اساسا عده اى تصور مى كنند با نقل عيوب ديگران و از بين بردن منزلت و پايگاه اجتماعى آنها، رشد مى كنند. به عبارت ديگر فكر مى كنند با تحقير ديگران ، مى توانند نردبانى بسازند كه اسباب تعالى و ترقى خود را فراهم كنند. در روايتى از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه مى فرمايند:
مَن قال فى مُؤ مِن ما رَاءَتهُ عينَاهُ و سَمِعَتهُ اءُذُناهُ فهو مِنَ الَّذينَ قال الله عزّوجلّ: ((انَّ الَّذينَ يُحبّون اءَن تشيعَ الفاحشَةُ فى الَّذينَ آمنوا لهم عذاب اءَليم (127)))(128).
((اگر كسى ، هرچه از ديگران مى بيند و مى شنود نقل كند، مشمول اين آيه است كه مى فرمايد: خداوند به كسانى كه دوست دارند فحشا در ميان مؤ منان رشد پيدا كند وعده عذاب دردناك داده است . ايشان هم در دنيا به عذاب مبتلا مى شوند و هم در آخرت )).
در تعبير ديگرى از رسول اكرم صلى الله عليه وآله و سلم نقل شده است كه مى فرمايند:
و مَن سَمِعَ فاحِشَة فَاءَفشَاها كان كَمَن اءَتاهَا(129).
((اگر كسى منكرى را از ديگرى ببيند و آن را افشا كند، مثل اين است كه خود مرتكب آن منكر شده باشد)).
بنابراين اگر انسان بخواهد با افشاى عيوب ديگران به رتبه و منزلت اجتماعى دست پيدا كند عيب بسيار بزرگى است و ديگران به عنوان يك انسان معيوب به چنين كسى نگاه خواهند كرد، نه به عنوان انسانى سالم . اصولا چنين خصايصى داراى آثار وضعى بسيارى است كه خداوند براى اين قبيل مقرر فرموده است . رسول اكرم صلى الله عليه وآله و سلم فرمودند:
كان بالمدينةِ اءقوام لهم عيوب ، فسكَتوا عن عيوبِ الناسِ، فاءسكَتِ الله عن عيوبهم الناس ، فماتوا و لا عيوب لهم عند الناس ، و كان فى المدينة اءقوام لا عيوبَ لهم فتكَلَّموا فى عيوبِ الناس ، فاءظهَرَ اللهُ لهم عيوبا، لم يزالوا يُعرَفون بها الى اءن ماتوا(130).
((در مدينه ، جماعتى بودند كه عيوبى داشتند؛ ولى - يك امتياز داشتند كه - اگر عيوبى در ديگران مى ديدند، دم فرو مى بستند - نتيجه اين شد كه - خداوند كارى كرد كه وقتى مردند، در اجتماع هرگز به عنوان خاطى و معيوب شناخته نشدند؛ نه در زمان حياتشان و نه بعد از آن . و در مدينه گروهى بودند كه هيچ عيبى نداشتند، مگر اين كه عيوب ديگران را نقل مى كردند و هميشه حرف ديگران را مى زدند. آنها دچار خطاهايى شدند كه تا زنده بودند به آن خطاها شناخته مى شدند - آن طايفه را كسى نمى شناخت مگر اين كه آن عيوب برايشان ذكر شود -)).
عذاب آنها در دنيا اين بود كه به بدنامى شهرت پيدا كردند و عذاب آخرت آنها هم محفوظ است كه به حقوق ديگران تجاوز كرده اند.
گاهى افرادى كه مبتلا به اين مرض روانى - عيب جويى از ديگران - هستند پا را فراتر مى گذارند و در بى تقيدى و بى تعهدى به اصول اخلاقى و بى اعتنايى به ارزشهاى انسانى ، آنقدر پيش مى روند كه اگر در كسى عيبى نيابند، به عيب تراشى مى پردازند. و دليل آن ترميم و جبران احساس حقارت و فراهم كردن منزلت هاى اجتماعى براى خود است ؛ و گاهى هم تصور اين افراد چنين است كه با تحقير ديگران ، با غيبت كردن از آنها و نقل عيوبشان مى توانند براى خود جايگاه و پايگاه اجتماعى درست كنند. يعنى مى بينند فردى داراى منزلتى است ، مى انديشند اگر او در اين جايگاه نباشد، يقينا نوبت ايشان شده و يا راه براى رسيدن آنها به آن منزلت هموارتر خواهد شد؛ بنابراين عيب جويى ، يا عيب سازى مى كنند. از اين افراد در روايات تعبير به شرار الناس يعنى بدترين مردم شده است . در روايتى از رسول اكرم صلى الله عليه وآله و سلم نقل شده است كه مى فرمايند:
اءلا اُخبركم بشِرارِكم ؟ قالوا: بلى يا رسول الله صلى الله عليه وآله و سلم ، قال : المَشّاونَ بالنميمةِ، المُفرِّقون بين الاءحبّةِ، الباغونَ للبَرَاءِ العيبِ(131).
((آيا بدترين هاى شما را معرفى كنم ؟ گفتند: آرى يا رسول الله ! حضرت فرمودند: سه طايفه جزء بدترين افراد بشرند: كسانى كه نمامى و سخن چينى مى كنند؛ كسانى كه بين دوستان تفريق و فاصله ايجاد مى كنند و كسانى كه به دنبال عيب تراشى براى افراد منزه و برى از عيب هستند)).
