فارسی
جمعه 02 آذر 1403 - الجمعة 19 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه



فراز 1 از دعای 13 ( خداوند نهایت درخواست درخواست‌کنندگان )

اللَّهُمَّ يَا مُنْتَهَى مَطْلَبِ الْحَاجَاتِ
خدايا اى آخرين مقصد آرزوها

عطاى نعمت بدون منّت‌

حقيقت اين است كه بيشتر احسان و خيررسانى انسان، از روى خودبينى و انتظار است و حقيقتى الهى ندارد. پس هرگاه انفاق و لطفى به مردم مى‌كند، در كرامت او طمع و توقع خيرات از ديگران پنهان است، بنابراين گاهى صدقات به همراه منّت و اذيّت است.

حق منّان با صراحت اين تفكّر غلط را به اهل ايمان يادآورى مى‌فرمايد:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَىٰ كَالَّذِي يُنْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ۖ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْدًا ۖ لَا يَقْدِرُونَ عَلَىٰ شَيْءٍ مِمَّا كَسَبُوا ۗ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ﴾«1»

اى اهل ايمان! صدقه‌هايتان را با منّت و آزار باطل نكنيد، مانند كسى كه مالش را به ريا به مردم انفاق مى‌كند و به خدا و روز قيامت ايمان ندارد كه وصفش مانند سنگ سخت و خارايى است كه بر آن [پوششى نازك از] خاك قرار دارد و رگبارى تند و درشت به آن برسد و آن سنگ را صاف [و بدون خاك‌] واگذارد [صدقه ريايى مانند آن خاك است و اين رياكاران‌] به چيزى از آنچه كسب كرده‌اند، دست نمى‌يابند و خدا مردم كافر را هدايت نمى‌كند.

زيرا با منّت گذاشتن در كار خيرى كه انجام داده مى‌شود مهر بطلان بر روى آن زده مى‌شود و اين گونه اعمال رياكارانه و انفاق‌هاى آميخته با آزار روحى از دل‌هاى سخت و قساوت مند سرچشمه مى‌گيرد و صاحبانش هيچ بهره‌اى از آن نمى‌برند و تمام زحمت‌شان به هدر مى‌رود.

پس مولاى متقيان، اميرمؤمنان، نيكوكاران را به پرهيز از منّت منشى دعوت مى‌فرمايد:

يا أَهْلَ الْمَعْرُوفِ وَ الْإحْسانِ لاتَمُنُّوا بِإِحْسانِكُمْ، فَإِنَّ الْإِحْسانَ وَ الْمَعْرُوفَ يُبْطِلُهُ قُبْحُ الامْتِنانِ.«2»

اى اهل نيكى و نيكوكارى، به احسان خود منّت مگذاريد پس همانا كه زشتى منت گذارى ارزش نيكى و نيكويى را از بين ببرد.

از نشانه‌هاى مردانگى مردان خدا اين است كه روش احسان را با منّت آلوده نسازند.

يُسْتَدَلُّ عَلَى مُرُوَّةِ الرَّجُل بِبَثِّ المَعْرُوفِ وَ بَذْلِ الْاحْسانِ وَ تَرْكِ الإِمْتِنانِ.«3»

از نشانه‌هاى جوانمردى مرد، پراكندن نيكى و لطف و نيكوكارى و خوددارى از منت نهادن است.

انفاق كنندگان حقيقى كسانى هستند كه تنها به خاطر خشنودى خدا و پرورش فضايل انسانى و تثبيت سجاياى ارزشمند در درون خود و پايان دادن به نگرانى‌ها و اضطراب كه به خاطر احساس مسؤوليت در برابر محرومان در وجدان آنها پيدا مى‌شود، توفيق نيكوكارى نصيبشان مى‌گردد.

بر اين اساس حضرت على (عليه السلام) مى‌فرمايد:

جَمالُ الْإِحْسانِ تَرْكُ الإِمْتِنانِ.«4»

زيبايى نيكى كردن، منّت ننهادن است.

