بانوی کریمه
سید علی اصغر موسوی
عطری عجیب از دل این خانه می دمد
حسی غریب می وزد از سمت آسمان
امروز از نگاه زمین اشک جاری است
بغضی شگرف خیمه زده بر گلویمان
رنج راه،سوگ همرهان،اشک وآه و داغ توأمان،قرار از دلتان وتوان از جانتان برده بود.
حق با شما بود ...
او هنوز هم غریب استسید حسین ذاکرزاده
می گویی غریب است؛ مظلوم است؟ برایش گریه می کنی و اشک می ریزی؟ راست می گویی، حسن در هاله ای از مظلومیت و غربت پنهان است و جای آن دارد که برای غربتش خون گریه کنی به جای اشک. حتّی آستان و بارگاهی ندارد که زیر سایه آن، ...