جمله نورانى: و تويى آن وجود مباركى كه براى هر آفريدهاى در نعمتهاى خود بهره قرار دادهاى.
و هيچ جنبدهاى در زمين نيست مگر اين كه روزىِ او برخداست، و [او] قرارگاه واقعى و جايگاه موقت آنان را مىداند؛ همه در كتابى روشن ثبت است.
بىترديد خدا خود روزىدهنده و صاحب قدرت استوار است.
﴿الرزّاقُ﴾ اسم مبالغه است، اشاره به اين حقيقت مىباشد كه در عين كثرت و متنوع بودن موجودات كه شماره آنها را احدى جز حضرت او نمىداند، بدون اين كه كسى از قلم بيفتد و فراموش شود روزى او را مىدهد.
﴿ذوالقوة﴾ به معناى صاحب قدرت و اقتدار است و اين كه او بى نهايت قوى است.
و﴿المتين﴾ هم كه از اسماى حق تعالى است همان معنا را افاده مىكند.
و اين سه اسم مبارك: رزّاق، ذوالقوة، متين دلالت بر انحصار روزى دهى در او دارد و اين كه در رساندن رزق به موجودات هستى اعم از غيبى و شهودى ضعفى در او راه ندارد
﴿وَكَأَيِّنْ مِنْ دَابَّةٍ لَا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ يَرْزُقُهَا وَإِيَّاكُمْ ۚ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ﴾
چه بسيارند جنبندگانى كه قدرت ندارند [به دست آوردن] روزى خود را بر عهده بگيرند، خداست كه به آنان و شما روزى مىدهد، و او شنوا و داناست.
«قرآن مجيد مردم با ايمان ضعيف را و آنان كه نسبت به رزق و روزى كج فكر هستند دلگرمى مىدهد كه:
غم روزى را نخوريد و ننگ ذلّت و اسارت و افتادن در حرام را نپذيريد، روزى رسان خداست، نه تنها شما بلكه جنبندگانى كه حتى نمىتوانند روزى خود را حمل كنند و هرگز ذخيره غذايى در لانه خود ندارند و هر روز روزى نو مىخواهند، ولى خداوند مهربان آنها را گرسنه نمىگذارد و روزى مىدهد و هم او نيز روزى شما را مىرساند.
در ميان جنبندگان و حيوانات و حشرات انواع كمى هستند كه همچون مورچگان و زنبورداران عسل مواد غذايى خود را از صحرا و بيابان به سوى لانه حمل و ذخيره مىكنند، يعنى هر روز بايد دنبال روزى تازهاى بروند و ميليونها ميليون از آنها در اطراف ما در نقاط دور و نزديك، در بيابانها و اعماق درهّها، بر فراز كوهها و درون درياها وجود دارند كه همه از خوان نعمت بى دريغش روزى مىخورند.
و تو اى انسان كه از آنها براى به دست آوردن روزى و ذخيره كردن با هوش و تواناترى، چرا اين چنين از ترس قطع روزى به زندگى آلوده و ننگين چسبيدهاى و زير بار هر ظلم و ستم و خوارى و مذلّت مىروى؟ تو هم از درون اين محدوده زندگى تنگ و تاريك خود بيرون آى و بر سر سفره گسترده پروردگارت بنشين و غم روزى به خود راه مده، در آن روز كه به صورت جنين ضعيف و ناتوانى در شكم مادر محبوس بودى و هيچ كس حتى پدر و مادر مهربانت به تو دسترسى نداشتند پروردگارت تورا فراموش نكرد و آنچه را نياز داشتى در اختيار تو گذاشت، امروز كه موجودى توانا و نيرومندى.
خداوند سخن همه را مىشنود و حتى زبان حال شما و همه جنبندگان را مىداند، از نيازهاى همه به خوبى باخبر است و چيزى از دايره علم بى پايان او پنهان نيست
آياتى كه گذشت در رابطه با روزى تمام جنبندگان و موجودات بود و درس و عبرتى براى انسان كه او هم روزى خور خدا است و نبايد براى اين چند روزه زندگى كه مهمان حضرت حق است براى پركردن سفره خود دست از پا خطا كند و خود را به هر آب و آتشى بزند و آلوده به حرام گردد و لقمهاى كه حق ديگران است از گلوى آنان بيرون بكشد!
