فارسی
پنجشنبه 06 دى 1403 - الخميس 23 جمادى الثاني 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

خطبه 82 - خطبه موسوم به «غرّاء» كه از خطبه‌های‌ اعجاب‌انگيز اوست


مطلب قبلی خطبه 81
خطبه 83 مطلب بعدی


نحوه نمایش
متن عربی متن ترجمه
وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ
از خطبه های‌ آن حضرت است
وَ تُسَمّى بِالْغَرّاءِ وَ هِىَ مِنَ الْخُطَبِ الْعَجيبَةِ
موسوم به «غرّاء» که از خطبه های‌ اعجاب انگیز اوست
الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى عَلا بِحَوْلِهِ، وَ دَنا بِطَوْلِهِ، مانِحِ كُلِّ غَنيمَة
حمد خدای‌ را که از همه چیز به قدرتش برتر، و به احسانش نزدیک است، بخشنده هر سود
وَ فَضْل، وَ كاشِفِ كُلِّ عَظيمَة وَ اَزْل. اَحْمَدُهُ عَلى عَواطِفِ كَرَمِهِ،
و فضل، و برطرف کننده هر بلای‌ عظیم و شدت است. او را بر کَرَمهای‌ پی‌ در پی‌،
وَ سَوابِغ  ِ نِعَمِهِ، وَ اُومِنُ بِهِ اَوَّلاً بادِياً،
و نعمت های‌ فراوان و کاملش سپاس می‌ گویم، و به او ایمان می‌ آورم که اول است و ابتداکننده آفرینش،
وَ اَسْتَهْديهِ قَريباً هادِياً، وَ اَسْتَعينُهُ قاهِراً قادِراً.
و از او هدایت می‌ خواهم که نزدیک است و هدایت کننده، و از او کمک می‌ طلبم که غالب است و قوی‌،
وَ اَتَوَكَّلُ عَلَيْهِ كافياً ناصِراً. وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ
و به او اعتماد می‌ نمایم که کفایت کننده است و یاور. و شهادت می‌ دهم که محمد صلّی‌ اللّه علیه وآله
عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، اَرْسَلَهُ لاِِنْفاذِ اَمْرِهِ، وَ اِنْهاءِ عُذْرِهِ، وَ تَقْديمِ نُذُرِهِ.
بنده و فرستاده اوست، که او را برای‌ اجرای‌ فرمانش، و ابلاغ حجّتش، و ترساندن عاصیان از عذابش فرستاد.
اُوصيكُمْ عِبادَ اللّهِ بِتَقْوَى اللّهِ الَّذى ضَرَبَ لَكُمُ الاَْمْثالَ، وَ وَقَّتَ
ای‌ بندگان خدا، شما را به تقوای‌ الهی‌ سفارش می‌ کنم، خداوندی‌ که برای‌ شما مثلها زد، مدت زندگی‌ شما
لَكُمُ الاْجالَ، وَاَلْبَسَكُمُ الرِّياشَ، وَ اَرْفَعَ لَكُمُ الْمَعاشَ، وَ اَحاطَ بِكُمُ
را معین فرمود، به شما لباس پوشاند، فراخی‌ معیشت داد، شما را در محدوده شماره گری‌ اعمال
الاِْحْصاءَ، وَ اَرْصَدَ لَكُمُ الْجَزاءَ، وَ آثَرَكُمْ بِالنِّعَمِ السَّوابِغِ وَالرِّفَدِ
قرار داد، و جزای‌ کردارتان را آماده نموده، شما را برای‌ نعمت های‌ کامل و عطایای‌ فراوان
الرَّوافِغِ، وَ اَنْذَرَكُمْ بِالْحُجَجِ الْبَوالِغِ، وَ اَحْصاكُمْ عَدَداً، وَ وَظَّفَ
اختیار نموده، و با دلایل رسا از عذاب فردا بیم داده، شما را به شمار آورده، و مدت زندگی‌ شما
لَكُمْ مُدَداً فى قَرارِ خِبْرَة وَ دارِ عِبْرَة، اَنْتُمْ مُخْتَبَرُونَ فيها
را در قرارگاه امتحان و سرای‌ عبرت معین نموده، در دنیا آزمایش می‌ شوید،
وَ مُحاسَبُونَ عَلَيْها، فَاِنَّ الدُّنْيا رَنِقٌ مَشْرَبُها، رَدِغٌ مَشْرَعُها،
و بر اساس آن مورد محاسبه قرار می‌ گیرید، زیرا آبشخور دنیا ناصاف و کدر، چشمه اش گل آلود و لغزنده،
يُونِقُ مَنْظَرُها، وَ يُوبِقُ مَخْبَرُها. غُرُورٌ حائِلٌ، وَ ضَوْءً آفِلٌ،
دیدگاهش زیبا و فریبنده، و آزمایشگاهش تباه کننده است. فریبنده ای‌ زودگذر، و نوری‌ غروب کننده،
وَ ظِلٌّ زائِلٌ، وَ سِنادٌ مائِلٌ. حَتّى اِذا اَنِسَ نافِرُها،
و سایه ای‌ از بین رونده، و تکیه گاهی‌ رو به افتادن است. تا آن گاه که رمنده از آن به آن انس گیرد،
وَ اطْمَاَنَّ ناكِرُها، قَمَصَتْ بِاَرْجُلِها،
و متوحش از آن به آن مطمئن گردد، همچون اسب سرکش که پا بلند و به زمین کوبد سوارش را به خاک اندازد،
وَ قَنَصَتْ بِاَحْبُلِها، وَ اَقْصَدَتْ بِاَسْهُمِها، وَ اَعْلَقَتِ الْمَرْءَ اَوْهاقَ
و او را به دامهایش صید کند، و به تیرهای‌ هلاک کننده اش بدوزد، و در پایان کار گردنش را به کمندهای‌
الْمَنِيَّةِ، قائِدَةً لَهُ اِلى ضَنْكِ الْمَضْجَعِ، وَ وَحْشَةِ الْمَرْجِع  ِ، وَ مُعايَنَةِ
مرگ ببندد، در حالی‌ که او را به خوابگاه تنگ قبر، و بازگشتگاه ترسناک، و مشاهده
الْمَحَـلِّ، وَ ثَوابِ الْعَمَلِ.
