و اءَمَّا حَقُّ رجلَك فاءَن لا تَمشىَ بهَا الى ما لا يحلُّ لك و لا تجعَلَهَا مَطِيَّتِكَ فى الطريق المُستَخِفَّة باءهلها فيها فانَّها حامِلَتُك و سالكة بك مسلكَ الدِّين و السَّبَقِ لك و لا قوةَ الا باللّه فبِهِما تَقِفُ على الصِّراط فانظر اءن لا تزلُّ بك فتردِى فى النَّارِ .
((حق پاهايت آن است كه با آنها به سوى آنچه كه بر تو روا نيست نروى ؛ و آنها را مركب گردش و حركت در راهى كه موجب استخفاف و سبكى رهرو است قرار ندهى ؛ چرا كه بايد به وسيله آنها در مسير دين گام بردارى و پيشى بگيرى و بر اين دو پا؛ بر صراط بايستى ، پس مراقب باش كه تو را نلغزاند و در آتش نيفكند)).
بعد از بحث پيرامون حقوق بعضى از اعضاى بدن انسان ، شايد اين مطلب روشن شده باشد كه خداوند متعال در معارف دين براى همه آنها، وظايف و تكاليفى قرار داده است كه رعايت هر يك به منزله حق و تكليف ، براى انسان لازم است و به نص قرآن ، در قيامت علاوه بر محاكمه كلى ، تك تك اعضاى بدن انسان ، مورد بازخواست و محاكمه قرار مى گيرند:
اليوم نَختِمُ على اءَفواهِهِم و تُكَلِّمُنَا اءَيديهم و تشهد اءَرجلهم بما كانوا يَكسبون (273).
((امروز ما بر دهان انسان ها مهر مى زنيم ؛ و دست هايشان با ما سخن مى گويند و پاهايشان كارهايى را كه انجام مى دادند شهادت مى دهند)).
بنابراين ، روا نيست كه هيچ يك از اين اعضا و جوارح در طريق گناه مورد استفاده قرار گيرد و به همين دليل در تعبير امام سجاد عليه السلام آمده است :
و اءَمَّا حَقُّ رجلك فاءن لا تمشى بها الى ما لا يحل لك .
گاهى رفتن به مكان هاى ممنوع ، تجاوز به حقوق ديگران و گاه موجب تضييع حق نفسانى و شخصى خود انسان است ؛ و اين هر دو مصداق ما لا يحل لك است . اما قرآن در سوره مباركه نور به مصداق اول تصريح مى فرمايد كه :
يا ايها الَّذين آمنوا لا تدخلوا بيوتا غير بيوتكم حتى تستاءنسوا و تسلِّموا على اءهلها ذلكم خير لكم لعلَّكم تذكرون # فان لم تجدوا فيها اءَحدا فلا تدخلوها حتى يؤ ذن لكم و ان قيل لكم ارجعوا فارجعوا هو اءَزكى لكم و اللّه بما تعملون عليم (274).
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! به ملك و خانه هاى غير خود وارد نشويد تا اجازه بگيريد و بر اهل آن سلام كنيد، اين براى شما بهتر است ؛ شايد متذكر شويد. و اگر كسى از داخل خانه به شما اجازه ورود نداد يا كسى براى پاسخ گويى نبود، حق ورود به ملك ديگران را نداريد و اگر از داخل خانه پاسخ آمد كه برگرديد، باز حق ورود نداريد؛ اين براى شما پاكيزه تر است ؛ و خداوند به آنچه انجام مى دهيد آگاه است )).
اين دو آيه شريفه ، دلالت صريح و روشن دارد بر ممنوعيت ورود به ملك غير، بدون اجازه صاحب آن ؛ حتى اگر غير، نزديك ترين فرد به انسان باشد. در روايتى نقل شده است كه :
رُوىَ اءَنَّ رجلا قال للنَّبىِّ صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم اءستاءذن على اءُمّى ؟ فقال : نعم ، قال : انَّها ليس لها خادم غيرى اءفاءستاءذن عليها كلما دخلت ؟ قال : اءتحب اءن تراها عريانه ؟ قال الرجل : لا، قال : فاستاءذن عليها(275).
