هر چند در مورد مختار و قيام او و نقش وى در شكل گيرى فرقه كيسانيه ، آراى مختلفى رسيده است . اما در مجموع دو نظرگاه عمده وجود دارد.
الف : برخى از محققان بر اين عقيده اند كه مختار، شيعه اى مخلص و معتقد به امامت على بن الحسين - عليه السلام - بوده و هدفش از قيام ، تنها براى انتقام از قاتلان اهل بيت بوده و براى كارهاى خويش از سوى امام سجاد (ع ) اذن اجازه داشته است . زيرا اگر جز اين بود براى او طلب رحمت نمى كردند و هدايايش را نمى پذيرفتند .
و اما رواياتى كه در بردارنده مذمت مختار مى باشد، برخى از روى تقيه صادر شده و برخى دلايل سياسى - اجتماعى داشته است .
در اين بينش ، نقش مختار در پيدايش فرقه كيسانيه و انحراف از امامت زين العابدين بكلى مورد انكار قرار گرفته است و او منزه از چنين مساله اى شناخته شده است . (116)
ب - گروهى ديگر معتقدند كه مختار هر چند با قيام خويش ، از قاتلان اهل بيت (ع ) انتقام بايسته اى گرفت و تا اندازه اى جراحتهاى عميق عاشوراييان را التيام بخشيد و هر چند ائمه براى او طلب رحمت كرده اند، ولى همه اينها دليل آن نيست كه او براستى هدفى جز حمايت از اهل بيت نداشته و هواى حكومت در سر نمى پرورانده است .
شاد شدن اهل بيت از برخى كارهاى او دليل رضايت آنان به همه مواضع فكرى و عملى وى نيست . او به هر حال خدمتى به اهل بيت كرده است و آنان برايش دعا كرده اند ولى چه بسا در ادعاها و اعتقادها و نيز رفتارشان نارساييها و كجرويهايى هم بوده است .
علامه مجلسى ، پس از نقل حديثى شفاعت حسين بن على (ع) براى مختار و اين كه مختار دوزخى است ولى به بركت خدمتهايى كه براى اهل بيت انجام داده ، سرانجام مورد شفاعت قرار مى گيرد، مى گويد:
اين روايات جمع كننده و تلفيق دهنده ميان احاديث مختلفى است كه در باره مختار وارد شده است . با اين بيان كه مختار هر چند در مراتب ايمان و يقين كامل نبوده و از سوى امام معصوم اجازه صريحى در مورد اعمال خويش نداشته است ،
لكن از آنجا كارهاى شايسته بسيارى به وسيله او صورت گرفت و با برنامه هاى او قلب مؤمنان از جراحتهاى ستم التيام يافت ، فرجامش به خير و نجات است . در حقيقت مختار مشمول اين آيه از قرآن مى باشد كه مى فرمايد: و دسته اى ديگر هستند كه به گناهانش اعتراف كرده و عمل نيك و بد را به هم در آميخته اند، اميد است كه خداوند ايشان را مورد آمرزش قرار دهد (117) و اما من درباره مختار از كسانى هستم كه از داورى كردن بازايستاده اند، هر چند مشهور ميان علماى شيعه اين است كه كارهاى او ارزنده و شخصيت او شايسته مدح است . (118)
انگيزه هاى سياسى در شكل گيرى كيسانيه
هر چند محور اصلى سخن در فصل ، بررسى امامت امام سجاد (ع ) مى باشد و از اين رهگذر، به ضرورت ، نگاهى به منكران امامت زين العابدين - كيسانيه - افكنديم تا حجت و منطق و انگيزه آنان را بشناسيم و اين نگاه به بررسى شخصيت محمد حنفيه و مختار به عنوان دو عنصر مطرح در فرقه كيسانيه انجاميد، اكنون به موضوع اصلى باز مى گرديم و از آنچه به اختصار ياد آور شديم ، نتيجه مى گيريم .