جایگاه ابدی‌، و درک جزای‌ عمل سوق دهد.
وَ كَذلِكَ الْخَلَفُ يَعْقُبُ السَّلَفَ، لاتُقْلِعُ الْمَنِيَّةُ اخْتِراماً،
همین است برخورد دنیا با آیندگانی‌ که جانشین گذشتگانند، مرگ از نابود کردنشان بازنمی‌ ایستد،
وَلايَرْعَوِى الْباقُونَ اجْتِراماً، يَحْتَذُونَ مِثالاً، وَ يَمْضُونَ اَرْسالاً اِلى
و ماندگان از آلودگی‌ دست برنمی‌ دارند، از رویه گذشتگان پیروی‌ می‌ نمایند، و این همه پی‌ در پی‌ از
غايَةِ الاِْنْتِهاءِ، وَ صَيُّورِ الْفَناءِ. حَتّى اِذا تَصَرَّمَتِ الاُْمُورُ،
دنیا می‌ روند تا نهایت پایان و عاقبت فنا و نیستی‌. تا آن گاه که رشته امور از هم بگسلد،
وَ تَقَضَّتِ الدُّهُورُ، وَ اَزِقَ النُّشُورُ، اَخْرَجَهُمْ مِنْ ضَرائِحِ الْقُبُورِ،
و روزگاران سپری‌ گردد، و بیرون آمدن مردگان از قبر نزدیک شود، خداوند همه را از میان گورها،
وَ اَوْكارِ الطُّيُورِ، وَ اَوْجِرَةِ السِّباعِ، وَ مَطارِح  ِ الْمَهالِكِ، سِراعاً اِلى
و آشیانه پرندگان، و لانه درندگان، و پرتگاههای‌ هلاک به در آورد، در حالی‌ که به سوی‌ امرش
اَمْرِهِ، مُهْطِعينَ اِلى مَعادِهِ، رَعيلاً صُمُوتاً، قِياماً صُفُوفاً، يُنْفِذُهُمُ
شتابان، و به معرکه معادشان عجله کنان روان گردند، گروهی‌ خاموش، و ایستادگانی‌ صَف زده، دید خداوند
الْبَصَرُ، وَ يُسْمِعُهُمُ الدَّاعى، عَلَيْهِمْ لَبُوسُ الاِْسْتِكانَةِ، وَ ضَرَعُ
بر همه احاطه دارد، ندادهنده ندایش را به همه می‌ شنواند، لباس خاکساری‌ و ذلتِ تسلیم و
الاِْسْتِسْلامِ وَ الذِّلَّةِ، قَدْ ضَلَّتِ الْحِيَلُ، وَ انْقَطَعَ الاَْمَلُ،
و خواری‌ بر آنان پوشانده می‌ شود، روزی‌ است که چاره سازی‌ در آن کارساز نیست، آرزو قطع شده،
وَ هَوَتِ الاَْفْئِدَةُ كاظِمَةً، وَخَشَعَتِ الاَْصْواتُ مُهَيْنِمَةً، وَاَلْجَمَ الْعَرَقُ،
دلها از ترس تهی‌ و خاموش شده، صداها آهسته و مخفی‌ گشته، عرق تا دهان رسیده،
وَ عَظُمَ الشَّفَقُ، وَ اُرْعِدَتِ الاَْسْماعُ لِزَبْرَةِ الدّاعى اِلى فَصْلِ
و ترس از گناه عظیم شده، و گوشها از شنیدن فریاد رعدآسای‌ منادی‌ حق برای‌ بیان حکم قاطع میان
الْخِطابِ، وَ مُقايَضَةِ الْجَزاءِ، وَ نَكالِ الْعِقابِ، وَ نَوالِ الثَّوابِ.
حـق و باطل و رسـیدن به جزای‌ عمـل نیک و بد و کیفر و ثـواب به لـرزه درآمـده اسـت!
عِبادٌ مَخْلُوقُونَ اقْتِداراً، وَ مَرْبُوبُونَ اقْتِساراً،
این جمعیت بندگانی‌ هستند که به قدرت خلق شده، و بی‌ اختیار در مدار پرورش حق قرار گرفته اند،
وَ مَقْبُوضُونَ احْتِضاراً، وَ مُضَمَّنُونَ اَجْداثاً، وَ كائِنُونَ رُفاتاً،
و با حضور فرشتگان دچار مرگ گشته، و در درون قبر گذاشته شده، و در معرض پوسیدگی‌ آمده،
وَ مَبْعُوثُونَ اَفْراداً، وَ مَدينُونَ جَزاءً، وَ مُمَيَّزُونَ حِساباً.