گاهى خبائث به جايى مى رسد كه كه براى اطلاع از عيبى يا ساختن عيبى براى ديگران ، با افراد طرح دوستى مى ريزند؛ به آنها نزديك مى شوند تا بتوانند عيبى را به او نسبت دهند. عيبى كه با شرايط و حال و احوال او تناسب بيشترى داشته باشد و زمينه پذيرش اجتماعى داشته باشد. از نظر معارف ما اين افراد، دورترين مردم از خدا هستند و در مرز كفر قرار گرفته اند. امام صادق عليه السلام فرمودند:
اءَبعَدُ ما يكونُ العَبدُ مِن الله اءَن يكونَ الرَّجلُ يُوَاخِىَ الرَّجلَ و هو يحفَظُ عليه زَلَّاتِه ليُعَيِّرَه بها يوما ما(132).
((شديدترين چيزى كه انسان را از خدا دور مى كند اين است كه وى با كسى رفيق شود تا عيب هاى او را پيدا كند و روزى عليه او استفاده كند)).
تعبير ديگرى هم به همين مضمون از امام باقر عليه السلام آمده است كه :
اءَقرَبُ ما يكونُ العبدُ الى الكفرِ اءَن يُواخِىَ الرَّجلُ الرَّجلَ على الدِّينِ فيُحصَى عليه زَلَّاتِه ليُعَيِّرَه بها يوما ما(133).
((نزديك ترين چيزى كه انسان را به كفر مى رساند اين است كه با كسى دوست شود تا به عيوب او واقف شده و روزى عليه او استفاده كند)).
در روايتى از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه :
اذا رَاءَيتُم العبدَ مُتَفَقِّدا لذنوبِ النّاسِ ناسِيا لذنوبِهِ، فاعلَموا اءَنَّه قد مُكِرَ به (134).
((اگر كسى را ديديد كه دنبال يافتن عيوب ديگران است و عيب خود را فراموش كرده ، بدانيد كه خود را فريب مى دهد)).
يعنى هم آثار دنيوى آن دامنش را مى گيرد و هم اثار اخروى . چنين انسانى اساسا نمى تواند به هدف اصلى خود نائل شود. امام عليه السلام مى فرمايند او با اين كار، خود را فريب داده است ؛ يعنى هيچ وقت به نتيجه دلخواه خويش كه ترقى و رشد در سايه افشاى عيوب ديگران است ، دست پيدا نمى كند و مهم اين است كه اين رفتار براى طرف مقابل آثار خير دارد. امام صادق عليه السلام مى فرمايند:
مَنِ اطَّلَعَ مِن مؤ من علَى ذَنب اءَو سيِّئة ، فاءَفشَى ذلك عليه و لم يَكتُمهَا، و لم يستغفِرِ الله له ، كان عندَ اللهِ كَعَامِلِها، و عليه وِزرُ ذلكَ الَّذى اءَفشاهُ عليه ب و كان مغفورا لِعَاملها، و كان عقابُهُ ما اءَفشَى عليه فى الدُّنيا مستورا عليه فى الآخرةِ، ثمَّ يَجِدُ الله اءَكرَمَ مِن اءَن يُثَنِّىَ عليه عقابا فى الآخرةِ(135).
((اگر كسى عيوب مومنى را بداند و آن را افشا كند و براى صاحب آن طلب مغفرت نكند، نزد خدا، كننده آن كار و صاحب آن عيب شناخته مى شود و علاوه بر آن ، گناه افشا را هم خواهد داشت . صاحب آن عيب و گناه ، با افشاى عيبش از طرف ديگران ، مورد غفران قرار مى گيرد؛ چون عذاب گناهش را به شكل فاش شدن عمل ديده و اين گناه در آخرت پوشيده خواهد ماند و خواهد ديد كه خداوند، بزرگتر و كريم تر از آن است كه او را دوباره در آخرت عقاب كند)).
چون در دنيا عقاب شده و آبرويش ريخته شده است ، در آخرت خداوند آبروى او را نمى ريزد. پس مهم اين است كه خداوند متعال براى گناهان و سيئات اخلاقى ، آثار وضعى دنيوى و اخروى قرار داده است .
هدف انسان عيب جو اين است كه با نقل عيب ديگران ، آنها را حقير كند تا خود رشد كند؛ وى نه تنها به اين مقام و منزلت دست پيدا نمى كند، بلكه طرف مقابل را، تطهير مى كند و ثمره اش اين است كه در اخرت ، آن فرد از عذاب اخروى نجات پيدا مى كند و عذاب او همان آبروى ريخته شده اش در دنيا است و در آخرت رسوا نخواهد شد. امام صادق عليه السلام مى فرمايند:
مَن رَوى علَى مُؤ من رِوَاية يُريدُ بها شَينَهُ و هَدمَ مُروءَتِهِ لِيَسقُطَ مِن اءَعينِ النَّاس ، اءَخرَجَهُ الله مِن ولايَتِهِ الى وَلايَةِ الشَّيطانِ، فلا يَقبِلُهُ الشَّيطانُ(136) .
كسى كه عليه برادر مومنش مطلبى نقل مى كند كه او را بشكند، آبرويش را بريزد، شخصيت او را نابود كند، او را از منظر مردم ساقط كند و از اعتبار بيندازد، خداوند او را از ولايت و حصن حصين خود كه همه انسانها در آن قرار دارند، بيرون مى كند و او را به ولايت شيطان مى سپارد. عجيب اين است كه امام عليه السلام مى فرمايند حتى شيطان نيز از اين انسان تبرى مى جويد، از او گريزان است و او را نمى پذيرد.
