امام سجاد علیه السلام زینت عابدان، بزرگمرد عبادت و عرفان، مجاهدی بزرگ فى سبیل الله نیز بود، او كه كانون علم و اندیشه و معرفت بود، تواضع ویژه اى داشت، و در عین آن كه شكوه و جلال و ابهت خاصى داشت، از حلم و بردبارى و سعه صدر مخصوصى بهره مند بود، و در یك كلمه كانون همه كمالات انسانى و ارزش هاى والاى معنوى و زیبنده این شعر معروف بود كه:
رخ زیبا ، ید بیضا ، دم عیسى دارى آنچه خوبان همه دارند تو تنها دارى
در این گفتار برآنیم تا به چند نمونه از مولفه های رفتاری آن حضرت در زندگى اشاره كنیم، به این امید كه درس هایی سودمند از شیوه زندگى درخشان آن امام همام بیاموزیم:
زینت پرستش كنندگان الهى
آن حضرت با عنوان زین العابدین و سجاد خوانده مى شود، چرا كه قبل از هر چیز بنده مخلص و صالح خدا بود، و سجده هاى طولانى او، هر بیننده را به سوى خدا و پرستش آفریدگار جذب مى كرد.
خداوند در حدیث لوح كه نامه اى از سوى خدا به پیامبر اكرم (ص) است او را چنین معرفى می کند: " سید العابدین و زین اولیائى الماضین : او آقاى عبادت كنندگان و زینت اولیاى پیشین من است." یوسف بن اسباط از قول پدرش نقل می کند که:
نیمه هاى شب به مسجد رفتم، جوانى را كه به سجده افتاده بود دیدم كه چنین با خدا راز و نیاز مى كند: " سَجَدَ وَجهی متعفرا فی التُّرابِ لِخالقی و حَق له؛ صورتم خاك آلود، براى آفریدگارم سجده كرد، كه خداوند سزاوار سجده است." به محضرش رفتم، دریافتم امام سجاد(ع) است، صبر كردم تا هوا روشن شد، به نزد ایشان رفتم و عرض كردم:" اى فرزند پیامبر! چرا آن همه به خود زحمت مى دهى ، با این كه خداوند تو را برترى بخشیده و تو در پیشگاه خدا مقام بسیار ارجمندى دارى؟" او با شنیدن این سخن منقلب شد، گریه كرد و گفت: پیامبر(ص) فرمود :
" هنگامى كه روز قیامت برپا گردد هر چشمى جز چهار چشم گریان است:
1- چشمى كه از خوف خدا بگرید ؛
2- چشمى كه در راه (جهاد) براى خدا نابینا شده باشد؛
3- چشمى كه از حرام هاى خدا پوشیده شده باشد؛
4- چشمى كه شب تا صبح در حال سجده بیدار باشد... ."
عبادت امام سجاد(ع) پرستش كاملا آگاهانه و بسیار عمیق بود، او با لذت و شیفتگى مخصوص، آمیخته با عرفان كامل، خدا را عبادت مى كرد. ارتباط و پیوند او با خدا به گونه اى بود كه روایت شده:
شبى براى عبادت برخاست، هنگام وضو، چشمش به ستارگان آسمان افتاد، و هم چنانکه به ستارگان مى نگریست، در اندیشه آفریدگار و آفرینش آنها فرو رفت، حیران و بهت زده در حالى كه دستش در آب بود ، به آسمان چشم دوخت [هم چنان در این حال بود] بود تا صداى اذان صبح را شنید.
فاطمه(س) یكى از دختران امیرمؤمنان على (ع) از جابربن عبدالله انصارى تقاضا كرد كه نزد امام سجاد (ع) برود و از آن حضرت بخواهد كه جانش را از آسیب عبادت بسیار حفظ كند، جابر نزد امام سجاد (ع) رفت و آن حضرت را از تحمل آن همه رنج طاقت فرسا در عبادت برحذر داشت.