و تنها سر از قبر برآورده، و در برابر اعمالشان جزا داده می‌ شوند، و وضعشان با محاسبه حق روشن می‌ شود.
قَدْ اُمْهِلُوا فى طَلَبِ الْمَخْرَج  ِ، وَ هُدُوا سَبيلَ الْمَنْهَجِ، وَ عُمِّرُوا
اینان در دنیا برای‌ بیرون آمدن از گمراهی‌ مهلت داده شدند، و به راه روشن هدایت گشتند، و فرصت در اختیارشان
مَهَلَ الْمُسْتَعْتِبِ، وَ كُشِفَتْ عَنْهُمْ سُدَفُ الرِّيَبِ،
قرارگرفت مانند فرصت دادن به شخصی‌ که ناراضی‌ را از خود راضی‌ کند، پرده شبهات از برابر چشمشان برداشته شد،
وَ خُلُّوا لِمِضْمارِ الْجِيادِ، وَ رَوِيَّةِ الاِْرْتِيادِ، وَ اَناةِ الْمُقْتَبِسِ الْمُرْتادِ
در میدان مسابقه به سوی‌ خیرات رها شدند، و مجال تفکر برای‌ رسیدن به بهترین مراتب و اقتباس نور سعادت
فى مُدَّةِ الاَْجَلِ وَ مُضْطَرَبِ الْمَهَلِ. فَيا لَها اَمْثالاً صائِبَةً،
در مدت حیات و محلّ آمد و شد فرصت به آنان عنایت شد. عجبا از این مثلهای‌ صحیح و راست،
وَ مَواعِظَ شافِيَةً، لَوْ صادَفَتْ قُلُوباً زاكِيَةً، وَ اَسْماعاً واعِيَةً،
و پندهای‌ شفادهنده، اگر با دلهای‌ پاک، و گوشهای‌ شنوا،
وَ آراءً عازِمَـةً، وَاَلْباباً حازِمَةً.
و آراء ثابت، و عقلهای‌ دوراندیش برخورد کند.
فَاتَّقُوا اللّهَ تَقِيَّةَ مَنْ سَمِعَ فَخَشَعَ، وَ اقْتَرَفَ فَاعْتَرَفَ، وَ وَجِلَ
پس تقوای‌ الهی‌ پیشه کنید مانند تقوای‌ کسی‌ که شنید و خاشع شد، و گناه کرد و اعتراف نمود، و ترسید و به عمل
فَعَمِلَ، وَ حاذَرَ فَبادَرَ، وَ اَيْقَنَ فَاَحْسَنَ، وَ عُبِّرَ فَاعْتَبَرَ،
برخاست، حذرنمود و به سوی‌ طاعت شتافت، یقین کرد ونیکی‌ پیشه ساخت، عبرت به او عرضه شد و عبرت گرفت.
وَ حُذِّرَ فَحَذِرَ، وَ زُجِرَ فَازْدَجَرَ، وَ اَجابَ فَاَنابَ،
او راترساندند و اوترسید، ممنوع از گناه شد وپذیرای‌ ممنوعیت گشت،دعوت حق را اجابت کرد و به حق دل داد،
وَ رَجَعَ فَتابَ، وَ اقْتَدى فَاحْتَذى، وَ اُرِىَ فَرَأى.
از گناه برگشت و توبه نمود، به هادیان راه اقتدا کرد و به طریق ایشان رفت، حقیقت به او ارائه شد و او مشاهده کرد،
فَاَسْرَعَ طالِباً، وَ نَجا هارِباً، فَاَفَادَ ذَخيرَةً، وَ اَطابَ سَريرَةً،
پس شتابان طالب حق شد، و با گریز از زشتی‌ نجات یافت، ذخیره آخرت یافت، باطن را پاکیزه کرد،
وَ عَمَّرَ مَعاداً، وَ اسْتَظْهَرَ زاداً لِيَوْمِ رَحيلِهِ، وَ وَجْهِ سَبيلِهِ،
قیامتش را آباد نمود، و زاد و توشه برای‌ روز مرگ و راه پر خطر و وقت نیاز و محل
وَ حالِ حاجَتِهِ، وَ مَوْطِنِ فاقَتِهِ، وَ قَدَّمَ اَمامَهُ لِدارِ مُقامِهِ.
تهیدستی‌ بر مرکب خود بار کرد، و برای‌ جایگاه ابدی‌ زاد و راحله پیش فرستاد.
فَاتَّقُوا اللّهَ عِبادَ اللّهِ جِهَةَ ما خَلَقُكُمْ لَهُ، وَ احْذَرُوا مِنْهُ
پس ای‌ بندگان خدا، در جهت هدفی‌ که شما را برای‌ آن آفریده تقوا پیشه کنید، و از او حذر کنید
كُنْهَ ما حَذَّرَكُمْ مِنْ نَفْسِهِ، وَ اسْتَحِقُّوا مِنْهُ ما اَعَدَّ لَكُمْ
نهایت حذری‌ که شما را از جانب خود برحذر داشته، و کسب استحقاق کنید برای‌ تحقق وعده صادقانه
بِالتَّنَجُّـزِ لِصِدْقِ ميعادِهِ، وَالْحَذَرِ مِنْ هَوْلِ مَعادِهِ.
حق جهت آنچه در قیامت برای‌ شما مهیا کرده، و برای‌ حذر از هول روز معاد.
