گویی نماز، دلتنگ عبادت اوست و خاک، دلواپسِ سجده هایش!
گویی دعا منتظر ترنّم اوست و صحیفه، در انتظار تبسّم دست هایش!
گویی جهاد، آیینه ایمان اوست و واژه ها در انتظار جلوه خطبه هایش!
گویی شام غریبان، دلواپس ناله های عاشورایی اوست و «زینب علیهاالسلام »، دل نگران زخم دلش!
گویی عاشورا منتظر حضور اوست و کربلا منتظر ادامه نگاهش؛
نگاهی که نورانی دیدن و نورانی اندیشیدن را به نسل های خاموش بیاموزد!
سروش آسمانی، بشارتی را به «شهربانو» می دهد؛ بانویی که آسمان، مقابل عظمت نامش تواضع می کند و خورشید، به جمال معنوی اش رشک می برد.
بانویی که نام مبارکش همچون «صحیفه»، مقدس و همچون «کربلا» معطّر است.
بشارت می دهد طلوع نوری را که از مشرق عرفانی ولایت طلوع می کند و رنگین کمان هدایت خویش را ارزانی آسمان «ایران» می کند!
نوری که فصلی جدید از ایمان و اعتقاد در دل «پارسیان» پدید خواهد آورد تا شاهد ظهور عظمتی بی نظیر در تاریخ باشند؛ ظهور مشرقی ترین حکومت الهی.
مولای صحیفه های عاشقانه عبادت می آید تا آسمان به وجود فرزندان «نبوت» ببالد؛ به وجودی ببالد که عبادتش پیامبروار و حلمش علی وار است.
کرامتش حسنی علیه السلام و شهامتش حسینی علیه السلام است.
خطبه هایش، آیینه سخنان زهرا علیهاالسلام و کلمات آتشین بیانش، بت شکن است.
وقارش وقار خلیل علیه السلام و کلامش کلام کلیم علیه السلام است.
از انفاس قدسی اش، مسیحا علیه السلام در شگفت و از شکیبایی وجودش، ایوب علیه السلام درس آموز است.
حضورش، ترکیب بند حماسه کربلا و صحیفه کلامش، آیینه بشکوه عاشوراست.
درویش ترین امیر کشور دل که عارفانه ترین غزل ها از تبسّم نگاهش می تراود و عاشقانه ترین دوبیتی ها از ترنّم دعایش.
می آید تا آسمان را درس تابندگی بیاموزد.
می آید تا زمین را از آسیب جهالت حفظ کند.
می آید تا دل های مؤمن، بی نیایش نمانند.
می آید تا کربلا بهانهای برای ادامه زندگی داشته باشد.
می آید تا شام به وسعت تیرگی خویشتن بنالد.
می آید از مشرقی ترین لحظات شیرینِ خلقت، تا فرصتی تازه برای شادمانی ما باشد.
مولا!
ای چلچراغ ایمان در فصلی از احاطه جهل! حضورت مبارک و ظهورت روشنی بخش سایه زار زمین است.
حضورت مغتنم و سایه لطفت بر سرمان مستدام باد!
نوشتهی: سید علی اصغر موسوی