ابـوبـكـر شـيـبـانـى گـويـد: در خـدمـت امـام سجاد (عليه السلام ) نشسته بودم ، فرزندانش حضور داشتند، جابربن عبدالله انصارى آمد و سلان كرد، سپس دست امام باقر (عـليـه السـلام ) را گـرفـت و او را بـه كـنـارى بـرد و آهـسـتـه بـه او گـفـت : رسـول خـدا (عـليـه السـلام ) بـه مـن خبر داد كه من مردى از خاندانش زا خواهم ديد كه نامش مـحـمـد پـسر على بن الحسين (عليه السلام ) است و كنيه اش ابو جعفر مى باشد و فرمود: وقتى با او ملاقات كردى ، سلام نزا به او برسان . حـابـر ايـن سـخـت را گـفـت و رفت ، امام باقر (عليه السلام ) به خدمت پدر نماز مغرب را خـوانـدنـد، پـس از نـماز، امام سجاد (عليه السلام ) به امام باقر (عليه السلام ) فرمود: جابر به تو چه گفت ؟ او جريان را عرض كرد. امام سجاد (عليه السلام ) به فرزندش امام باقر (عليه السلام ) فرمود: برادرانت را از ايـن جريان مطلع نكن ، مبادا بر اثر حسادت با تو مكر و حيله كنند، چنانكه برادران يوسف با يوسف كردند.(103) |
26- دعا حضرت براى همسايگان و دوستان
و بـذى القـربـى و اليـتـامى و المساكين و الجار ذى القربى و الجار الجنب و الصـاحـب بـالجـنـب و ابـن السـبـيـل و مـا مـلكـت ايـمـانـكـم ان الله لا يـحـب مـن كـان مـخـتـالا فخورا.(104) و نـسـبـت بـه خـويـشـان و يـتـيـمـان و فـقـيران و همسايگان نزديك و دور و دوستان موافق و واماندگان در سفر و بندگان و پرستاران (كه زير دست شمايند) نيكى و مهربانى كنيد كه خدا مردم خودپسند و متكبر را دوست ندارد اللهـم صـل عـلى مـحـمـد و اله و تـولنـى فـى جـيـرانـى و مـوالى العـارفـيـن بحقنا، و اتلمنابذين لاعدائنا بافضل و لايتك (105) . بـار خـدايـا بـر مـحـمـد و آل او درود فـرسـت ، و مـرا در رابـطـه با رعايت حق همسايگان و دوسـتـانـم كـه بـحق ، آشنا هستند (امامت ما را باور داشته حقوق ما را رعايت مى نمايند) و با دشمنان ما مخالفت مى كنند به بهترين صورت همراهى فرما. و وفقهم لاقامة سنتك ، و الاخذ بمحاسن ادبك فى ارفاق ضعيفهم (106) ... و آنـها را براى بپا داشتن سنت خود و به كار گرفتن آداب نيكويت در ارفاق به ضعيفان موفق فرما. كمك به همسايگان در تـاريخ سراسر افتخار امام حسين (عليه السلام ) مى خوانيم : هنگامى كه امام حسين (ع ) به شهادت رسيد، در پشت آن حضرت آثار خراشيدگى ديدند، علت آن را از امام سجاد(ع ) پرسيدند در پاسخ فرمودند: اين خراشيدگى ها، اثر انبانها (ظرفهايى ) است كه پدرم آرد و گـندم و طعام در ميان آنها گذاشته و بدوش مى گرفت و براى مستمندان و همسايگان و بينوايان حمل مى كرد(107) . |
27- دعاى آن حضزت براى نگهبانان مرزها