و مِنْها
قسمتی‌ از این خطبه است
در یادآوری‌ برخی‌ نعمتهای‌ حق
جَعَلَ لَكُمْ اَسْماعاً لِتَعِىَ ما عَناها، وَ اَبْصاراً لِتَجْلُوَ عَنْ عَشاها،
برای‌ شما گوشها قرار داد تا آنچه به کار آید حفظ کنند، و چشمها مقرر فرمود تا از تاریکی‌ ها بینا شوند،
وَ اَشْلاءً جامِعَةً لاَِعْضائِها، مُلائِمَةً لاَِحْنائِها، فى تَرْكيبِ صُوَرِها،
هر عضو را شامل اعضا گردانید، و آن اعضا را در تألیف صورت و دوامشان در محل های‌
وَ مُدَدِ عُمُرِها، بِاَبْدان قائِمَة بِاَرْفاقِها، وَ قُلُوب رائِدَة لاَِرْزاقِها،
مناسب قرار داد، با بدنهایی‌ که با ابزار سودمند برقرارند، و دلهایی‌ که جوینده ارزاق خود هستند،
فى مُجَلِّلاتِ نِعَمِهِ، وَ مُوجِباتِ مِنَنِهِ، وَ حَواجِزِ عافِيَتِهِ. وَ قَدَّرَ لَكُمْ
در حالی‌ که انسانها در نعمت های‌ بزرگ، و موجبات احسان، و موانع آفات تندرستی‌ غرقند. مدت عمر
اَعْماراً سَتَرَها عَنْكُمْ، وَ خَلَّفَ لَكُمْ عِبَراً مِنْ آثارِ الْماضينَ قَبْلَكُمْ:
مقدّر را از شما پنهان داشت، و از آثار گذشتگان برای‌ شما عبرتها به جای‌ گذاشت:
مِنْ مُسْتَمْتَع  ِ خَلاقِهِمْ، وَ مُسْتَفْسَح  ِ خِناقِهِمْ، اَرْهَقَتْهُمُ
از بهره ای‌ که از دنیا بردند، و از فراخی‌ عمر که پیش از گلوگیر شدن مرگ نصیب آنان بود، ولی‌ قبل از اینکه به
الْمَنايا دُونَ الاْمالِ، وَ شَذَّبَهُمْ عَنْها تَخَرُّمُ الاْجالِ.
آرزوهایشان برسند مرگ به طرف آنان شتاب کرد، و گسستن ریسمان اجل آنان را از آرزوهایشان جدا نمود.
لَمْ يَمْهَدُوا فى سَلامَةِ الاَْبْدانِ، وَ لَمْ يَعْتَبِرُوا فى اُنُفِ الاَْوانِ.
به وقت تندرستی‌ زاد آخرت تهیه نکردند، و از ابتدای‌ جوانی‌ عبرت نگرفتند.
فَهَلْ يَنْتَظِرُ اَهْلُ بَضاضَةِ الشَّبابِ اِلاّ حَوانِىَ الْهَرَمِ؟ وَ اَهْلُ غَضارَةِ
آیا آن که در عنفوان جوانی‌ است جز خمیدگی‌ و پیری‌ را انتظار می‌ کشد؟ و آن که در شادابی‌ سلامت
الصِّحَّةِ اِلاَّ نَوازِلَ السَّقَمِ؟ وَ اَهْلُ مُدَّةِ الْبَقاءِ اِلاّ آوِنَةَ الْفَناءِ؟
است غیر از امراض گوناگون را توقع دارد؟ و کسی‌ که فعلاً موجود است جز ساعت فنا را منتظر است؟
مَعَ قُرْبِ الزِّيالِ، وَ اُزُوفِ الاِْنْتِقالِ، وَ عَلَزِ الْقَلَقِ، وَ اَلَمِ الْمَضَضِ،
آن هم با نزدیک شدن جدایی‌ از زندگی‌، و کوچ از این دنیا، و لرزه و اضطراب، و درد سوز دل،
وَ غُصَصِ الْجَرَضِ، وَ تَلَفُّتِ الاِْسْتِغاثَةِ بِنُصْرَةِ الْحَفَدَةِ وَالاَْقْرِباءِ
و فروبردن آب دهان از غصه و رنج، و دیده به اطراف دوختن برای‌ کمک خواستن از فرزندان و خویشان
وَ الاَْعِزَّةِ وَ الْقُرَناءِ. فَهَلْ دَفَعَتِ الاَْقارِبُ؟ اَوْ نَفَعَتِ النَّواحِبُ؟
و دوستان و همسران. آیا این همه نزدیکان قدرت دفع مرگ را از انسان دارند؟ آیا گریه کنندگان سودی‌ می‌ دهند؟
وَ قَدْ غُودِرَ فى مَحَلَّةِ الاَْمْواتِ رَهيناً، وَ فى ضيقِ الْمَضْجَعِ وَحيداً،
در حالی‌ که مرده خانواده در گورستان به گرو رفته، و در تنگنای‌ قبر تنها مانده،
قَدْ هَتَكَتِ الْهَوامُّ جِلْدَتَهُ، وَ اَبْلَتِ النَّواهِكُ جِدَّتَهُ،
گزندگان پوست بندش را پاره پاره کرده، عوامل لاغرکننده نازکی‌ و تازگی‌ بدنش را کهنه نموده،
وَ عَفَتِ الْعَواصِفُ آثارَهُ، وَ مَحَا الْحَدَثانُ مَعالِمَهُ، وَ صارَتِ
بادهای‌ سخت آثارش را از میان برداشته، و حوادث زمانه نشانه های‌ او را به نابودی‌ کشیده، بدنها پس
الاَْجْسادُ شَحِبَةً بَعْدَ بَضَّتِها، وَ الْعِظامُ نَخِرَةً بَعْدَ قُوَّتِها، وَ الاَْرْواحُ
از تازگی‌ تغییر کرده، و استخوانها پس از قوّت پوسیده، و جانها در گرو