آيات زيادى هم درباره روزى انسان است كه با قيد طيبات و حلال مقيد است:
به يقين فرزندان آدم را كرامت داديم، و آنان را در خشكى و دريا [بر مركبهايى كه در اختيارشان گذاشتيم] سوار كرديم، و به آنان از نعمت هاى پاكيزه روزى بخشيديم، وآنان را بر بسيارى از آفريدههاى خود برترى كامل داديم.
در اين باره در تفسير نمونه آمده است:
«در اين جا اين نكته جلب توجه مىكند كه چرا خداوند از ميان تمام مواهبى كه به انسان بخشيده نخست به مسئله حركت او در خشكى و دريا اشاره مىكند؟
اين ممكن است به آن جهت باشد كه بهرهگيرى از طيبات و انواع روزىها بدون حركت امكانپذير نيست و حركت انسان بر صفحه زمين نياز به مركب راهوار دارد، حركت مقدّمه هر گونه بركت است.
و يا به اين جهت كه مىخواهد سلطه او را بر كل پهناى زمين، اعم از دريا و صحرا مشخّص كند، چرا كه هر يك از انواع موجودات بر قسمتى از محدوده زمين سلطه دارند، تنها انسان است كه بر كل اين كره خاكى حكومت مىكند.
در اين كه خداوند انسان را به چه چيز گرامى داشته كه در آيه فوق به طور سربسته مىگويد: ما انسان را گرامى داشتيم، در ميان اهل تفسير اختلاف است:
بعضى به خاطر اعطاى قوه عقل و نطق و استعدادهاى مختلف، آزادى اراده مىدانند.
بعضى اندام موزون و قامت راست.
بعضى موهبت انگشتان كه انسان با آن بسيار كارهاى ظريف و دقيق را مىتواند انجام دهد و همچنين قدرت بر نوشتن دارد.
بعضى به اين كه انسان تقريباً تنها موجودى است كه مىتواند غذاى خود را با دست بخورد.
بعضى به خاطر سلطه او بر تمام موجودات روى زمين.
و بعضى به خاطر شناخت خدا و قدرت بر اطاعت فرمان او مىدانند.
ولى روشن است كه اين مواهب در انسان جمع است و هيچ گونه تضادّى با هم ندارند، بنابراين گراميداشت خدا نسبت به اين مخلوق بزرگ با همه اين موهبت و غير اين مواهب است.
و روح انسان علاوه بر امتيازات جسمى، مجموعهاى است از استعدادهاى عالى و توانايى بسيار براى پيمودن مسير تكامل به طور نامحدود.
ميان﴿كرّمنا﴾ و﴿فضّلنا﴾ چه تفاوتى است؟ نظرات گوناگونى اظهار شده است:
بعضى گفتهاند﴿كرّمنا﴾ اشاره به مواهبى است كه خداوند ذاتاً به انسان داده است و﴿فضّلنا﴾ اشاره به فضايلى است كه انسان به توفيق الهى اكتساب مىكند.
اين احتمال نيز بسيار نزديك است كه جمله﴿كرّمنا﴾ به جنبههاى مادى اشاره مىكند و﴿فضّلنا﴾ به مواهب معنوى؛ زيرا كلمه﴿فضّلنا﴾ غالباً در قرآن مجيد به همين معنا آمده است.
معنى ﴿كثير﴾ در اين جا چيست؟
بعضى از مفسران آيه فوق را دليل بر فضيلت فرشتگان بر كل بنى آدم دانستهاند، چرا كه قرآن مىگويد: ما انسانها را بر بسيارى از مخلوقات خود برترى داديم و طبعاً گروهى در اين جا باقى مىماند كه انسان برتر از آنها نيست و اين گروه جز فرشتگان نخواهند بود.
ولى با توجه به آيات آفرينش آدم و سجود و خضوع فرشتگان براى او، با تعليم علم اسما به آنها از سوى آدم، ترديد باقى نمىماند كه انسان از فرشته برتر است.
بنابراين ﴿كثير﴾ در اين جا به معنى جميع خواهد بود و به گفته مفسر بزرگ طبرسى در قرآن و مكالمات عرب بسيار معمول است كه اين كلمه به معنى جميع مىآيد.
مرحوم طبرسى مىگويد معنى جمله اين است:
ما انسان را بر ساير مخلوقات برترى بخشيديم و ساير مخلوقات بسيارند.
قرآن درباره شياطين مىگويد:
و بيشتر شيطانها دروغگويند.
