر اين كار واداشت ؟ آن جناب فرمود: من چندى پيش با عـده اى كـه مـرا مـى شـنـاختند مسافرت كردم خدماتى به من مى كردند به واسطه حضرت رسـول خـدا(ص ) كـه سـزاوار آن نـبـودم . تـرسـيـدم شـمـا هـم مثل آنها بكنيد(81) . |
21 - دعاى آن حضرت هنگامى كه پيش آمدى او رااندوهناك مى نمود
و لا تايئسوا من روح الله (82) و از رحمت بى منتهاى خدا نااميد نباشيد. و بـيـدك ، يـا الهـى ، جـمـيـع ذلك السـبـب و اليـك امـفـر و المـهـرب فصل على محمد و اله و اجر هربى و انجح مطلبى (83) . و همه آنها ( پناه دادن ، آسوده ساختن و يارى نمودن ) اى خداى من بدست تو است و فرار و گـريـز از (سـخـتـيـهـا) بـسـوى تـو اسـت . پـس بـر مـحـمـد و آل او درود فرست و گريزم را پناه ده و خواسته ام را روا ساز. و من يومننى منك و انت اخفتنى ، و من يساعدنى و انت افردتنى و من يقوينى و انت اضعفتنى (84) ؟ اگـر بـيـمم دهى چه كسى مرا ايمنى دهد؟ و اگر تنهايم گذارى كيست كه مرا يارى دهد؟ و اگر ناتوانم سازى چه كسى توانم دهد؟ آنجا كه بلا، نعمت است . امـام صـادق (عـليـه السـلام ) فـرمـود: مـردى رسول اكرم (ص ) را دعوت به مهمانى كرد. پيامبر پذيرفت و به خانه او رفت ، در خانه او مرغى را ديد كه روى ديوار تخم گذارد، و سپس آن تخم مرغ غلطيد و افتاد روى ميخى كه در ديوار كوبيده شده بود، و روى آن ميخ قرار گرفت ، نه به زمين افتاد و نه شكست ، پيامبر از اين حادثه تعجب كرد! ميزبان گفت : اى رسول خدا(ص ) از اين تخم مرغ تعجب مى كنى ؟ سوگند به خدايى كه تو را به حق مبعوث كرد، من هرگز بلايى نديده ام . رسـول اكـرم بـرخـاست و غذاى او را نخورد و فرمود: كسى كه بلايى نبيند خدا به او نـيـازى (لطـف و تـوجـهـى ) نـدارد. و نـيـز فـرمـود: خـداونـد بـه كـسـى كـه از مال و بدنش براى او بهره اى نيست نيازى ندارد. يعنى كسى كه زيان مالى و بدنى نـبـيـنـد خـداونـد بـه او تـوجهى ندارد، زيرا اين بلاها علاوه بر اينكه بزرگترين امتحان الهـى و مـوجب رشد انسان هستند، انسان را آبديده و صبور مى سازند، البته در صورتى كه انسان مقاومت كند و تسليم رضاى الهى باشد(85) . |
22 - دعاى آن حضرت در سختى و گرفتارى
...و الصـابرين فى الباساء و الضراء و حين الباس . اولئك الذين صدقوا و اولئك هم المتقون (86) . كـسـانـى كـه در بـرابـر مـحـرومـيـتـهـا و بـيماريها و در ميدان جنگ ، استقامت مى كنند، اينان راستگويان و پرهيزكاران هستند. اللهـم لا طـاقـة لى بـالجـهـد و لا صـبـر لى عـلى البلاء و لا قوة لى على الفقر فلا تـحـظـر عـلى رزقـى و لا تـكـلنـى الى خـلقـك ، بـل تـفـرد بـحـاجـتـى و تول كفايتى (87) . بـار خـدايـا مـرا بـر رنـج ، توانايى و بر گرفتارى ، شكيبايى و بر درويشى قدرت نمى باشد پس روزيم را از من نگير، و مرا به خلق خويش وانگذار، بلكه بتنهايى ( بى واسطه ) خواسته ام را برآور و خود كارگزار من باش . فبفضلك اللهم فاغننى و بعظمتك فانعشنى و بسعتك فابسط يدى و بما عندك فاكفنى (88) . خدايا پس به احسان و بخشش خود بى نيازم گردان و به بزرگى خويش بلند مرتبه ام فـرما، و به تواناگريت دستم را بگشا و به آنچه ( خير و نيكى دنيا و آخرت ) نزد تو است (از ديگران ) بى نيازم نما. جواب به ستمگر در مـاجـراى اسارت امام سجاد (عليه السلام ) با بازماندگان شهداى كربلا آمده : هنگامى كـه آنـهـا را بـه شـام بردند وقتى كه يزيد، امام سجاد(عليه السلام ) را ديد اين آيه را خواند و بر آن حضرت تطبيق كرد: و ما اصابكم من مصيبة فبما كسبت ايديكم و يعفوا عن كثير(89) . آنـچـه از مـصـائب دامـنـگـيـر شـمـا مـى شـود بخاطر اعمالى است كه انجام داده ايد و خداوند بسيارى از آنها را مى بخشد. امـام سـجـاد (عـليـه السـلام ) فـرمـود: آيـه مـا ايـن اسـت كـه در مـورد مـا نازل شده است : مـا اصـاب مـن مـصـيـبـة فـى الارض و لا فـى انـفـسـكـم الا فـى كـتـاب مـن قـبـل ان نـبـراها ان ذلك على الله يسير لكيلا تاسوا على ما فاتكم و لا تفرحوا بمااتاكم (90) . هيچ گرفتارى در زمين و در آسمان و در وجود خودتان نرسد مگر اينكه قبلا در لوح محفوظ قـبـل از آنـكـه زمين را بيافرينيم نوشته شده و اين براى خداى آسان است تا بر آنچه از دست داده ايد غمگين نشويد و به آنچه خدا به شما داد شاد نگرديد. مـا از كـسـانـى هـسـتـيـم كـه از آنـچه از ما در گذشته و در مورد دنيا از دست رفته ، ناراحت نيستيم ، و به آنچه به ما داده شده شاد نمى باشيم (91) . |
23 - دعاى آن حضرت براى تندرستى
...الذى خـلقـنـى فـهو يهدين و الذى هو يطعمنى و يسقين و اذا مرضت فهو يشفين (92) . مـى پـرسـتـم خدايى را كه مرا آفريد و به راه راستم هدايت مى فرمايد. همانا خدايى كه چـون گـرسـنـه شـوم مـرا بـه كـرم خود غذا مى دهد و هنگام تشنگى سيرابم گرداند همان خدايى كه چون بيمار شوم مرا شفا مى دهد... اللهم صل على محمد اله و البسنى عافيتك و جللنى عافيتك و حصنى بعافيتك و اكرمنى بـعـافـيـتـك و اغـنـنـى بعافيتك و تصدق على بعافيتك و هب لى عافيتك و افرسنى عافيتك اصلح لى عافيتك و لا تفرق بينى و بين عافيتك فى الدنيا و الاخرة (93) . بـار خـدايـا بـر محمد و آل او درود فرست و تندرستيت را بر من بپوشان و مرا بتندرستيت فـرو بـر و بـه تـنـدرسـتيت نگاه دار و به تندرستيت گراميم فرما و به تندرستيت بى نـيـازم گـردان و تـنـدرسـتـيت را به من عطا كن و تندرستيت را به من ببخش و تندرستيت را بـرايـم بگستران و تندرستيت را به من شايسته نما و ميان من و تندرستيت در دنيا و آخرت جدايى ميانداز. بازوبند سلامتى (94) امـام بـاقـر (عـليـه السـلام ) فـرمـود: چـون دختر يزدگرد را نزد عمر آوردند دوشيزگان مدينه براى تماشاى او سركشيدند، و چون وارد مسجد شد، مسجد از پرتوش درخشان گشت ( كـنـايـه از ايـنـكـه اهـل مسجد از قيافه و جمال آن دختر شادمان و متعجب گشتند ) عمر به او نـگـريـسـت . دختر رخسار خود را پوشيد و گفت : اف بيروج بادا هرمز (واى روزگار هرمز سياه شد) عمر گفت اين دختر مرا ناسزا مى گويد. حـضـرت على (عليه السلام ) فرمود: او به تو ناسزا نمى گويد، به او اختيار بده كه خـودش مـردى از مـسـلمـيـن را انـتـخـاب كند و در سهم غنيمتش حساب كن (مهرش را از سهم بيت المال آن مرد حساب كن ). عـمر به او اختيار داد، دختر آمد و دست خود را روى شانه امام حسين (عليه السلام )گذاشت ، امـيـرالمـومـنـيـن (ع ) به او فرمود: نام تو چيست ؟ گفت : جهان شاه ، حضرت فرمود: بلكه شهر بانويه باشد. سپس به حضرت امام حسين (عليه السلام ) فرمود: اى ابا عبدالله از ايـن دختر بهترين شخص روى زمين براى تو متولد شود و على بن الحسين (عليه السلام ) (امـام سـجـاد) از او متولد گشت و على بن الحسين (عليه السلام ) را ابن الخيرتين (پسر دو بـرگـزيده ) مى گفتند، زيرا برگزيده خدا از عرب هاشم بود و از عجم فارس و روايت شـده اسـت كـه ابـوالاسـود دوئلى دربـاره آن حـضـرت شـعـرى بدين مضمون سروده است : پـسـرى كـه از يـكـسـو بـه هـاشـم و از يـكـسـو به شاه كسرى مى رسد گرامى ترين فرزندى است كه بدو بازوبند بسته اند(95) |