شرايط تاريخى - سياسى - اجتماعى عصر امام سجاد (ع ) مى نماياند كه انگيزه هاى سياسى ، بيش از هر انگيزه و دليل ديگر در شكل گيرى فرقه كيسانيه دخالت داشته است . زيرا به هر حال مطرح شدن محمد حنفيه در قيام مختار به جاى على بن الحسين (ع ) يا به دليل تقيه ام سجاد از حضور مستقيم در جريان قيام بوده و از اين رو محمد حنفيه به عنوان نماينده آن حضرت در اين حركت مطرح گشته ولى بعدها از سوى عناصر ناآگاه و يا مغرض نقشى اصيل به او داده شده است !
و يا اين كه براستى محمد حنفيه در اين دوره خود را امام مى شمرده و بعدها در مباحثه با امام سجاد شده است كه امامت از آن زين العابدين است و نه او.
احتمال سوم اين است كه مختار صرفا براى پيشبرد اهداف خويش ، حركتش را منتسب به محمد حنفيه كرده است . بى اين كه اجازه ويژه اى براى پيشبرد اهداف خويش ، حركتش را منتسب به محمد حنفيه كرده است . بى اين كه اجازه ويژه اى از سوى او داشته باشد. و در اين راستا بوده كه مختار از محمد حنفيه به عنوان مهدى (119) ياد كرده تا هواداران و هواخواهان بيشتر را گرد آورد.
احتمال چهارم اين است كه اصولا مساءله امامت محمد حنفيه نه در دوران قيام مختار بلكه در عصر حكومت عباسيان ، ساخته و پرداخته شده تا از نقطه هاى مبهم و كور گذشته ، مستندهايى براى حكومت عباسيان ، جستجو شده باشد.
هر يك از اين احتمالها كه تقويت شود، اين نكته به دست مى آيد كه به هر حال اعتقاد به امامت محمد حنفيه داراى دلايل علمى و مستند به نصوص و منابع شوعى نيست و شرايط خاص سياسى آن عصر، پندارى فرقه كيسانيه را رقم زده است .
البته از قراين استفاده مى شود كه نخست احتمال سوم و سپس احتمال چهارم نزديكتر به واقع است . زيرا به هر حال مختار براى جذب نيروهاى متمايل به تشييع ناگزير بود خود را به پايگاهى علوى مستند سازد تا قيامش مشروعيت . مقبوليت عام پيدا كند و بعدها عباسيان نيز براى تضعيف پايگاه امامت ، بشدت نيازمند انديشه اى بودند كه مردم از اطراف بودند كه مردم ائمه معصومين (ع ) ساخته اند و به مركزيتى متوجه سازند كه بر ايشان مساءله ساز نباشد و كيسانيه و اعتقاد و به امامت محمد حنفيه اى كه حضور در زمان ندارد و زندگى را بدرود گفته - و يا به اعتقاد كيسانيه در غيبت به سر مى برد! - همان مركزيت و قبله گاه مور پسند بنى العباس بشمار مى رفت .
فصل دوم : شخصيت معنوى و اجتماعى امام سجاد - عليه السلام
امام سجاد (ع ) در محراب عبادت و معنويت
امام سجاد، زين العابدين (ع )، پيشوايان متقين ، در عصرى كه سفاكان و دين گزان ، محراب را با خون اولياى خدا گلگون مى ساختند و حقگويان برخاسته از محراب را به جرم سر فرود نياوردن در برابر غير خدا، مورد سخت ترين آزارها و نارواترين دشنامها قرار مى دادند و ماءذنه اى هدايت و مناره هاى دين را ناجوانمردانه به خون تكبير گويان عزت و ديندارى مى آغشتند، آرى در چنين عصرى از محراب ، ماءذانه رفيع ، رفيعتر از همه برجها ساخته بود نجواهاى پنهانش را رساتر از هر فرياد به گوش غفلت زدگان و راه گم كردگان زمانش و نيز فرزندان آينده اسلام برساند.
