در دوستى بايد اندازه نگه داشت ؛ يعنى نه افراط و زياده روى درست است و نه كوتاهى در انجام وظايف . امام صادق عليه السلام به بعضى از اصحابشان توصيه فرمودند:
لا تُطلِع صديقَكَ مِن سرِّك الا على ما لو اطَّلَعَ عليه عدوُّك لم يضرَّك ، فانَّ الصديقَ قد يكون عدوّا يوما ما(253)
((دوستت را به اسرارت آگاه نساز؛ مگر آنچه را كه اگر دشمنت هم از آن آگاه شود، هيچ ضررى متوجه تو نمى شود؛ چون ممكن است روزى همين دوستت ، دشمن تو شود)).
واقعا حوادث زندگى قابل پيش بينى نيست و بسيارى از افراد در فراز و نشيب هاى زندگى دچار تفاوت ها و تغييراتى در منش و رفتار مى شوند و چه بسيار دوستى هاى عميق و طولانى ، دستخوش دگرگونى و تحول شخصيت افراد شود، بر اين اساس ، همواره به اندازه نگه داشتن در دوستى سفارش شده است .
سخنى را مرحوم طبرسى در ((احتجاج )) با اسنادى از امام عسكرى عليه السلام نقل مى كند كه ايشان از آبائشان و از امام باقر عليه السلام نقل كرده اند كه حضرت فرمودند:
دخل محمّدُ بن مسلمِ بن شهاب الزهرىِّ على علىِّ بن الحسين عليهماالسلام و هو كَئيبُ حزين فقال له زين العابدين عليه السلام : ما بالُكَ مغموما؟ قال : ياابن رسول الله غموم و هموم تَتوالى علىَّ لما امتُحِنتُ به مِن جهةِ حُسَّادِ نِعَمى ، والطامعينَ فىَّ، و ممَّن اءَرجو و ممَّن احسنتُ اليه فيُخلِفُ ظنّى . فقال له علىُّ بن الحسين عليه السلام : احفَظ عليك لسانَك تملك به اخوانَك ، قال الزهرىُّ: ياابن رسول الله ! انّى اُحسنُ اليهم بما يَبدُرُ من كلامى ، قال علىّ بن الحسن عليه السلام : هيهات هيهات ! ايّاك اءن تُعجبَ مِن نفسك بذلك و ايّاك تتكلَّم بما يسبق الى القلوب انكارُه . و ان كان عندك اعتذاره ، فليس كلُّ مَن تُسمعُه شرا يُمكنُك اءن تُوسِّعَه عُذرا... فانَّك اذا فعلتَ ذلك سهَّل الله عليك عيشَك ، و كثَّرَ اءصدقاءَكَ و فرحتَ بما يكون من بِرَّهم و لم تَاءسَف على ما يكون مِن جفائهم (254)
زُهرى - از علماى زمان امام سجاد عليه السلام - در حالى كه محزون و غمناك بود، بر پدرم على بن الحسين عليهماالسلام وارد شد. امام عليه السلام به او فرمودند: چرا غمناكى ؟ گفت : يابن رسول الله ! اين غم و نگرانى از سوى افرادى به من تحميل شده است كه اگر نعمتى را براى من مى بينند، نسبت به من حسادت مى كنند و طمع دارند. از كسانى است كه من به آنها اميدوار بودم ، از كسانى است كه از من انتظارات عجيبى دارند و از كسانى كه من به آنها خوبى كرده ام و بعد معلوم شد كه من اشتباه كرده ام . امام عليه السلام فرمودند: در دوستى ها، زبانت را حفظ كن كه در اين صورت ، مى توانى دوستانت را نگه دارى وگرنه ، چنانچه زبانت آنچه را كه در ضمير تو است و نعمت هاى پنهانى كه خدا به تو داده افشا كرد، موجب حسادت و انتظارات زياد ديگران مى شود و حتى افرادى عليه تو اقدام مى كنند، بنابراين در دوستى ها اندازه نگه دار؛ يعنى هر چيزى كه مى دانى و از اسرار تو است براى آنها بازگو نكن .