مُرْتَهَنَةً بِثِقَلِ اَعْبائِها، مُوقِنَةً بِغَيْبِ اَنْبائِها، لاتُسْتَزادُ مِنْ صالِحِ
بارهای‌ گناهان مانده، به اخبار غیبی‌ پس از مرگ یقین پیدا کرده، آنجا از ارواح مردگان اضافه کردن عمل
عَمَلِها، وَ لاتُسْتَعْتَبُ مِنْ سَيِّىءِ زَلَلِها. اَوَلَسْتُمْ اَبْناءَ الْقَوْمِ وَ الاْباءَ؟
صالح نخواهند، و خشنودی‌ حق از خطاهایشان نطلبند. آیا شما زندگانْ فرزندان این مردم و پدران
وَ اِخْوانَهُمْ وَ الاَْقْرِباءَ؟ تَحْتَذُونَ اَمْثِلَتَهُمْ، وَ تَرْكَبُونَ قِدَّتَهُمْ،
و برادران و خویشان ایشان نیستید، که از رفتار آنان پیروی‌ کرده، و به راه آنان می‌ روید،
وَ تَطَؤُونَ جادَّتَهُمْ؟ فَالْقُلُوبُ قاسِيَةٌ عَنْ حَظِّها، لاهِيَةٌ عَنْ
و در جاده آنان قدم می‌ گذارید؟ پس دلها از به دست آوردن نصیب معنوی‌ خود سخت است، و از طلب هدایت
رُشْدِها، سالِكَةٌ فى غَيْرِ مِضْمارِها، كَاَنَّ الْمَعْنِىَّ سِواها،
و فلاح خود غافل است، و در غیر مسیر اصلی‌ راه پیماست، گویا مقصود حق غیر ایشان است،
و كَاَنَّ الرُّشْدَ فى اِحْرازِ دُنْياها.
و انگار هدایت و نجاتشان در جمع آوری‌ متاع دنیاست.
وَ اعْلَمُوا اَنَّ مَجازَكُمْ عَلَى الصِّراطِ، وَ مَزالِقِ دَحْضِهِ، وَ اَهاويلِ
و بدانید که عبور شما از صراط است، آنجا که جایگاه لغزش قدمهاست، و محل هول
زَلَلِهِ، وَ تاراتِ اَهْوالِهِ. فَاتَّقُوا اللّهَ عِبادَاللّهِ تَقِيَّةَ ذِى لُبٍّ شَغَلَ
و ترس و انواع مخاطرات. پس ای‌ بندگان خدا، تقوای‌ الهی‌ پیشه کنید، تقوای‌ خردمندی‌ که اندیشه و تفکر دلش
التَّفَكُّرُ قَلْبَهُ، وَ اَنْصَبَ الْخَوْفُ بَدَنَهُ، وَ اَسْهَرَ التَّهَجُّدُ غِرارَ نَوْمِهِ،
را مشغول کرده، و ترس از عذاب بدنش را به رنج افکنده، و عبادت شب کمترین خواب را هم از دیده اش گرفته،
وَ اَظْمَاَ الرَّجاءُ هَواجِرَ يَوْمِهِ، وَ ظَلَفَ الزُّهْدُ شَهَواتِهِ،
و امید به رحمت حق او را در گرمای‌ وسط روز تشنه نگاه داشته، و بی‌ رغبتی‌ به دنیا وی‌ را از شهواتش منع کرده،
وَ اَرْجَفَ الذِّكْرُ بِلِسانِهِ، وَ قَدَّمَ الْخَوْفَ لاَِمانِهِ،
و ذکر الهی‌ زبانش را به حرکت و شتاب واداشته، و وحشت را برای‌ امن در قیامت مقدم داشته،
وَ تَنَكَّبَ الْمَخالِجَ عَنْ وَضَح  ِ السَّبيلِ، وَ سَلَكَ اَقْصَدَ الْمَسالِكِ اِلَى
و از اندیشه هایی‌ که او را از راه روشن حق بازدارد کناره گرفته، و برای‌ رسیدن به راه مطلوب در میانه ترین راه
النَّهْج  ِ الْمَطْلُوبِ، وَ لَمْ تَفْتِلْهُ فاتِلاتُ الْغُرُورِ، وَ لَمْ تَعْمَ عَلَيْهِ
(که راه خداست) حرکت کرده، و عوامل کبر و غرور او را از راه حق بازنگردانده، و امور اشتباه انگیز بر او
مُشْتَبِهاتُ الاُْمُورِ، ظافِراً بِفَرْحَةِ الْبُشْرى، وَ راحَةِ النُّعْمى،
پوشیده نمانده، به خوشحالی‌ِ بشارت حق به بهشت و آسایش زندگی‌ اخروی‌ در آسوده ترین خوابگاه خود (که قبر
فى اَنْعَمِ نَوْمِهِ، وَ آمَنِ يَوْمِهِ، قَدْ عَبَرَ مَعْبَرَ الْعاجِلَةِ حَميداً،
است) و ایمن ترین روزش (که قیامت است) دست یافته، از گذرگاه دنیا به طور پسندیده عبور نموده،
وَ قَدَّمَ زادَ الاْجِلَةِ سَـعيداً. وَ بادَرَ مِنْ وَجَـل،
و توشه آخرت، باسعادت و خوشبختی‌ پیش فرستاده، و محض ترس از مقام حق به سوی‌ کردار پسندیده شتافته،
وَ اَكْمَـشَ فـى مَهَل، وَ رَغِـبَ فـى طَلَـب،
و در ایّام مهلت در دنیا به سوی‌ طاعت سرعت کرده، و در جستجوی‌ رضای‌ حق شوق نشان داده،
وَ ذَهَبَ عَنْ هَرَب، وَ راقَبَ فى يَوْمِهِ غَدَهُ، وَ نَظَرَ قَدَماً اَمامَهُ.
