هر كسى به خاطر وساوس شيطانى و خيالات بىپايه در برابر قدرت ازلى و ابدى گمان و شك به خود راه دهد، از درياى رحمت و عزّت خداوند بىبهره شود و در منجلاب غفلت و تاريكى دل باقى خواهد ماند.
انديشيدن در حكمت امور الهى و قدرت نفوذ حق در پهناى هستى از بهترين عبادتهاست.
از نبى مكرم اسلام (صلى الله عليه و آله) نقل شده است كه فرمود:
در نعمتهاى خداوند انديشه كنيد همانا شما نمىتوانيد آن را اندازهگيرى نماييد.
معمّر بن خلّاد از امام رضا (عليه السلام) درباره كيفيت عبادت پرسيد، حضرت فرمود:
عبادت به بسيار نماز خواندن و روزه گرفتن نيست بلكه عبادت انديشيدن در امر و دستور خداوند متعال است.
مرحوم مجلسى در توضيح اين روايت مىفرمايد:
«مقصود اين است كه عبادت منحصر به نماز و روزه نيست يعنى عبادت كامل تفكّر در امر خداوند است. منظور از تفكّر در امر خدا، علم و آگاهى به كيفيت عمل و آداب و شرايط اعمال و عبادت است كه عبادت بدون اينها باطل است. و خلاصه مطلب اين كه نماز و روزه زياد بدون توجه به شرايط و چگونگى و احكام آنها عبادت نيست. و اين احتمال است كه نماز و روزه زياد بدون تفكّر در مسائل شناخت خدا و رسول و ائمه هدايت (عليهم السلام) همچنان كه مخالفان چنينند؛ پذيرفته نبوده و موجب دورى از حق مىگردد
امام على (عليه السلام) درباره قدرت بيكران و رحمت گسترده حق در امر آفرينش مىفرمايد:
همه چيز فروتن براى او و هر چيزى قائم به اوست. ثروت هر نيازمند و عزّت هر ذليل و قدرت هر ناتوان و پناهگاه هر ستم رسيده است. سخن هر سخنگو را مىشنود، باطن هر خاموش را مىداند، روزى هر زندهاى به عهده اوست و بازگشت هر كه بميرد به جانب او.
در خطبه معروف به اشباح كه در توصيف صفات كمال ذات حق تعالى است مىفرمايد:
سپاس خداى را كه امساك و جمود بر ثروتش اضافه نمىكند و عطا و بخشش تهيدستش نمىنمايد؛ زيرا هر بخشندهاى جز او ثروتش كم مىشود و هر منع كنندهاى جز او شايسته مذمّت است. اوست بخشنده انواع نعمتها و فراوانى بهرهها و نصيبها. جميع آفريدهها روزىخور اويند، رزق همه را ضمانت كرده و قوت و توشه آنان را مقدّر نموده، و راه روشنش را به رغبتكنندگان و خواهندگان آنچه نزد اوست نشان داده و اين طور نيست كه جود و بخشش او در آن جا كه از او بخواهند بيشتر از آن جا باشد كه از او نخواهند.
بنابراين هيچ موجود زمينى و آسمانى توانايى قدرشناسى توانگرى مطلق خداوند را ندارد همان طور كه در چند جاى قرآن خداوند به اين نكته اشاره فرموده است:
و خدا را آن گونه كه سزاوار اوست نشناختند، در حالى كه زمين در روز قيامت يكسره در قبضه قدرت اوست، و آسمانها هم درهم پيچيده به دست اوست؛ منزّه و برتر است از آنچه با او شريك مىگيرند.
آرى، سرچشمه شرك به خدا بىمعرفتى در حق بزرگ پروردگار است، كسى كه بداند او وجودى نامحدود است و همه آفرينش از ناحيه اوست و حتى در بقاى خود هر لحظه به فيض وجود او نيازمندند و تدبير هستى و گشودن گره تمام مشكلات و گسترش رزقها به دست با قدرت اوست و حتى شفاعت به اذن او صورت مىگيرد، پس چه جاى انكار حق و سرپيچى از اراده پروردگار بزرگ است.
مشركان، خدا را به حق نشناختند كه اگر مىپذيرفتند راه كفر و عصيان را نمىرفتند، معنايش اين است كه مؤمنان خداپرست او را به حق و حقانيت شناختهاند، بنابراين از اين كه پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله) اعتراف مىفرمايد:
حق تو را در عبادت به جاى نياورديم و حق تو را در شناخت واقعى تو نشناختيم.
بايد دانست كه معرفت داراى مراحلى است:
مرحله بالاى آن پى بردن به كنه ذات خداست كه براى هيچ موجودى ممكن نيست كه مقصود حضرت همين مرتبه است.
اما مراحل پايينتر كه در حد استعداد انسانهاست و آن شناخت اجمالى از صفات و افعال اوست كه به فراخور انديشه و برداشت عقل بشرى مىباشد و اين «معرفة اللّه» به عموم خردمندان و مردم سفارش شده است. ولى مشركان و كفّار از همين مرحله هم محروم ماندند.
______________________________
(1)- بحار الأنوار: 68/ 322، باب 80، ذيل حديث 3؛ جامع السّعادات: 1/ 161.
(2)- بحار الأنوار: 68/ 322، باب 80، حديث 4؛ الكافى: 2/ 55، حديث 4.