الهى بىنيازى بىنيازان
به درگاهت نياز خويش خواهان
من اينك بندهات زار و حقيرم
و محتاجم نمايى دستگيرم
كه در بين گدايانى ز كويت
چو من نبود گداتر او به سويت
اگر چه كل خلقانت ذليلند
همه در پيشگاه تو دخيلند
ولى من خويشتن از كل خلقان
ذليلىتر ببينم نزد آنان
همى خواهم كه فقرم را عنايت
به اغنايى كه دارى بىنهايت
ز رحمت روشنى بخشى به چشمان
دل اميدوارم كرده جبران
پناه آرم به تو زين مسئلت را
به دستم كاسهاى از مسكنت را
نگردانى تهى از درگه خود
مكن طردم بياور در ره خود
استاد انصاریان این فراز را همراه با فرازهای قبل شرح کرده اند، برای مشاهده لطفا «اینجا» را کلیک کنید.