از آن جا كه منّت گذار در انگيزه‌اش جبران كمبود ذاتى يا اخلاقى خويش است يا براى ارضاى نفس خود و برترى‌طلبى بر ديگران مى‌كوشد، هميشه در بين مردم‌ پست و خوار باشد.

امّا حق مطلق هيچ گونه نياز و نقص و نگرانى ندارد و در انتظار هيچ سود و پاداشى نيست؛ پس منّت و آزار بندگان بر او محال است؛ زيرا غرض و كمال نهايى خود اوست و هدف تمامى افعال آفرينش، ذات حق است و همه موجودات به سوى كمال سير مى‌كنند و او كمال مطلق اوّل و آخر و ظاهر و باطن اشيا است.

نعمت همان ظرف تجلّى جمال حق است كه غذاى حقيقى انسان است.

پذيرايى از بنده در ظرف ظهورات و تجليات جمالى حق، عطايى بدون منّت است.

هر چه انسان در سر سفره بندگى حق از كاستى‌ها دست بردارد تغذيه او در ظهورات ربوبى كامل‌تر مى‌گردد و بنده در نعمت‌هاى حق تعالى از سلامتى روحى و روانى بهترى برخوردار مى‌گردد و اگر از قرب ربوبى بهره نبرد و در ظرف تجليّات جلالى حق غرق شود، نقمت و محروميت او شامل حالش شود و از دايره الطاف بيرون ماند. بنابراين بايد منّت و تفضّل و لطف الهى او را فراگيرد تا زمينه ادامه حيات او فراهم شود.

يكى از اسباب مهم امتحان الهى وفور نعمت است و به حسب اتفاق، آزمايش با نعمت از آزمايش با بلا سخت و پيچيده‌تر است. همانند حضرت ايوب (عليه السلام) كه با انواع نعمت‌هاى مادى و معنوى مورد امتحان قرار گرفت و عاقبت به خير گرديد؛ زيرا طبيعت فزونى نعمت بى‌منت، غفلت و غرق شدن در لذايذ و شهوات است. و اين وضعيت انسان را از خدا دور مى‌سازد و ميدان را براى فعاليت شيطان آماده مى‌كند، تنها كسانى مى‌توانند از عوارض نامطلوب فزونى وفور نعمت در امان بمانند كه به طور پيوسته به ياد خدا باشند و با يادآورى هميشه خانه قلب را از نفوذ شياطين حفظ نمايند.

آرى، او چه خداى بزرگ و منّانى است كه با هر ناز و ناله بنده‌اش مى‌سازد ولى اين انسان چقدر مغرور و بخيل است كه با كوچكترين دردى مى‌نالد و با كمترين‌ نعمتى مى‌بازد.

هنگامى كه پروردگارش به او اكرام مى‌كند و نعمت به او مى‌بخشد؛ با غرور و نخوت مى‌گويد:

خداوند مرا گرامى داشته است. پس او به هنگام روى آوردن نعمت چنان مى‌پندارد كه مقرب درگاه خدا شده و اين نعمت دليل بر آن قرب است.

اما هنگامى كه روزى بر او تنگ شود با نااميدى مى‌گويد:

خداوند مرا خوار كرده است. از حق ناخشنود مى‌شود و با او قهر مى‌كند و به زمين و زمان مى‌تازد، غافل از اين كه نعمت و نقمت هر دو وسيله آزمايش اويند.

در جملات ملكوتى و آسمانى بالا، وجود مقدس پروردگار از زبان امام سجاد (عليه السلام) معرّفى شده و حضرت، انسان را به اين معنا توجه داده‌اند كه در وقت نياز و حاجت كه از ابتداى عمر تا لحظه آخر آن است، بايد عرض نياز و فقر و احتياج را فقط به پيشگاه مقدس حضرت ربّ العزّه برد كه كليد حلّ هر مشكلى به دست اوست و خزائن ملك و ملكوت در كف قدرت آن منبع لطف و كرامت است و تنها او مى‌باشد كه اسباب و وسايل رفع حاجت را چه به وسيله امور طبيعيه و يا به دست انسان‌ها فراهم مى‌آورد.