و جـاهـدوا فـى الله حـق جـهـاده هـو اجـتـبـكـم و مـا جعل عليكم فى الدين من حرج .(108) و براى خدا جهاد در راه او را بجاى آريد او را به دين خود سرافراز كرده و در دين (اسلام ) كار سنگين و سختى بر شما قرار نداد. اللهـم صـل عـلى مـحـمـد و اله ، و حـصن ثغور المسلمين بعزتك ، و ايد حماتها بقوتك و اسبغ عطاياهم من جدتك (109) بار خدايا بر محمد و آل او درود فرست و مرزها مسلمانان را به غلبه و تسلط خود استوار ساز و نگهدارندگان آن مرزها را به نيروى خويش توانايى ده ، و بخششهاى ايشان را از توانگريت فراوان گردان . اللهـم اشـغـل المـشـركـيـن عـن تـنـاول اطراف المسلمين و خذهم بالنقص عن تنفصهم و ثبطهم بالفرقه عن الاحتشاد عليهم . بـار خـدايـا مـشـركـان را بـه مـشـركـان گـرفـتـار سز و با كاستنشان از كاستن مسلمانان چلوگيرى كن و رشته اتحادشان را بگسل تا از همدستى بر عليه مسلمين باز مانند. ارشاد دشمن قـبـل از آغاز عمليات در مواقعى كه آتش طرفين سبكتر بود در فرصتهاى كه بچه ها به كمين مى رفتند، با نصب بلندگو در نزديكترين حد ممكن و قراردادن آن به سمت مزدوران و كـشـيـدن سـيـم آن تـا مـحـل اسـتقرار نيروهاى خود امكان ارتباط با آنها را در پاسى از شب گذشته كه سكوت نسبى برقرار بود فراهم مى كردند. بـقـيـه هـم بـعـهده بچه هاى عرب زبان خوزستانى و طلبه جوان بود كه عبارتى را به عـربى مى دانستند.شبهاى قبل از عمليات اين ارشاد و اتمام حجت در بعضى شرايط و نقاط از خط به غايت خود مى رسيد. بـعـدهـا دشـمن با مساعدت منافقان به تلافى ، تلاش مذبوحانه اى را با استفاده از همين روش نسبت به نيروهاى ما، در پيش گرفته بود.(110) |
28 - دعـــاى آن حـــضـــرت بـــه وقـــت پـــنـــاه بـــردن بـــه خـداىعزوجل
ادعوا ربكم تضرعا و خفية انه لا يحب المعتدين (111) . پـروردگـارا! خـود را (آشـكـار) از روى تضرع ، و در پنهانى بخوانيد (و از تجاوز دست بر داريد كه ) او متجاوزان را دوست نمى دارد. اللهم انى اخلصت بانقطاعى اليك و اقبلت بكلى عليك (112) . بار خدايا من ببريدن از ديگرى و پيوستنم به تو خود را پاك و پاكيزه نمودم (از هر چه جز تو چشم پوشيده و بسيار به تو مى نگرم . و با تمام وجود به تو رو آوردم . فانت يا مولاى دون كل مسئول موضع مسالتى و دون كل مطلوب اليه ولى حاجتى (113) . پـس اى مـولى و آقـاى مـن تـويـى مـرجـع خـواهـش مـن نـه هـيـچ مسئول ديگر و تويى روا كننده حاجت و خواهشم نه هر كه از او طلب و خواهشى ميشود. رحمت نيكوكاران عـبـدالمـلك ابـن مـروان پـس از 20 سـال حـكـومـت اسـتـبـدادى در سـال 86 از دنـيـا رفـت و پـس از او پسرش وليد به قدرت رسيد. او براى جلب رضايت مـردم و كـاهـش مـخـالفـت هـاى عـمـومـى تـغـييراتى در دستگاه حكومتى بوجود آورد و از جمله فـرمـانـدار مـديـنـه ، هـشـام ابـن اسـمـاعـيـل را كـه ظـلم بـسـيـارى خـصـوصـا نـسـبـت بـه اهل بيت (ع ) روا داشته بود عزل كرد. زمانى كه عمر ابن عبدالعزيز حاكم مدينه شد دستور داد هشام را جلو خانه مروان حكم نگاه دارند تا هر كس از هشام ظلمى ديده بيايد و تلافى كند. مردم دسته دسته مى آمدند و به او دشنام و ناسزا مى گفتند. و لعن و نفرين مى كردند. هشام بيش از همه نسبت به امام سجاد(ع ) نـگـران بـود و فـكـر مـى كـرد انـتـقـام امـام سـجـاد(ع ) در مـقـابـل آن هـمـه سـتـم هـا و لعـن و سـب هـايـش نـسـبـت بـه عـلى (ع ) كـمـتـر از قـتـل نـخـواهـد بـود. امـام سـجـاد(ع ) به طرفداران خود سفارش فرمود كه اين فرد اكنون ضـعـيـف و افتاده شده و اخلاق ، اينست كه ضعيفان را مساعدت كنيم . امام (ع ) نزديك هشام آمد بـه او سلام داد و مصافحه كرد و فرمود: اگر كمك از ما ساخته است حاضرم انجام دهم و بـه اصـحـاب خـود فـرمـود خيلى به اطراف او نرويد كه خجالت بكشد. و بر طبق نقل امام (عليه السلام ) نامه به خليفه نوشتند كه او را آزاد كند و اين از نيكوكارى است و چند روز بعد آزاد شد(114) . |