و به خاطر خوف خدا از گناه گریخته، و امروز به فکر فردا بوده، و هماره به آینده نگریسته است.
فَكَفى بِالْجَنَّةِ ثَواباً وَ نَوالاً، وَ كَفى بِالنّارِ عِقاباً وَ وَبالاً، وَ كَفى بِاللّهِ
پس بهشت برای‌ ثواب و پاداش به اندازه است، و دوزخ برای‌ عذاب و گرفتاری‌ بس است، و کافی‌ است که خدا
مُنْتَقِماً وَ نَصيـراً، وَ كَفى بِالْكِتابِ حَجيجاً وَ خَصيماً.
انتقام گیرنده و یاور است، و همین بس که قرآن در قیامت احتجاج کننده و مخاصمه گر است.
اُوصيكُمْ بِتَقْوَى اللّهِ الَّذى اَعْذَرَ بِما اَنْذَرَ، وَ احْتَجَّ
من شما را به تقوای‌ الهی‌ سفارش می‌ کنم که شما را به سبب آنچه بیم داده جای‌ عذری‌ نگداشته، و حجت را با راه
بِما نَهَجَ، وَ حَذَّرَكُمْ عَدُواًّ نَفَذَ فِى الصُّدُورِ خَفِيّاً،
روشنی‌ که پیش پای‌ شما نهاده تمام کرده، و شما را از دشمنی‌ برحذر داشته که پنهانی‌ در سینه ها نفوذ می‌ کند،
وَ نَفَثَ فِى الاْذانِ نَجِيّاً، فَاَضَلَّ وَ اَرْدى، وَ وَعَدَ فَمَنّى،
ومخفیانه درگوشهاسخن می‌ گوید، پس انسان راگمراه کرده به تباهی‌ می‌ کشد، و وعده می‌ دهد و در آرزوهامی‌ افکند،
وَ زَيَّنَ سَيِّئاتِ الْجَرائِمِ، وَ هَوَّنَ مُوبِقاتِ الْعَظائِمِ، حَتّى اِذَا
و گناهان بسیار زشت را آرایش داده، ومعاصی‌ کبیره هلاکت بار را ناچیزجلوه می‌ دهد، تا به تدریج قرین
اسْتَدْرَجَ قَرينَتَهُ، وَ اسْتَغْلَقَ رَهينَتَهُ، اَنْكَرَ ما زَيَّنَ،
خود را بفریبد، و گروگانش را به قید طاعت خود درآورد، آنوقت آنچه را آراسته بود منکر گردد،
وَ اسْـتَـعْـظَـمَ ماهَـوَّنَ، وَ حَـذَّرَ ما اَمَّـنَ.
و آنچه را آسان جلوه داده بود بزرگ شمرد، و از آنچه ایمن نموده بود بترساند.
وَ مِنها فى صِفَةِ خَلْـقِ الاِْنْسانِ
و از این خطبه است در چگونگی‌ آفرینش انسان
اَمْ هذَا الَّذى اَنْشَأَهُ فى ظُلُماتِ الاَْرْحامِ، وَ شُغُفِ الاَْسْتارِ:
یا این انسانی‌ که خداوند او را در تاریکیهای‌ رحم، و غلاف پوشاننده بدین صورت ایجاد کرد:
نُطْفَةً دِهاقاً، وَ عَلَقَةً مُحاقاً، وَ جَنيناً وَ راضِعاً، وَ وَليداً وَ يافِعاً.
نطفه ریخته شده، و خون بسته صورتبندی‌ نشده، و جنین در رحم و طفل شیرخوار، و کودک و نوجوان.