و به هر حال اگر اين معنى را خلاف ظاهر بدانيم، آيات آفرينش انسان قرينه روشنى براى آن خواهد بود.
چرا انسان برترين مخلوق خدا است؟ پاسخ اين پرسش چندان پيچيده نيست؛ زيرا مىدانيم تنها موجودى كه از نيروهاى مختلف مادى و معنوى، جسمانى و روحانى تشكيل شده و در لابه لاى تضادها مىتواند پرورش پيدا كند و استعداد تكامل و پيشروى نامحدود دارد، انسان است.
حديث معروفى كه از امير المؤمنين على (عليه السلام) نقل شده نيز شاهد روشنى بر اين مدعاست:
عبداللّه بن سنان مىگويد: از امام صادق (عليه السلام) سؤال كردم: فرشتگان برترند يا انسانها، حضرت مىفرمايد: امام على (عليه السلام) فرمود: به درستى كه خداوند فرشتگان را با عقل و بدون شهوت آفريد؛ و حيوانات را با شهوت و بدون عقل آفريد؛ و انسان را با عقل و شهوت آفريد؛ پس كسى كه عقلش بر شهوتش پيروز شود برتر از فرشتگان است و كسى كه شهوتش بر عقلش پيروز گردد از حيوانات پستتر و بدتر مىباشد.
در اين جا يك سؤال باقى مىماند و آن اين است كه آيا همه انسانها از فرشتگان برترند؟ در حالى كه گروهى بى ايمان وشرور و ستمگر هستند كه از پستترين خلق خدا محسوب مىشوند و به تعبير ديگر آيا بنى آدم در آيه مورد بحث همه انسانها را شامل مىشود، يا تنها گروهى از آنها را.
پاسخ اين سؤال را در يك جمله مىتوان خلاصه كرد و آن اين كه: آرى، همه انسانها برترند، اما بالقوه و بالاستعداد، يعنى همگى اين زمينه وشايستگى را دارند، حال اگر از آن استفاده نكنند و سقوط نمايند مربوط به خودشان است.
گرچه برترى اساسى انسان بر ساير موجودات، روى جنبههاى معنوى و انسانى اوست، ولى به گفته دانشمندان، انسان حتى از نظر نيروهاى جسمانى در بعضى از جهات از ساير جانداران قوىتر و نيرومندتر است.
كارل نويسنده كتاب «انسان موجود ناشناخته» مىگويد:
بدن انسان داراى استحكامات و ظرافت فوق العادهاى مىباشد و در مقابل هر نوع حادثهاى استقامت مىورزد، همچنين در مقابل بى غذايى، بى خوابى، خستگى، غصه افراطى، درد، بيمارى، رنج، پركارى و در مورد حفظ موازنه و تعادل حيرتانگيز بدن و روح خويش تحمّل عجيبى از خود نشان مىدهد، حتى مىتوان گفت كه انسان از تمام حيوانات پردوامتر، پرتلاشتر است، با اين توانايى جسمى و فكرى شگرفش توانسته است، اين همه امور، صنايع و تمدن كنونى را به وجود آورد و برتريش را بر همه جانداران به اثبات رساند
اى مردم! از آنچه [از انواع ميوهها و خوردنىها] در زمين حلال و پاكيزه است، بخوريد و از گامهاى شيطان پيروى نكنيد؛ زيرا او نسبت به شما دشمنى آشكار است.
از آيه شريفه استفاده مىشود كه حلال خدا را نبايد بر خود حرام كرد و در زمينه خوردنىها به دنبال هواى نفس نبايد رفت و از شيطان نبايد پيروى كرد.
در هر صورت بر اساس اين گونه آيات كه سند محكم الهى است روزى هر موجود زندهاى تا آخرين نفسش مقرر است كه كانال به دست آوردن آن كسب حلال و كوشش مشروع و زحمت و رنج در راه صحيح است.
امام على (عليه السلام) در نهج البلاغه مىفرمايد:
مورچه را با جثه كوچك و ظرافت اندامش بنگريد، به گونهاى است كه نمىتوان او را با گوشه چشم ديد و به انديشه درك كرد، چگونه به نرمى روى زمين راه مىرود و بر رزقش مىجهد، دانه را به لانه مىبرد و در قرارگاهش قرار مىدهد، به تابستان براى زمستان جمع مىكند و به وقت آمدن براى زمان بازگشتن مهيّا مىنمايد، خدايش ضامن روزى او شده و او را موافق حالش رزق داده، خداوند منّان از او غفلت ندارد و پروردگار ديّان محرومش نمىگذارد.
