عفت و پاكى نفس و آراسته بودن اين موجود عظيم كه حقيقت و كنه آن بر احدى روشن نيست، به واقعيتهاى اخلاقى و حسنات الهى موجب سعادت ابدى و آلودگى و ناپاكى و پستى و خست آن باعث شقاوت و سرشكستگى و خسران دائمى و سرمدى است.
آنچه نفس را به صلاح و سداد مىرساند و هر آنچه اين امانت الهيّه را به ضعف و زبونى و ذلّت و شقاوت دچار مىنمايد در معارف الهى بيان شده و در اين زمينه حجت خدا بر فرد فرد بنى آدم تمام گشته است.
شايد بتوان ادّعا كرد كه كليه ابواب عبادات و معاملات و واجبات و مستحبات و مكروهات و محرمات و به خصوص مسائل عالى اخلاقى، محض اصلاح نفس، از جانب حضرت حق و انبيا و امامان (عليهم السلام) نظام گرفته و با توجه به مسئله با عظمت وحى و بعثت رسولان و امامت امامان و توان و قدرتى كه حضرت محبوب به انسان عنايت فرموده، اصلاح نفس بر عهده انسان تكليف واجب و بلكه از اوجب واجبات است.
آنچه انسان را در سنين تكليف به سوى خوشبختى و يا به گمراهى سوق مىدهد نفس است:
زيرا نفس طغيان گر، بسيار به بدى فرمان مىدهد.
نفس است كه به تزكيه احتياج دارد:
و هر كس [از آلودگىها] پاك شود به سود خود پاك مىشود.
نفس است كه بايد در جستجوى رضا و خشنودى خدا باشد، تا مشمول عنايات و رأفت الهى گردد:
و از مردم كسى است كه جانش را براى خشنودى خدا مىفروشد [مانند امير المؤمنين (عليه السلام)] و خدا به بندگان مهربان است.
نفس است كه بايد از خدا بترسد و بداند كه خداوند به جريانات ذهنى همه آگاه است و با جلوگيرى از هوا و هوسها راهى به رحمت الهى و بخشيده شدن گناهانش بيابد:
و بدانيد كه خدا آنچه در دل داريد مىداند؛ بنابراين از [مخالفت با] او بپرهيزيد، و بدانيد كه خدا بسيار آمرزنده و بردبار است.
نفس است كه بايد از خدعه و نيرنگ زدن به خداوند و اهل ايمان دور باشد، چه اين كه بايد به اين معنى توجه داشته باشد كه اين نيرنگ و فريب ضررش متوجه خود اوست:
[به گمان باطلشان] مىخواهند خدا و اهل ايمان را فريب دهند، در حالى كه جز خودشان را فريب نمىدهند، ولى [اين حقيقت را] درك نمىكنند.
نفس است كه حتى اهل ايمان نيز بايد از آن سخت بر حذر باشند تا مبادا بعد از هدايت شدن، آنها را به ضلالت و گمراهى اندازد:
اى اهل ايمان! مراقبِ [ايمان و ارزشهاى معنوىِ] خود باشيد؛ اگر شما هدايت يافتيد، گمراهى كسى كه گمراه شده به شما زيانى نمىرساند.
در صورت مراقبت نكردن، گمراهى گمراهان، نفس آدمى را تحت تأثير قرار داده و به تدريج انسان را به بلاى ضلالت دچار مىكند!
نفس است كه بايد در راه خدا مجاهدت كند تا به درجات بزرگ در پيشگاه الهى نايل آيد:
آنان كه ايمان آوردند و هجرت كردند و با اموال و جانهايشان در راه خدا به جهاد برخاستند، منزلتشان در پيشگاه خدا بزرگتر و برتر است، و فقط اينانند كه كاميابند.
نفس است كه بايد هميشه در جريان سود و زيان اعمال خود باشد و هر روز به حساب خود برسد و ببيند كه براى فرداى خود چه فرستاده است:
بايد با تأمل بنگرد كه براى فرداى خود چه چيزى پيش فرستاده است.
نفس است كه در گرو كردههاى خويش است:
هر كسى در گرو دستآوردههاى خويش است.
