از جمله صفات بارز امام سجاد (ع ) تحمل و شكيبايى او در برابر ناگواريها و عفو و گذشت از كسانى است كه نسبت به وى بى حرمتى يا جفا كرده بودند.
مردان الهى در هميشه تاريخ دشمنانى داشته اند كه گاه در نتيجه ناآگاهى و زمانى دليل دنيا پرسى و دنيا دارى با اولياى به ستيز برخاسته وايشان را مورد اهانت و آزار قرار مى داده اند.
امام سجاد (ع ) نيز كه در عصر حاكميت جور و جهل امويان مى زيست و دستگاه خلافت به عناوين مختلف از اهل بيت و فرزندان على (ع ) عيبجويى و بدگويى داشت ، مردم عامى و جاهل جامعه تحت تبليغات سوء آنها نسبت به شخصيت ائمه بدگمان شده بودند گاه در برخوردهاى اجتماعى بشدت عليه ايشان به ناسزاگويى مى پرداختند.
از آن جمله مردى با مشاهده على بن الحسين (ع ) دهان به اهانت گشود و سخت ناسزا گفت .
امام همراهانى داشت كه خواستند آن مردم را تنبيه كنند اما امام مانع شد و فرمود: متعرض او نشويد؛ سپس رو به آن مرد كرده و فرمود: كار ما بيش از اينها بر تو پوشيده است اگر نيازى دارى بگو تا بر آوريم .
مرد از اين صبر و شكيبايى و گذشت و بزرگوارى و نيز آن لحن ملايم و محبت آفرين بشدت متاثر شد شرم تمامى وجودش را در برگرفت تا آنجا كه صورت از خجالت پوشانيد و ديگر نمى توانست به صورت امام نگاه كند.
امام بى درنگ دستور داد خدمتكارانش هزار درهم در اختيار او قرار دهند.
از آن روز به بعد هر گاه آن مرد امام را مى ديد مى گفت گواهى مى دهم كه تو از فرزندان رسول خدايى و از خاندان وحى نبوتى . (147)
هشام بن اسماعيل والى مدينه بود و در مدت فرمانروايى خود امام سجاد عليه السلام را مورد آزار و اذيتهاى بسيار قرار داد. سرانجام وليد او را از حكومت عزل كرد و مناديان وليد در ميان مدينه ندا دادند: هر كس در زمان فرمانروايى هشام مورد ظلم قرار گرفته و يا حقى را او ضايع نشده است مى تواند حق خود را از وى مطالبه كند.
هشام در ميان همه نگرانيهايش بيش از همه از جانب امام سجاد برخود بيم داشت زيرا در حق آن حضرت بيش از ديگران جفا كرده بود.
اما بر خلاف تصور او هنگامى كه امام ع با وى روبرو شد، بر او سلام كرد و به ياران خود نيز سفارش نمود كه متعرض او كه اكنون ضعيف و ناتوان است نشوند و سرانجام امام (ع ) به او اطمينان داد و فرمود اى هشام بن اسماعيل تا مى توانى رضايت مظلومان و بى پناهان را جلب كن و از ناجيه ما نگران نباش . (148)
در حديثى ديگر چنين آمده است :
يكى از عمو زاده هاى امام سجاد (عليه السلام ) به نام سخن بن حسن با آن حضرت كدورتى پيدا كرده بود روزى حسن وارد مسجد شد و امام زين العابدين عليه السلام را در آنجا ديد بى درنگ به پرخاش و تندگويى پرداخت و آن حضرت را آزرده خاطر ساخت ولى امام در برابر سخنان او كمترين عكس العملى از خود نشان نداد، تا حسن از مسجد خارج شد.
شب هنگام امام سجاد عليه السلام به خانه اش رفته و به او فرمود:
برادر آنچه امروز در حضور اهل مسجد درباره من گفتى اگر راست باشد از خداوند مى خواهم كه مرا بيامرزد و اگر نسبتهاى نارواى تو به من دروغ باشد از خداوند مى خواهم كه مرا بيامرزد و اگر نسبتهاى تو به من دروغ باشد از خداوند مى خواهم كه تو را بيامرزد درود بر تو رحمت و بركات خدا شامل حال تو باد.
امام اين سخنان را گفت و از او جدا شد.
حسن كه هرگز انتظار چنين برخوردى را از امام نداشت و خود را براى شنيدن سخنان تند و كوبنده آماده كرد بود، به خود آمد و خويش را در برابر كوهى از بزرگوارى و شرافت يافت شرمنده شد و در پى حضرت با چشمى گريان روان گرديد و از امام عذر مى طلبيد.
امام بر حالش رقت آورد و به او اطمينان داد كه وى را بخشيده است . (149)
تلاش در آزادى بردگان
يكى ديگر از خدمتهاى اجتماعى امام على بن الحسين ، زين العابدين ، سعى و جديت آن حضرت در دستيابى بردگان به آزادى بود.
امام سجاد (ع ) غلامان و كنيزان بسيار مى خريد، اما نه براى كار كشيدن از ايشان ، بلكه منظور تربيت اخلاقى و دينى و سپس فراهم آوردن زمينه آزادى آنان . تلاش آن حضرت در اين راستا، هم عملى و هم از طريق تشويق و ترغيب ديگران به اين كار بود. چنان كه مورخان و محدثان نقل كرده اند:
امام سجاد: هزار بنده را در راه خدا آزاد كرد. (150)
و نيز در تعاليم خود به شاگردان و پيروان خويش مى فرمود:
هيچ مؤمنى بنده را آزاد نمى كند، مگر اين كه خداوند به جاى هر عضوى از اعضاى آن بنده ، عضوى از اعضاى او را ايمن از آتش دوزخ مى سازد. (151)
در بسيارى موارد، امام سجاد (ع ) به بهانه هاى مختلف تعدادى از بردگان را آزاد مى ساخت و چه بسا يك عمل يا يك سخن شايسته آنان ، زمينه آزادى ايشان را فراهم مى كرد.
