امام علي بن الحسين ـ علي السّلام ـ بنابر قول مشهور در نيمه جمادي الاخر سال 38[1] متولد شده است[2]. كنيه مشهورش ابوالحسن[3] و لقب مشهورش زين العابدين و سجاد[4] است.
دورنماي كلي عصر امامت امام سجاد ـ عليه السّلام ـ : امامت امام سجاد از عصر روز عاشوراي سال 61 هجري آغاز شده و تا زمان شهادت ايشان در سال 95 هجري به مدت 34 سال ادامه داشت. ايشان در دوران امامتشان با 5 خليفه هم دوره بوده اند: (يزيد،عبدالله بن زبير، مروان، عبدالملك بن مروان، و وليد بن عبدالملك) دورنماي كلي عصر امامت آن بزرگوار را مي توان به 3 مرحله تقسيم كرد: الف) دروان اسارت . ب) دوره قيام ها و شورش ها. ج) دوران ثبات و سازندگي[5].
الف) دورة اسارت : با توجه به تبليغات بسيار گسترده كه حكومت اموي از زمان معاويه به بعد برضد خاندان پيامبر (به ويژه در منطقه شام) به عمل آورده بود، بي شك اگر بازماندگان امام حسين ـ عليه السّلام ـ به افشاگري و بيدار سازي نمي پرداختند، مزدوران قدرتهاي وقت، قيام و نهضت بزرگ آن حضرت را در طول تاريخ لوث مي كردند و چهرة آن را وارونه نشان مي دادند؛ لذا امام سجاد ـ عليه السّلام ـ و حضرت زينب از فرصت طلايي حضور در اجتماع مردم كوفه و دمشق استفاده كرده و نداي حقانيت و فضايل اهل بيت را در آن سرزمين خفته سردادند. به قول شهيد مطهري: «بزرگترين اشتباهي كه دستگاه اموي كرد، مسئله اسير گرفتن اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ و سير دادن آنها به كوفه و بعد به شام بود ... به دست خودشان كاري كردند كه براي اهل بيت پيغمبر فرصت ايجاد كردند و آنها اين تاريخ را در دنيا مسجّل نمودند»[6].
ب) دورة قيام ها و شورش ها: قيام ها و شورش هاي صورت گرفته درعصر امامت امام سجاد ـ عليه السّلام ـ عبارتند از:
1. واقعة حرّه (63هـ): شورش مردم مدينه به رهبري عبدالله بن حنظله كه منجر به سركوبي شديد آن بوسيله سپاه شام به رهبري مسلم بن عقبه شد. امام سجاد ـ عليه السّلام ـ از ابتدا در قيام شركت نكرد و به همراه خانوادة خود از مدينه خارج شد و در منطقة «يَنيع» اقامت گزيد[7].
2. قيام توابين (61ـ65 هـ): قيام مردم كوفه به رهبري سليمان بن صرد خزاعي كه در جهت توبه به دليل عدم همراهي كوفيان با امام حسينـ عليه السّلام ـ و گرفتن انتقام خون حسين ـ عليه السّلام ـ از شاميان صورت گرفت. اين قيام در نبرد « عين الورده» از سپاه شام به فرماندهي عبيدالله بن زياد شكست خورد و اكثر افراد آن به شهادت رسيدند[8].
3. قيام مختار (66ـ67 هـ): به رهبري مختار بن ابي عبيده ثقفي دركوفه منجر به در درست گرفتن، كوفه در ربيع الاول سال 66 شد. ظاهراً امام سجاد ـ عليه السّلام ـ قيام مختار را صرف نظر از انگيزة آن بدليل آنكه در جهت خونخواهي حسين ـ عليه السّلام ـ بوده، به طور غير مستقيم تأييد كرده است[9].
4. شورش عبدالله بن زبير: او در ابتدا با در اختيار گرفتن شهر مكه در برابر يزيد علم مخالفت برافراشت و خود را خليفه خواند و از مردم بر اساس خلافت شورايي بيعت گرفت[10].
- مواضع امام در برابر شورش ها و قيام ها: امام پس از حادثة كربلا دريافته بود كه امكان احياي اين جامعة مرده در كوتاه مدت حتي با در دست گرفتن رهبري آن وجود ندارد، به علاوه درگير شدن در يك حركت سياسي ديگر با وجود قدرت ديگر احزاب فرصت طلب (مانند عبدالله بن زبير) خطراتي را در پي داشت، به همين دليل امام سجاد در برابر اين قيام ها به وضوح از فعاليت سياسي و تأييد آشكار آنها بركنار بود[11]. مسألة مهم ديگر در عدم دخالت مستقيم امام در مسايل سياسي اين بود كه با توجه به سابقه اختلاف علويان با امويان، امام مورد سوءظن شديد امويان بود و كوچكترين حركتي از ناحية امام، عواقب وخيمي هم براي امام و هم براي شيعيان داشت.
