عرفان حسینی و عرفانهای کاذب (بخش اول)
3- عرفان حسینی، پویا و حماسهساز؛ عرفانهای کاذب، تخدیری:
هنوز صدای سید حسن نصرالله که مایه پیروزی جنگ 33 روزه را عاشورا اعلان کرد در گوشمان طنینانداز است. پیروزی نهضت اسلامی ایران و جنگ هشت ساله همه وامدار حادثه طف است. خاطرات رزمندگان و نیز بیانات امام و رهبری سندی محکم بر این ادعاست. رهبر فقید انقلاب با درک این واقعیت بود که فرمود:
ما هرچه داریم از محرم و صفر است.
خلاصه اینکه عرفان عاشورایی، با حماسه همراه است.
عرفان مخلصانه و راستین، بستر رویش و پیدایش جهاد مصلحانه و شهادت طلبی است. و جهاد مصلحانه میوه ای است که تنها بر تنه تنومند عرفان مخلصانه می روید. عارف هر آنچه را مانع و حاجب تجلّی و تذکر اسماء خداوند تبارک و تعالی باشد، ناخوشایند می دارد و به جهاد با آن می پردازد. در سایه سار این مکتب است که چمران، هم دانشمند و هم مبازری کم نظیر میشود.
ولی در عرفانهای جدید فرد با استعمال داروهای روانگردان مثل: پیوت و مسکالین و اسید لیزرژیک، اشباحی می بینند بدون اینکه روح سلوک کرده، عروج یافته و ریاضیت کشیده باشد.
عرفان اسلامی عرفانی پویاست و انسان را به مقابله با ظلم و ناملایمتیها فرا میخواند ولی معنویتهای نوپدید، روحیه انفعالی را توصیه میکند. جیمز هویت مینویسد:
ایجاد تغییر در خودمان خیلی راحتتر و عملی تر از آن است که برای تغییرات و تحولات اساسی و بنیانی در محیط کوشش کنیم. این نوع رویکرد، تحول خواه و نوآور نمیتواند باشد.
به زعم نگارنده، این عرفانها، ساخته ایادی استکباری است؛ چرا که غافل سازی مخاطب و نیز ایجاد روحیه راضی بودن به وضع موجود و عدم تحول خواهی در مردم، بهترین اهرم برای سلطه بر ملتها میباشد. از این روست که بیشتر رهبران این ادیان، با صهیوینستها تعامل و رفت آمد دارند.
اینکه دالایی لاما برترین نشان افتخار آمریکا را طی مراسمی در کنگره دریافت میکند و برنده جایزه صلح نوبل میشود و بیش از 50 دکترای افتخاری میگیرد، همه در این راستا قابل تفسیر است. آیا عرفان کاستاندا که تلقین میکند با خوردن گیاه مخدری به نام «پیوت» همه چیز را خوب میبینی و هیچ بدی را در دنیا نخواهی دید، در راستای زایل کردن حس «تبری» نیست. ولی در مکتب امام حسین علیه السلام، تنها «سلم لمن سالمکم» کافی نیست بلکه باید «حرب لمن حاربکم» هم بود.
شاید بیربط نباشد که «اشو» از گاندی رهبر مبارزه با استعمار چنان نفرت دارد که حتی یک کار او را تحسین نمیکند.[1] از آن طرف چهار سال در آمریکا تربیت دینی و علمی میبیند!
عرفان اسلامی با سیاست عجین است. در مکتب عرفانی امام حسین علیه السلام است که عارفی سیاستمدار و سیاستمداری عارف چون امام خمینی تربیت میشود. دشمن از این نوع عرفان که موقعیت او را به خطر میاندازد در هراس است، لذا به جوانان ما، عرفانهای نوپدید را به عنوان کالای جایگزین در بستههای جذاب معرفی میکند.
