الهى گر بگريم آنچنانى
فرو ريزند مژه دانه دانى
اگر آنسان كشم من ناله و داد
گلوى من فرو ماند ز فرياد
و تا آنجا به درگاه تو برپا
بمانم تا بخشكد هر دو تا پا
اگر بر من جلال و شوكت تو
شود خم پشت من در خدمت تو
كه مهرههاى آن گردد شكسته
و در سجده بمانم زار و خسته
ز حدقه آيدش بيرون دو چشمان
اگر تا زندهام من جاى اين نان
خورم خاك و به ياد تو خروشم
عوض بر آب خاكستر بنوشم
و باشم همچنان ذكر تو گويا
اگر بر ياد تو من روز و شبها
بر اين دارم حيا تا در ره تو
كه سر بر آسمان در درگه تو
هنوزم خويش شايسته ندانم
كه خود را مورد عفو تو دانم
و حتى رنج من در اين رياضت
نيرزد آنچنان در پيشكاهت
كه يك از آن گناه بىشمارم
شود او حذف از اعمال و كارم
استاد انصاریان این فراز را همراه با فراز قبل شرح کرده اند، برای مشاهده لطفا «اینجا» را کلیک کنید.