ج) دورة ثبات و سازندگي: با توجه به انحطاط جامعه، اختناق شديد سياسي و سختي هايي كه شيعيان درآن دورة اختناق داشتند، امام سجاد هوشمندانه تاكتيك سياسي «تقيه» را برگزيدند و سعي كردند با اين سپر، از طريق روشهاي زير به ارشاد امت و تحكيم موقعيت شيعه بپردازند:
1ـ زنده نگه داشتن ياد و خاطره عاشورا و تمسك به آن جهت اثبات مظلوميت اهل بيت و ظلم امويان
2ـ پند و ارشاد امت هم با سيره عملي و عبادي و هم از طريق موعظه هاي عمومي.
3ـ تبيين معارف بوسيلة دعا و استفاده از آن جهت ارائه مفاهيم والاي عقيدتي ـ اخلاقي (نمونه آن صحيفة سجاديه).
4ـ برخورد و مبارزه با علماي درباري مانند زهري[12].
5ـ نيرو سازي و تربيت شاگردانِ زبده براي تبليغ معارفِ اهل بيت در سطح عموم در دراز مدت. شيخ طوسي نام172 نفر از اصحاب و شاگردان امام را در رجال خود آورده است[13]. از شاگردان معروف امام مي توان از اين افراد نام برد:
1. ابو حمزة ثمالي: نام او ثابت بن دينار و از نزديكترين اصحاب امام سجاد بود. او شيخ بزرگ شيعيان كوفه در عصر خويش بود. او هم از نظر علمي و هم از نظر معنوي در حد بالايي بود. از امام رضا ـ عليه السّلام ـ نقل شده: «ابوحمزه ثمالي در زمان خودش مانند لقمان در عصر خويش بود[14].» او دعاي سحرهاي ماه رمضان معروف به دعاي ابوحمزه ثمالي و همچنين «رسالة حقوق» را از امام سجاد روايت كرده است. او پس از امام سجاد ساليان زيادي عمر كرد و محضر امام محمد باقر ـ عليه السّلام ـ، امام صادق ـ عليه السّلام ـ و امام كاظم ـ عليه السّلام ـ را هم درك كردند.
2. يحيي بن ام الطويل: از ياران پرشور و از نزديكان خاص امام سجاد ـ عليه السّلامـ بود. او در كوفه و در عصر حكومت حجاج با صداي بلند در ميان مردم مي گفت: «هركسي علي را سب كند، لعنت خدا بر او باد. ما از آن مروان و معبودهايي كه غير از خدا گرفته اند، بيزاريم[15]». حجاج به خاطر اين اعتراضات و سخنان پرشور او را به شهادت رساند.
3.سعيد بن جبير: وي از اصحاب سرشناس امام سجادو از نظر علمي مورد قبول شيعه و سني بود. احمد بن حنبل (يكي از امامان اهل سنت) معتقد بود سعيددر حالي كشته شد كه همة مردم به دانش او محتاج بودند[16]. او بسيار خداترس و پرهيزگاربود و علاقة زيادي به قرائت قرآن داشت به حدي كه در ماه رمضان هر شب و در غير ماه رمضان هر دو شب قرآن را ختم مي كرد[17]. حجاج اين مرد بزرگ را در سال 95 هجري به شهادت رساند.
4. سعيد بن مسيب: از قديمي ترين اصحاب امام سجاد ـ عليه السّلامـ و موصوف به فقه و تقوا بود. ابن حيان (از رجاليون اهل سنت) مي نويسد: او در فقه، دين داري، عبادت، فضل و پارسايي سرآمد تابعين بود[18]. امام صادق ـ عليه السّلام ـ در روايتي او را از ثقات علي بن الحسين ـ عليه السّلام ـ معرفي كرده است[19]. امام سجاد ـ عليه السّلامـ هم در روايتي او را به آثار گذشتگان از همه داناتر و در زمان خويش از همه آگاه تر معرفي كرده است[20]. او در سال94 هـ (سنة الفقها) در مدينه وفات يافت.
5. ابو خالد كابلي: او در ابتدا به امامت محمد بن حنيفه معتقد بود، و با اعتراف محمد توانست امام حقيقي را بشناسد[21] و بعد از آن در زمره حواريين امام سجاد قرار گرفت. امام صادق ـ عليه السّلام ـ او را هم از ثقات امام سجاد ـ عليه السّلام ـ معرفي كرده است[22].
6. جابر بن عبدالله انصاري: از اصحاب پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ كه عمري دراز يافت و از محضر امام چهارم نيز استفاده كرد و در دوران امامت امام سجاد توانست امام باقر ـ عليه السّلام ـ را زيارت كند و وعدة پيامبر مبني بر ديدن او كه شكافندة دانش است محقق شود و سلام پيامبر را به او برساند[23].