مهمترین پیام ادیان جدید، تحملپذیر کردن استیلا و استثمار سلطهگران سرمایهدار جهانی است. اما نماز، قیام و حرکت است. قیام نماز به معنای آمادگی برای قیام الله و حرکت برای حق است. در نظر عارفان مسلمان، قیام نماز نمادی از قیام عبد به حق و توحید عملی است.
آرامش و رضایتمندی، خوب است و بخشی از تعالیم معنوی اسلام را تشکیل میدهد، اما نه به قیمت از دست رفتن عزت انسانی و نه به بهای پذیرش ستم و سلطه دنیامداران. معنویت حسینی علیه السلام، هرگونه آرامش روان را در سایة عزت مطلوب میشمارد.
بنابرین، این عرفان حسینی است که قیام میسازد نه عرفان سکولار. عارف حسینی، با سکوت در برابر فسادگران و سکون در مقابل ستمگران نمی سازد، بلکه برمی خیزد و می ستیزد تا غروب و غربت و غبار را با جهاد اصغر و اکبر خویش، از چهره حقیقت بزداید.
4- عرفان حسینی، مبتنی بر عقل و وحی؛ عرفانهای کاذب، مشجون از سحر و خرافه:
طی چند دهة اخیر سحر و جادو كه از سوی كلیساهای سنتی تحریم شده بود، مجدداً مورد اقبال قرار گرفته است[2] جالب است بدانید که علیرغم ادعای عقلانیت در غرب، ساحران حتی در مسائل سیاسی و ورزشی نیز نظر میدهند! برای نمونه «عرفان تولتک» بیش از آنکه عرفان باشد، به سحر، رؤیابینی و استفاده از گیاهان و داروهای توهمزا اعتقاد دارد.
و یا «كارلوس كاستاندا»[3] از شاخصترین مبلغان عرفان ساحری محسوب میشود. او معتقد است با خوردن گیاهانی مثل «تاتوره»، «پیوت»[4] و قارچ توهمزا، یه حقایق دست یافت.
سحر و جادو، بر اساس گواهی آیات الهی و اولیا و تجربه، تأثیراتی در عالم خارج دارد، اما به دلیل آثار سوء و ویرانگری که میتوند در زندگی افراد ایجاد کند، استفاده از این فن و ابزار، بر اساس دستورهای دینی، ممنوع است.[5]
چرا در غرب که مدعی تمدن و عقلانیت است، جادو، خرافه و شیطان این همه جایگاه پیدا میکند؟ جواب این سوال به آموزههای منحرف مسیجیت برمیگردد. شیطان در مسیحیتِ تحریف شده دارای قدرتی بیمانند است. او خیرخواه انسان است، زیرا سبب شده انسان از میوه جاودانگی و دانایی و خرد بخورد.
همه این تحریفات و پندارهای باطل است که برای ابلیس عظمت و حتی قداست به ارمغان آورده است. از اینرو شیطان در غرب موجودی، قابل پرسش انسان و دارای نیروی غیبی یاریگر شناخته شده است. از اینرو در غرب، برای شفا خواهی و کسی نیروهای باطنی، به شیطان متوسل میشوند! امروزه شیطانپرستی، از مکاتب فعال در حوزه موسیقی، دین و فرهنگ در غرب است.
5- عرفان حسینی، حاوی لذتهای معنوی؛ عرفانهای کاذب، حاوی لذهای مادی
از آنجا که دین مسیحیت، انسان را به خاطر گناه آدم، ذاتاً گناهکار میدانست، در مقابل آن تفریط، افراطی به پا خاست به نام اومانیسم. این مکتب نه تنها انسان را گناهکار ندانست بلکه حکومت خدا بر بشر را نیز طرد کرد. و هر گونه خوبی و بدی را با معیار منافع انسانی میسنجید.
او مانیستها معقتد بودند: حق آن چیزی است که به نفع انسان باشد و هر چه بر نفع انسان نباشد، باطل است! از از آن روی لذت و آرامش تنها با محور انسان قابل تفسر است آن هم انسان مادی! لذا یکی از ابزارهای رسیدن به آرامش، را لذت جنسی معرفی میکنند. مثلا شیطانپرستان نمادی دارند که (Ankh) نامیده میشود. این نماد، سمبل شهوترانی و باروری است. امروزه علامت «فمنیسم»،[6] برداشت شده از این نماد شیطانپرستان است.
