فقر و تهيدستى امتحانى از امتحانات الهى است، در چنين موضعى هوشيارى و آگاهى كافى لازم است كه فشار نفس، انسان را به جايى كه حضرت حق راضى نيست نكشاند و براى رفع حاجت و نياز، آدمى را به دامن طاغوت و طاغوتيان نيندازد كه صبر و حوصله بر فقر و نياز، تا رفع آن به لطف و كرم حضرت ربّ الارباب ثواب عظيمى در نزد حق دارد.
از حضرت صادق (عليه السلام) روايت شده كه حكيمى گفته است:
بى نيازى نفس از آن كه بايد از او بى نياز بود، حالتى گستردهتر از درياست.
جبرئيل در جملاتى به رسول خدا (صلى الله عليه و آله) عرضه داشت:
به حقيقت كه شرافت مرد به عبادت در دل شب و عزّت و بزرگواريش در بى نيازى از مردم است.
حضرت صادق (عليه السلام) از رسول خدا (صلى الله عليه و آله) روايت مىكند:
بهترين بى نيازى، بى نيازى نفس است.
حضرت صادق (عليه السلام) فرمود:
سه برنامه افتخار مؤمن و آراستگى او در دنيا و آخرت است: نماز شب، نداشتن چشم داشت به مال مردم و قبول رهبرى و ولايت امامان معصوم.
علامه مجلسى در باب بىنيازى از مردم در توضيح روايات مىفرمايد:
آرى، صبر بر نياز و حاجت و استقامت ورزى بر مشكلات تا حل آن به عنايت خدا و به وسيله علل و امور شرعى عبادتى بس بزرگ و مورّث عزّت در دنيا و جنّت در آخرت است.
حضرت صادق (عليه السلام) از رسول خدا (صلى الله عليه و آله) روايت مىفرمايد:
خوشا به حال مردم مسكين به خاطر صبرى كه در برابر مشكل دارند، [و اجازه نمىدهند، نفس و شهوت و غريزه و ميل، آنان را به گناه و معصيت براى حلّ مشكل وادار كند]، اينان مردمى هستند كه لياقت تماشاى ملكوت سماوات و زمين در آنان شكفته شده و مىبينند از حقايق آنچه را كه ديگران نمىبينند.
حضرت باقر (عليه السلام) فرمود:
هنگام قيامت، خداوند امر مىكند، منادى از طرف او ندا در دهد فقرا كجايند؟بسيارى از مردم بر مىخيزند، خطاب مىرسد بندگانم. پاسخ مىدهند، لبيك اى خداى ما، خطاب مىكند، من نه به خاطر سبك انگاشتن شما به فقر و ندارى مبتلايتان كردم، بلكه شما را براى مثل امروزى انتخاب نمودم، در بين مردم جستجو كنيد هر كس به خاطر من با شما خوبى كرد، از جانب من بهشت را به عنوان جزاى خوبيش در اختيارش بگذاريد.
راوى مىگويد حضرت صادق (عليه السلام) به من فرمود:
وارد بازار شدى، ميوه را و آنچه ميل داشتى نمىخواستى بخرى؟ عرضه داشتم:
چرا؟ فرمود: براى تو به هر چيزى كه مىخواستى ولى قدرت خريد آن را نداشتى حسنهاى است.
______________________________
(1)- بحار الأنوار: 75/ 447، باب 33، حديث 7؛ الأمالى، شيخ صدوق: 244.
(2)- وسائل الشيعة: 8/ 155، باب 39، حديث 10288؛ بحار الأنوار: 72/ 106، باب 49، حديث 2.
(3)- بحار الأنوار: 72/ 106، باب 49، حديث 5؛ الأمالى، شيخ صدوق: 488، حديث 1.
(4)- بحار الأنوار: 72/ 107، باب 49، حديث 6؛ الكافى: 8/ 234، حديث 311.
(5)- بحار الأنوار: 72/ 109، ذيل حديث 14.
(6)- بحار الأنوار: 69/ 15، باب 94، حديث 15؛ الكافى: 2/ 263، حديث 13.
(7)- بحار الأنوار: 69/ 24، باب 94، حديث 17؛ الكافى: 2/ 263، حديث 15.
(8)- بحار الأنوار: 69/ 25، باب 94، حديث 19؛ الكافى: 2/ 264، حديث 17.