از ديگر اصحاب امام سجاد مي توان به محمد بن جبير بن مطعم، قاسم بن محمد بن ابي بكر، عمرو بن عبدالله سبيعي، ابان بن تغلب، فرات بن احنف، سدير بن حكيم صيرفي و ... اشاره كرد.
نتيجه گيري: امام سجاد ـ عليه السّلام ـ در عصري زندگي مي كرد كه بدليل اختناق شديد سياسي ناشي از حكومت امويان امام نمي توانست با آزادي و به راحتي به نشر و تبيين معارف اهل بيت بپردازد، لذا با استفاده از تاكتيك تقيه و با روشهايي مانند سيره عبادي و تربيت نيروي انساني تعليم ديده به نشر تفكر اصيل اسلامي پرداخت. از جملة معروفترين اصحاب امام سجاد مي توان به ابوحمزه ثمالي، سعيد بن جبير، سعيد بن مسيب و ابو خالد كابلي اشاره كرد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. نقش امام سجاددر رهبري شيعه، محسن رنجبر، چ اول، مؤسسه امام خميني، قم، 1380ش.
2. «زندگاني علي بن الحسين ـ عليه السّلام ـ دكتر سيد جعفرشهيدي، چ هشتم، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، 1377 ش.
3. «جهاد الامام السجاد» سيد محمدرضا حسيني جلالي، چ اول، قم، دارالحديث، 1418ق.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . مفيد، ارشاد، قم، مؤسسه آل البيت، 1413ق، ج2 ص137. طبرسي، ابوعلي فضل بن حسن، اِعلام الوري، قم، مؤسسه آل البيت، 1417ق، ج1 ص480.
[2] . سالهاي 36، 37، 48، نيز گفته اند: شهيدي، سيدجعفر، زندگاني علي بن الحسين، تهران: دفتر نشرفرهنگ اسلامي، 1374ش، ج6، ص30-37.
[3] . اربلي، علي بن عيسي، كشف الغمه، تبريز: مكتبة بني هاشمي، 1381ق، ج2 ص260.
[4] . طبرسي، همان ج1 ص480.
[5] . خامنه اي، سيدعلي، پژوهشي در زندگي امام سجاد، تهران، دفتر حزب جمهوري اسلامي، چاپ1، 1361ش، ص14 به بعد.
[6] . مطهري، مرتضي، حماسة حسيني، تهران، انشارات صدرا، چاپ21، 1375ش، ج2 صص201ـ202.
[7] . طبري، محمد جرير، تاريخ طبري، بيروت، موسسة الاعلمي، چ5، 1409هـ، ج4، ص426 به بعد. بلاذري، احمد بن يحيي، انساب الاشراف، تحقيق سهيل زكار و رياض زركلي، بيروت: دارالفكر، چ1،1417هـ ، ج5، ص337 به بعد.
[8] . طبري، همان، ج4 ص426 به بعد، بلاذري، همان، ج6 ص364 به بعد.0
[9] . مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت: مؤسسة الوفاء، چ2، 1402ق، ج45 ص365.
[10] . بلاذري، همان، ج5 ص320.
[11] . جفعريان، رسول، حيات فكري سياسي امامان شيعه، قم: انتشارات انصاريان، 1376ش، ج اول، ص 266.
[12] . پيشوايي، مهدي، سيرة پيشوايان، قم: انتشارات امام صادق، چ12، 1380ش، صص 259 تا 277.
[13] . طوسي، محمدبن حسن، رجال الطوسي، تحقيق سيد محمدصادق آل بحرالعلوم، نجف، مكتب الحيدريه، چاپ اول،1381ق، صص81 تا120.
[14] . طوسي، محمدبن حسن، اختيار معرفة الرجال، (رجال كشي)، تحقيق سيد مهدي رجايي، قم: مؤسسه آل البيت، 1404هـ، ج2 ص458.
[15] . مامقاني، عبدالله، تنقيح المقال، نجف: مكتبة الحيدرية، بي تا، ج3ص312.
[16] . عزيزي، حسين و ديگران، راويان مشترك، قم: بوستان كتاب، چاپ اول، 1380ش، ج1 ص396.
[17] . همان، ج1 ص395.
[18] . همان، ج1 ص406.
[19] . كليني، محمدبن يعقوب، الكافي، تصحيح علي اكبر غفاري، تهران: دارلكتب الاسلاميه، چاپ 3، 1388ق، ج1 ص 472.
[20] . طوسي، همان، ج1 ص335.
[21] . همان، ج1 ص336.
[22] . كليني، همان، ج1 ص472.
[23] . خويي، سيد ابوالقاسم، معجم رجال الحديث، بيروت: مدينة العلم، چاپ2، 1403ق، ج4 ص15.