فارسی
جمعه 09 شهريور 1403 - الجمعة 23 صفر 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

0
نفر 0

امام سجاد(ع) در دمشق

امام سجاد(ع) در دمشق

امام سجاد ( ع ) در دمشق
علاوه بر سخناني که حضرت سجاد ( ع ) با استناد به قرآن کريم فرمود و حقيقت را آشکار کرد ، حضرت زين العابدين ( ع ) وقتي با يزيد روبرو شد - در حالي که از کوفه تا دمشق زير زنجير بود - فرمود : اي يزيد ، به خدا قسم ، چه گمان مي بري اگر پيغمبر خدا ( ص ) ما را به اين حال بنگرد ؟ اين جمله چنان در يزيد اثر کرد که دستور داد زنجير را از آن حضرت برداشتند ، و همه اطرافيان از آن سخن گريستند . فرصت بهتري که در شام به دست امام چهارم آمد ، روزي بود که خطيب رسمي  بالاي منبر رفت و در بدگويي علي ( ع ) و اولاد طاهرينش و خوبي معاويه و يزيد داد سخن داد . امام سجاد ( ع ) به يزيد گفت : به من هم اجازه مي دهي روي اين چوبها بروم و سخناني بگويم که هم خدا را خشنود سازد و هم براي مردم موجب اجر و ثواب باشد ؟ يزيد نمي خواست اجازه دهد ، زيرا از علم و معرفت و فصاحت و بلاغت خانواده عصمت عليهم السلام آگاه بود و بر خود مي ترسيد . مردم اصرار کردند . ناچار يزيد قبول کرد . امام چهارم ( ع ) پاي به منبر گذاشت و آنچنان سخن گفت که دلها از جا کنده شد و اشکها يکباره فرو ريخت و شيون از ميان زن و مرد برخاست . خلاصه بيانات امام ( ع ) چنين بود : "اي مردم شش چيز را خدا به ما داده است و برتري ما بر ديگران بر هفت پايه است . علم نزد ماست ، حلم نزد ماست ، جود و کرم نزد ماست ، فصاحت و شجاعت نزد ماست ، دوستي قلبي مؤمنين مال ماست . خدا چنين خواسته است که مردم با ايمان ما را دوست بدارند ، و اين کاري است که دشمنان ما نمي توانند از آن جلوگيري کنند" . سپس فرمود : "پيغمبر خدا محمد ( ص ) از ماست ، وصي او علي بن ابيطالب از ماست ، حمزه سيد الشهداء از ماست ، جعفر طيار از ماست ، دو سبط اين امت حسن و حسين ( ع ) از ماست ، مهدي اين امت و امام زمان از ماست " . سپس امام خود را معرفي کرد و کار به جايي رسيد که خواستند سخن امام را قطع کنند ، پس دستور دادند تا مؤذن اذان بگويد . امام ( ع ) سکوت کرد . تا مؤذن گفت : اشهد ان محمدا رسول الله . امام عمامه از سر برگرفت و گفت : اي مؤذن تو را به حق همين محمد خاموش باش . سپس رو به يزيد کرد و گفت : آيا اين پيامبر ارجمند جد تو است يا جد ما ؟ اگر بگويي جد تو است همه مي دانند دروغ مي گويي ، و اگر بگويي جد ماست ، پس چرا فرزندش حسين ( ع ) را کشتي ؟ چرا فرزندانش را کشتي ؟ چرا اموالش را غارت کردي ؟ چرا زنان و بچه هايش را اسير کردي ؟ سپس امام ( ع ) دست برد و گريبان چاک زد و همه اهل مجلس را منقلب نمود . براستي  آشوبي به پا شد . اين پيام حماسي عاشورا بود که به گوش همه مي رسيد . اين نداي  حق بود که به گوش تاريخ مي رسيد . يزيد در برابر اين اعتراضها زبان به طعن و لعن ابن زياد گشود و حتي بعضي از لشکريان را که همراه اسيران آمده بودند - بظاهر - مورد عتاب و سرزنش قرار داد . سرانجام بيمناک شد و از آنان روي پوشيد و سعي کرد کمتر با مردم تماس بگيرد . به هر حال ، يزيد بر اثر افشاگريهاي امام ( ع ) و پريشان حالي اوضاع مجبور شد در صدد استمالت و دلجويي حال اسيران برآيد . از امام سجاد ( ع ) پرسيد : آيا ميل داريد پيش ما در شام بمانيد يا به مدينه برويد ؟ امام سجاد ( ع ) و زينب کبري ( ع ) فرمودند : ميل داريم پهلوي  قبر جدمان در مدينه باشيم .