آثار اجتماعى اين اخلاق سوء بر همگان روشن است كه چه آلودگى را در جامعه به وجود مى آورد و چه امراضى در سايه نقل اين زشتى هاى اخلاقى در جامعه ايجاد مى شود.
همه تلاش معارف اخلاقى اسلام ، سالم نگاه داشتن محيط اجتماع است و كسى كه اقدام به آلوده كردن اين محيط مى كند، به منزله ميكروب و ويروس خطرناك و واگيرى است كه به همه سرايت كرده و جامعه را نابود مى كند.
شرع مقدس و معارف اخلاقى ما براى ايجاد مصونيت و واكسينه كردن جامعه و مقاوم كردن افراد در برابر اين بيماريهاى روحى ، دستورالعملهايى دارد و از ان جمله ، جلوگيرى از افشاى گناه و رفتار سوء ديگران است .
پرهيز از افشاى عيوب و گناهان ديگران
شخصى به نام محمد بن فضيل از امام هفتم عليه السلام نقل مى كند:
قُلتُ له : جُعِلتَ فِداكَ الرَّجلُ مِن اءِخوَانى يَبلُغُنى عنهُ الشَّى ءُ الَّذى اءَكرَهُهُ فَاءَساءَلُهُ عن ذلك فيُنكِرُ ذلك ، و قد اءَخبَرَنى عنه قوم ثِقَات فقال لى : يا محمَّدُ كَذِّب سَمعَكَ و بَصَرَكَ عن اءَخيكَ فاءِن شَهِدَ عندَكَ خَمسونَ قَسَامَة ، و قال لكَ قولا فَصَدِّقهُ و كَذِّبهُم لا تُذِيعَنَّ شيئا تَشِينُهُ به و تَهدِمُ به مُرُءَتَهُ فتكونَ مِن الَّذينَ قال الله فى كتابِهِ: (((انَّ الَّذين يُحبُّون اءَن تشيعَ الفاحِشَُُ فى الَّذينَ آمنوا لهم عذاب اءَليم (137).))(138)).
((من به محضر امام عليه السلام عرض كردم كه درباره بعضى از برادرانم چيزى نق مى كنند، كه آن را نمى پسندم ؛ يعنى نمى خواهم آن برادر مومنم به آن كار مبتلا باشد، از خودش سؤ ال مى كنم و مى گويم : درباره تو چنين نقل كرده اند، انكار مى كند؛ در حالى كه اين مطلب را انسان هاى موثقى در مورد او نقل كرده اند. آيا من حرف افراد موثق را بپذيرم يا انكار او را؟ حضرت فرمودند: اى محمد! نه تنها قول افراد ثقه را نبايد بپذيرى ، بلكه اگر خودت هم چيزى از او ديدى و او انكار كرد بايد چشم و گوش خودت را هم تكذيب كنى . بعد امام عليه السلام فرمودند: نه تنها يك يا دو نفر ثقه خبر بدهند نبايد بپذيرى ، بلكه اگر پنجاه نفر هم نزد تو قسم بخورند كه او كارى را انجام داده است اما خودش آن را انكار مى كند، قول او را بپذير و قول ديگران را تكذيب كن و عليه او چيزى نقل نكن كه اعتبار او زير سؤ ال برود.
در غير اين صورت مشمول اين آيه شريفه مى شوى كه مى فرمايد: كسانى كه بدى هاى ديگران را نقل مى كنند و دوست دارند كه بدى ها در جامعه منتشر شود، هم در دنيا و هم در آخرت عقاب خواهند شد)).
امام صادق عليه السلام از رسول اكرم صلى الله عليه وآله و سلم نقل مى فرمايند كه فرمودند:
مَن اءَذاعَ فاحشَة كان كَمُبتَدِئِها، و مَن عَيَّرَ مومنا بشَى ء لم يَمُت حتَّى يركَبَهُ(139).
((اگر كسى اشاعه فحشا كند، مانند كسى است كه آن گناه را انجام داده است و كسى كه مومنى را بر گناهى كه كرده است ، سرزنش كند، از دنيا نخواهد رفت ، مگر اين كه خود، مرتكب همان گناه شود)).
يعنى اثر وضعى نقل عيب ها و زشتى هاى ديگران اين است كه در دنيا عذاب شود و عذاب او در دنيا مبتلا شدن به همان بليّه است .
به هر حال ، علت اشكالات نفسانى ما و عيب هايى كه جوامع به آن دچار شده اند، خلاء اخلاق است كه بايد درمان و اصلاح شود. راه درمان آنها نيز توجه به راهنمايى هاى عقل سليم بشرى و در مرحله بعد مراجعه به كلمات اهل بيت معصومين عليهم السلام است .
توجه معارف ما نيز به پيشگرى از ابتلاى جامعه به اين امراض است ؛ يعنى اول ايجاد مصونيت مى كند و بعد راه درمان را معرفى مى كند. بعضى از بيمارى ها در درازمدت اثر مى گذارند؛ مثلا ممكن است كسى به مرضى مبتلا شود كه اين عادت تدريجا اثر بگذارد و در طول هفتاد سال ، اواخر عمر فرد، اثر خود را بگذارد و منجر به مرگ شود. ولى بعضى از بيمارى ها، در كوتاه ترين زمان اثر مى گذارند؛ از جمله امراض روحى كه شديد و زود اثر مى كند و انسان را زود از پا درآورده و نابود مى كند عيب جويى از ديگران است .