سخن امام عليه السلام طولانى است ، اما نكته اى كه در بحث ما قابل توجه است ، توصيه امام عليه السلام است كه فرمودند: زهرى ! گمان نكن تو با زبان خوش و خدمت مى توانى همه دوستانت را نگه دارى ! مراقب باش كه گاهى مطالبى بر زبان انسان جارى مى شود كه بعضى از دل ها و روحيه ها آن را نمى پسندد؛ گرچه بعد از آن عذرخواهى كنى .
گاهى سخنى را در قالب طنز و شوخى ، به دوستت مى گويى كه او مكدر مى شود و بعد هم تو عذرخواهى مى كنى ؛ بايد بدانى كه اگر سخن شرى از زبان تو صادر شد، نمى توان با عذرخواهى آثار منفى آن را از بين برد، بنابراين مراقب باش دوستانت را درجه بندى كن ، آنها كه از تو بزرگ ترند را به منزله پدر، آنها كه از تو كوچك ترند را به منزله فرزند و آنها كه با تو در يك طبقه سنى قرار دارند را به منزله قرار قرار بده . حال تو حاضرى به كدام يك از اين سه طايفه ظلم كنى ؟ حاضرى آبرو و حيثيت كدام يك از آنها را ببرى ؟ اين يك توصيه مهم در رعايت حد و حدود دوستى ها است .
توصيه مهم ديگر امام عليه السلام اين است كه فرمودند: حالا اگر احساس كردى كه بر هر يك از اينها برترى دارى ، بدان كه آن كسى كه از تو بزرگتر است ، او در ايمان و در عمل صالح بر تو مقدم است . درباره آن كسى كه از تو كوچك تر است ، خود را چنين حديث نفس كن كه من زودتر از او به معصيت و گناه اقدام كرده ام . با خود درباره آن كسى كه با تو هم سن و هم رديف است بگو من به خطاكارى خودم مطمئنم ، اما در خطاكارى او يقين ندارم . اگر با افراد اين طور برخورد كردى و بعدا ديدى كه ديگران تو را احترام و اكرام مى كنند، بگو اين فضلى است از ناحيه آنها و اگر ديدى بر تو ستم مى كنند، بگو شايد من در گذشته گناه و خطايى كرده ام كه استحقاق اين عكس العمل و برخوردها را دارم .
اگر چنين شدى ؛ يعنى اولا، هر چيزى را هر جا نگفتى ؛ ثانيا، دوستانت را طبقه بندى كردى و ثالثا، حرمت هر طبقه اى را نگه داشتى و اگر ديگران خوبى كردند، نگفتى حق من بوده است و اگر بدى كردند، نگران نشدى و گفتى شايد من شايسته اين عكس العمل هستم ، خداوند زندگى را بر تو آسان مى كند و دوستان تو زياد و دشمنان تو كم مى شوند و از محبت و خوبى آنها مسرور مى شوى و از جفا و بدكارى آنها هم غمناك نخواهى شد.
نكته اى كه درباره سفارش امام صادق عليه السلام به اصحابشان بايد ذكر كرد اين است كه دوستى ها همواره دستخوش تغييرات است ؛ به ويژه درباره جوانان و نوجوانان دگرگونى و تحول شخصيت چندان نياز به محرك هاى عميق ندارد تا در شخصيت و دوستى آنها تحول ايجاد كند؛ چون اساسا خون گرمى و وجود احساسات نيرومند و جاذبه هاى متفاوت براى برقرارى پيوند دوستى از يك سو و از سوى ديگر، نبودن تجربه كافى و لازم در انتخاب و تداوم دوستى از يك سو و از سوى ديگر، نبودن تجربه كافى و لازم در انتخاب و تداوم دوستى ها، باعث مى شود با اندك نارضايتى و رعايت نشدن شرايط، اين پيوندها گسسته شود.