29 - دعاى آن حضرت هنگامى كه روزى بر او تنگ مى شد
و لنـبـلونـكـم بـشـى ء مـن الخـوف و الجـوع و نـقـص مـن الاموال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرين (115) . قطعا همه شما را با چيزى از ترس ، گرسنگى ، و كاهش درمانها و جانها و ميوه ها، آزمايش مى كنيم و بشارت ده به استقامت كنندگان . اللهـم .... فـصـل عـلى محمد و آله ، و هى لنا يقينا صادقا تكفينا به من موونه الطلب و الهمنا ثقة خالصة تعفينا بها من شدة النصب (116) . خـدايـا بـر مـحـمـد و آلش درود فـرست ، و ما را يقينى راسخ بخش كه بدان وسيله از رنج آسوده مان كنى ، و آرامشى خاص در دل ما انداز تا به آن از شدت تعصب معافمان دارى . مـردى بـه حـضـور امـام سـجـاد (عـليـه السـلام ) آمـد امـام احوال او را پرسيد او در پاسخ گفت : من صبح كردم در حالى كه چهار صد دينار مقروضم و نمى توانم آن را ادا كنم و ضمنا عيال وار هستم و قدرت بر تامين زندگى آنها را ندارم . امام سجاد(عليه السلام ) با شنيدن اين گفتار ناراحت شد و گريه سختى كرد. بعضى از حـاضـريـن عـلت گـريـه را پـرسـيـدنـد، آن حـضـرت فـرمود: آيا گريه براى مصائب و گرفتارى هاى سخت نيست ؟ آنها گفتند: آرى چنين است . امـام فـرمـود: چـه انـدوه و مـصـيبتى بزرگتر از اينكه شخصى با ايمان ، برادر مومنش را درمـانـده و تـهـى دست ببيند، ولى نتواند آن را بر طرف كند. وقتى كه حاضرين رفتند و مـجلس خلوت شد، همان شخص فقير به حضور امام سجاد (عليه السلام ) آمد و عرض كرد: فـلان شـخـص به من گفت در شگفتم از اين افراد (يعنى امام سجاد (عليه السلام ) و امامان ديگر) كه ادعا مى كنند آسمان و زمين و همه چيز از فرمان آنها اطاعت مى كنند، و خدا هيچ چيز از خـواسـتـه هاى آنها را رد نمى كند، ولى در برابر برآوردن نيازهاى ياران خاص خود، اظهار عجز مى نمايند، اى پسر رسول خدا (ص ) اين گفتار (شماتت آميز) از تهى دستى من برايم ناگوارتر است . امـام سـجـاد (عـليـه السـلام ) بـه او فـرمـودنـد: ايـنـك خـداونـد اجـازه داد كـه مـشـكـل تـو حـل شـود، بيا اين دو قرص نان را كه يكى صبحانه و ديگرى افطارى من است بـگـيـر و بـرو، و غـير از اين دو قرص نان چيزى در نزد ما نيست ، خداوند بوسيله همين دو قرص نان ، زندگى وسيع به تو خواهد داد. او آن دو قـرص نان را گرفت و در حالى كه در شك و وسوسه بود، به بازار رفت ، در حين عبور ديد شخصى ماهى مى فروشد. ماهى فروش به او گفت : بگير اين ماهى تازه را به عوض يك قرص نان خشك . او يك قرص نان را داد و يك ماهى تازه گرفت ، سپس از آنجا رفت و ديد مردى نمك اندكى مـى فـروشـد به او گفت : بيا اين نمك ناچيز را بگير، در عوض آن نان ناچيز