بسيارى از بندگان كه خداوند آنان را از انواع گرفتارىها رهانيد و از باب لطف و محبّت به آنان استراحت و فراغت مرحمت فرمود و كنج خلوت و راحتى در اختيارشان گذاشت، ولى آنان بجاى اين كه از آن فرصت الهى، كمال منفعت را در جهت معرفت و عمل نصيب خود كنند به گناه و معصيت و غفلت و بى خبرى آلوده شدند.
آنان خدا را از خود ناراضى و نويسندگان عمل را از خود رنجيده و دفتر عمل را به سيّئات آلوده و ريشه پاكىها را با تيشه گناه از سرزمين هستى خويش زدند.
آدمى بايد به زندگى و حالات خود فكر كند، آنگاه مىبيند كه بسيارى از كارها در شأن او نيست و در پى بسيارى از چيزهايى كه نياز داشته نرفته است.
بر اساس روايات معصومين (عليهم السلام) فراغ و صحّت لازم و ملزوم يكديگرند. يعنى هرگاه انسان در زمانى فارغ از كارى باشد بايد سلامتى و آسايش جسمى و روحى در آن باشد وگرنه افكار شيطانى و مفسدههايش و گناهان و آثار آن، اوقات را پر مىكند.
خداوند در قرآن كريم مىفرمايد:
پس هنگامى كه [از كار بسيار مهم تبليغ] فراغت مىيابى، به عبادت و دعا بكوش* و مشتاقانه به سوى پروردگارت رو آور.
در حقيقت سفارش آيه حق متوجه به باب رسالت و هدايت رسول اكرم (صلى الله عليه و آله) است. يعنى كه چون از امر مهم ابلاغ دين فارغ مىشوى هرگز بيكار نمان و تلاش و كوشش را كنار مگذار، پيوسته مشغول عبادت و ارتباط با خدا باش. رضايت و خشنودى او را جستجو كن و به سوى قرب او بشتاب.
سپس خطاب كنايى آيه به همه بندگان مؤمن است كه از اين اصل پيروى كنند.
آيه بيانگر يك اصل كلى مىباشد؛ و هدف آن است كه پيامبر را به عنوان الگو و سرمشق اشتغال به كار نيك و تلاش پيوسته و پىگيرى در زندگى معرفى نمايد.
و اصولًا بيكارى و فراغت بىحاصل مايه خستگى، بىنشاطى، تنبلى و فرسودگى و در بسيارى از مراحل زندگى به ويژه جوانى مايه فساد و تباهى و توليد امراض روانى مىگردد. بر اساس آمارهاى فرهنگى در فصول تعطيلى مراكز علمى و آموزشى، ميزان فساد نوجوانان و جوانان به شدت بالا مىرود كه عامل مهم بروز آن؛ نداشتن برنامهريزى براى پر كردن اوقات فراغت است.
در روايات سيره نبوى آمده است:
وقتى رسول خدا (صلى الله عليه و آله) به مردى نگاه مىكرد و از وى خوشش مىآمد مىفرمود: آيا شغلى دارد؟ اگر مىگفتند بيكار است، مىفرمود: از چشمم افتاد. عرض مىشد: اى رسول خدا! براى چه از چشم شما افتاد؟ فرمود: زيرا مؤمن وقتى بيكار است دين خود را اسباب معيشت قرار مىدهد.
اين حديث دو پيام آموزنده و تأثيرگذار دارد:
اوّل، فراغت خالى از فايده زمينهساز مفاسد اجتماعى است.
دوّم، اشتغال به كار و تلاش به ويژه براى جوانان از ضروريات زندگى است و آنان را نسبت به تشكيل خانواده و حضور در جامعه اميدوار و مسئول بار مىآورد و اسلام هم نسبت به كار و فعاليت در اجتماع حساس است تا درآمدها حلال و پاكيزه باشد.
چنانچه انسان دانشمند يا ثروتمند سالم باشد ولى كارى نداشته باشد و از فقيران و بيماران و زيردستان دل جويى نكند، همين اسباب غفلت است. اين آدم اگر مال نداشت يا از دانش محروم بود شايد براى او بهتر بود؛ زيرا گاهى ممكن است، هدايت و آسايش انسان در فقر و كمبود مالى يا علمى باشد؛ فقرى كه او را از گناه دور سازد. چه بسا علمى كه با شيطنت و سلطهگرى همراه شود يا مالى كه با شهوت و شهرت آميخته گردد و بنيان آدمى را تباه سازد. پس آسايش در سايه تلاش مفيد و خدمت به بندگان خدا نيكوست.
