غفلت و لجاجت از بهترين ابزار دعوت شيطان است كه با آنها به دشوارترين هدف خود مىرسد؛ زيرا هرگاه بتواند راه عقل و دل انسان را ببندد و صحنه را تيره و تار سازد، جلودارى بر سر راهش نخواهد بود و او با تمام وجود در اختيار شيطان قرار مىگيرد.
هدايت گران براى بيرون آوردن انسان از سلطه شيطان به راحتى نمىتوانند او را نجات دهند، چه بسا چنان وجودش در وجود شيطان ذوب شده و در زمره ياران او درآيد كه دورترين آدم از رحمت خداوند گردد. رحمتى كه بايد هزينه راه سعادت خود كند، در راه پيروى از شيطان خرج كرده و از درهاى گشوده مغفرت حق بگريزد و به سوى دام ذلّت باطل فرود آيد. او همانند بيمارى ترسان و نالان از دست طبيب دلسوز به سوى مواد مخدّرى سوزنده فرار مىكند و سرانجام در آن لجنزار مىميرد؛ زيرا آنگاه كه پيام رسان الهى در قيامت فرياد برمىآورد و مىفرمايد:
و پيامبر [درقيامت] مىگويد: پروردگارا! همانا قوم من اين قرآن را متروك گذاشتند!* و ما اين گونه براى هر پيامبرى دشمنانى از مجرمان قرار داديم، و كافى است كه پروردگارت [براى تو] راهنما و يارى دهنده باشد.
پس آن ظالمى كه از هدايت الهى محروم گشته و به بيگانه اعتماد كرده است با گزيدن دست خود چنين حالى دارد كه مىگويد:
و روزى كه ستمكار، دو دست خود را [از شدت اندوه و حسرت به دندان] مىگزد [و] مىگويد: اى كاش همراه اين پيامبر راهى به سوى حق برمىگرفتم،* اى واى، كاش من فلانى را [كه سبب بدبختى من شد] به دوستى نمىگرفتم،* بىترديد مرا از قرآن پس از آن كه برايم آمد گمراه كرد. و شيطان همواره انسان را [پس از گمراه كردنش تنها و غريب در وادى هلاكت] وامىگذارد.
بنابراين او از دشمنشناسى و دورى از آن غفلت ورزيده است، در تمامى عمر خود يك روز در نيكبختى چشم باز نكرده و آفتاب هدايت را در وجودش نتابانيده است.
مراد حضرت سجاد (عليه السلام) از اين كه فرمود:
يعنى انسان آمادگى پذيرش هدايت و گمراهى را دارد و تابلوهاى راهنمايى هم در سراسر جاده زندگى نصب شده است ولى او با بىتوجهى به راهنما به سوى درّه نيستى حركت مىكند.
حقيقت دعوت خداوند بر اساس برهان عقلى و شرعى براى مكلّفين روشن است تا به سوى معرفت و توحيد و طاعت او رهبرى شوند؛ ولى دعوت شيطان بر پايه وسوسهها و تشويقها و زينتهاى حرام صورت مىگيرد تا بندگان خدا را به خود نزديك سازد. سپس در دستان خود نگه دارد و از كج راهها عبور دهد بدون آن كه حكومت بر آنها داشته باشد. تنها او ميل شديد بر ارتكاب گناهى را در نفس آدم فراهم مىسازد و تا مرحله انجام آن يارى مىدهد و پس از پايان عمل او را رها مىكند.
از ابن عباس نقل شده كه گفت:
علّامه طباطبائى رحمه الله در اينباره مىنويسد:
«مقصود از پيروى كردن از گامهاى شيطان پيروى از تمام دعوتهاى باطل او نيست؛ بلكه مقصود پيروى كردن از او در مسائل مربوط به دين است؛ به اين معنا كه باطل را به لباس و زيور حق مىآرايد و بر روى چيزهاى غيردينى نام دين مىگذارد و انسان هم ندانسته و بدون آن كه متوجّه واقعيت باشد از آنها پيروى مىكند
از اين رو پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله) از فتنههاى پديد آمده به وسيله شيطان خبر مىدهد و مىفرمايد:
امام على (عليه السلام) در خطبه قاصعه راه گريز از شيطان را چنين بيان مىفرمايد:
بندگان خدا، از دشمن خدا حذر كنيد، مبادا آن كه شما را به درد خود مبتلا كند و با ندايش شما را به حركت آورد و با ارتش سواره و پيادهاش بر شما بتازد. به جان مردم سوگند كه تيرى سهمناك عليه شما به كمان گذاشته و كمان را با شدت هر چه تمامتر كشيده و از مكانى نزديك به شما تير انداخته و گفته: «پروردگارا! براى آن كه مرا اغوا كردى، زر و زينت دنيا را در زمين در برابر ديده آنان جلوه مىدهم و همه را به ضلالت دچار مىنمايم به تاريكى تيرى به هدفى دور انداخت و گمانى ناصواب و خطا بر زبان راند، ولى زادگان كبر و نخوت با عمل خود ادّعايش را تصديق كردند و برادران عصبيّت و سواران كبر و جاهليت آن گفتار كج و باطل را راست آورند ....
بنابراين بايد شيوه مقابله با دعوتهاى مفسدهانگيز شيطان و انصارش را جدى گرفت؛ كه امام كاظم (عليه السلام) در سفارش خويش به هشام كه پرسيد با چه دشمنانى بايد مبارزه نمود؟ حضرت فرمود:
______________________________
(4)- تفسير الميزان: 2/ 101، ذيل آيه 208 سوره بقره.
(5)- كنز العمال: 11/ 125، حديث 30882؛ الجامع الصغير: 1/ 515، حديث 3358.
(7)- بحار الأنوار: 75/ 315، باب 25، حديث 1؛ تحف العقول: 399.