2- تفضّل حق
انسان به هنگامى كه در محدوده قدرت و وسعتش، قلب را به نور ايمان منوّر كرد و پيوندش را با حضرت ربّ العزّه بر اساس معرفت و شناخت استحكام بخشيد و به عرصه با عظمت محشر و روز قيامت به ديده يقين نظر كرد و تابلوى نفس را به نقش حسنات اخلاقى بياراست و اعضاى رئيسه جسم را هماهنگ با عمل صالح كرد و از زشتىهاى گذشته تائب شد ودست برداشت، بايد در اين كه حضرت محبوب او را مىپذيرد و از گذشتهاش در مىگذرد و حسناتش را قبول مىنمايد و بدنش را بر عذاب، حرام و ورودش را به بهشت لازم مىنمايد، حسن ظنّ و خوش گمانى جدّى به پروردگار مهربان نشان دهد كه امام رضا (عليه السلام) مىفرمايد خداوند متعال فرموده:
من با حسن ظنّ عبدم به من، با او معامله مىكنم.
﴿قَالَ عَذَابِي أُصِيبُ بِهِ مَنْ أَشَاءُ ۖ وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ ۚ فَسَأَكْتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَالَّذِينَ هُمْ بِآيَاتِنَا يُؤْمِنُونَ﴾
عذابم را به هر كس بخواهم مىرسانم و رحمتم همه چيز را فرا گرفته است، پس به زودى آن را براى كسانى كه [از شرك، كفر، بتپرستى و ارتداد] مىپرهيزند و زكات مىپردازند و به آياتم ايمان مىآورند، مقرّر و لازم مىدارم.
بر اساس اين آيه هر كسى دست از گناه بردارد و ظاهر و باطن به تقوا آراسته نمايد و از پرداخت حقوق خدايى بخل نورزد و به تمام آيات الهى ايمان آورد، بايد به رحمت حق اميد ببندد و نسبت به مولايش در اين كه دست او را گرفته و از افتادن در ورطه هلاكت حفظ مىكند و وى را در پوششى سنگين از رحمتش قرار مىدهد، حسن ظنّ نشان بدهد.
در صورتى كه انسان برابر با برنامههاى الهى دست از گناه بردارد و در راه ايمان و يقين قرار گيرد و به عمل صالح آراسته شود، آنگاه بدگمان به حق باشد و تصوّرش بر اين مبنا قرار گيرد كه حضرت او مرا نمىپذيرد و به تعبير روايات بدگمان به مولا باشد، حالت زشتى به خود گرفته و اتفّاقاً حضرت محبوب هم در برزخ و قيامت مساوى با بدگمانى وى با او معامله خواهد كرد.
و قطعاً پروردگارت نسبت به مردم با ظلم و ستمى كه مىكنند صاحب آمرزش است، و مسلّماً پروردگارت سختكيفر است.
و كسانى كه از خدا و پيامبرش اطاعت كنند و از خدا بترسند و از او پروا نمايند، پس آنان همان كاميابانند.
قطعاً ما اميدواريم كه چون نخستين ايمان آورندگان [از اين قوم] بوديم، پروردگارمان خطاهاى ما را بيامرزد.
حضرت باقر (عليه السلام) فرمودند:
در كتاب على (عليه السلام) يافتيم كه پيامبر بر بالاى منبر فرمودند:
قسم به خدايى كه معبودى جز او نيست، هرگز به عبد مؤمن خير دنيا و آخرت عنايت نشده مگر به خاطر حسن ظنَّش به خدا و اميد به حضرت او و نيكى اخلاق و خوددارى از غيبت مردم مؤمن. و قسم به معبودى كه جز او معبودى نيست، خداوند مؤمنى را بعد از توبه و استغفار عذاب نمىكند مگر به خاطر سوء ظنّش به خدا و كم اميدى وى به رحمت دوست و بدخلقيش و غيبتش از مردم مؤمن. و قسم به خدايى كه جز او خدايى وجود ندارد، بنده مؤمن به خدا حسن ظنّ نمىورزد مگر اين كه خدا در كنار حسن ظنّ اوست؛ زيرا كه حضرت حق آقا و بزرگوار است، تمام خوبىها و خيرات به دست اوست، حيا مىكند به حسن ظنّ عبد و اميد به رحمت او توجه نكند و خلاف آن با عبدش رفتار كند، پس به حضرت معبود حسن ظنّ بورزيد و به او رغبت كنيد.