را بده . او نـان دوم را بـه نـمك فروش داد و نمك را گرفت و به خانه اش بازگشت . در خانه وقتى كـه شكم ماهى را شكافت ، دو لولو (گوهر) بسيار زيبا در آن ديد خدا را از اين نعمتى كه بـه او رسـيـده ، سـپـاسـگـزارى كـرد، در هـمـيـن حـال كـه خـوشحال بود در خانه را زدند رفت و در را باز كرد، ديد ماهى فروش و نمك فروش آمده اند و مى گويند: اين نان ها بقدرى خشكند كه دندان هاى ما قدرت خرد كردن آنها را ندارد، بيا اين نان هايت را بگير (و چيزى از تو نمى خواهيم ). لحـظـه اى از ايـن جـريـان نگذشت كه فرستاده امام سجاد (عليه السلام ) نزد آن مرد آمد و گفت : امام فرمود: خداوند گشايشى در زندگى تو پديد آورد،پس طعام ما (دو قرص نان ) را بـه ما بده زيرا غير از ما كسى آن نان را نمى خورد، آن مرد آن دو لولو (مرواريد ) را به ثروت بسيار فروخت و زندگيش را با آن ثروت ، سامان بخشيد. بـعـضـى از مـخـالفـان گفتند: چقدر تفاوت است بين اين دو مرحله كه در يك مرحله امام نمى تواند حاجت ناچيزى را بر آورد و در مرحله دوم فلان فقير را به آن همه ثروت بسيار مى رساند. امـام سـجـاد (عـليـه السـلام ) فـرمـود: مـشـركان قريش نيز به پيامبر (ص ) همين ايراد را گـرفـتـنـد و گـفتند: چگونه پيامبر(ص ) در يك شب به معراج و آسمانها مى رود، ولى در هنگام هجرت از مكه تا مدينه دوازده روز اين راه را طى مى كند؟!(117) |
30 - دعاى آن حضرت در يارى طلبيدن از خدابراى اداء قرض
انـا لنـنـضـر رسـلنـا و الذيـن امـنـوا فـى الحـيـوة الدنـيـا و يـوم يـقـوم الاشهاد(118) . ما به يقين پيامبران خود و كسانى كه ايمان آورده اند، در زندگى دنيا و (در آخرت ) روزى كه گواهان به پا مى خيزند يارى مى دهيم . اللهم صل على محمد و اله ، و هب لى العافية من دين تخلق به وجهى و يحار فيه ذهنى و يتشعب له فكرى و يطول بممارسته شغلى (119) . بـار خـدايـا بر محمد و آل او درود فرست و مرا برهان از قرضى كه به سبب آن آبرويم بـرود و هـوشـم در آن پـريشان شود و انديشه ام به آن پراكنده گردد و كارم در چاره آن به طول انجامد. اللهم حبب الى صحبة الفقراء و اعنى على صحبتهم بحسن الصبر(120) . بـار خـدايـا هـمنشينى فقرا و درويشانرا برايم محبوب گردان و مرا به صبر و شكيبايى نيكو و بر همنشينى ايشان يارى فرما. يارى به ديگران از امـام بـاقـر (عـليه السلام ) نقل شده هنگامى كه پدرش على بن الحسين امام سجاد(ع ) را غسل مى داد اطرافيان متوجه پينه اى كه بر روى زانوها و پاهاى مبارك آنجناب بسته شده بـود گـرديـدنـد در ايـن موقع چشم آنها به شانه حضرت زين العابدين (عليه السلام ) افتاد كه يك قسمت از شانه آن بزرگوار نيز مانند زانويش پينه بسته بودند. عـرض كـردنـد آثـارى كـه در پـا و زانـوهاى حضرت ديده مى شود معلوم است به واسطه سجده هاى طولانى پيدا شده اما اين قسمت از شانه چرا پينه بسته اند؟ حضرت باقر (عليه السلام ) فرمود: اگر بعد از حيات ايشان نبود علتش را نمى گفتم . روزى نمى گذشت مگر اينكه به اندازه اى كه ممكنش بود از يكنفر تا بيشتر از بينوايان را سـيـر مى كرد. شب كه مى شد آنچه از خوراك خانواده اش زياد مى آمد در انبانى جاى مى داد. هـنـگـامـى كـه ديـده هـا بـه خـواب رفـتـه بـود از مـنـزل خـارج مـى شـد بـه در خـانـه عـده اى تـنـگـدسـت كـه از تـرس آبـرو سوال نمى كردند، مى رفت محتوى انبان را بين آنها تقسيم مى كرد بطورى كه متوجه نمى شـدند آورنده طعام كيست . هيچيك از افراد خانواده آن جناب نيز بر اين كار اطلاع نداشتند و تـنـهـا من متوجه شده بودم منظورش اين بود كه به پاداش صدقه پنهانى و با دست خود نـائل نـمـود. پـيـوسـته مى فرمود: ان صدقه السر قلفى غضب الرب كما يطفى الماء الحطب فاذا تصدق احدكم فاعصى بيمينه فليخفها عن شماله . پـنـهان صدقه دادن خشم پروردگار را فرو مى نشاند چنانچه آب آتش را خاموش مى كند. اگـر هـر يـك از شـمـا بـا دسـت راسـت صـدقـه داد طـورى بـدهـد كـه دسـت چـپ او مـتـوجـه نشود(121) . |
31 - دعاى آن حضرت در توبه و بازگشت
يا ايها الذين امنوا توبوا الى الله توبة نصوحا(122) . اى كسانى كه ايمان آورديد! توبه كنيد، توبه خالصانه . اللهـم انـك اعـلم بـمـا عـمـلت فـاغـفـرلى مـا عـمـلت ، و اصـرفـنى بقدرتك الى ما احببت (123) . بـار خـدايـا تـو بـه آنچه كرده ام داناترى . پس بيامرز براى من آنچه را كه مى دانى و به قدرت و توانايى خود مرا باز گردان به آنچه دوست دارى . اللهم انى اعتذر اليك من جهلى و استوهبك سوء فعلى فاضممنى الى كنف رحمتك تطولا، و استرنى بستر عافيتك تفظلا(124) . بـار خـدايا من از جهل و نادانى خود به درگاه تو عذر مى خواهم و بخشش بدى كردارم را درخـواسـت مـى نـمـايـم . پـس از روى احـسـان مـرا بـه پـناه رحمت و مهربانيت در آور، و به فضل و بخشش گناهانم را در دنيا و آخرت آشكار مفرما. توبه حقيقى روزى امام كاظم (ع ) از كوچه هاى بغداد عبور مى كردند كه گذر او به خانه بشر افتاد. وقـتـى از جـلوى مـنـزل او مـى گـذشـت صـداى رقـص و سـاز و آواز حـرام از مـنـزل او بـلنـد بـود. در هـمـان حـال كـنـيـزى كـه خـاكـروبـه در دسـت داشـت از منزل بشر بيرون آمد تا آنها را بيرون بريزد. امام كاظم (عليه السلام ) به آن كنيز فرمود: صاحب اين خانه آزاد است يا بنده مى باشد؟ كنيز گفت : آزاد است . امام (عليه السلام ) فرمود: راست گفتى اگر بنده بود از مولاى خود مى ترسيد. وقـتـى كنيز به داخل خانه برگشت آقاى بشر بر سر سفره شراب نشسته بود. پرسيد چـرا ديـر آمـدى ؟ كـنـيـز در پـاسـخ گـفـتـگـوى خـود بـا امـام كـاظـم (ع ) را بـراى او نقل كرد. بـشـر بـا پـاى برهنه بيرون دويد و به خدمت امام كاظم (ع ) رسيد و عذرخواهى و گريه كرد و اظهار شرمندگى نمود و به دست آن حضرت توبه كرد(125) . |
32 - دعاى آن حضرت پس از فراغ از نماز شب