ثُمَّ مَنَحَهُ قَلْباً حافِظاً، وَ لِساناً لافِظاً، وَ بَصَراً لاحِظاً، لِيَفْهَمَ مُعْتَبِراً،
آن گاه برای‌ او قلبی‌ حافظ، و زبانی‌ گویا، و چشمی‌ بینا قرار داد، تا بفهمد و پند گیرد،
وَ يُقْصِرَ مُزْدَجِراً. حَتّى اِذا قامَ اعْتِدالُهُ، وَ اسْتَوى مِثالُهُ،
و از گناه خودداری‌ نماید. ولی‌ چون به حد کمال رسید، و قامتش آراسته شد،
نَفَرَ مُسْتَكْبِراً، وَخَبَطَ سادِراً، ماتِحاً فى غَرْبِ هَواهُ،
به حال غرور و کبر از مدار حق گریخت، و بی‌ باک و گمراه گشت، با دلْوِ هوا و هوس آب کشید،
كادِحاً سَعْياً لِدُنْياهُ، فى لَذّاتِ طَرَبِهِ، وَ بَدَواتِ اَرَبِهِ، لايَحْتَسِبُ
برای‌ رسیدن به دنیا کوشش بسیار کرد، در هر لذت و خوشی‌ گام نهاد، هرچه به نظرش رسید عمل کرد، احتمال
رَزِيَّةً، وَلايَخْشَعُ تَقِيَّةً، فَماتَ فى فِتْنَتِهِ غَريراً، وَ عاشَ
اینکه به بلا وناکامی‌ دچارشود نداد، واز هیچ گناهی‌ پروانکرد، پس درغفلت وگمراهی‌ عمرش را تمام کرد، ومدتی‌ اندک
فى هَفْوَتِهِ يَسيراً، لَمْ يُفِدْ عِوَضاً، وَلَمْ يَقْضِ مُفْتَرَضاً.
در گناهان خود به سر برد، در برابر نعمت های‌ خدادادی‌ سودی‌ عاید خود ننمود، و به آنچه واجب بود اعتنا نکرد.
دَهِمَتْهُ فَجَعاتُ الْمَنِيَّةِ فى غُبَّرِ جِماحِهِ، وَ سَنَنِ مِراحِهِ،
در اواخر طغیان و پیروی‌ از هوا و خوشی‌ لذت، ناگواریهای‌ مرگ او را گرفت،
فَظَلَّ سادِراً، وَ باتَ ساهِراً، فى غَمَراتِ الاْلامِ، وَ طَوارِقِ الاَْوْجاعِ
پس حیرت زده و سرگردان، شب را تا روز نخوابید، آن هم با دردهای‌ شدید، و بیماریهای‌ گوناگون که
وَالاَْسْقامِ، بَيْنَ اَخ شَقيق، وَ والِد شَفيق، وَداعِيَة بِالْوَيْلِ جَزَعاً،
شدّتش در شب است، در حالی‌ که برادری‌ غمخوار و پدری‌ مهربان، و همسری‌ که از بیتابی‌ ناله می‌ زد، ودختری‌ که
وَلادِمَة لِلصَّدْرِ قَلَقاً، وَالْمَرْءُ فى سَكْرَة مُلْهِيَة،
از اضطراب به سینه می‌ کوبید در اطراف او بودند، و آن بیچاره در سکرات مرگ که او را به خود مشغول داشته،
وَ غَمْرَة كارِثَة، وَ اَنَّة مُوجِعَة، وَ جَذْبَة مُكْرِبَة، وَ سَوْقَة مُتْعِبَة.
و غم و غصه فراوان، و ناله جانسوز، و سختی‌ جان کندن، و رفتن از دنیا با مشقت و رنج گرفتار بود!
ثُمَّ اُدْرِجَ فى اَكْفانِهِ مُبْلِساً، وَ جُذِبَ مُنْقاداً سَلِساً،
سپس در حالت ناامیدی‌ پیچیده به کفن ها می‌ شود، و بدون نشان دادن مقاومت به سوی‌ قبر روانه اش می‌ کنند،
ثُمَّ اُلْقِىَ عَلَى الاَْعْوادِ، رَجيعَ وَصَب وَ نِضْوَ سَقَم،
او را روی‌ تخته تابوت انداخته، مانند شتر از سفر بازگشته وامانده و از حال رفته و رنجور و لاغر شده،
تَحْمِلُهُ حَفَدَةُ الْوِلْدانِ وَ حَشَدَةُ الاِْخْوانِ، اِلى دارِ غُرْبَتِهِ، وَ مُنْقَطَع  ِ
فرزندان و برادران جمع گشته او را با دوش تا خانه غربت می‌ برند، جایی‌ که دیگر دیده
زَوْرَتِهِ. حَتّى اِذَا انْصَرَفَ الْمُشَيِّعُ، وَ رَجَعَ الْمُتَفَجِّعُ، اُقْعِدَ فى
نخواهد شد. و چون مشایعت کنندگان و مصیبت زده ها برگردند، او را در قبر می‌ نشانند در حالی‌ که
حُفْرَتِهِ نَجِيّاً لِبَهْتَةِ السُّؤالِ وَ عَثْرَةِ الاِْمْتِحانِ. وَ اَعْظَمُ ما هُنالِكَ بَلِيَّةً
از ترس سئوال و لغزشِ در امتحان آهسته سخن می‌ گوید. بزرگترین بلا در آنجا افتادن
نُزُولُ الْحَميمِ، وَ تَصْلِيَةُ الْجَحيمِ، وَ فَوْراتُ السَّعيرِ، وَسَوْراتُ الزَّفيرِ.
در آب جوشان، و وارد شدن به جهنّم، و هیجان آتش سوزان، و شدت فریاد آن است.
لا فَتْرَةٌ مُريحَةٌ، وَ لا دَعَةٌ مُزيحَةٌ، وَ لا قُوَّةٌ
در عذاب حق سکونوآرامشی‌ نیست تا او را استراحت دهد، و نه آسایشی‌ تا بلا را برطرف کند، و نه طاقتی‌
حاجِزَةٌ، وَ لا مَوْتَةٌ ناجِزَةٌ، وَ لا سِنَةٌ مُسْلِيَةٌ،
تا مانع از درد شود، و نه مرگی‌ تا وی‌ را نجات بخشد، و نه چرتی‌ وخواب اندکی‌ که غصه اش را رفع کند،
بَيْنَ اَطْوارِ الْمَوْتاتِ، وَ عَذابِ السّاعاتِ. اِنّا بِاللّهِ عائِذُونَ.