و یا در مکتب عرفانی اشو، معرفت از عشق پدید میآید و «سکس، بزرگترین مدیتیشن است، ... عشق از آمیزش جنسی زاییده میشود»[7] آیا باید حسرت نخورد که جوان ایرانی اسلامی دنبالهرو «اشو» باشد کسی که آن قدر به فساد اخلاقی مبتلا شد که در سال 1985 او را از آمریکا هم
اخراج کردند.[8]
از آنجا که این ادیان، معادی را در پس خود نمیبینند و همه بهشت و و ارزشها را با نگاه مادی، در این کرة خاکی جستوجو میکنند، لذا هرگونه آرامش و لذت نیز منتهی به این دنیا هست و بس. تنها رگه بسیار ضعیف از معاد، باور به قانون سمساره است که برگرفته از آئین هندو است. سمساره عبارتست از تناسخ. به باور آنها، ارواح دوباره در قالب جسمی دیگر به این جهان میآیند. و معاد یعنی برگشت به همین کره خاکی در قالب جسمی دیگر. لذا ترویج همجنسبازی، تغییر جنسیت برای لذاتجویی کامل! از مفاد این ادیان میباشد.
ولی «وهب» شب اول ازدواج خود را در کربلا سپری میکند تا مبادا چراغ هدایت انسان و کشتی نجات بشریت[9] بی ناصر بماند.
در مکتب امام حسین علیه السلام، شادی هم رنگی معنوی دارد. بریر شب عاشورا شادمان بود و میخندید.[10] ولی در این ادیان شادی با قرصهای روانگردان و موسیقیهای مبتذل همراه با پارتیهای مختلط است. در عرفان حسینی، حتی گریه هم شادمانی میآورد، به فرموده پیامبر، چشمى كه در عزاى حسین بگرید، در قیامت خندان و شادمان است «كل عین باكیة یوم القیامة الا عین بكت علی مصاب الحسین فانها ضاحكة مستبشرة بنعیم الجنة »[11]
هر چشمی در روز قیامت، گریان است؛ غیر از چشمی که بر مصیبتهای امام حسین علیه السلام گریسته است که او شاداب و خندان به نعمتهای بهشتی است. آری این شادی حقیقی است که با یاد حسین علیه السلام بر چهره امام معصوم علیهم السلام نیز چهره میافکند. محمد بن جعفر قرشى از ابى عماره منشد نقل كرده كه وى گفت:
هرگز ذكر نشد حسین بن على علیه السلام نزد ابى عبدالله جعفر بن محمد علیه السلام در روزى كه در آن روز آن جناب تا شب متبسم و خندان دیده شوند.[12]
لذت در عرفان حسینی، با مناجات همراه است ولی در عرفانهای جدید با موسیقیهای تند و مبتذل.
در عرفان حسینی، کرامت انسانی زن، در سایه عفاف تامین میشود. امام حسین علیه السلام و زینب کبری و دودمان رسالت، چه با زبان چه با عمل خویش، یادآور این گوهر ناب گشتند. حسین بن علی علیه السلام به خواهران خویش و به دخترش، فاطمه، توصیه فرمود که اگر من کشته شوم، گریبان چاک نزنید، صورت مخراشید.[13] امام سجاد علیه السلام نیز تا میتوانست، مراقب حفظ شئون آن بانوان بود. در کوفه به ابن زیاد گفت:
مرد مسلمان و پاکدامنی را همراه این زنان بفرست، اگر اهل تقوایی![14]
به نقل شیخ مفید، پس از کشته شدن امام حسین علیه السلام وقتی گذر عمر سعد، به زنان و دختران امام شهدا افتاد، زنان بر سر او فریاد زدند و گریستند و از او خواستند که آنچه را از آنان غارت شده به آنان باز گردانند، تا به وسیله آنان خود را بپوشانند.[15]
به نقل سید بن طاووس، شب عاشورا امام حسین علیه السلام در گفتوگو با خانوادهاش آنان را به حجاب و عفاف و خویشتنداری توصیه کرد.[16] دختران و خواهران امام، مواظب بودند تا حریم عفاف و حجاب اهلبیت پیامبر تا آنجا که میشود، حفظ و رعایت شوم.