روايتى را مرحوم مجلسى از امام صادق عليه السلام و آن حضرت از رسول اكرم صلى الله عليه وآله و سلم نقل شده است كه مى فرمايند:
اءنَّ اءسرَعَ الخيرِ ثوابا البرُّ و انَّ اءسرعَ الشرِّ عقابا البغى ، و كفى بالمرءِ عيبا اءن يَنظُرَ من الناسِ الى ما يَعمى عنه من نفسه اءو يُعَيِّرَ الناس بما لا يستطيع تركَه (140).
((سريع ترين خير از نظر ثواب و پاداش ، خير رساندن به ديگران است و بدترين مرض ها از نظر عقاب دنيوى و اخروى ، سركشى و تعدى به حقوق ديگران است . اين عيب براى انسان كافى است كه در مردم عيوبى را جستجو كند كه در خود او هست ، اما از آن غفلت كرده ، مردم را به چيزى ملامت مى كند كه خود نيز نمى تواند آن را ترك كند)).
تجسس از عيوب ديگران ، تجاوز به حريم و حقوق آنها است و تعدى به آبروى ديگران ، از گناهانى است كه هرگز بخشيده نمى شود و اثرات آن سريعا در دنيا هويدا مى شود. به طور تجربى نيز در اين چند سال زندگى محدود ما انسان ها نيز تجربه شده است كه ناديده گرفتن آبرو و حرمت مومن از گناهانى است كه اثر آن سريعا در همين دنيا گريبانگير فرد مى شود.
بعضى از گناهان بين انسان و خداوند كريم است كه به لحاظ كرامت و لطف از آنها مى گذرد و اغماض مى كند؛ چون چنين وعده كرده است ، اما برخى از گناهان است كه ربطى به حق الله ندارد، بلكه حقوق انسان ها است كه از آن به حق الناس ، تعبير مى شود كه تجاوز به حريم آبروى مومن نيز از مصاديق آن است .
5 - عدم استراق سمع
امام سجاد عليه السلام در پنجمين حق براى همسايه مى فرمايند:
لا تَسَّمَّع عليه من حيثُ لا يَعلَمُ.
((از جايى كه او خبر ندارد سخنان او را استماع نكنيد)).
گوش كردن پنهانى يكى از مصاديق عيب جويى از همسايه است . انسان حق ندارد به هيچ وجه در امور همسايه خود تحقيق و جستجو كند و نهى كلمه لا تجسسوا(141) نهى عام بوده و شامل هر نوع فحص و جستجو ر كار و زندگى خصوصى ديگران مى شود و حتى شامل استماع سخنان و يا نگاه كردن پنهانى به ديگران نيز مى شود؛ گرچه امروزه ابزار برقرارى ارتباطات شكل و صورت جديد و تنوع بيشترى پيدا كرده است ، ولى اصل كلى كه عدم جستجو از زندگى همسايگان است ، تفاوتى نخواهد كرد؛ مثلا ممكن است او در حريم خانه خود با همسر، فرزند خود مشاجره و يا صحبت مى كند و يا با مهمان خود سخن مى گويد، كسى حق ندارد آن را بشنود؛ حال ، شنيدن يا به اين صورت است كه از فاصله نزديك بشنود، يا از پشت ديوار گوش بايستد و يا براى اين كار وسيله هاى مخابراتى و ابزار استراق سمع درست كند و تلفن او را شنود كند. رسول اكرم صلى الله عليه وآله و سلم مى فرمايند:
اءِنَّ الله تبارك و تعالى كَرِهَ لكم اءَيَّتُها الاءُمَّةُ اءَربعا و عِشرينَ خَصلَة و نهاكُم عنها... و كَرِهَ التَّطَلُّعَ فى الدُّورِ(142).
((اى امت اسلام ! خداوند متعال ، بيست و چهار خصلت را در شما نمى پسندد: يكى از آنها، اشراف پيدا كردن به خانه ديگران است كه مى تواند با نگاه كردن يا با گوش دادن به سخنان باشد)).
در تعبير ديگرى امام صادق عليه السلام با اشاره به حديث مناهى ، به اين معنى اشاره فرموده اند كه :
اءَن يَطَّلَّعَ الرَّجلُ فى بيتِ جارِهِ(143).
يكى از امورى كه پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه وآله و سلم از آن نهى فرموده اند، سعى در اطلاع يافتن از خانه همسايه است .
در بخش ديگرى از حديث مناهى اين تعبير آمده است كه جدا قابل تامّل و توجه است :
اءَلا و اءِنَّ الله حَرِّمَ الحرَامَ و حَدَّ الحُدودَ فَما اءَحَد اءَغَيرُ مِنَ الله و مِن غَيرَتِهِ حَرَّمَ الفَواحِشَ(144).
((خداوند محرمات و حدودى دارد و هيچ موجودى غيرتمندتر از خداوند عالم نيست و كارهاى زشت را به واسطه غيرت خود حرام فرموده است )).
امام صادق عليه السلام با استناد به حديث مناهى مى فرمايند:
اءَنِّه نَهَى اءَن يَطَّلَّعَ الرَّجل فى بَيتِ جارِهِ، و قال : مَن نَظَرَ الى عَورَةِ اءَخيهِ المُسلمِ اءَو عَورَةِ غيرِ اءَهلِهِ مُتَعَمِّدا اءَدخَلَه الله مَعَ المنافقينَ الَّذينَ كانوا يَبحَثونَ عن عَوراتِ النَّاسِ، و لم يخرُج من الدُّنيا حتَّى يَفضَحَهُ الله ، اءِلّا اءَن يتوبَ(145).