((روايت شده فردى بعد از نزول اين آيه به پيامبر صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم عرض كرد: يا رسول اللّه ! آيا من براى ورود به خانه مادرم بايد از او اجازه بگيرم ؟ فرمودند: بله ، بايد از مادر هم اجازه بگيرى . عرض كرد كه مادرم پيرزنى است كه جز من خدمتكارى ندارد من بايد خدمت او را انجام بدهم و به او كمك كنم آيا هر بار كه مى خواهم داخل خانه شوم بايد از او اجازه بگيرم ؟ فرمودند: آيا دوست دارى مادرت را بدون لباس و عريان ببينى ؟ عرض كرد: نه ، يا رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم ! حضرت فرمود: پس بايد حتى براى ورود به خانه مادر، اجازه بگيرى )).
بر اساس اين آيه شريفه ، براى ورود به ملك و خانه ديگران بايد رضايت و اجازه صاحب آن حاصل شود. گاه اين عمل ، مصداق عنوان غصب است كه حرام شرعى و عقلى است ؛ زيرا مصداق ظلم به ديگرى است . بنابراين تعبير امام عليه السلام كه فرمودند: اءَن لا تمشى بها الى ما لا يحل گاهى از باب تجاوز به حقوق ديگران است و گاه نيز تعدى و تجاوز به حقوق خود انسان است ؛ كه بيان امام عليه السلام به مصداق دوم معطوف است ؛ يعنى در ورود به محل و مكانى كه به حسب ظاهر ممنوع نيست ، ولى قدم نهادن به آن موجب سبك و كوچك شدن انسان است بايد پرهيز كرد؛ چرا كه براساس معارف دين ، انسان مجاز نيست خود را كوچك و سبك كند و بايد هميشه حرمت انسانى خود را حفظ كند. در تعبيرى از امام عسكرى عليه السلام آمده است كه فرمودند:
انّ اللّه تبارك و تعالى فوَّضَ الى المؤ من كلّ شى ء الا اذلال نفسه (276).
((خداوند همه اختيارات را به انسان تفويض كرده است ، مگر چيزى كه موجب ذلت و حقارت او بشود)).
((حق پاهايت آن است كه با آنها به سوى آنچه كه بر تو روا نيست نروى ؛ و آنها را مركب گردش و حركت در راهى كه موجب استخفاف و سبكى رهرو است قرار ندهى ؛ چرا كه بايد به وسيله آنها در مسير دين گام بردارى و پيشى بگيرى و بر اين دو پا؛ بر صراط بايستى ، پس مراقب باش كه تو را نلغزاند و در آتش نيفكند)).
بعد از بحث پيرامون حقوق بعضى از اعضاى بدن انسان ، شايد اين مطلب روشن شده باشد كه خداوند متعال در معارف دين براى همه آنها، وظايف و تكاليفى قرار داده است كه رعايت هر يك به منزله حق و تكليف ، براى انسان لازم است و به نص قرآن ، در قيامت علاوه بر محاكمه كلى ، تك تك اعضاى بدن انسان ، مورد بازخواست و محاكمه قرار مى گيرند:
اليوم نَختِمُ على اءَفواهِهِم و تُكَلِّمُنَا اءَيديهم و تشهد اءَرجلهم بما كانوا يَكسبون (273).
((امروز ما بر دهان انسان ها مهر مى زنيم ؛ و دست هايشان با ما سخن مى گويند و پاهايشان كارهايى را كه انجام مى دادند شهادت مى دهند)).
بنابراين ، روا نيست كه هيچ يك از اين اعضا و جوارح در طريق گناه مورد استفاده قرار گيرد و به همين دليل در تعبير امام سجاد عليه السلام آمده است :
و اءَمَّا حَقُّ رجلك فاءن لا تمشى بها الى ما لا يحل لك .