مراد و خواسته حضرت سجاد (عليه السلام) در اين فرازها همين است كه اگر ما از كارهاى مهم خلاص شديم به ما توفيق دورى از گناه و بيمارى و آفات دنيايى و آخرتى عنايت كن كه فراغتمان را با ياد تو بگذرانيم؛ زيرا فراغت خالى از برنامه سبب تعطيلى سازمان بدن مىشود. پس هر عضوى كه حركتى نكند، معطّل مىماند در نتيجه هيئت آدمى از تحرك باز مىماند و موجب تنبلى و افسردگى مىشود. در حالى كه خداوند همه اعضاى بدن را براى كار و تلاش در اختيار انسان قرار داده است. چقدر سزاوار است كه انسان ساعتى براى خود داشته باشد كه هيچ مزاحمى او را از آن لحظههاى گرانبها باز ندارد تا به درون خود بيانديشد.
اميرمؤمنان على (عليه السلام) به زمان و حسرت و اندوه اتلاف آن لحظهها اشاره مىفرمايد:
آگاه باش كه دنيا خانه آزمايش است و دارنده دنيا ساعتى در آن راحت نمانده مگر آن كه راحتى آن ساعت در روز قيامت مايه حسرتش گردد.
بسيارى از هوا و هوسها برخاسته از فراغت و بىخيالى است. اگر كار كردن مايه رنج و زحمت است ولى در مقابل، بيكارى موجب ننگ و گمراهى مىشود.
حضرت زين العابدين (عليه السلام) در دعاى مكارم اخلاق عرضه مىدارد:
طبيعت انسان تلاش دارد هر خيرى را با شرى از بين ببرد. از آن جهت كه انسان نمىخواهد كارى را به رايگان انجام دهد بايد هميشه پاداش خير را از خدا بخواهد تا از كسى كه برايش انجام داده انتظار جبران نداشته باشد.
و بعضى انسانهاى مغرور نمىدانند كه اعمال خير و شرّشان در پرونده محاسبه ثبت مىشود و فرشتگان بامدادان و شامگاه با دستى پر با كارنامهاى سفيد يا سياه به سوى حق باز مىگردند و گزارش كار بندگان را مو به مو، حضور حضرت حق مىرسانند.
خداوند متعال هم براى از بين بردن عوامل غرور و غفلت و تقويت ايمان به معاد مىفرمايد:
و بىترديد بر شما نگهبانانى گماشتهاند،* بزرگوارانى نويسنده* كه آنچه را [از خير و شر] انجام مىدهيد، مىدانند [و ضبط مىكنند.] فرشتگان مراقب همراه و همگام با انسان براى انجام مأموريت آمادهاند:
[ياد كن] دو فرشتهاى را كه همواره از ناحيه خير و از ناحيه شر، ملازم انسان هستند و همه اعمالش را دريافت كرده و ضبط مىكنند.* هيچ سخنى را به زبان نمىگويد جز اين كه نزد آن [براى نوشتن و حفظش] نگهبانى آماده است.
بدون شك خداى منّان قبل از هر كس و بهتر از هر واسطهاى شاهد و ناظر اعمال آدمى است ولى براى تأكيد بيشتر و اطمينان انسان، مراقبان برترى را قرار داده است.
شخص زنديقى از امام صادق (عليه السلام) پرسيد:
علت وجود فرشتگان مأمور ثبت اعمال نيك و ناپسند چيست؟ در حالى كه ما مىدانيم خداوند دانا به آشكار و نهانهاست و از پنهانترينها هم آگاه است؟
حضرت فرمود: خداوند با اين كار فرشتگان را به بندگى گرفته و آنان را گواه بر خلق خويش قرار داده است تا بندگان به خاطر همراه بودن فرشتگان با آنان نسبت به طاعت خدا مواظبت بيشترى نشان دهند و از نافرمانى او بيشتر خوددارى كنند.
اى بسا بندهاى كه قصد گناه مىكند، اما به ياد آن دو فرشته موكل بر خود مىافتد و در نتيجه از گناه خوددارى مىورزد و خويشتن را نگه مىدارد؛ زيرا مىگويد:
پروردگارم مرا مىبيند و فرشتگان مراقب من به اين گناه من گواهى خواهند داد.
خداوند همچنين از سر لطف و رأفت خود فرشتگان را بر بندگانش گماشته است تا شيطانهاى سركش و حشرات آزار دهنده زمين و بسيارى از آفات و گزندههاى ديگر را به اذن خدا به طورى كه خودشان هم متوجه نشوند، از ايشان دفع كنند تا آنگاه كه فرمان خداى عزّوجلّ در رسد.
