امام سجاد(ع ) پس از دريافت پيام ، با پيشنهاد عمويش محمد حنفيه موافقت كرد، و در جاى خلوتى در مكه با هم به صحبت نشستند، در آن جلسه گفتگوى آنها به اين ترتيب بود:
محمد حنفيه : اى برادرزاده ! مى دانى كه رسول خدا(ص )، امامت بعد از خود را به اميرمؤ منان على (ع ) وصيت كرد، و بعد از او به امام حسن (ع )، و بعد از او به امام حسين (ع ) وصيت نمود، پدر شما(امام حسين ) رضوان خدا بر او، كشته شد ولى وصيت نكرد، من عموى شمايم و با پدرت از يك ريشه مى باشم و پسر على (ع ) هستم ، اكنون با اين سن و سبقتى كه بر شما دارم ، نسبت به شما كه جوان هستيد، به مقام امامت ، نزديكتر و مناسبتر مى باشم ، بنابراين در موضوع وصايت وامامت با من ستيز نكن (و بگذار زمام امور رهبرى را من به عهده گيرم ). (1)
امام سجاد: اى عمو! از خدا بترس و ادعاى چيزى كه از آن تو نيست نكن ، من تو را موعظه مى كنم ، مبادا راه جاهلان را بپيمايى ! اى عمو! پدرم (صلوات خدا بر او) قبل از حركت به سوى عراق ، به من وصيت فرمود، وساعتى قبل از شهادتش ، در مورد وصايت (و امامت ) با من عهد بست ، اينك سلاح پيامبر(ص )، نزد من است ، و در اين وادى قدم نگذار كه مى ترسم عمرت كوتاه ، و حالت پريشان گردد، همانا خداوند مقام امامت و وصايت را در نسل حسين (ع ) مقرر فرمود، اگر مى خواهى اين موضوع را بفهمى (و كاملا براى تو اتمام حجت شود و روشن گردد) بيا با هم كنار كعبه نزد حجرالاسود برويم و در آنجا محاكمه خود را نزد خدا ببريم و از درگاه الهى بخواهيم تا امام بعد از امام حسين (ع ) را معين كند.
محمد حنفيه با پيشنهاد امام سجاد موافقت كرد و با هم كنار كعبه ، نزديك حجرالاسود رفتند، امام سجاد (ع ) به محمد گفت : نخست تو در درگاه خدا تضرع كن و از خدا بخواه تا اين حجرالاسود سخن بگويد، و گواهى دهد.
محمد حنفيه به راز و نياز پرداخت ، سپس از حجرالاسود خواست تا سخن به امامت او بگويد، ولى جوابى از حجرالاسود نيامد.
امام سجاد: اى عمو! اگر تو امام بودى ، حجرالاسود جواب تو را مى داد.
محمد حنفيه : اى برادر زاده ! اكنون تو دعا كن و از خدا بخواه .
امام سجاد (ع ) به راز و نياز با خدا پرداخت ، سپس به حجرالاسود رو كرد و فرمود:((از تو مى خواهم به آن خداوندى كه پيمان پيامبران و اوصياء و همه مردم را در تو قرار داده (همه بايد نزد تو آيند و به پيمان خود با خدا وفا كنند) وصى و امام بعد از امام حسين (ع ) را به ما خبر بده .
ناگاه حجرالاسود، آنچنان جنبيد كه نزديك بود از جاى خود كنده شود، خداوند آن حجر را به سخن در آورد، و آن حجر با كمال فصاحت به زبان عربى شيوا گفت :((خدايا! مقام وصايت و امامت بعد از حسين بن على (ع ) به على پسر حسين (ع ) فرزند فاطمه دختر رسول خدا(ص ) رسيده است )).
آنگاه محمد حنفيه بازگشت ، و پيرو امام سجاد(ع ) شد و امامت او را پذيرفت .(2)
برگرفته از كتاب: داستانهاى اصول كافى / محمد محمدى اشتهاردى
پاورقي:
1-علامه مجلسى (ره ) مى گويد: نظر به اينكه روايات بسيار در شاءن و مقام محمد حنفيه وارد شده ، ممكن است مذاكره فوق به خاطره مصالح و آگاهى ضعفاء، شيعه بوده است (شرح در مرآت العقول ).
2- باب ما يفصل به بين دعوى المحق والمبطل ، حديث 5، ص 348 - ج 1.