در قسمتى ديگر از همين خطبه مىفرمايد:
اين كلاغ، اين عقاب، اين كبوتر و اين شترمرغ است، هر پرندهاى را به نامش خوانده و رزقش را ضامن گشته.
در جملات زيبايى از دعاى اول صحيفه آمده است:
براى هر جاندارى معلوم مقرر قرار داده كه فراخى آن را كاهندهاى نمىكاهد و كاستى آن را افزايندهاى نمىافزايى.
حضرت على (عليه السلام) مىفرمايد:
براى هر صاحب رمقى، روزى معين است.
و نيز مىفرمايد:
موجودات نانخور حضرت حقّند، روزى آنان را ضامن شده، وقوت آنان را اندازه قرار داده.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود:
آگاه باشيد، امين وحى در قلبم دميد كه جاندارى از دنيا نمىرود، مگر آن كه روزى خود را كامل كند.
از اشتباهات بسيار بزرگ مردم دنبال حرام رفتن است، آنان توجّه ندارند كه خداوند مهربان روزى آنان را تا لحظه آخر حيات مقرّر فرموده و واسطه به دست آوردن آن را كار و كوشش مشروع قرار داده، چنانچه در به دست آوردنش از حرام تأمين كنند، به اندازه آن حرام از رزق حلال آنان كم مىشود و بايدبه يقين بدانند كه حرام اضافه درآمدى نيست كه آنان به چنگ آوردهاند.
حضرت باقر (عليه السلام) مىفرمايد:
انسانى نيست مگر آن كه خداوند براى او روزى حلال واجب فرموده كه اين روزى از راه سلامت و عمل مشروع و كار صحيح به او مىرسد، از غير اين راه حرام در برابرش قرار مىگيرد، اگر چيزى از آن حرام بردارد، به مقدار آن از حلال واجبش تقاص مىشود و نزد خداوند به غير حلال و حرام، فضل بزرگ براى انسان هست.
حضرت باقر (عليه السلام) از رسول خدا (صلى الله عليه و آله) روايت مىفرمايد:
كندى چيزى از روزى و رزق الهى، شما را وادار نكند كه آنچه لازم داريد از طريق معصيت خدا به دست آوريد، به حقيقت كه خداوند متعال ارزاق را از طريق حلال نه از حرام در ميان بندگانش قسمت فرموده، كسى كه تقواى الهى پيشه كند و به راه صبر و استقامت برود، روزيش از حلال مىرسد و آن كه در برابر حضرت حق پرده درى كند و از غير حلال به كسب معاش برخيزد، به همان اندازهاى كه از حرام به دست آورده از رزق حلالش كم مىكنند و او را به محاسبه مىكشند.
علّامه طباطبائى مىفرمايد:
«از كتاب و سنّت، پس از تدبّر در آن دو منبع ملكوتى و الهى به دست مىآيد كه:
حلال مصداق رزق الهى است و حرام از دايره رزق و روزى خارج است.
روى اين حساب يك انسان حرامخوار كه شديداً دچار هواى نفس و از راه عناد و لجاج تابع شيطان است نمىتواند بگويد: چه كنم روزى من از اين راه قرار داده شده. اين سخن تهمت عظيمى است كه بر اثر جهل و نادانى به حضرت ربّ العزّه وارد مىكند.
حرامخوار بايد بداند كه عذرش در پيشگاه خداوند به خاطر آلوده بودنش به حرام قبول نخواهد شد
ابن ابى الحديد نقل مىكند:
«على (عليه السلام) وارد مسجد شد و به مردى گفت: استر مرا نگاهدار. آن مرد بدبخت دهنه بند استر را باز كرد و با خود برد، على (عليه السلام) پس از نماز در حالى كه دو درهم در دست مباركش بود و قصد داشت به عنوان مزد به آن مرد بدهد از مسجد خارج شد، ديد آن مرد دهنه بند را دزديده و استر را به حال خود رها كرده، دو درهم را به يكى از خدمتكاران داد تا دهنه بندى براى استر بخرد.
