امام سجاد علیه السلام در مجلس یزید
حضرت سجّاد علیه السلام در کاخ یزید فرمود:
«به من اجازه دهید کلماتی بگویم که در آن رضای خدا و اجر و ثواب برای شنوندگان است»
ابتدا یزید اجازه نداد ولی چون افکار عمومی مردم تحریک شده بود، مجبور شد موافقت کند. امام پس از حمد و ثنای الهی به ایراد خطبه حماسی پرداخت.
ابتدا خود را به صورت اجمالی معرفی کرد و فرمود: «ما دارای علم، حلم، سماحت، فصاحت، شجاعت و محبّت در قلبهای مؤمنان هستیم. و فضیلت ما این است که نبیّ مختار ازماست، صدیق اکبر از ماست، طیّار از ماست، شیر خدا و شیر رسول خدا از ماست، دو دسته گل پیامبر این امت از ماست.
آن گاه به ذکر فضایل و کمالات خود و خاندان عصمت و طهارت پرداخت. آن گاه فرمود:
«من فرزند کسی هستم که سوار بر بُراقش کردند و در آسمان بردند، من فرزند کسی هستم که شبانه او را از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی بردند، من فرزند کسی هستم که جبرئیل تا سدرة المنتهی او را پیش برد، من فرزند کسی هستم که آن قدر نزدیک شد و نزدیک شد که گویا به اندازه دو کمان یا کمتر از آن به مقام قرب الهی رسید، من فرزند کسی هستم که با ملائکه آسمان نماز گذارد، من فرزند کسی هستم که پروردگار جلیل آنچه را که خود می خواست، بر او وحی کرد»
غالب این جملات برگرفته از قرآ ن کریم است. مردم شام هر چند تحت تأثیر تبلیغات معاویه و خاندان و وابستگان اموی او بودند، ولی قرآن کریمْ چیزی نبود که از آن بی اطلاع باشند. بلکه به لحاظ عربی بودن زبانشان با آیات و کلمات آن مأنوس بودند. از این رو با شنیدن این فضایل و کمالات که امام سجّاد علیه السلام آنها را به خود نسبت می داد، تعجب می کردند و از یکدیگر می پرسیدند این اسیری که با غل و زنجیر او را بسته اند کیست که این ادعاهای بلند را دارد؟ لذا آن حضرت خود را معرفی کرد و فرمود:
«آیا می دانید من فرزند چه کسی هستم؟ «أناابن محمّدالمصطفی، أناابن علىّ المرتضی»؛ من فرزند رسول الله هستم، من فرزند علی مرتضی هستم»
آن گاهآن چون جوّ شام که با تبلیغات خصمانه و کینه توزانه هیئت حاکمهْ تیره و تار شده بود بر ضدّ علی بن ابی طالب علیه السلام بود، به ذکر فضایل و مناقب امیرالمؤمنین پرداختند و فضایل و کمالاتی فراوانی از آن حضرت نقل فرمودند.
سپس فرمود: «من فرزند فاطمه زهرا هستم، من فرزند سرور زنان هستم»
این سخنان حماسی و شورانگیز که به تعبیر مورخین با «أنا، أنا» گفتن امام سجّاد علیه السلام ادامه داشت و چون رگباری آتشین تار و پود حکومت اموی را نشانه گرفته بود، اوضاع سیاسی شام را دگرگون کرد و مردمی را که به خاطر پیروزی یزید و حکومت ننگین اموی جشن گرفته بودند، از خواب غفلت بیدار نمود و جشن و شادیشان را به مجلس گریه، ضجّه و عزا تبدیل کرد. یزید که احتمال شورش و فتنه می داد، از مؤذّن خواست تا با اذان گفتن خود، کلام آن حضرت را قطع کند امّا امام با درایت امامت از همان اذان نیز به نفع خاندان عصمت و طهارت و بر ضدّ یزید استفاده کرد.
منبع: آیت الله جوادی آملی، کتاب حماسه و عرفان.
گردآورنده: مهدی ملکی