على بن الحسين (ع ) چنان در اين ميدان مى كوشيد كه وقتى فاطمه ، دختر امير المؤمنين (ع ) آن تلاش طاقت فرسا و آن عبادت بى وقفه را در فرزند برادرش ، مشاهده كرد، بر سلامتى او بيمناك شد و از جابرين عبدالله يارى خواست تا شايد امام سجاد را از آن همه زحمت و مرارت كه در مسير عبادت به خويش روا مى داشت باز دارد.
به جابر گفت : تو مى دانى كه ما خاندان رسول خدا، حقوقى بر شما داريم ، از آن جمله اين است كه اگر خطرى ما را تهديد كند، شما بايد به يارى ما بشتابيد. اينك فرزند برادرم از كثرت عبادت خويش را در معرض خطر قرار داده است از او ديدار كن و از وى بخواه تا قدرى به استراحت نيز بينديشد. جابر به حضرت امام سجاد (ع ) رسيد، حضرت را در حال عبادت يافت در حالى كه بدان آن گرامى بشدت ضعيف شده بود. جابر نگرانى عمه آن بزرگوار را به ايشان ياد آورى كرد و گفت : اى فرزند رسول خدا!مگر نه اين است كه خداوند بهشت را براى شما و دوستان شما قرار داده جهنم را براى دشمنان شما؟ پس تحمل اين همه رنج در مسير عبادت براى چيست ؟
امام سجاد (ع ) فرمود:
اى جابر تو از اصحاب رسول خدايى و مى دانى كه جدم رسول خدا با اين كه مورد غفران عام و همه جانبه خدا بود و آيه ليغفر لك الله ما تقدم من ذنبك و ما تاءخر (120) به وى اطمينان هميشگى مى داد، اما باز هم آن عزيز چنان خداى را عبادت مى كرد كه قدمهايش متورم مى شد و چون علت آن همه سعى در عبادت را از وى مى پرسيدند مى فرمود: افلا اكون عبدا شكورا يعنى ؛ آيا من نبايد در برابر خداوند بنده اى شكرگزار باشم !(121)
امام صادق (ع ) در توصيف عبادتهاى امير المؤمنين (ع ) مى فرمود: در امت اسلامى هيچ كس نتوانست همانند رسول خدا به عبادت اهتمام ورزد جز على بن ابى طالب (ع ). او چنان عبادت مى كرد كه گويى بهشت و دوزخ را مى بيند..
آنگاه فرمود: درميان اهل بيت امير المؤمنين شبيه تر از همه به او زين العابدين (ع ) مى باشد چه اين كه در راستاى عبادت چنان پيش تاخت كه فرزندش امام باقر (ع ) در او خيره شد، اثر عبادت را در چهره اش آشكار يافت و از مشاهده حال پدر گريست
امام سجاد كه علت گريستن فرزند را دريافته بود فرمود: آن نامه و صحيفه اى كه عبادتهاى على (ع ) در آن ثبت شده بياور!
امام باقر (ع ) نامه را به پدر داد و آن حضرت مشغول مطالعه شد. پس ا لختى مطالعه ، درنگ كرد و آهى عميق از سينه آورد و گفت : كيست كه بتواند مانند امير المؤمنين (ع )، آن همه عبادت خدا كند. (122)
درباره آن حضرت نقل كرده اند كه در هر شبانه روز هزار ركعت نماز مى گزارد.
وقتى به وى گفتند كه شما بيش از جدتان على (ع ) عبادت مى كنيد، امام اظهار داشت :
مع انى نظرت فى عمل صلوات عليه يوما واحدا فما استطعت ان اعدله من الحول الى الحول
يعنى ؛ من در عمل يك روز على - عليه السلام - نگريستم و تاءمل كردم و دريافتم كه قادر نيستم در طول يك سال اعمالى انجام دهم كه با عمل يك روز امير المؤمنين (ع ) برابرى كند.
البته ممكن است منظور حضرت ، عبادت از نظر كمى نباشد بلكه به جنبه كيفى و ارزشى عمل اشاره داشته باشد، چنان كه اين معنا از برخى روايات ديگر نيز استفاده مى شود بويژه رواياتى كه مى گويد: ضربت على (ع ) در روز جنگ خندق بر عبادت جن و انس فضيلت و شرافت دارد