خدمتكار دهنه بند دزديده شده را در بازار مشاهده كرد كه صاحب مغازه به دو درهم خريده بود، به همان دو درهم آن را از صاحب مغازه گرفت و به مولا (عليه السلام) برگرداند. حضرت على (عليه السلام) فرمود:
به حقيقت كه عبد با افتادن در عجله و ترك صبر و استقامت روزى حلال الهى را بر خود حرام مىكند و چيزى از مقدار مقدّر شده به وسيله حضرت حق به خود اضافه نمىكند!!»
انسان از جان كندن مردم در طلب آنچه كه براى آنان مقدّر نشده، تعجب مىكند، آنهم آنچه كه مىگذارند و مىروند.
امير المؤمنين (عليه السلام) مىفرمايد:
لقمان فرزندش را در باب مسئله روزى بدينگونه نصيحت مىكرد:
آن كه در طلب روزى و رزق و معيشت زندگى، يقينش كمبود دارد و اراده و نيتش ضعيف و سست است، بايد از اين واقعيّت عينى درس بگيرد كه: حضرت حق در سه موقعيت او را از نظر رزق و روزى وانگذاشت، در حالى كه دست او در آن سه موقعيت از كسب و درآمد به وسيله خودش به كلى كوتاه بود و راه چاره و تدبير به رويش بسته بود و خداى مهربان در حالت چهارم كه دستش براى كسب و كار و جدّ و جهد باز است، بدون ترديد روزى او را مىرساند و نيازهايش را برطرف مىسازد.
آن سه موقعيت عبارت بود از زمانى كه در رحم مادر بود، وقتى كه در آغوش مادر به صورت شيرخوار جاى داشت، زمانى كه كودك و نوجوان بود و از درآمد پدرش استفاده مىكرد، چون بزرگ شد و به كاسبى روى آورد و عقلش را در خريد و فروش و ارزيابى اجناس به كار انداخت، در موردى دچار مضيقه گشت انواع گمانهاى منفى را نسبت به حضرت محبوب پيدا كرد و از پرداخت حقوق مالى سرباز زد و بر خود و اهلش سخت گرفت، مبادا كه به كلى دستش خالى شود و حضرت ربّ العزّه او را در امر روزى واگذارد!!
بلبل باغ معرفت حضرت فيض مىفرمايد:
اهل دنيا از جان كندن چه حظ
از عناى جان و رنج تن چه حظ
مرگ را نشناختن تا وقت مرگ
غافلان را از چنين مردن چه حظ
سعى كردن بهر دنيا روز و شب
ناگهانى مردن و ماندن چه حظ
خواجه را از جمع كردنها چه سود
تخم حسرت در جهان كشتن چه حظ
عاقلان را از مراعات رسوم
جز مشقتهاى جان و تن چه حظ
اهل عزّت را از عزّ و سرورى
جز مراعات گران كردن چه حظ
كار عقبا را پس افكندن چه سود
فوت كردن وقت تا رفتن چه حظ
زينت دنيا ندارد چون بقا
عاقلان را دل در آن بستن چه حظ
فيض را زين پندهاى بيهده
گفتن و بنوشتن و خواندن چه حظ
______________________________
(3)- ترجمه تفسير الميزان: 18/ 584، ذيل آيه 58 سوره ذاريات.
(5)- تفسير نمونه: 16/ 332- 333، ذيل آيه 60 سوره عنكبوت.
(7)- مجمع البيان فى تفسير القرآن: 6/ 274.
(10)- تفسير نمونه: 12/ 197- 201، ذيل آيه 70 سوره اسراء.
(14)- الكافى: 8/ 22، ذيل حديث 4؛ الأمالى، شيخ صدوق: 321، حديث 8.
(15)- بحار الأنوار: 54/ 106، حديث 90، شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد: 6/ 398.
(16)- عدّة الدّاعى: 83؛ عوالى اللآلى: 3/ 202، حديث 33.
(17)- بحار الأنوار: 5/ 147، باب 5، حديث 6؛ الكافى: 5/ 80، حديث 2.
(18)- بحار الأنوار: 5/ 148، باب 5، حديث 13؛ الكافى: 5/ 80، حديث 1.
(19)- ترجمه تفسير الميزان: 3/ 224، ذيل آيه 27 سوره آل عمران.
(20)- شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد: 3/ 160.
(21)- مستدرك الوسائل: 13/ 34، باب 11، حديث 14668؛ بحار الأنوار: 100/ 30، باب 2، حديث 54.