محمّد بن عجلان گفت: مرا تنگی در معیشت به هم رسید و قرضی هم داشتم که طلبْ کار، شدّت می نمود ـ و در دستْ تنگی، رفق کم می شود ـ و مرا با حسن بن زید که حاکم مدینه بود فی الجمله آشنایی بود، گفتم می روم و شکایت حال و پریشانی احوال و درماندگی خود را به او می ...