طاعت را تكليف ننمود جز به كنترل از ظرفيت و طاقت، منزّه است او چه آشكار است كرمش و چه والاتر است مقامش، منزّه است او چه، بزرگ است عطايش و چه بزرگ است احسانش
طاعت را تكليف ننمود جز به كنترل از ظرفيت و طاقت، منزّه است او چه آشكار است كرمش و چه والاتر است مقامش، منزّه است او چه، بزرگ است عطايش و چه بزرگ است احسانش
توانا بود پيش از پيدايش توانايى و نيرو، دانا بود پيش از آفريدن دانش و آفرينش، همواره پادشاه بود آنگاه كه نه كشورى بود و نه مالى، و هميشه منزّه بود در همه حال، وجودش پيش از پيش بود در آغاز محض
و از حكومتش راه گريزى نيست، و از شدّت خشمش پناهگاهى وجود ندارد و از انتقامش راه نجاتى نمى باشد، رحمتش بر خشمش پيشى گرفت،
آن تواناى بى ابتدا داناى بى انتها، زنده يكتا، موجود هميشگى، شنوای بينا، خواهان ناخواه، دريابنده بى نيازى، كه او شايسته اين صفات است و او در پرده عزّ صفات خويش آنگونه است كه تنها خود داند
به نام خدا كه رحمتش بسيار و مهربانى اش هميشگى است.خدا برپا دارنده عدل و داد گواهى داد كه معبودى جز او نيست و فرشتگان و صاحبان دانش نيز گواهند كه معبودى جز او نيست هم او كه عزّتمند و حكمت مدار است،
آن را كه بخواهد از چنگش نرهد موانع تكليف را برطرف ساخته و توفيق را يكسان قرار داده است بين ناتوان و شريف، ممكن نمود اداى وظيفه را و راه دورى جستن از حرام را هموار ساخت،
و بقايش بعد از بعد است بدون جابجايى و دگرگونى، توانگر است در آغاز و انجام، بى نياز است در باطن و ظاهر، در داورى اش ستمى نيست و در اراده اش انحرافى وجود ندارد، و در تقديرش بيدادى به چشم نمى خورد،
همانا دين راستين نزد خدا اسلام است و من بنده ناتوان گنهكار نافرمان نيازمند ناچيز تو گواهى مى دهم به نعمت دهنده و آفريننده و روزی بخش و اكرام كننده خويش.
چنان كه خود گواهى، داد بر يگانگی ذاتش و هم گواهى دادند فرشتگان و صاحبان دانش از بندگانش بر اينكه معبودى جز او نيست، هم او كه صاحب نعمتها و احسان و كرم و بخشش است