((خداوند نهى فرموده است كه انسان بر خانه همسايه اش اشراف و اطلاع پيدا كند، اگر كسى به دنبال يافتن اسرار برادر مسلمانش يا ديگران باشد، خداوند او را همراه با منافقان وارد جهنم مى كند. آنها كسانى اند كه دنبال يافتن بدى هاى مردمند. از دنيا خارج نمى شوند تا اين كه خداوند آنان را مفتضح و رسوا مى كند، مگر اين كه توبه كنند)).
يعنى چون دنبال آبروريزى و بردن حيثيت برادر مسلمان و يا همسايه خود بوده اند، اثر وضعى اش اين است كه در اين دنيا، قبل از اين كه مرگ آنها را در كام خود كشد، مكافات عمل خود را خواهند ديد و آبرويشان در معرض خطر قرار خواهد گرفت ، مگر اين كه توبه كنند، كه فقط در اين صورت ، از عقاب دنيوى و افتضاح و رسوايى دنيايى در امان خواهد ماند.
6 - يارى و كمك هنگام گرفتارى
يكى ديگر از عبارت هاى امام عليه السلام در حقوق همسايه اين است كه مى فرمايند:
لا تُسلِمهُ عندَ شَديدَة .
((به هنگام مصائب و شدايد او را رها نكند)).
حضرت رسول اكرم صلى الله عليه وآله و سلم مى فرمايند:
خيرُ الناسِ مَن ينفَعُ الناسَ، فكُن نافعا لهم (146).
((بهترين مردم كسانى اند كه نفعشان به مردم بيشتر مى رسد؛ پس براى مردم نافع باش )).
اين نفع رسانى به طور طبيعى در حق همسايه ، اولويت خاصى دارد.اگر كسى از كنار گرفتارى و مصائب و مشكلات همسايه اى كه گرفتار و درمانده است ، به سادگى بگذرد، اگر نگوييم حقوق انسانى را پايمال كرده است ، به يقين حقوق همسايه را پايمال كرده است . در برخى از معارف ما، خير رساندن به ديگران مقيد به مومن مسلمان است ؛ اما در خيلى از روايات نيز هيچ قيدى براى آن ذكر نشده است و صرف اين كه انسان صاحب روح و موجودى از مخلوقات ذات ذوالجلال ربوبى است ، دستگيرى از او و كمك كردن به او توصيه شده است .
در سخنى از رسول اكرم صلى الله عليه وآله و سلم وارد شده است كه فرمودند:
اءِنَّ الله يحبُّ اءغاثَةَ اللَّهفانِ(147).
((خداوند كمك به درماندگان را دوست دارد)).
در اين كلام نورانى قيد نشده است كه اين انسان درمانده ، مومن باشد يا غيرمومن ؛ مسلمان باشد يا غير مسلمان و مجاور انسان ، غير از حقوق انسانى ، حق همسايگى بر وى دارد. به يقين كسى محبوب خدا است كه به درماندگان كمك كند. خدا در قبال اين كار به او پاداش مى دهد كه اين جزا هم مى تواند جزا و پاداش دنيوى باشد و هم مى تواند اخروى باشد و همچنين مى تواند هر دو پاداش را نصيب فرد كند.
از مواردى كه در معارف ما به هر دو جزا وعده داده شده است ، خير رساندن ، كمك كردن و دستگيرى از انسان هاى گرفتار است . در سخنى از رسول اكرم صلى الله عليه وآله و سلم نقل شده است كه مى فرمايند:
اءلا و مَن فرَّج عن مؤ من كُربة مِن كُرَبِ الدنيا، فرَّج الله عنه اءثنين و سبعين كُربَة مِن كُرَبِ الآخرةِ واثنين و سبعين كُربَة مِن كُرَبِ الدّنيا، اءهوَنُها المَغصُ(148).
((اگر كسى مشكلى از مشكلات دنيوى انسان مومنى را برطرف كند، خداوند هفتاد و دو مشكل از مشكلات آخرت و هفتاد و دو مشكل از مشكلات دنيوى او را برطرف مى كند؛ كه كمترين آنها درد جسمانى قولنج است )).
شبيه اين روايت از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرموده اند:
مَن اءغاثَ اءخاهُ المؤ منَ اللَّهفانِ عندَ جَهدِهِ، فَنَفَّسَ كُربتَهُ و اءعانَهُ على نَجاحِ حاجتِهِ، كانت له بذلك عندَ اللهِ اءثنانِ و سبعونَ رحمة من اللهِ، يُعَجِّلُ له واحدة يُصلَحُ بها معيشتُه ، و يَدَّخِرُ له اءحدى و سبعينَ رحمة لِاءفزاعِ يوم القيامةِ و اءهواله (149).
((اگر كسى ، مومن گرفتارى را در حد توانش يارى دهد و گره از كار او بگشايد و او را در رسيدن به حاجتش يارى دهد، خداوند هفتاد و دو رحمت از رحمت هاى واسعه خود را شامل حال او مى كند كه يكى از آنها سامان دادن امر معيشت او است و هفتاد و يك رحمت ديگر را براى گرفتارى ها و هول و هراس هاى روز قيامت او ذخيره مى كند كه در آن منزل به فرياد او برسد)).
براى معتقدان روز قيامت و عالم آخرت ، مشكلى بالاتر از مشكلات آخرت نيست كه خداوند هفتاد و يك باب از ابواب رحمتش را براى كسانى كه در مقام گشايش كار گرفتاران برآمده اند ذخيره مى كند.