امام سجاد(ع) به او فرمود:" اى همنشین رسول خدا (ص)! جدم رسول خدا (ص) آن قدرعبادت كرد كه پاهایش ورم كرد، شخصى به او عرض كرد: چرا آنقدر به خود رنج مى دهى؟ فرمود: " افلا اكون عبدا شكورا ؛ آیا بنده سپاسگزار خدا نباشم." جابر به امام سجاد (ع) عرض كرد:
" جان عزیزت در خطر است، كم تر خود را در فشار قرار بده." امام سجاد(ع) فرمود:
" اى جابر همواره راه پدرانم ( پیامبر و على) را مى پیمایم ، و آنها را الگو قرار مى دهم تا به آنها بپیوندم."
صحیفه سجادیه، یكى از نمادهاى عرفانى و زاییده اندیشه هاى معرفت شناسانه امام سجاد(ع) است كه به عنوان زبور آل محمد (ص) شناخته شده است، و با مطالعه آن، مى توان به عظمت بى كران پرستش آگاهانه آن بزرگوار آگاه گردید.
توجه عمیق به بینوایان
امام سجاد (ع) به تأمین معاش زندگى افراد بى بضاعت و مستمند، توجه عمیق و اقدام همه جانبه داشت، علاوه بر این كه با نظم خاصى از صد خانواده فقیر مدینه سرپرستى مى كرد، به بینوایان دیگر نیز توجه داشت، او نان و آذوقه را خود بر دوش مى گرفت و به صورت ناشناس و محرمانه براى آنها مى برد، نیازمندان هر گاه او را مى دیدند به یکدیگر مى گفتند: صاحب الجراب (صاحب انبان) آمد. آن بزرگوار وقتى كه فقیر را مى دید نه تنها تحقیر آمیز به او نگاه نمى كرد، بلكه با شادمانى مى گفت:
" مرحبا بمن یحمل زادى الى الآخرة ؛ آفرین به كسى كه توشه مرا به سوى آخرت حمل مى كند."
یكى از شخصیت هاى عصر آن حضرت به نام زهرى مى گوید: یك شب سرد و تاریك زمستانى امام سجاد(ع) را دیدم ؛ بار آرد و هیزم بر پشت گرفته بود و عبور مى كرد، پرسیدم: این بار چیست؟
فرمود: قصد سفر دارم ، این توشه سفر است كه آماده كرده ام تا به محله حریز ببرم.
غلام خود را به آن حضرت معرفى نمودم و عرض كردم: " شما زحمت نكشید، این غلام من است و آن بار شما را حمل مى كند." فرمود: نه. عرض كردم: پس اجازه بدهید خودم آن را حمل كنم، فرمود:" من زحمتى را كه موجب نجات من در سفر خواهد شد، و پیمودن راه سفر مرا نیكو كند، از خود دور نمى كنم." پس از چند روز او را در مدینه دیدم، پرسیدم : شما فرمودید به مسافرت مى روم ، پس چرا مسافرت نكردى ؟ فرمود:
اى زهرى ، منظورم از مسافرت، آن سفرى كه تو گمان كردى نبود، بلكه منظورم سفر مرگ بود كه خود را براى آن آماده مى ساختم ، آن گاه فرمود:
" انما الاستعداد للموت تجنب الحرام و بذل الندى فى الخیر؛ آمادگى براى سفر مرگ، اجتناب از كارهاى حرام، و بخشش عطایاى نیك به مردم است." آن حضرت از بیماران عیادت مى كرد، و اگر با خبر مى شد كه آنها مقروض هستند ، قرض آنها را ادا مى نمود، چنان كه روایت شده : آن حضرت شنید كه "محمد بن اسامه " بیمار و بسترى شده است، به عیادتش رفت، وقتى فهمید او مقروض است و دوست دارد قبل از مرگش، قرض هایش پرداخته شود، همه قرض هاى او را برعهده گرفت و پرداخت.
خوف از حساب روز قیامت
امام سجاد(ع) در طول زندگى براى انجام مناسك حج و عمره بسیار به مكه مى رفت، با این كه فاصله بین مدینه و مكه حدود هشتاد فرسخ است ، آن حضرت براى انجام عبادت بزرگ حج ، گاهى این راه را پیاده مى پیمود ، و از این كه براى انجام عبادت خدا رنج مى كشید، لذت مى برد.