بین مرگهای‌ مختلف و عذابهای‌ پی‌ درپی‌ گرفتار است. ما از این مصائب به خـدا پناه می‌ بریم.
عِبادَ اللّهِ! اَيْنَ الَّذينَ عُمِّرُوا فَنَعِمُوا، وَ عُلِّمُوا فَفَهِمُوا،
بندگان خدا! کجایندآنانی‌ که خدا به آنها عمرداد و برخوردار از نعمت شدند، و به آنان آموخته شد ودانستند،
وَ اُنْظِرُوا فَلَهَوْا، وَ سُلِّمُوا فَنَسُوا؟ اُمْهِلُوا طَويلاً،
و مهلت داده شدند ولی‌ سرگرم و غافل ماندند، و در سلامتی‌ بودند ولی‌ فراموش کردند، فرصتی‌ طولانی‌ یافتند،
وَ مُنِحُوا جَميلاً، وَ حُذِّرُوا اَليماً، وَ وُعِدُوا جَسيماً؟!
و به آنان احسان نیکو شد، و از عذاب ترسانده شدند، و وعده های‌ بزرگ به آنان داده شد؟!
اِحْذَرُوا الذُّنُوبَ الْمُوَرِّطَةَ، وَالْعُيُوبَ الْمُسْخِطَةَ. اُولِى الاَْبْصارِ
از گناهان تباه کننده، و از عیوبی‌ که خدا را به خشم می‌ آورد دوری‌ کنید. ای‌ صاحبان بینایی‌
وَ الاَْسْماع  ِ، وَالْعافِيَةِ وَالْمَتاع  ِ! هَلْ مِنْ مَناص اَوْخَلاص، اَوْ مَعاذ
و شنوایی‌، و سلامتی‌ و ثروت، آیا هیچ جای‌ فرار و خلاصی‌، یا تکیه گاه و پناهگاهی‌،
اَوْ مَلاذ، اَوْ فِرار اَوْ مَحار اَمْ لا؟ فَاَنّى تُؤْفَكُونَ؟ اَمْ اَيْنَ تُصْرَفُونَ؟
یا گریز و راه بازگشتی‌ هست یا نه؟ پس به کدام راه منحرف می‌ شوید؟ و یا به کدام جانب می‌ برندتان؟
اَمْ بِماذا تَغْتَرُّونَ، وَ اِنَّما حَظُّ اَحَدِكُمْ مِنَ الاَْرْضِ ذاتِ الطُّولِ
یا به چه چیز فریفته می‌ شوید؟ نصیب هر کدام شما از زمین به اندازه طول
وَالْعَرْضِ قيدُ قَدِّهِ، مُتَعَفِّراً عَلى خَدِّهِ. الاْنَ عِبادَ اللّهِ، وَ الْخِناقُ
و عرض قامت اوست، خوابگاهی‌ که چهره بر خاکش می‌ گذارد. ای‌ بندگان خدا، اکنون که ریسمان مرگ به
مُهْمَلٌ، وَالرُّوحُ مُرْسَلٌ فى فَيْنَةِ الاِْرْشادِ، وَ راحَةِ الاَْجْسادِ، وَ باحَةِ
گردنتان نیفتاده، و روحتان در موقعیت به دست آوردن هدایت آزاد، و بدنها راحت، و میدان اجتماعْ
الاِْحْتِشادِ، وَ مَهَلِ الْبَقِيَّةِ، وَ اُنُفِ الْمَشِيَّةِ، وَ اِنْظارِ التَّوْبَةِ، وَ انْفِساح  ِ
وسیع، و مهلت حیات و اراده و اختیار برقرار، و وقت توبه و بازگشت، و فرصت انجام کار در
الْحَوْبَةِ، قَبْلَ الضَّنْكِ وَالْمَضيقِ، وَ الرَّوْع  ِ وَ الزُّهُوقِ، وَ قَبْلَ
در اختیار است، قبل از رسیدن تنگی‌ وقت، و تنگنای‌ قبر، و ترس از فنا، و مفارقت جان از بدن، و رسیدن پیک
قُدُومِ الْغائِبِ الْمُنْتَظَرِ، وَ اَخْذَةِ الْعَزيزِ الْمُقْتَدِرِ.
مرگ که مورد توقع است، و پیش از دچار شدن به عذاب خداوند عزیز مقتدر فرصت را غنیمت دانید.
-وَ فى الْخَبَرِ اَنَّهُ عَلَيْهِ السّلامُ لَمّا خَطَبَ بِهذِهِ الْخُطْبَةِ اقْشَعَرَّتْ لَها الْجُلُودُ،
]در خبر است که وقتی‌ امیرالمؤمنین علیه السلام این خطبه را خواند بدنها لرزید،
وَ بَكَتِ الْعُيُونُ، وَ رَجَفَتِ الْقُلُوبُ. وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يُسَمِّى هذِهِ الْخُطْبَةَ الْغَرّاءَ.-
اشکها سرازیر شد، و دلها به اضطراب آمد. و بعضی‌ از مردم این خطبه را خطبه غرّا نامند.[



پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^