در روايت ديگرى از امام صادق عليه السلام آمده است كه مى فرمايند:
مَن نفَّسَ عن مؤ من كُربَة نفَّس الله عنه كُرَبَ الآخرة ، و خرج مِن قبره و هو ثَلجُ الفؤ ادِ(150).
((كسى كه گره از كار مومنى بگشايد، خداوند گره مشكلات او را در آخرت و قيامت باز خواهد كرد و در حالى كه از قبر بيرون خواهد آمد كه دلش آرام و با طماءنينه است )).
اميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمايند:
مِن كفّارةِ الذّنوبِ العظامِ اءغاثةُ الملهوفِ، و التَّنَفُّسُ عن المكروب (151).
((يكى از آثار دستگيرى از افراد گرفتار و گره گشايى از كار افراد مصيبت دار اين است كه كفاره گناهان بزرگ مى شود)).
انسان ها دو گونه اند: برخى در مسائل جسمانى ضعيف و ناتوانند و برخى ديگر در مسائل فكرى ، روحى و روانى . پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه وآله و سلم مى فرمايند:
مَن اءعانَ ضعيفا فى بدنِه على اءمره ، اءعانه الله على اءمره ، و نصَب له فى القيامةِ ملائكة يُعينونَه على قطعِ تلك الاءهوالِ، و عبورِ تلك الخنادِقِ من النّارِ، حتى لا يُصيبَه مِن دُخانها، و على سمومها، و على عبور الصراط الى الجنة سالما آمنا، و مَن اءعانَ ضعيفا فى فهمِه و معرفتِه فَلَقَّنَه حجَّتَه على خصم الدّين طلّابِ الباطلِ، اءعانَه الله عندَ سكراتِ الموتِ على شهادةِ اءن لا اله الّا الله وحده لا شريك له ، و اءنَّ محمّد عبدُه و رسولُه ، و الاءقرارِ بما يَتَّصل بهما، و الاءعتقادِ له حتى يكونَ خروجُه من الدنيا و رجوعُه الى الله عزّوجلّ على اءفضلِ اءعمالِه ، و اءجلِّ اءحوالِه ، فيُحيّى عند ذلك برَوح و ريحان ، و يُبشَّرُ باءنَّ ربّه عنه راض ، و عليه غيرُ غضبان ، و مَن اءعانَ مشغولا بمصالِحِ دنياه اءو دينِه على اءمره حتى لا يَتَعَسَّرَ عليه اءعانَه الله تَزاحُمَ الاءشغالِ، و انتشارَ الاءحوالِ يومَ قيامه بين يدى الملكِ الجبّارِ، فمَيَّزَه من الاءشرارِ، و جعله مِن الاءخيارِ(152). اگر كسى ، انسانى را در ضعف جسمانى وى يارى دهد خداوند او را در كارهايش يارى مى دهد؛ و در آخرت ملائكى را مامور مى كند كه او را در منازل هول انگير قيامت كمك كنند و او را از صراط و خندق عظيمى كه بر روى آتش باز شده است ، عبور دهند؛ به طورى كه حتى آثار سوزنده آتش و دود هم او را نيازارد و او را به سلامت به بهشت و منزل خلود مى رسانند.
اگر كس ديگرى را در معرفت و فهمش يارى كرد و او را برابر كسانى كه مسير انحراف آموختند، يارى داد، خداوند در لحظات آخر عمر از او دستگيرى مى كند و شهادتين را به او تلقين مى كند و اعتقادات او را از دستبرد شيطان در امان نگه مى دارد؛ و با بهترين اعتقاد و عمل رحلت مى كند؛ هنگامى كه وارد اولين منزل آخرت مى شود، به او تهنيت و خوشآمد مى گويند و از او استقبال مى كنند و به او بشارت مى دهند كه خدا از او راضى است و بر وى غضب ندارد)).
مطلوب معارف و اديان الهى همزيستى مسالمت آميز انسان ها در كنار يكديگر است تا با صفا و صميميت زندگى را ادامه دهند حال اگر كسى قدرت و توان يارى برادر يا همسايه گرفتارش را در مشكلات و مصائب داشته باشد ولى كوتاهى كند، خداوند نيز او را به حال خود رها خواهد كرد. امام صادق عليه السلام مى فرمايند:
ما مِن مُؤ من يَخذُلُ اءَخاهُ و هو يَقدِرُ على نصرَتِهِ اءِلّا خَذَلَهُ اللهُ فى الدُّنيا والآخِرَةِ(153).
((اگر مومنى برادر محتاج خود را واگذارد، در حالى كه توانايى يارى او را دارد، خداوند هم ، در دنيا و آخرت يارى اش را از او دريغ خواهد كرد)).
7 - حسادت نكردن بر نعمت و دارايى همسايه
از ديگر حقوقى كه امام سجاد عليه السلام براى همسايه ذكر مى فرمايند اين است كه :
و لا تَحسُدهُ عند نعمَة .
((اگر خداوند متعال به او نعمتى عنايت كرده است بر آن نعمت حسد نورزى )).
همسايه ، همواره در منظر و مشهد انسان قرار دارد و هر روز احوال و شرايط او را مى بيند؛ بنابراين حقوقى است كه بايد به دقت رعايت كند تا زندگى در جوار ساير انسانها شيرين و لذت بخش باشد؛ از جمله اين كه اگر همسايه اش از نعمت هاى فراوان برخوردار باشد مكدر نشود و بر او حسد نورزد.