و من اليل فتهجد به نافلة لك عسى ان يبعثك ربك مقاما محمود(126) . و پاسى از شب را بيدار و متهجد باش و نماز شب كه خاص تست بجاى آر باشد كه خدايت به مقام محمود(شفاعت ) مبعوث گرداند. اللهـم انـك امـرتـنـى فـتـركـت و نـهـيـتـنـى فـركـبـت و سول لى الخطاء خاطر السوء ففرطت (127) . بار خدايا تو مرا (به كار نيك ) فرمان دادى (فرمانت را) بجا نياوردم و مرا (از كار زشت ) نـهـى كـرده و بـازداشتى من (آنرا) بجا آوردم و انديشه بد، خطا و نادرستى را براى من آراست پس (در انجام فرمانت ) تقصير و كوتاهى كردم . اللهـم صـل على محمد و اله و اجرنى منها بفضل رحمتك و اقلنى عثرانى بحسن اقالتك و لا تخذلنى يا خير المجيرين (128) . بـار خـدايـا بـر مـحـمـد و آل مـحـمـد درود فـرسـت و مـرا بـه فضل و رحمت و مهربانى خود از آتش پناه ده و به نيكويى گذشت خويش از لغزشهايم در گذر و مرا خوار مگردان اى بهترين پناه دهندگان . نماز شب امـام زين العابدين (عليه السلام ) فرمود: هرگز نديدم كه نماز شب و تهجد عمه ام زينب (س ) تـرك شـود حـتـى شـب يـازدهـم مـحرم (و بعد از آن همه خستگى ها و داغ ها و رنجها) و شبهاى بعد در طول اسارت از كربلا تا كوفه و شام ! فـقـط يـك شـب ديـدم عـمـه ام در حـالت نـشـسـتـه بـه نـمـاز شـب مـشـغـول اسـت گفتم : عمه جان ! نماز شب در حالت ايستاده داراى فضيلت بيشترى است . در پاسخ فرمودند: مى دانم ، اما سه روز است كه چون سهم آذوقه و غذا و آبى كه به ما داده انـد بـراى بـچـه هـا كـم بود، من سهم خود را نيز بين بچه ها تقسيم كرده ام و اينك ديگر قوت و رمقى برايم نمانده تا نماز شب را ايستاده به جاى آورم !(129) |
33 - دعاى آن حضرت براى درخواست خير ونيكى
اولئك يسارعون فى الخيرات و هم لها سابقون (130) . چـنـيـن بـنـدگـانـى (ايـمـان آورنـدگـان بـه خـدا) بـه تعجيل مى كنند و اينان هستند كه به كارهاى نيكو سبقت مى جويند. اللهم انى استخيرك بعلمك فصل على محمد و اله و اقض لى بالخيرة (131) . بـار خـدايـا من به داناييت كه به همه چيز آگاهى از تو خير و نيكى درخواست مى نمايم ، پس بر محمد و آل محمد درود فرست و خير و نيكى را برايم مقدر فرما. و اختم لنا بالتى هى احمد عاقبة و اكرم مصيرا انك تفيد الكريمة ، و تعطى الجسيمة و تفعل ما تريد و انت على كل شى قدير(132) . و كـار ما را به راهى كه پايانش پسنديده تر، و مرجع و بازگشتش گرامى تر است به پايان رسان ، زيرا تو چيز نيكو عطا مى كنى و نعمت بزرگ مى بخشى و آنچه مى خواهى بجا آورى و تو به هر چيز توانايى . خير و نيكى زيـد فرزند دلاور امام سجاد (عليه السلام ) گفت از پدرم پرسيدم ، چرا پيامبر اسلام (ص ) در شـب مـعراج در مورد تخفيف نماز ( از پنجاه نماز به پنج نماز) از خداوند تقاضا نـكـرد، تـا ايـنـكـه حـضـرت مـوسـى (عليه السلام ) از پيامبر اسلام (ص ) خواست كه اين تقاضا را بكند، آنگاه پيامبر(ص ) از خداوند تقاضاى تخفيف نماز كرد؟ امام سجاد(ع ) در پـاسـخ فرمود: پسرم رسول خدا(ص ) بعد از آنكه خداوند امرى كرد چيزى از خدا نمى پرسد ( در نهايت تسليم محض امر خدا است ) ولى چون حضرت موسى (عليه السلام ) از آن حضرت خواست تا تقاضاى تخفيف نماز از خدا كند، پيامبر اسلام (ص ) روا ندانست كـه تـقـاضـا و شـفـاعـت موسى (ع ) را در مورد امت اسلام رد كند و همان تقاضا را از درگاه خداوند نمود و خداوند پنجاه نماز را به نمازهاى پنج گانه (شبانه روز) تخفيف داد. زيـد گـويـد: بـه پـدرم عرض كردم : چرا در مورد پنج نماز تقاضاى تخفيف نكرد با اينكه حضرت موسى (عليه السلام ) تخفيف در مورد نماز پنجگانه را نيز از پيامبر(ص ) خـواسـتـه بـود؟ امام سجاد (عليه السلام ) فرمود: پيامبر(ص ) از خداوند خواست كـه هـمـان پـاداش انـجـام پـنـجـاه نـماز به انجام دهنده پنج نماز بدهد و خدواند مى خواست پـيـامبر (ص ) را اجابت فرمايد، چنانكه در قرآن مى فرمايد: من جاء بالحسنة فله عشر امثالها(133) ، كسى كه يك كار نيك انجام دهد براى او ده برابر آن پاداش هست . آيـا تـوجـه نـدارى كـه وقـتـى پـيـامـبـر (ص ) از مـعـراج بـه زمـيـن بـازگـشـت ، جـبـرئيل بر او وارد شد و عرض كرد: خداوند متعال بر تو سلام مى رساند و مى فرمايد: نمازهاى پنج گانه به جاى نمازهاى پنجاه گانه و نيز در آيه 29 سوره ق مى فرمايد: ما يبدل القول لدى و ما انا بظلام للعبيد. سخن من تغيير پذير نيست ، و من هرگز به بندگان ستم نمى كنم (134) . |
34 - دعاى آن حضرت هنگامى كه گرفتار مى شد
يا ايها الذين امنوا اذكروا الله ذكرا كثيرا(135) . اى كسانى كه ايمان آورده ايد خدا را بسيار ياد كنيد. اللهـم لك الحـمـد على سترك بعد علمك و معافاتك بعد خبرك فكلنا قد اقترف العائبه فـلم تـشـهـره و ارتـكـب الفـاحـشـه فـلم تـفـضـحـه و تـسـتـر بـالمـسـاوى فـلم تدلل عليه (136) . خداوندا سپاس تو را كه ، مى دانى و پرده مى پوشى و آگاهى و در مى گذرى ، زيرا هر كـدام از مـا بـه ارتـكـاب زشـتـيـهـا بـرخـاسـتـه و رسـوايـش نـنـمـودى و بـه اعمال ناروا دست زده ، او را مفتضح نكردى و در پنهانى بدى ها مرتكب شده و تو سرش را فاش ننمودى . و قـرب الوقـت فـيـه و لا تـسـمـنـا الغـفـله عـنـك انـا اليـك راغـبون و من الذنوب تائبون (137) . و زمان پيمودن راه توبه را نزديك گرادن و ما را گرفتار غفلت از خود مكن چون ما بسوى تو مايل (اميدوار به عفو و گذشت تو) و از گناهان توبه كننده ايم . امام سجاد (عليه السلام ) و مرد ياوه گو امـام صـادق (عـليـه السـلام ) فـرمـود: در مـديـنـه مـردى (بـطـال ) ياوه گو بود و مردم با حركات خنده آور خود مى خنداند (همه او را به عنوان يك دلقك مى شناختند). روزى از كنار امام سجاد (عليه السلام ) رد شد و گفت : اين مرد (اشاره بـه امـام ) مرا خسته كرده هر كار مى كنم نمى خندد سرانجام از آخرين تيرى كه در تركش داشـت اسـتـفـاده كـرده تـا آن حـضرت را بخنداند و آن اين بود كه : روزى امام سجاد (عليه السلام ) را ديد كه همراه دو غلامش به جايى مى رود، پريد و عباى آن حضرت را از دوشش گـرفـت و فـرار كـرد، امـام سـجـاد (عـليـه السلام ) اصلا به او اعتنا نكرد، ديگران او را دنبال كرده و عبا را از او گرفتند و به حضور حضرت آوردند. امام سجاد (عليه السلام ) فرمود: اين چه كسى بود، گفتند: اين مردى دلقك و ياوه سراست كه مردم مدينه را با ياوه گويى هاى خود مى خنداند، امام سجاد(عليه السلام ) فرمود: به او بـگـويـيد: ان الله يوما يخسر فيه المبطلون ، براى خدا، روزى (روز قيامت ) وجود دارد كـه در آن روز بـاطـل گـويـان و ياوه سرايان در خسران و زيان مى باشند(138) . |