ذات مقدّسى كه بى نهايت در بى نهايت لطف، كرم، رحمت و عنايت، مهر و مرحمت، عشق و محبت، قدرت و سطوت، كرامت و عظمت است.

وجود مباركى كه تمام هستى و اجزايش به اراده حكيمانه او به وجود آمده و به اراده حكيمانه او ادامه حيات مى‌دهد.

خداوندى كه مخلوقات را آفريده و هر يك را به راهى كه بايد هدايت فرموده و روزى آنان را به فراخور حالشان از سفره رحمت و لطف عنايت مى‌فرمايد.

پروردگارى كه بر اساس مصلحت موجودات زمينه حيات را براى آنان فراهم آورده و كلّ عناصر هستى نياز خود را به او برطرف كرده و به پيشگاهش عاشقانه‌ رغبت دارند.

خزائن هستى او و منابع نعمتش با دعا و درخواست موجودات كه هر يك به اندازه خود و بيش از اندازه از آن خزائن و منابع خرج مى‌كنند، تمام نمى‌شود.

خداوند مهربانى كه شرط روزى دادنش فقط و فقط بودن مخلوق است و بس.

عزيزى كه خواهنده و خواننده‌اى از پيشگاهش مأيوس و نااميد بر نمى‌گردد.

مهربان مولائى كه در حريمش عرض حاجت پايان نمى‌پذيرد؛ زيرا تمام موجودات در ظاهر و باطن وجودشان گدا و محتاج او هستند.

پروردگارى كه قدرى و علّتى نمى‌تواند مانع از عطايش گردد و حاجبى بين او و بندگانش وجود ندارد.

كريمى كه به خاطر گناه بندگان مانع از رسيدن روزى به آنان نيست.

حضرت فيض كاشانى به پيشگاه حضرتش عرضه مى‌دارد:

بى دل و جان بسر شود بى تو بسر نمى‌شود

بى دو جهان بسر شود بى تو بسر نمى‌شود

بى سر و پا بسر شود بى تن و جان بسر شود

بى من و ما بسر شود بى تو بسر نمى‌شود

درد مرا دوا تويى رنج مرا شفا تويى‌

تشنه‌ام و سقا تويى بى تو بسر نمى‌شود

در دل و جان من تويى گنج نهان من تويى‌

جان و جهان من تويى بى تو بسر نمى‌شود

يار من و تبار من مونس غمگسار من‌

حاصل كار و بار من بى تو بسر نمى‌شود

آب حيات من تويى فوز و نجات من تويى‌

صوم و صلات من تويى بى تو بسر نمى‌شود

گر ز تو رو كنم بغير، ور به تو رو كنم زغير

جانب توست هر دو سير بى تو بسر نمى‌شود

گر زبرت جدا شوم يا زغمت رها شوم‌

خود تو بگو كجا روم بى تو بسر نمى‌شود

فيض زحرف بس كند پنبه درين جرس كند

ذكر تو بى نفس كند بى تو بسر نمى‌شود

(فيض كاشانى)

______________________________

(1)- بقره (2): 264.

(2)- غرر الحكم: 390، حديث 8959.

(3)- غرر الحكم: 384، حديث 8735.

(4)- غرر الحكم: 390، حديث 8959.


انتخاب شرح:
- حسین انصاریان - محمد رضا آشتیاني - محمد جعفر امامی - حسن ممدوحی کرمانشاهی - محمد بن سلیمان تنکابنی - محمد علي مدرسی چهاردهی - بدیع الزمان قهپائی - سید عليخان حسينی حسنی مدنی شيرازی - سید علیخان حسينی حسنی مدنی شيرازی - سید محمد باقر حسينی (داماد) - سید محمد باقر موسوی حسينی شيرازی - سید محمد حسین فضل الله - سید محمد شيرازی - سید نعمة الله جزائری - عباس علی موسوی - محمد جواد مغنیه - محمد دارابی - نبیل شعبان
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^