ام کلثوم به مامور بردن اسیران گفت:
وقتی ما را وارد شهر دمشق میکنید از دری وارد کنید که تماشاچی کمتری داشته باشد. و از آنان درخواست کرد که سرهای شهدا را از میان کجاوههای اهلبیت فاصله بدهند تا نگاه مردم به آنها باشد و حرم رسولالله را تماشا نکنند.[17]
از اعتراضهای شدید حضرت زینب3 به یزید، این بود که:
ای یزید! آیا از عدالت است که کنیزان خود را در حرمسرا پوشیده نگاه داشتهای و دختران پیامبر را به صورت اسیر شهر به شهر میگردانی، حجاب آنها را هتک کرده، چهرههایشان را در معرض دید همگان قرار دادهای که دور و نزدیک به صورت آنان نگاه میکنند؟![18]
با آنکه زیردست دشمن بودند و داغدار و مصیبتزده از منزلی به منزلی و از شهری به شهری و از درباری به درباری آنان را میبردند، با نهایت دقت، به حفظ شان و مرتبه یک زن پاکدامن و متعهد مراقبت داشتند.
ابن شهر آشوب، شعری را از امام نقل میکند که در آن امام لذتهای ناپایدار دنیا را ناپایدار و فریفته شدن به آن را ساده لوحی و کم عقلی میشمارد.[19]
یا اهل لذه الدنیا! لا بقاءَ لها
إنّ إغتراراً بظلٍ ضائلٍ، حمقٌ
6- عرفان حسینی، خدامحور؛ عرفانهای کاذب، غیرالهی
خدا در عرفان امام حسین علیه السلام موج میزند. دعای عرفه آن حضرت، با حمد خداوند میآغازد:
الحمدلله الذی لیس لقضائه دافعٌ و لا لعطائه مانعٌ و لا کصنعه صنعُ صانعٍ و هو الجوادُ الواسع فطر اجناس البدایع و اتقَنَ بحکمتِهِ الصنایع...؛
سپاس خدایی را که کسی بر حکمتش غلبه ندارد و بخشش او را باز ندارد. هیچ سازنده ای چون او نسازد و هر آینه اوست بخشاینده ای گشاده دست، که گونه های بسیار آفرید و همه را به دانایی خویش مستحکم نمود.