گاهى رفتن به مكان هاى ممنوع ، تجاوز به حقوق ديگران و گاه موجب تضييع حق نفسانى و شخصى خود انسان است ؛ و اين هر دو مصداق ما لا يحل لك است . اما قرآن در سوره مباركه نور به مصداق اول تصريح مى فرمايد كه :
يا ايها الَّذين آمنوا لا تدخلوا بيوتا غير بيوتكم حتى تستاءنسوا و تسلِّموا على اءهلها ذلكم خير لكم لعلَّكم تذكرون # فان لم تجدوا فيها اءَحدا فلا تدخلوها حتى يؤ ذن لكم و ان قيل لكم ارجعوا فارجعوا هو اءَزكى لكم و اللّه بما تعملون عليم (274).
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! به ملك و خانه هاى غير خود وارد نشويد تا اجازه بگيريد و بر اهل آن سلام كنيد، اين براى شما بهتر است ؛ شايد متذكر شويد. و اگر كسى از داخل خانه به شما اجازه ورود نداد يا كسى براى پاسخ گويى نبود، حق ورود به ملك ديگران را نداريد و اگر از داخل خانه پاسخ آمد كه برگرديد، باز حق ورود نداريد؛ اين براى شما پاكيزه تر است ؛ و خداوند به آنچه انجام مى دهيد آگاه است )).
اين دو آيه شريفه ، دلالت صريح و روشن دارد بر ممنوعيت ورود به ملك غير، بدون اجازه صاحب آن ؛ حتى اگر غير، نزديك ترين فرد به انسان باشد. در روايتى نقل شده است كه :
رُوىَ اءَنَّ رجلا قال للنَّبىِّ صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم اءستاءذن على اءُمّى ؟ فقال : نعم ، قال : انَّها ليس لها خادم غيرى اءفاءستاءذن عليها كلما دخلت ؟ قال : اءتحب اءن تراها عريانه ؟ قال الرجل : لا، قال : فاستاءذن عليها(275).
((روايت شده فردى بعد از نزول اين آيه به پيامبر صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم عرض كرد: يا رسول اللّه ! آيا من براى ورود به خانه مادرم بايد از او اجازه بگيرم ؟ فرمودند: بله ، بايد از مادر هم اجازه بگيرى . عرض كرد كه مادرم پيرزنى است كه جز من خدمتكارى ندارد من بايد خدمت او را انجام بدهم و به او كمك كنم آيا هر بار كه مى خواهم داخل خانه شوم بايد از او اجازه بگيرم ؟ فرمودند: آيا دوست دارى مادرت را بدون لباس و عريان ببينى ؟ عرض كرد: نه ، يا رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم ! حضرت فرمود: پس بايد حتى براى ورود به خانه مادر، اجازه بگيرى )).
بر اساس اين آيه شريفه ، براى ورود به ملك و خانه ديگران بايد رضايت و اجازه صاحب آن حاصل شود. گاه اين عمل ، مصداق عنوان غصب است كه حرام شرعى و عقلى است ؛ زيرا مصداق ظلم به ديگرى است . بنابراين تعبير امام عليه السلام كه فرمودند: اءَن لا تمشى بها الى ما لا يحل گاهى از باب تجاوز به حقوق ديگران است و گاه نيز تعدى و تجاوز به حقوق خود انسان است ؛ كه بيان امام عليه السلام به مصداق دوم معطوف است ؛ يعنى در ورود به محل و مكانى كه به حسب ظاهر ممنوع نيست ، ولى قدم نهادن به آن موجب سبك و كوچك شدن انسان است بايد پرهيز كرد؛ چرا كه براساس معارف دين ، انسان مجاز نيست خود را كوچك و سبك كند و بايد هميشه حرمت انسانى خود را حفظ كند. در تعبيرى از امام عسكرى عليه السلام آمده است كه فرمودند:
انّ اللّه تبارك و تعالى فوَّضَ الى المؤ من كلّ شى ء الا اذلال نفسه (276).
((خداوند همه اختيارات را به انسان تفويض كرده است ، مگر چيزى كه موجب ذلت و حقارت او بشود)).