سعيد بن قيس همدانى گويد: روزى در ميدان جنگ متوجّه مردى شدم كه دو جامه دربرداشت، اسب خود را به سوى او حركت دادم ناگهان ديدم امير المؤمنين (عليه السلام) است. پرسيدم: اى اميرمؤمنان در چنين جايى؟ فرمود: آرى، اى سعيد! هيچ بندهاى نيست مگر اين كه خداوند براى او حافظ و نگهدارندهاى قرار داده است. او دو فرشته دارد كه او را حفظ مىكنند تا از بالاى كوهى سقوط نكند و يا در چاهى نيفتد ولى هرگاه اتفاقى پيش آيد او را رها مىكنند
البته در اين حركت حضرت كه به جاى زره و سپر دو لباس در جنگ پوشيده است؛ مقصود اين نيست كه به تقديرات الهى توجه نداشته است، بلكه خواسته به سائل بفهماند كه ما دو فرشته حافظ و مراقب داريم كه در اعمال و آفات و بلايا نظارت دارند و به امر خداوند عمل مىكنند.
امام باقر (عليه السلام) درباره آيه:
براى انسان از پيش رو و پشت سر، مأمورانى است كه همواره او را به فرمان خدا [از آسيبها و گزندها] حفظ مىكنند.
فرمود: به فرمان خدا او را از اين كه در جايى بيفتد يا ديوارى بر سرش خراب شود يا آسيبى به او برسد، حفظ مىكنند و همين كه أجلش رسيد او را با آن تنها مىگذارند و به سوى مقدّراتش مىرانند. اين معقّبات عبارتند از دو فرشته كه در شب از او مراقبت مىكنند. و دو فرشته كه در روز محافظتش مىنمايند و اين كار را به نوبت انجام مىدهند.
از آيات و روايات استفاده مىشود اين دسته از فرشتگان كه مأموريت ثبت احوال و اسناد انسانها را به عهده دارند؛ مسؤوليت پاسدارى از جان آدمى از حوادث ناگوار و آفات و وسوسههاى شياطين را هم در دستور كار دارند.
و اين برنامه نگهبانى تنها بخش اندكى از زمينههاى ضمانت سلامتى و نگهدارى از بشر است.
شيخ صدوق در باب اعتقادات اماميه نوشته است:
«اعتقاد ما در باب نوشتن اعمال آن است كه هيچ بندهاى نيست مگر آن كه دو ملك موكّلند كه كل اعمالش را بنويسند پس هر كه قصد عمل خيرى كند يك حسنه برايش نوشته مىشود و اگر عمل كند ده حسنه ثبت مىگردد. و اگر قصد معصيت نمايد بر او نوشته نمىشود تا عمل از او سر زند و چون مرتكب شود همان يك بر او نوشته گردد ولكن از وقتى كه مرتكب آن شده تا هفت ساعت مهلت داده مىشود اگر در اين مدت توبه نمايد نوشته نمىشود وگرنه ثبت گردد و آن دو ملك هر چيزى را حتى دميدن در خاكستر را هم بر بنده مىنويسند كه حق تعالى در قرآن فرمود:
اميرمؤمنان (عليه السلام) به مردى گذشت كه حرفهاى بيهوده مىزد فرمود:
نيت انسان در تمام وجود او اثر مىگذارد و فرشتگان از اسرار درونش به وسيله آثار بيرونى آگاه مىشوند، به يقين اگر آگاه نباشند نمىتوانند اعمال انسان را به خوبى ثبت كنند، چرا كه چگونگى نيت، در اخلاص و آلودگى عمل بسيار مؤثر است.
مولا اميرمؤمنان (عليه السلام) در باب تشويق به پرهيزكارى و نظارت بر اعمال مىفرمايد:
بندگان خدا، بدانيد كه بر شما از خود شما مراقبانى قرار داده شده و از اندامتان جاسوسانى بر وجودتان گماردهاند و محافظانى كه از روى راستى اعمال و شماره نفسهايتان را ضبط مىكنند. تاريكى شب تار شما را از ديد آنان نمىپوشاند و درب بزرگى كه محكم بسته شده شما را از آنان پنهان نمىكند.
______________________________
(2)- بحار الأنوار: 100/ 9، باب 1، حديث 38؛ جامع الأخبار: 139.
(7)- بحار الأنوار: 5/ 323، باب 17، حديث 10؛ الإحتجاج: 2/ 348.
(8)- بحار الأنوار: 67/ 154، باب 52، حديث 13؛ الكافى: 2/ 59، حديث 8.
(10)- تفسير القمى: 1/ 360، ذيل آيه 11 سوره رعد؛ بحار الأنوار: 56/ 179، باب 23، حديث 16.
(12)- اعتقادات الإمامية و تصحيح الاعتقاد، شيخ صدوق: 1/ 68، باب 23.