نوجوانان و جوانان در ايجاد رفاقت معيارهايى را كه بزرگسالان براى روابط دوستانه در نظر مى گيرند، مراعات نمى كنند. بنابراين به عموم مؤ منين و به خصوص جوانان عزيز توصيه مى كنيم كه علاوه بر تعمق در مبانى انتخاب دوست در گشودن باب دوستى حدود اخوت و رفاقت و اندازه آن را هنگام دوستى مراعات كنند. در حديثى حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام ضمن توصيه به فرزندشان مى فرمايند:
و لا تُضيعَنَّ حقَّ اءَخيكَ اتِّكالا على ما بينَكَ و بينهُ فانَّه ليسَ لك باءَخ مَن اءَضَعتَ حقَّه (255).
((مراقب باش هرگز به اعتماد اين كه دوستى و مودت بين تو و برادر دينى ات گرم و صميمى است حق او را ضايع نكنى ؛ چرا كه در اين صورت ديگر آن برادرى و صميميت باقى نخواهد ماند)).
حضرت در اين روايت مى فرمايند كه هميشه سعى كن حدود دوستى را مراعات كنى . كسى كه حقى در دوستى بر تو دارد، آن حق را رعايت كن و اگر چنين نكردى ، آن برادرى و صداقت باقى نخواهد ماند.
از جمله حدود و حقوقى كه بسيار مهم است و نقش اساسى در سلامت دوستى ها و تداوم آنها دارد، باور توانايى هاى دوست است ؛ يعنى انسان اول بفهمد، كسى كه به عنوان دوست انتخاب كرده است ، چقدر توانايى و قدرت دارد و بر اساس توانايى و قدرت او، از او انتظار داشته باشد، انتظار بيش از حد و برخاسته از تمايلات و خواهش هاى نفسانى خلاف حقوق يك دوستى سالم است ؛ چرا كه ممكن است دوست او قادر به انجام آنها نبوده و يا بر انجام آن به سختى و مشقتى بيفتد، در هر يك از اين دو صورت ، وقتى اين خواهش و ميل انسان عمل نشود موجب رنجش او مى شود و دوست خود را به حق نشناسى و يا بى معرفتى متهم مى كند و عاقبت با خشم و ناراحتى ، اين پيوند قطع مى شود. حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام در روايت ديگرى مى فرمايند:
مَن لم يَرضَ مِن صديقِهِ الا باءيثاره على نفسه دامَ سَخَطُه (256).
((كسى كه از دوست خود خشنود نمى شود مگر اين كه هميشه تمنيات و خواهش ها و اميال او را بر منافع خود مقدم بدارد، همواره از دوستانش خشمگين خواهد بود)).
در نهايت ، چنين شخصى هميشه از دوستانش رنجيده خواهد بود، علت آن هم روشن است ؛ چرا كه دوستانش هميشه حاضر نخواهند بود تمنيات او را برآورده كنند. هر روزى با كسى باب دوستى مى گشايد و روز ديگر آن پيوند را مى گسلد.
گاهى در جوانان طغيان غرائز و احساس خشم و غضب ناشى از گسستن دوستى ها به جايى مى رسد كه كمترين عكس العمل آنها، بدزبانى و زشت گويى است . پشت سر دوست سابق خود، زبان به حرف هاى نامناسب مى گشايد كه معارف ما دستور مى دهد كه انسان بايد در اين شرايط نيز حدود را رعايت كند. در سخنى از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمودند:
((اگر ارتباط خود را با دوستت بريدى در غياب او به دنبال زشت گويى نباش ؛ تا باب برگشت و رجوع او بسته نشود؛ چه بسا ممكن است تجارب روزگار او را وادار كند كه دوباره به سوى تو بيايد. اگر در غياب دوستى كه از تو بريده است بدگويى كنى ، او ديگر باز نخواهد گشت )).
نتيجه اين كه مراعات حد و حدود در دوستى ها، شرط عقل و تدبير است . به هيچ وجه خود را بر ديگران تحميل نكنيد كه اين نشانه خودپرستى و حب نفس است . كسانى كه چنينند، در همه زمينه ها با شكست مواجه مى شوند؛ نه اين كه فقط در ارتباطها و دوستى ها شكست بخورند.