عراقى به پيشگاهش عرضه مىدارد:
مرا درد تو درمان مىنمايد
غم تو مرهم جان مىنمايد
مراكز جام عشقت مست باشم
وصال و هجر يكسان مىنمايد
چو من تن در بلاى عشق دادم
همه دشوارم آسان مىنمايد
به جان من غم تو شادمان باد
هر آن لطفى كه بتوان مىنمايد
اگر يك لحظه ننمايد مرا سوز
دگر لحظه دو چندان مىنمايد
دلم با اين همه اندوه ز شادى
بهار و باغ و بستان مىنمايد
خيالت آشكارا مىبرد دل
اگر روى تو پنهان مىنمايد
لب لعل تو جانم مىنوازد
بنفشه آب حيوان مىنمايد
ندانم تا چه خواهد فتنه انگيخت
كه زلفش بس پريشان مىنمايد
به دوران توزان تنگ است دلها
كه حسن تو فراوان مىنمايد
چو ذرهّ در هواى مهر رويت
عراقى نيك حيران مىنمايد
فضل و تفضّل بنابر آنچه بيداران راه محبوب از آيات و روايات استفاده كردهاند به معناى احسان و نيكى از جانب خدا به عبد است بدون حقّى و كار و كوششى از طرف انسان كه احسان جزاى آن باشد.
فضل و تفضّل يعنى لطف و بخشش مجّانى حضرت ربّ العزّه به نيازمند و دردمند و فقير و محتاج و مستمند و آزمند. البته لطف و بخشش حضرت او به عبد به صورت مجّانى و بدون حق مقابل، منافات با عملى كه سبب ورود به بهشت است ندارد كه براى ورود در بهشت عمل و اخلاق و اعتقاد لازم است و پس از ورود به بهشت كه دربرابر عمل است، فضل او هم به انسان مىرسد، چنانكه تمام انسانها در دنيا از فضل و احسان حضرتش بدون حقّ مقابل برخوردارند.
آن گاه بعد از [پيمان گرفتن، از وفاكردن به آن] سرپيچى كرديد، و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، قطعاً از زيانكاران بوديد
﴿وَ اللّهُ يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللّهُ ذُوالْفَضْلِ الْعَظيمِ﴾
در حالى كه خدا هركه را بخواهد به رحمت خود اختصاص مىدهد؛ و خدا داراى فضل بزرگى است.
خدا نسبت به مردم داراى فضل و احسان است، ولى بيشتر مردم سپاس نمىگزارند.
[در پاسخ ياوههاى آنان] بگو: فضل و رحمت [كه از جلوههايش نبوّت، كتاب، معجزه و قبله است،] به دست خداست، به هر كس بخواهد مىدهد؛ و خدا بسيار عطا كننده و داناست.* هر كه را بخواهد، به رحمت خود اختصاص مىدهد و خدا داراى فضل بزرگ است.
و از شما درگذشت؛ و خدا بر مؤمنان داراى فضل است.
پس با نعمت و بخششى از سوى خدا [از ميدان جنگ] بازگشتند، در حالى كه هيچ گزند و آسيبى به آنان نرسيده بود، و از خشنودى خدا پيروى كردند؛ و خدا داراى فضلى بزرگ است.
و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، يقيناً همه شما جز اندكى، از شيطان پيروى مىكرديد.
اى اهل ايمان! اگر [در همه امورتان] از خدا پروا كنيد، براى شما [بينايى و بصيرتى ويژه] براى تشخيص حق از باطل قرار مىدهد، و گناهانتان را محو مىكند، و شما را مىآمرزد؛ و خدا داراى فضل بزرگ است.
بگو: [اين موعظه، دارو، هدايت و رحمت] به فضل و رحمت خداست، پس بايد مؤمنان به آن شاد شوند كه آن از همه ثروتى كه جمع مىكنند، بهتر است.
كتاب خدا از جزء اوّل تا جزء آخر به مناسبهاى گوناگون از فضل حضرت ذوالفضل خبر مىدهد.
عاقل است آن كه بود عاشق و ديوانه تو
شمع جمع است هر آن كو شده پروانه تو
خال تو دانه بود، زلف تو دام دل من
من به قربان تو و دام تو و دانه تو
ساكن كوى تو را با حرم و دير چكار
آشناى تو ندارد سر بيگانه تو
مىرود نشئه مىدر دو جهان از سر وى
هر كه يك جرعه خورد باده زپيمانه تو
منّتى بر سرم از لطف نِه اى باده فروش
رخصتى ده كه نهم پاى به ميخانه تو
اى دل از هر دو جهان صحبت يارى بگزين
تا تو را سود دهد همّت مردانه تو
واعظا من به فنون تو نگردم مفتون
كه نباشد اثرى هيچ در افسانه تو
خانه از مردم بيگانه بپرداز اى جان
تا كه جانانه نهد پاك به كاشانه تو
گر به گنجينه اسرار رسيدى رنجى
مىتوان گفت كه گنجى است به ويرانه تو
______________________________
(1)- بحار الأنوار: 67/ 366، باب 59، حديث 15؛ مستدرك الوسائل: 11/ 251، باب 16، حديث 12907.
(6)- بحار الأنوار: 67/ 394، باب 59، ذيل حديث 64؛ مشكاة الانوار: 35- 36.