حسد به معناى آرزوى شدن نعمت هاى او است كه اين يك صفت بسيار ناپسند است . در معارف اسلامى ما، يكى از شديدترين موارد نهى متوجه صفت رذيله حسد است ؛ امام صادق عليه السلام خطاب به انسان هاى ديندار مى فرمايند:
اگر واقعا دين داريد، بدانيد كه دين خدا آفت دارد و همان طور كه آفت ، گياه و حيوان را از بين مى برد، انسان ها را نيز از پا در مى آورد، امور معنوى هم آفات خاص خود را دارند. امام صادق عليه السلام مى فرمايند:
آفَةُ الدِّينِ الحَسَدُ والعُجبُ والفخرُ(154).
((آفت دين سه چيز است : حسد، عجب و فخرفروشى )).
از جمله آفات امور معنوى كه در كلام امام عليه السلام بدان اشاره شده است سه چيز است كه اولين آنها حسد است . حسد ميكروبى است كه به جان دين مى افتد و تدريجا دين انسان را نابود مى كند؛ رسول اكرم صلى الله عليه وآله و سلم مى فرمايند:
فاءنَّ الحسدَ يَاءكُلُ الحسَنات كمَا تاءكُلُ النَّارُ الحَطَبَ(155).
((حسد، همه حسنات و نيكى ها را از بين مى برد همچنان كه آتش ، هيزم را مى سوزاند)).
انسان هاى مومن و متدينى كه به دنبال تامين سعادت اخروى خود هستند، حسناتى را براى آخرت خويش ذخيره مى كنند؛ حسد همه آن حسنات ذخيره شده را مى بلعد همان طور كه وقتى آتش به انبار هيزمى سرايت كند، همه آن را نابود مى كند؛ يعنى همه اندوخته هاى معنوى انسان را نابود مى كند، درست مثل تاجر يا كاسبى كه عمرى تلاش كرده و سرمايه كلانى اندوخته ، اما در اثر بى تدبيرى و خطا، همه اين سرمايه را به نابودى مى كشاند و از بين مى برد. بر اين اساس معناى فرمايش امام صادق عليه السلام روشن مى شود كه مى فرمايند:
الحاسدُ مُضرُّ بنفسِه قبلَ اءن يَضُرَّ بالمحسودِ كاءبليسَ اءورَثَ بحسدهِ لنفسه اللعنةَ(156).
((انسانى كه مبتلا به رذيله زشت اخلاقى حسد است ، قبل از اين كه به محسود(157) زيان برساند، به خود ضرر رسانده است ؛ مانند شيطان كه با حسد خود، لعنت ابدى را براى خود فراهم كرد)).
قرآن درباره ابليس مى فرمايد:
كانَ مِنَ الجِنِّ فَفَسَقَ عن اءَمرِ ربِّهِ(158).
((ابليس كه از جن بود، از فرمان پروردگارش بيرون شد)).
هنگامى كه خداوند آدم را آفريد، همه را امر كرد تا به آدم سجده كنند، اما ابليس به اين مخلوق جديد الهى ، حسد ورزيد و نافرمانى كرد. به نقل قرآن ، ابليس به خدا گفت :
خَلَقتَنى من نَّار و خَلَقتَهُ من طِين (159).
((مرا از آتش آفريده اى و او را از گِل )).
من از آتشم و او از خاك ؛ چرا او را سجده كنم ؟ ماده اوليه خلقت من از او ارزشمندتر است .
امام صادق عليه السلام نيز به همين معنا اشاره كرده ، مى فرمايند:
الحاسدُ مضرّ بنفسه اءن يَضرَّ بالمحسود كاءبليسَ اءورثَ بحسده لنفسه العنةَ و لادم عليه السلام الاجتِباءُ والهُدى والرَّفعُ الى محلّ حقائقِ العهد والاصطفاء، فكُن محسودا، ولا تكن حاسدا، فاءنَّ ميزانَ الحاسدِ اءبدا خفيف بثِقلِ ميزانِ المحسودِ، والرزقُ مقسوم فماذا يَنفَعُ حسدُ الحاسدِ، فما يَضُرُّ المحسودَ الحسدُ(160).
((حسود قبل از اين كه به ديگرى ضرر برساند، به خود زيان رسانده است ؛ مانند ابليس كه با حسادت لعنت را براى خود به ارمغان آورد. خداوند آدم عليه السلام را برگزيد، هدايت كرد و به مقام و منزلتى كه بايد مى رسيد، رسانيد و همه خسارت متوجه شيطان شد. محسود ديگران باش و نه حسود ديگران . نعمت هاى الهى را براى خود طلب كن ؛ نه اين كه بر نعمت هاى ديگران حسد بورزى ! وقتى انسان به كسى حسادت مى ورزد، اعمال خوب او حبط مى شود و در پرونده اعمال محسود ثبت مى شود. روزى بندگان تقسيم شده است و حسد حاسد براى او فايده اى نداشته و محسود نيز ضررى نخواهد كرد)).
در عالم آفرينش حقايقى است كه هرگز نابود نمى شود. حقايق از پرونده حاسد به پرونده محسود منتقل مى شود و در صحنه قيامت و در ترازوى توزين اعمال نيك و بد، مشاهده خواهد كرد كه ترازوى عمل نيك انسان محسود با اعمال حاسد سنگين مى شود. حسادت حسود هيچ ضررى براى محسود نخواهد داشت ؛ چون رزق و روزى الهى مقدر و تقسيم شده است و با حسادت وى رزق محسود كم نمى شود و تقدير الهى تفاوتى نمى كند و حسود است كه ضرر مى كند.
