همى دانى كه اين پاها و دستان
كه او در پيشكاهت هست لرزان
خداى من مرا بينى كه بىتاب
و جان من شديدا در تب و تاب
نشانه او ز روح شرمسارم
نما رحمى به من اى كردگارم
كه من شرمنده آلوده گناهم
به سويت مىكنم رو ده پناهم
كه ناله در گلوى من شكسته
زبان از معذرت گرديده بسته
طلب از مغفرت را ماندهام باز
فقط اميد من زان درگه راز
استاد انصاریان این فراز را همراه با فرازهای قبل شرح کرده اند، برای مشاهده لطفا «اینجا» را کلیک کنید.