نفس است كه بايد به خاطر رستگارى خود، بخل ورزيدن را در تمام امور مثبته از خود دور سازد:
و كسانى كه خود را از بخل و حرص بازدارند آنان رستگارند.
و بالأخره نفس است كه هرگاه در ايمان به خداوند و رسول او به درجه اطمينان رسيد و مطابق كتاب خدا، پاكى را پيشه خود ساخت و در هر كارى رضاى حضرت معبود را طلب نمود، مىتواند خطاب خداوند را نسبت به خود بشنود:
﴿يا ايَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ* ارْجِعى الى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً* فَادْخُلى فى عِبادى* وَ ادْخُلى جَنَّتى﴾
اى جان آرام گرفته و اطمينان يافته!* به سوى پروردگارت در حالى كه از او خشنودى و او هم از تو خشنود است، باز گرد.* پس در ميان بندگانم درآى* و در بهشتم وارد شو.
در سراپرده دل خانه خدا را طلبيد
اينچنين خانه خدا بهر خدا را طلبيد
درخرابات فنا ساغر مىنوش كنيد
آنگه از ساقى ما جام بقا را طلبيد
گر بيابيد عطائى همه آن را جوييد
ور بلايى برسد جمله بلا را طلبيد
مىببخشيد به رندان و مجوييد بها
كار خير است در كار دعا را طلبيد
در نظر ديده ما بحر محيطى دارد
هر چه خواهيد بيابيد چو ما را طلبيد
يكى از موضوعات قَدَرى، گشايش روزى و مصارف صحيح آن است. برخى بدون زحمت و تلاش مالى به دست مىآورند و در غير محل درست آن خرج مىكنند و برخى با تلاش بسيار امتيازهايى فراهم مىكنند و در جاى خود به كار مىگيرند در نتيجه در سرنوشت خانواده و جامعه شريك مىشوند و اينان از اسراف و مفاسد آن به دور هستند. ولى گروهى از موقعيتها سوء استفاده مىكنند، خداوند منان در توصيف حال نامردمان كه حقوق را رعايت نمىكنند مىفرمايد:
خدا برخى از شما را در رزق و روزى بر برخى فزونى داده است؛ پس آنانكه فزونى يافتهاند، حاضر نيستند از روزى خود [به صورتى قابل توجه و به اندازه لازم] به بردگان خود بپردازند كه در بهرهورى از رزق و روزى باهم برابر باشند؛ پس آيا [با اين تبعيض ظالمانهاى كه به بردگان و زيردستان خود روا مىدارند] نعمت خدا را [كه عطاى اوست و خود اختيار و استقلالى در تأمينش ندارند] منكرند؟!
«در تفسير نمونه آمده كه بعضى مفسّران گفتهاند:
آيه فوق اشاره به پارهاى از اعمال احمقانه و اسرافكارانه مشركان است كه براى بتان و خدايان دروغين خود، سهمى از حيوانات و كشت و زراعت خود را نذر مىكردند؛ در حالى كه اين سنگ و چوبهاى بىارزش كمترين نقشى در زندگىنداشتند ولى حاضر نبودند همان را در اختيار بردگان بيچارهاى بگذارند كه شب و روز به آنها خدمت مىكردند
يكى از دليلهايى كه خداوند روزى بسيار در اختيار مردم قرار نمىدهد بد مصرف كردن است، يعنى مال اندوزى و حرص و طمع براى گردآورى مال دنيا سبب طغيانگرى و شهوترانى و تجمل گرايى انسانها مىگردد، در نتيجه قارونها و فرعونها و شاهان ستمگرى پيدا مىشوند كه خون مردم را در شيشه مىكنند.
خداوند براى كنترل بشر بىمعرفت او را در محدوده معينى قرار مىدهد و مىفرمايد:
و اگر خدا روزى را بر بندگانش وسعت دهد، در زمين سركشى و ستم كنند، ولى آنچه را بخواهد به اندازه نازل مىكند؛ يقيناً او به بندگانش آگاه و بيناست.