او چنان رنگ خدا را در زندگی میدید که هر بلایی از طرف او را به آغوش میکشید. حضرت زمانی که اراده فرمودند از مکّه به سمت عراق خارج شوند، خطبه ای خواندند که ضمن آن اشتیاق خود به شهادت و افتخارآمیز دانستن آن را بیان نمودند:
رضی الله رضانا اهل البیت، نصبر علی بلائه و یوفیّنا اجور الصابرین.[20]
خلوص آن حضرت و همواره در پی کسب رضایت الهی بودن، تکیه داشتن بر خدا و امید بستن به نصرت و عنایت او در تمامی لحظات حادثه عاشورا متجلّی است. در خطبه ای که شب عاشورا در جمع اصحاب خویش ایراد نمودند، حمد را در حال سرّا و ضرّا از آن خداوند دانستند. حتی در تقدیر از اصحاب خویش، نفرمودند که شما باوفایید، بلکه به خداوند عرض کردند: خدایا، من بهتر و باوفاتر از اصحاب خویش سراغ ندارم:
الّلهمَّ انّی لا اعرفُ اهل بیتٍ ابرُّ ولا ازکی و لا اطهر من اهل بیتی و لا اصحابا خیرٌ من اصحابی.[21]
صبح عاشورا با دیدن حمله سپاه دشمن، اول با خدای خویش مناجات می کند:
اللّهمَّ انتَ ثقتی فی کلِّ کربٍ و انتَ رجائی فی کلِّ شدةٍ و انتَ لی فی کلِّ شدةٍ و انتَ فی کلِّ امر نزَلَ به ثقةٌ و عدةٌ، کم من همٍّ یضعف فیه الفؤادُ و تقِلُّ فیه الحیلةُ و یخذلُ فیه الصدیق و یشمتُ فیه العدو، انزلته بک و شکوتَه الیکَ، رغبةً منّی الیکَ عمَّن سواکَ ففرّحبةَ عنّی و کشفتَه و انتَ ولیُّ کلِّ نعمةٍ و صاحب کل حسنةٍ و منتهی کلِّ رغبةٍ؛[22]
خدایا در هر گرفتاری تو تکیه گاه منی و در هر شدت، تو امید منی و در هرچه برایم پیش آید، تو تکیه گاه و نیرو و ساز و برگ منی. چه بسا اندوهی که دل را سست و انسان را درمانده می سازد. دوست، انسان را وامی گذارد و دشمن، زبان شماتت می گشاید. من همه را با تو در میان گذاشته و به تو شکایت کرده ام؛ به خاطر عشقی که به تو دارم، نه به جز تو؛ توهم آن اندوه را برطرف ساخته ای. پس تو ولیّ هر نعمت و صاحب هر نیکی و نهایت هر خواسته ای.
در آخرین لحظات قبل از شهادت، نیز باز خدا را در همه احواش حضور میدهد:
اللَّهمَّ متعالی المکان، عظیمُ الجبروت... ادعوکَ محتاجا و ارغبُ الیکَ فقیرا و افرغُ الیکَ خائفا و ابکی الیک مکروبا و استعین بک ضعیفا و اتوکَّلُ علیکَ کافیا.[23]
در نیایش عرفهاش چنان خدا را ندا میزند که گویی جز خدا نمیبیند:
... انتَ الذی هدَیت. انت الذی عصمتَ. انت الذی سترتَ. انت الذی غفرتَ. انت الذی اقلتَ.
عرفانهای مدرن و پست مدرن، بدون اعتقاد به خدا و شریعت، میخواهد به انسان معاصر، نشاط و آرامش را ارمغان دهند! هایدگر در تفسیر این جمله نیچه که گفت: [العیاذ بالله] خدا در غرب مرده است. میگوید منظور این است که در زندگی عادی مردم رنگ خدایی نیست. چون بهشت این بشر، همین کره خاکی است.
همه آرزوهای خود را در این صحنه میبیند و ابزار رسیدن به این بهشت را هم در اختیار دارد. ابزار رسیدن به این بهشت، علم و تکنولوژی است؛ از این رو، خدا در زندگی بشر غایب میشود. هدف این فرقه های عرفانی هم، دستیابی به آرامش روانی[68] دربرابر اضطراب هاست و اصلا، خدا، دین و معاد برای آنها مطرح نیست.
اگر محور خدا باشد، هرگونه اعتراض نیز با منطق و البته بدون کشتن افراد بی گناه و هرج و مرج، انجام میگیرد لذا حسین بن علی علیه السلام در همان آغاز حرکت تصریح کرد که «إنی لم أخرج أشرا و لا بطرا»؛ من برای شورش و طغیان، قیام نکردهام.
ولی هرج و مرج از موضوعات پررنگ در جنبشهای نوپدید دینی است. بدین جهت است که برخورد با این فرقهها در برخی کشورها به طور جدی تعقیب میشود. از علامت شیطانپرستان حرف A انگلیسی است که از اول کلمه (Anarchy) به معنای هرج و مرج، گرفته شده است. این نماد جوانان را به تخریب همه قوانین و ارزشها توصیه میکند. گروههای هویمتال، از این علامت بیشتر استفاده میکنند.