 

بازتاب خطبه حضرت در شام

خطبه تاريخي حضرت سجاد عليه السلام تاثير عميقي بر مردم شام بر جا گذاشت.
در روايتي از ابن باقي چنين آمده که پس از اين خطبه، مردم گريه و شيون مي کردند.
مردم حاضر در مسجد که از بزرگان شهر و ارکان حکومت يزيد هم جزوشان بودند، به شدت تحت تاثير اين بيانات قرار گرفتند و زمينه بيداري آنان فراهم شد. در همان مجلس عده اي زبان به اعتراض گشودند و وقتي يزيد خواست نماز بگزارد، عده اي با او نماز نخواندند و پراکنده شدند.

به علاوه، وضع عمومي شهر به گونه‌اي شد که يزيد به ناچار در مقابل درخواست بازماندگان حادثه کربلا که مي خواستند براي مصائب امام حسين عليه السلام عزاداري کنند، تسليم شد و جايي را به نام « دارالحجاره » براي آنها اختصاص داد و آنها هفت روز به اقامه ماتم پرداختند.
ذکر حسين عليه السلام کم کم همه شهر را فرا گرفت، تا جايي که يزيد قرآن را به قسمت‌هاي کوچک تقسيم کرد و بين مردم توزيع کرد تا قرآن بخوانند و توجه‌شان از حسين عليه السلام منصرف شود، ولي هيچ چيز نمي‌توانست آنها را منصرف سازد.
يزيد که اوضاع را نامناسب ديد تصميم به انتقال کاروان اسرا به مدينه گرفت.

از ديگر آثار اين خطبه اين بود که يزيد در رفتار خود با اهل بيت و به ويژه امام زين العابدين عليه السلام تجديد نظر کرد. او که در ابتدا تصميم داشت سر مبارک حضرت سيدالشهدا عليه السلام را تا چهل روز بر بالاي مناره مسجد جامع شهر نگه دارد، دستور داد آن را پايين آورند و با احترام کامل به قصر ببرند.
ثانياً محل سکونت اهل بيت را عوض کرد و به آنها محبت نمود .
ثالثاً گناه قتل سيد الشهدا را به گردن ابن زياد انداخت و او را لعن و نفرين کرد و گفت:« اگر من بودم، هرگز حسين را نمي‌کشتم.»
البته همه اين حرف‌ها منافقانه بود و با هدف کنترل اوضاع اجتماعي؛ چرا که وقتي ابن زياد به دمشق آمد، يزيد او را احترام کرد و کنار دست راست خود نشاند و با او شراب خورد.

واقعه ديگري که در مسجد اموي گزارش شده، مربوط است به يکي از علماي يهودي که بعد از شنيدن خطبه امام سجاد عليه السلام و دانستن اينکه او از اولاد رسول خداست، به شدت به يزيد اعتراض کرد و يزيد خشمگين شد و دستور داد او را کتک بزنند.


منابع:
بحارالانوار، ج 45،‌ ص 131 و 140
مفضل خوارزمي، ج 2،‌ ص 69
قصه کربلا صفحه 513 و 514

0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

حقوق مردم در كلام امام سجاد (ع)
معرفت بالله
اخلاق امام سجاد (ع)
بندگان صالح خدا
آثار برخی گناهان از زبان امام سجاد(ع)
حضرت زین العابدین ( علیه السلام ) تداوم‏بخش عزت و ...
زندگانی امام سجّاد (ع)
امام سجاد (علیه السلام) در كوفه
خدا برایم كافی است
امام سجاد(ع) و بیان مصیبت كربلا

بیشترین بازدید این مجموعه

حقوق مردم در كلام امام سجاد (ع)

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^