به تعبير ديگر مردم با حرص هر چه شديدتر به دنبال زرق و برق جهان مادى مىروند و براى دستيابى به آن از هيچ جنايتى فروگذارى نمىكنند و دستورهاى زيادى از جانب خداوند وارد مىشود و آنها را به ناپايدارى دنيا و بىارزش بودن مال و جاه توجّه مىدهد. و روايات هم تأكيد مىكند كه روزى دست خداست و بهره هر كسى را خدا تعيين كرده، در حقيقت براى پايان دادن به حرص و دنياپرستى و فعاليت بىحد و مرز براى كسب درآمد بيشتر است.
اسلام پايه كسب روزى و تلاش و فعاليت صحيح و حلال و سازنده را به دور از هر گونه افراط و تفريط قرار مىدهد تا در نتيجه مصارف آن در مسير خوبى قرار بگيرد.
هنگامى كه معصوم (عليه السلام) مىفرمايد:
هيچ گاه مال فراوان را نديدم مگر آن كه در دو طرف آن مالى را ضايع شده يافتم، مىفهميم كه يك طرف آن مال حق اللّه است مانند خمس و زكات و طرف ديگر آن حق الناس است. و امام خبر از واقعيّت مىدهد؛ زيرا امام (عليه السلام) در همين دنيا حس جوهريابى حقايق امور را دارد و آنها را آنگونه كه هست مىبيند و بر آنها احاطه دارد. او همه عالم را مانند كف دست مىبيند. ممكن است كسى اين طرف دنيا اسرافى كرده و آن طرف دنيا اثرش ظاهر شده باشد با آن كه ما از آن بىخبريم ولى معصوم (عليه السلام) از آن خبر دارد.
كمبود شخصيت اسراف كننده روشن است و نسبت به منافع ديگران بخيل است، پس در اسراف خود و امساك از ديگران در جهت منافع نفسانى خود حركت مىكند.
فقر و فسق و فجور و گناه و ديگر مفاسد اجتماعى در جامعه از اين پديده شوم به وجود مىآيد. و بركت مصرف نعمتهاى خداوندى از بين مىرود.
رسول اللّه (صلى الله عليه و آله) مىفرمايد:
هر كه حقى از حقوق برادر مسلمان خود را پايمال سازد، خداوند بركت روزى را بر او حرام گرداند مگر آن كه توبه كند.
در روايت آمده است:
نبى اكرم (صلى الله عليه و آله) از سخنان بيهوده و درخواست بسيار و تلف كردن مال پرهيز دادند.
مرحوم مجلسى در ادامه حديث مىنويسد:
«گفتهاند ضايع كردن مال دو صورت دارد:
1- صرف مال در راه گناه و نافرمانى خداوند، كم يا زياد باشد و اين اسراف است كه خداوند آن را نكوهيده و نهى فرموده است.
2- پرداخت مال بىموقعيت به صاحب آن كه خداوند متعال مىفرمايد:
يتيمان را آزمايش كنيد تا بالغ شوند؛ اگر به فهم و رشد فكرى رسيدند؛ اموالشان را بدهيد
كيست كه نداند بر سر سفره روزى حق، انواع نعمتها به تناسب نيازهاى انسان قرار داده شده است.
نهاده شدن اين همه نعمتهاى رنگارنگ بدون شك بدون هدف نيست. آيات قرآن مجيد منظور و مقصود از اين همه لطف را عبادت مىداند.
انسان لازم است از انواع نعمتها براى ادامه حيات و تقويت جسم و جان استفاده كند و چون از نعمت حق قوت گرفت بايد با كمال خلوص و شكر حضرت حق كه همان عبادت و اطاعت و فرمانبردارى از اوامر محبوب و دورى از محرمات است اقدام كند.
خوردن نعمت و دست زدن به عصيان عين خيانت به پروردگار و به تمام نظام هستى و عرصه گاه آفرينش است.
______________________________
(14)- تفسير نمونه: 11/ 311، ذيل آيه 71 سوره نحل.
(16)- بحار الأنوار: 101/ 293، باب 10، حديث 2؛ مكارم الاخلاق: 431.
(17)- بحار الأنوار: 72/ 304، باب 78، حديث 4؛ معانى الأخبار: 279.