در هر سال هفت ثفنه از مواضع سجده آن حضرت بر اثر زيادي نماز و سجده ساقط مي شد ، و او آنها را جمع مي نمود و وقتي وفات يافت با بدن نازنين او دفن كردند .
و لقد بكي علي أبيه الحسين(ع)عشرين سنة ، و ما وضع بين يديه طعام إلّا بكي ، حتي قال له مولي له : يابن رسول الله(ص) أما آن لحزنك أن ينقضي [ولبكائك أن يقلّ؟]
مدت بيست سال بر پدر بزرگوارش امام حسين(ع)گريست ، غذايي در مقابل آن حضرت نگذاشتند مگر اينكه گريه كرد ، بحدي كه يكي از غلامانش عرض كرد : آيا وقت آن نرسيده كه غصه و اندوه شما به پايان رسد و گريه شما كم شود؟
امام(ع)فرمود :
ويحك! إنّ يعقوب النبيّ كان له اثني عشر ولداً فغيّب الله عنه واحداً منهم فابيضّت عيناه من كثرة بكائه عليه ، و شاب رأسه من الحزن واحدودب ظهره من الغمّ ، و كان يعلم أنّ إبنه حيّ في الدّنيا ، و أنا نظرت إلي أبي و أخي و عمّي و سبعة عشر من أهل بيتي مقتولين حولي فكيف ينقضي حزني
واي بر تو ، يعقوب پيامبر دوازده پس داشت خداوند يكي از آنها را از نظر او پنهان نمود ، آن قدر بر او گريست كه چشمانش از زيادي گريه نابينا شد ، و موهاي سرش از اندوه و غم سفيد شد ، و پشت او از غصه خميد ، در حاليكه مي دانست پسرش زنده است و زندگي مي كند ، ولي من با چشمان خودم پدر و برادر و عمو و هفده نفر از اهل بيتم را در حالي كه به شهادت رسيده بودند (و بدنهاي آنها غرق در خون روي زمين مانده بود) ديدم ، پس چگونه غصه و اندوه من برطرف شود . [1]
[1] بحار الانوار : 46/61 ح19