لعنت يعنى دورى از رحمت خدا، وقتى ابليس به خاطر حسادت به آدم نافرمانى كرد، نتيجه اين شد كه خداوند فرمود:
فاخرُج منهَا فاءِنَّكَ رَجِيم # و اءِنَّ عليكَ اللَّعنةَ الى يومِ الدِّينِ(161).
((از صف آنها (فرشتگان ) بيرون رو، كه از درگاه ما رانده شده اى و لعنت و دورى از رحمت حق تا روز قيامت بر تو باد)).
مرحوم مجلسى روايتى را از امام حسن عليه السلام نقل شده است كه حضرت مى فرمايند:
ما راءيتُ ظالما اءشبَهَ بمظلوم من حاسد(162).
((ظالمى را شبيه تر به مظلوم از انسان حسود، نمى شناسم )).
حسود بر ديگرى ستم مى كند، اما اين ستم متوجه خود او است .
اءنّه يرى النعمَةَ عليك نَقمَة عليه (163).
((حسود نعمت در دست ديگران را براى خود نكبت و نقمت مى بيند - و به دليل همين تصور غلط به خود زيان مى رساند -)).
بنابر آنچه بيان شد، يكى از زشت ترين ، قبيح ترين و ناپسندترين گناهان و انحرافات اخلاقى ، ابتلا به بيمارى خطرناك حسادت است .
اما چگونه حسد به دين لطمه مى زند و حسنات را از بين مى برد؟
حسود به خود زيان مى رساند؛ زيرا وقتى گرفتار اين رذيله اخلاقى شد، نگرانى هاى روحى و روانى بر او چيره مى شود و همواره مى خواهد به صورتى خود را التيام بخشد، و همين باعث مى شود كه دست به اقداماتى بزند كه گاه اين اقدامات ، منجر به هتك حرمت و آبروى محسود مى شود و گاه به تجاوز به مال و نفس و حتى قتل محسود مى انجامد كه خطرات جدى براى حاسد در پى دارد؛ اگر چه ممكن است محسود نيز در اين ميان ضرر كند و خسارتى متوجه او شود.
در روايتى از رسول اكرم صلى الله عليه وآله و سلم نقل شده است كه مى فرمايند:
كادَ الحسَدُ اءَن يَغلِبَ القَدَرَ(164).
((گاهى حسادت بر تقدير انسان غلبه مى كند)).
اين روايت را شايد بتوان به چند طريق معنا كرد: يكى از آن معانى در قرآن آمده است كه :
و مِن شرِّ حاسد اءِذا حسَدَ(165).
((به خدا پناه مى برم از شر هر حسودى هنگامى كه حسد مى ورزد)).
در روايتى پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله و سلم مى فرمايند:
العينُ حقّ، ولو كان شى ء سابَقَ القَدَرَ سَبِقَهُ العينُ(166).
((اگر قرار است چيزى بر تقدير الهى مقدم شود، چشم زخم است )).
حسود آنقدر در اين رذيله اخلاقى قدرت پيدا مى كند، كه در مقام نابود كردن نعمتى برمى آيد كه در دست محسود است ؛ گرچه تقدير الهى است كه چنين شخص صاحب اين نعمت الهى باشد، اما حسود در صدد نابود كردن آن است .
بعضى از تعبيرات در مذمت حسود عجيب است ؛ مثلا در يكى از احاديث قدسى آمده است :
الحاسدُ عدوُّ نعمتى ، غير راض بقسمتى التى قَسَمتُ بين عبادى (167).
((حسود، دشمن نعمت من است و به قضاى الهى خشمگين است ؛ و به تقسيمى كه من ميان بندگانم كرده ام ، راضى نيست )).
وقتى كسى در چنين وضعيتى قرار بگيرد، در زندگى دنيوى و اخروى ، اعتبار و جايگاهى نخواهد داشت .
حسود، همواره عذاب روحى دارد و همه دنيا را به وسعتش تنگ و تاريك و كوچك مى پندارد و گاه راه نجات خود را تنها در اقدامات خطرناكى عليه محسود و حتى عليه خود مى داند. در تاريخ نسبت به اين مشكل اخلاقى مصاديق زيادى مى توان يافت ؛ چرا كه اين خصوصيت زشت اخلاقى همواره گريبانگير بسيارى از انسان ها بوده و هست .
داستان معروفى است كه فردى در جوار خود، همسايه صاحب نعمت و شوكتى داشت ، چون از دسترسى به مال و نعمت او مايوس شد و نتوانست آنها را از دست همسايه در بياورد، غلام خود را اجير كرد كه بر بام خانه همسايه پولدارش ، سر از بدنش جدا كند تا اين قتل به همسايه متمول او نسبت داده شود و او را مجازات كنند. بعد از اين كه كشته شد، رازش به وسيله غلام افشا شد و هرگز به خواسته خود نرسيد و بيمارى حسد او را كشت (168).
حسادت از سخت ترين بيماريها و كسالتهاى روحى است . بيمارى هاى جسمى و روحى فراوان است ؛ گاهى انسان به يك بيمارى خفيف مبتلا مى شود كه همه پزشكان علت آن راتشخيص مى دهند؛ گاهى نيز افراد به بيمارى هايى مبتلا مى شوند كه حاد و مزمن است و شايد هيچ درمانى نداشته باشد. در چنين شرايطى بهتر است ريشه روانى بيمارى شناخته شود كه چگونه انسانى در گردابى از اين رذايل اخلاقى غرق مى شود.