24 - دعاى آن حضرت براى پدر و مادر
ربنا اغفرلى و لوالدى و للمومنين يوم يقوم الحساب (96) . پـروردگـارا! مـن و پـدر و مـادرم و هـمـه مـومـنـان را، در آن روز كـه حساب برپا مى شود، بيامرز. و اخصص ، اللهم ، والدى بالكرامة لديك و الصلوة منك يا ارحم الراحمين (97) . و پـدر و مـادر مـرا، بـار خـدايا، به گرامى داشتن نزد خود و احسان و نيكى از جانب خويش برترى بخش ، اى بخشنده ترين بخشندگان . اللهـم لا تـنـسـنـى ذكـرهـمـا فـى ادبـار صـلواتـى و فـى انـاء ليـلى و فـى كل ساعة من ساعات نهارى (98) . بار خدايا، ياد ايشان را در پى نمازهايم و در هيچ وقتى از اوقات شب و ساعتى از ساعات روزم از ياد مبر. احترام پدر و مادر در روايـات اسـت كـه مـردى مشغول طواف خانه خدا بود، مادرش را نيز بر دوش گرفته و طواف مى داد، در همان حال پيامبر (ص ) را ديده از آن حضرت پرسيد: آيا با كار، حق مادرم را انـجـام داده ام ؟! حضرت فرمودند: خير تو حقى با اين كارت جبران يكى از نامه هاى او را(به هنگام وضع حمل ) هم نكرده اى (99) . نـقـل شـده كـه در زمـان پـيـامـبـر (ص ) جـوانـى نـزد آن حـضـرت آمـد و عـرض كـرد يـا رسول الله من مادرى پير دارم كه مدتهاست به من اصرار مى كند دست از دينم بردارم و من نـپـذيـرفـتـه ام ، حـال چـنـد روزى اسـت كـه دسـت بـه اعـتـصـاب غـذاى كـامـل زده و در بـسـتـر افـتـاده است ، و بمن مى گويد: اگر تو باعث مرگ من شده اى ، آيا بـايـد خـواسـتـه او را در دعوت به شرك و كفر اطاعت كنم ؟ حضرت فرمودند: خير در اين مورد نبايد از پدر و مادرم اطاعت كرد. جوان خوشحال شد و به خانه بازگشت و به مادرش كه در بستر بود اظهار داشت : اگر در اثر اين اعتصاب جانت را هم از دست بدهى من دست از دينم بر نمى دارم و مسوليتى هم ندارم . |
25 - دعاى آن حضرت براى فرزندان خويش
رب اجـعـلنـى مـقـيـم الصـلوة و مـن ذريـتـى ، ربـنـا و تقبل دعاء(100) . پروردگارا! مرا برپا كننده نماز قرار ده ، و از فرزندانم (نيز چنين فرما). پروردگار! دعاى ما را بپذير. اللهـم و مـن عـلى بـبـقـاء ولدى .....و اجعلهم ابرارا اتقياء بصراء سامعين مطيعين لك ، و لاوليائك محبين مناصحين و لجميع اعدائك معاندين و مبغضين ، آمين (101) . خـدوانـدا بـر مـن مـنـت گـذار بـه بـقاى فرزندانم .....و آنان را نيكوكارانى با تقوى ، و صـاحـبـان بـصـيـرت و شـنـواى حـق و مـطـيـع خودت گردان و نسبت به اولياء خود عاشق و خيرخواه و نسبت به دشمنانت دشمن و كينه توز قرار ده . و اعـنـى عـلى تـربـيـتـهـم و تـاديـبـهـم و بـرهـم و هـب لى مـن لدنـك مـعهم اولادا ذكورا، و اجعل ذلك خيرا لى و اجعلهم لى عونا على ما سئلتك (102) . و مـرا در تـربـيـت (راه پسنديده نمودن ) و نيكى كردن در حق ايشان يارى فرما و به من از جانب خود افزون بر ايشان فرزندان ذكور ببخش و آن را براى من نيك قرار ده و آنها را در آن چه از تو خواسته ام ياورم گردان . |