در نهضت امام حسین علیه السلام تلفیق عقل، عشق، خرد، محبت، ادراک، اشراق، دِماغ و دِل را به خوبی می توان یافت و با تأملی دوباره در آغاز و انجام آن قیام، رگه های متعدد و نمونه های متکثر بر اثبات این مدعا وجود دارد.
به فرموده قرآن، آرامش تنها در آستان ایمان واقعی است:
إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتی كُنْتُمْ تُوعَدُونَ؛
در حقیقت، كسانى كه گفتند: پروردگار ما خداست، سپس ایستادگى كردند، فرشتگان بر آنان فرود مى آیند و مى گویند: هان! بیم مدارید و غمین مباشید، و به بهشتى كه وعده یافته بودید شاد باشید.[24]
إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ؛
محقّقاً كسانى كه گفتند: پروردگار ما خداست؛ سپس ایستادگى كردند، بیمى بر آنان نیست و غمگین نخواهند شد.[25]
جوان پیرو این معنویتها نمیتواند خلاق، پویا، مخترع و افتخار آفرین باشد. او آرامش ندارد بلکه انفعال روانی دارد.
پایان.
--------------------------------------------------------------------------------
پی نوشتها :
[1]. آفتاب و سایهها، ص137.
[2]. سیدحسین نصر، مقاله «دین در غــرب جدید»، مجله مدارا، شهریور 1387، ش2.
[3]. کارلوس کاستاندا در سال 1935 در برزیل به دنیا آمد.
[4]. گیاهی که به اعتقاد کاستاندا با خوردن آن انسان همه هستی را خوب میبیند بدی در آن راه ندارد.
[5]. در قرآن آیات متعددی راجع به سحر داریم. سوره طه آیات 76 ـ 57 و نیز سوره اعراف آیه 116؛ یونس، آیه81 و آیات دیگر.
[6]. فمینیسم، مکتبی است در غرب که در ایران هم طرفدارانی دارد، این مکتب از تساوی حقوق زن و مرد دفاع میکند.
[7]. اشو، الماسهای اشو، ترجمه مرجان فرجی، ص240 و316.
[8]. آفتابها و سایهها، ص137.
[9]. ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة.
[10]. بحارالانوار، ج45، ص2.
[11]. همان، ج44، ص293.
[12]. حدثنى محمد بن جعفر القرشى ، عن محمد بن الحسین بن ابى الخطاب ، عن الحسن بن على ، عن ابن ابى عمیر، عن على بن المغیرة عن ابى عمارة المنشد قال : ما ذكر الحسین بن على علیه السلام عند ابى عبدالله جعفر ابن محمد علیه السلام فى یوم قط فرئى ابوعبدالله علیه السلام فى ذلك الیوم متبسما قط الى اللیل.
[13]. موسوعة کلمات الامام الحسین، ص406.
[14]. تاریخ طبری، ج4، ص350.
[15]. شیخ مفید، ارشاد، ج2، ص113.
[16]. الملهوف علی قتلی الطفوف، ص142.
[17]. همان، ص181.
[18]. همان، ص218.
[19]. گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم، فرهنگ جامع سخنان امام حسین علیه السلام، ص928، به نقل از: المناقب، ج4، ص69.
[20]. بحارالانوار، ج44، ص366.
[21]. معهد تحقیقات باقرالعلوم، موسوعة کلمات الامام الحسین، ص395.
[22]. بحارالانوار، ج45، ص4.
[23]. موسوعة کلمات الامام الحسین، ص509.
[24]. Tranquility.
[25]. فصلت، آیه30.
[26]. احقاف، آیه13.
نویسنده:
*یحیی جهانگیری سهروردی*
دبیر تحریریه ادیان جدید مجله هفت اقلیم، پژوهشگر بخش ادیان جدید پژوهشکده باقرالعلوم و بخش نو معنویتهای معاونت تبلیغ حوزه.