كنيزكى مى خواست آب وضو براى آن حضرت فراهم آورد كه ظرف سفالين از دستش فرو افتاد و شكست !
امام به كنيزك نگاهى كرد و كنيز گمان كرد كه مولايش خشمگين شده است . از اين رو جمله اى از قرآن خواند و گفت : و الكاظمين الغيظ يعنى ؛ متقين بهشتى و برخوردار از غفران پروردگار آنانند كه ... خشم خود فرو خورند. (152)
امام فرمود: من از تو گذشتم .
كنيز ادامه داد: والله يحب المحسنين يعنى ؛ خداوند نيكوكاران را دوست دارد. امام فرمود: تو را در راه خدا آزاد ساختم . (153)
استفاده بجا و زيركانه و عالمانه كنيز از اين جمله هاى قرآنى ، از يك سو تربيت دينى و معرفى وى را در زندگى امام سجاد (ع ) مى رساند و از سوى ديگر آشنايى كنيز و روح قرآنى و معنوى امام سجاد (ع ) را مى فهماند. و كنيزى كه تا اين حد رشد يافته باشد، سزاوارى آزادى است .
اسلام هر چند، بر اساس يك ضرورت اجتماعى از آغاز تبديل شدن اسيران جنگى به بردگانى قابل خريد و فروش را مورد رد و انكار قرار نداده است ، زيرا اسيران جنگى كسانى بوده اند كه به جنگ مسلمانان بوده اند و بدين خاطر مسلمانان نيز حق داشته اند كه ايشان را از ميان بردن جان و مال عرض مسلمان بوده اند كه به جنگ ببرند. ولى از آنجا كه هدف اسلام از جنگ و دفاع ، نخست دفع تهاجم دشمن و سپس دعوت آنان به راه حق و مسير توحيد است ، زنده نگاه داشتن آنان و فراهم آوردن زمينه تربيت و هدايت ايشان را توصيه كرده و زمانى كه به ايمان گراييدند، راههاى زيادى براى آزاد شدنشان نشان گشوده است .
سيره و روش امام سجاد (ع ) اين بود كه در ماه مبارك رمضان هيچ غلامى يا كنيزى را مؤاخذه نمى كرد. و اگر امضايى از آنان را گرد خود فرا مى خواند و لغزشهاى هر يك را به وى گوشزد مى كرد، سپس در ميان ايشان مى ايستاد و دستور مى داد تا همه با صداى بلند بگويند:
يا على بن الحسين ان ربك قد احصى عليك كل ما عملت ، كما احصيت علينا كل ما عملنا...
يعنى ؛ اى على بن الحسين ! پروردگار تو تمامى اعمالت را يكايك برشمرده و ثبت كرده است ، همان گونه كه تو اعمال ما را ثبت كرده اى ، نزد خداوند كتابهايى است كه در آنها هيچ عمل كوچك و بزرگى فروگذار نشده است . و اعمالت نزد تو از خطاى مادر گذر تا خداوند از تو درگذرد. خداوند مى فرمايد: وليعفوا وليصفحوا الا تحبون ان يغفرالله لكم . (154)
يعنى ؛ عفو كنيد و گذشت داشته باشيد، آيا دوست نداريد كه خداوند خطاهايتان را ببخشد و عفو كند؟
پس از اين امام مى فرمود همه يكصدا بگويند:
پروردگارا! تو ما را فرمان دادى از كسانى كه به ما ستم روا داشته اند در گذريم و ما بر اساس فرمان تو از آنان گذشتيم ، پس تو نيز از ما درگذر، زيرا تو از ما به عفو و بخشش سزاوارترى .
پس از اين سخنان امام رو به جانب برگان كرده ، مى فرمود: اكنون من از شما گذشتيم و بديهايتان را بخشيدم و شما را براى خشنودى خدا آزاد كردم ، شما هم از خداوند بخواهيد تا از من درگذرد و مرا از آتش غضب خدا آزاد كردم ، شما هم از خداوند بخواهيد تا از من درگذرد و مرا از آتش غضب خويش ايمن دارد. (155)
برگزارى اين مراسم ، در حقيقت هم درسى بود به ساير مؤمنان كه از روش آن حضرت پيروى كنند و زمينه آزادى بردگان بيشترى فراهم آيد. و هم آخرين درسهاى معنوى و اخلاقى به بردگان بود كه مى بايست از آن پس آزاد زندگى كنند و چونان مؤمنى صالح و با تقوا به زندگى شخصى خود ادامه دهند.
امام اين درسها را در حساسترين شرايط زندگى به غلامان و كنيزان مى دهد تا در جان و روح آنان براى هميشه ثبت شود. زيرا آزادى براى يك برده چونان مائده آسمانى و حيات و راه و روش ايثار و فداكارى و انسانيت و معنويت را در اعماق وجود آنان به ثبت مى رسانده است .
به هر حال آن حضرت ، در پايان هر رمضان حدود بيست بنده را آزاد مى ساخت و اين عمل موجب آن مى شد كه معمولا كنيزان و غلامان بيش از يك سال در خدمت آن بزرگوار نباشد و آزاد شوند. (156)