آن بزرگوار بیست بار( و به نقلى 22 بار) سوار بر شتر به مكه رفت، و پس از انجام مراسم عمره یا حج ، به مكه باز گشت ، او در این مدت حتى یك بار تازیانه بر شترش نزد، هرگاه مى خواست شترش تندتر حركت كند ، تازیانه اش را بر بالاى سر شتر به حركت در مى آورد، و مى فرمود: " لولا خوف القصاص لفعلت...؛ اگر ترس قصاص قیامت نبود، با زدن تازیانه شتر را وادار می کردم سریع تر حرکت کند." با توجه به فاصله بین مكه و مدینه كه حدود هشتاد فرسخ بود ، نتیجه مى گیریم كه بیست بار رفتن و بازگشتن آن حضرت معادل 3200 فرسخ خواهد شد ، آن بزرگوار در تمام طول این مدت با این كه تازیانه در دستش بود، از خوف قصاص قیامت، حتى یك بار تازیانه اش را بر شترش نزد .
پاسخ شدید به طاغوت عراق
امام سجاد(ع) در تمام مصائب كربلا و اسارت شركت داشت، و سخت ترین و جانكاه ترین حوادث را تحمل كرد . او و همراهانش را به صورت اسیر، در كوفه به مجلس عبیدالله بن زیاد حاكم عراق كه طاغوتى سنگ دل و بى رحم بود وارد نمودند. عبیدالله پس از گستاخى هاى ِ بسیار بى شرمانه متوجه امام سجاد(ع) شد، و گفت: "این شخص كیست؟" یكى از حاضران گفت: على بن حسین(ع) است.
عبیدالله گفت: مگر خداوند على پسر حسین(ع) را نكشت؟ امام سجاد (ع) فرمود:
من برادرى به نام على بن حسین(ع) [على اكبر] داشتم ، مردم او را كشتند.
عبیدالله با خشونت گفت: "بلكه خدا او را كشت." امام سجاد(ع) فرمود: "الله یتوفى الانفس حین موتها؛ خداوند جان ها را هنگام مرگشان، قبض مى كند." عبیدالله گفت: آیا تو جرأت پیدا كرده اى پاسخ مرا بدهى؟ سپس به ماموران جلادش گفت:
برخیزید و گردنش را بزنید.
حضرت زینب(س) به دفاع برخاست، و پس از گفتارى ، خطاب به عبیدالله فرمود:
" اگر بنا است على بن الحسین(ع) را بكشى، مرا نیز با او بكش." در این هنگام امام سجاد(ع) به عمه اش زینب(س) فرمود: آرام باش، تا من با عبیدالله سخن گویم، سپس به عبیدالله رو كرد و با صلابت و قاطعیت فرمود:" أ بالقتل تهددنى یابن زیاد أما علمت ان القتل لنا عاده ، و كرامتنا الشهاده ؛ اى پسر زیاد! آیا مرا به كشتن تهدید مى كنى و مى ترسانى، آیا نمى دانى كه كشته شدن عادت ما است ، و شهادت مایه كرامت و سرافرازى ما مى باشد؟!"