ديگر اين كه در اثر عدم توانايى و يا اجابت نكردن خواسته و خواهش هايتان دوستى خود را با ديگران قطع نكنيد، و بپذيريد كه زياده خواهى كرده ايد و دوستتان قادر بر اجابت آن نبوده است ، و در اين موارد خشم نگيريد و بد نگوييد كه راه بازگشت باز بماند.
گاه پيش مى آيد كه رشته دوستى ها بريده مى شود و به جدايى مى انجامد، اما در همين شرايط هم بايد اندازه نگه داشت ، و پا را از محدوده مقرر اخلاق و شرع بيرون نگذاشت . اگر واقعا كسى در رفاقت چنين بود، او شايسته دوستى و رفاقت صميمانه است . امام صادق عليه السلام مى فرمايند:
مَن غضِب عليك مِن اخوانك ثلاثَ مرّات ؛ فلم يَقُل فيك شرّا فاتَّخذهُ لنفسك صديقا(257).
((اگر كسى سه مرتبه بر تو خشم گرفت - يعنى تو موجبات عصبانيت و ناراحتى او را فراهم كردى و او خشمگين شد - اما سخن زشتى نگفت ، او شايسته رفاقت است )).
در روايتى از اميرالمؤ منين عليه السلام نقل شده است كه حضرت مى فرمايند:
اءَحبُّ حبيبَكَ هَونا ما عَسَى اءَن يكون بِغَيضَكَ يوما ما و اءَبغِض بغيضَكَ هَونا ما عسى اءَن يكون حبيبَكَ يوما ما(258).
((دوستانت را طورى دوست داشته باش كه اگر روزگارى دشمن تو شدند، از آن دوستى گذشته ضرر نبينى و از اين دشمنى نيز خسارتى متوجه تو نشود؛ و با دشمنانت طورى مدارا كن كه اگر روزى خواستند با تو باب دوستى بگشايند، ميسور باشد)).
يعنى در دوستى و دشمنى افراط نشود به خصوص ، حد و اندازه نگه داشتن در دوستى ها و عداوت ها و دشمنى ها، براى عزيزان جوان ما نقطه قابل تاملى است ؛ چرا كه ايجاد ارتباط و يا قطع آن نوعا برخاسته از عواطف و احساسات پاك ، اما زودگذر دوران نوجوانى و جوانى است كه بايد به عوارض آينده آن توجه داشته باشند. روايتى را صاحب مستدرك الوسايل از رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نقل كرده اند كه حضرت مى فرمايند:
اءَِبعة مُفسدة للقُلوبِ الى اءَن قال و مُجالسَةُ الموتَى فقيلَ له يا رسول الله و ما مُجالسَةُ المَوتى قال مُجالسَةُ كُلِّ ضالّ عنِ الايمانِ و جائِر فى الاحكامِ(259).
((چهار چيز دل و قلب را فاسد مى كند، يكى همنشينى با مردگان است ؛ سؤ ال شد همنشينى با اموات يعنى چه ؟ - آيا به اين معنى است كه به قبرستان ها نرويم ! - حضرت فرمودند: مردگان كسانى اند كه اولا دين ندارند. ثانيا، به احكام و قوانين انسانى پايبند نيستند)).
از نظر رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم افراد بى دين مثل انسان مرده اند؛ يعنى دين موجب روح و حيات انسانى است .
بنابراين ، از نظر موازين دينى و روايات ما التزام به رعايت حقوق ديگران ، نشانه حيات انسانى و علامت يك زندگى روح دار و پرطراوت و بانشاط است كه اگر اين الزامات و رعايت حقوق نباشد، انسان از آن زى انسانى و حقيقت خود فاصله مى گيرد و گرچه يك موجود متحرك و داراى حيات است ، اما آن حيات ، ديگر حيات انسانى نخواهد بود.