همان بندهاى كه روز به روز، گناهانش سنگينتر و رو به فزونى است؛ بندهى بخت برگشتهاى كه روزگار بر او پشت كرده تا آن جا كه مىبيند كار از كار گذشته و زمان عمل را از دست داده و عمرش به سر آمده است، و به يقين دانسته است كه از عذاب، پناهى جز تو ندارد و از انتقام تو راه گريزى نيست. از اين رو ، به قصد بازگشت، به تو روى آورده و توبهاش را براى تو خالص نموده است و با دلى پاك و پاكيزه، در خدمت تو ايستاده. آن گاه، با نالهاى حزين و اندوهناك و آرام، تو را مىخواند.
استاد انصاریان این فراز را همراه با فراز قبل شرح کرده اند، برای مشاهده لطفا «اینجا» را کلیک کنید.