دخالت در سیاست
ماجراى نهضت كربلا ، یك حادثه بزرگ سیاسى بود، امام سجاد(ع) در پیدایش آن و ابلاغ پیام شهیدان و پى گیرى نتایج نهضت نقش اصلى را داشت، آن حضرت پس از ماجراى خونین عاشورا ، چه هنگام اسارت، و چه هنگام بازگشت به مدینه، در هر فرصتى مردم را به مبارزه با طاغوت عصر؛ یزید بن معاویه دعوت می کرد، خطبه غرا و كوبنده او در شام ، یزید و حكومتش را رسوا نمود ، و ماهیت پلید حكومت خودكامه او را افشا كرد، با این كه در جو خفقان آن عصر، حتى ذكر نام حسین (ع) ممنوع بود، به دستور آن حضرت در نگین انگشترش چنین نوشته بودند: " خزى و شقى قاتل الحسین بن على علیه السلام؛ خوار و بدبخت شد قاتل حسین پسر على علیه السلام. " آن حضرت چهل سال ، مصائب پدرش امام حسین (ع) را یاد مى كرد و مى گریست، هنگام غذا خوردن ، دست از غذا مى كشید ، مى گفتند بفرمایید غذا میل كنید ، در پاسخ مى فرمود:" قتل ابن رسول الله جائعا ، قتل ابن رسول الله عطشانا ؛ حسین (ع) فرزند رسول خدا (ص) گرسنه و تشنه كشته شد." آن حضرت اكثر بهره بردارى را از نهضت امام حسین (ع) به عناوین گوناگون بر ضد طاغوت هاى وقت نمود. پس از بنى امیه ، هنگامى كه خلفاى بنى مروان روى كار آمدند ، موضع گیرى امام سجاد(ع) در برابر آنها نیز نوع دیگرى از رو در رویى شدید در برابرطاغوتیان بود. آن حضرت قیام مختار بر ضد بنى امیه را تایید كرد و با صراحت فرمود:" لاتسبوا المختار فانه قتل قتلتنا و طلب ثارنا ؛ از مختار بدگویى نكنید، چرا كه او قاتلان ما را كشت، و به خون خواهى از ما قیام كرد .
راز شهادت امام سجاد (ع)
موضع گیرى هاى قاطع و پر صلابت امام سجاد(ع) در برابر هشام بن عبدالملك ( دهمین خلیفه اموى) و عظمت روز افزون امام (ع) در میان مردم، به ویژه در میان مردم حجاز موجب شد كه هشام به قتل امام سجاد(ع) كمر بندد و سرانجام برادر او ولید بن عبدالملك ، به دستور او، آن حضرت را مسموم كرد و به شهادت رساند . آن بزرگوار به جرم دفاع از حیثیت اسلام و مبارزه با طاغوت هاى اموى و مروانى، شهد شهادت نوشید، چند روز در بستر شهادت آرمیده بود، معالجات سودى نبخشید، او در لحظه آخر عمر همان وصیت پدرش را بازگو كرد و فرمود: هنگامى كه پدرم امام حسین(ع) وفات كرد، ساعتى قبل مرا به سینه اش چسبانید و فرمود:
" فرزندم! بپرهیز از ستم كردن بر كسى كه یاورى براى انتقام از تو، جز خدا ندارد." نیز به پسرش امام باقر(ع) فرمود: پسرم! تو را به همان سخن وصیت مى كنم كه پدرم هنگام شهادت مرا به آن وصیت كرد:
" یا بنى اصبر على الحق و ان كان مرّا ؛ پسرم! در راه حق صبور و مقاوم باش گر چه تلخ و رنج آور باشد."
به این ترتیب ، آن امام همام بعد از نهضت عظیم امام حسین (ع) پس از حدود 35 سال مبارزه به صورت هاى گوناگون، در 57 سالگى به لقاءالله پیوست، و با خون سرخ خود حقانیت نهضت خونین پدرش را امضاء كرد.
او در فرازى از صحیفه سجادیه كه از گنجینه هاى بزرگ معرفت و عرفان است و از او به یادگار مانده ، به درگاه خدا چنین عرض مى كند:
" اللهم انى اعتذر الیك من مظلوم ظلم بحضرتى فلم انصره؛ خدایا! من از پیشگاه تو عذرخواهى مى كنم در مورد مظلومى كه در برابر من به او ستم شده ، و من به یارى او نشتافته ام."
" خدایا! به من دست و نیرویى ده تا بتوانم بر كسانى كه به من ستم مى كنند پیروز شوم، و زبانى عنایت فرما تا در مقام احتجاج و استدلال بر مخالف چیره شوم، و اندیشه اى ده تا نیرنگ فكرى دشمن را درهم شكنم، و دست ستمگران را از تعدى و تجاوز، كوتاه سازم."
منبع:
بر گرفته از نظرات حجة الاسلام و المسلین محمد محمدی اشتهاردی .