فارسی
جمعه 02 آذر 1403 - الجمعة 19 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه



فراز 1 از دعای 17 ( فتنه‌انگیزی‌های شیطان )

اللَّهُمَّ إِنَّا نَعُوذُ بِكَ مِنْ نَزَغَاتِ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ وَ كَيْدِهِ وَ مَكَايِدِهِ ، وَ مِنَ الثِّقَةِ بِأَمَانِيِّهِ وَ مَوَاعِيدِهِ وَ غُرُورِهِ وَ مَصَايِدِهِ .
بار خدايا ما (خداپرستان) به تو پناه مى‌بريم از تباهكاريها (يا وسوسه‌ها)ى شيطان رانده شده (از رحمت) از حيله و مكرهاى (گوناگون) او، و از اطمينان به آرزوها و وعده‌ها و فريب و دامهاى او،

شيطان و شيطنت‌

در مسئله شيطان و شيطنت او چه در قرآن مجيد و چه در روايات، مطالب بسيار مهم و پر ارزشى وجود دارد كه با توفيق حضرت حق به اهمّ آن مطالب اشاره خواهد شد.

بسيار اتفاق افتاده كه اين سؤال براى انسان مطرح مى‌شود، چرا خداوند شيطان را آفريد، و انسان را به چنين دردسر خطرناكى مبتلا كرد، اگر شيطان در نظام خلقت نبود، انسان از ابتداى زندگى راه خير و سلامت را تا پايان حيات مى‌پوييد، و احدى دچار شقاوت و بدبختى و تيره روزى نمى‌شد؟

پاسخ اين سؤال بسيار ساده است:

اوّلًا: وجود مقدّس حضرت حق كه علم و عدل و حكمت و رحمت و رأفت بى‌نهايت در بى‌نهايت است، در نظام آفرينش موجودى را با هويت ابليسى و شيطانى نيافريد، حضرت حق هر چه را آفريد بر مبناى پاكى و درستى و سرشت توحيدى آفريد.

انسان‌ها داراى اراده و اختيار بودند كه بر اثرهوا و هوس و حرص و طمع و شهوت و غرور و كبر، به جاى انتخاب و اختيار راه سعادت و طريق سلامت، به انتخاب راه ضلالت و طريق شقاوت دست زدند، و به جاى توبه و انابه با كبر مخصوص به خودشان راه مخالفت را ادامه دادند، تا به صورت شيطان يعنى موجود خبيث، پليد، از حق دور، عاصى، متمرّد و مخالف حق و حقيقت درآمدند، و به خاطر حسادتى كه به مقام انسان و انسانيّت داشتند، در كمين انسان نشستند تا او را نيز به مانند خود از رحمت حضرت حق دور و به عذاب ابد دچار كنند.

اين گونه موجودات گمراه و گمراه كننده به فرموده قرآن در سوره ناس هم در ميان انسان‌ها و هم در بين موجودات ناديدنى، فراوانند.

اينان در طريق انسان و انسانيّت سرگرم وسوسه فرزندان آدمند، و اين فرزندان آدمند كه بايد از خود مواظبت و مراقبت كنند تا به دام شياطين و وسوسه‌هاى آنان گرفتار نشوند.

بايد توجّه داشت كه مراقبت و مواظبت از خويش در برابر مكايد شيطان همان جهاد اكبر است.

حضرت صادق (عليه السلام) فرمود:

انَّ النَّبِىَّ (صلى الله عليه و آله): بَعَثَ سَرِيَّةً فَلَمّا رَجَعُوا قالَ: مَرْحَباً بِقَوْمٍ قَضَوُا الجِهادَ الاصْغَرَ وَ بَقِىَ عَلَيهِمُ الجِهادُ الاكبَرُ. فَقيلَ: يا رَسُولَ اللّهِ! مَا الجِهادُ الاكبَرُ؟ قالَ: جِهادُ النَّفسِ.«1»

رسول خدا (صلى الله عليه و آله) لشگرى را به جبهه حق عليه باطل فرستاد، چون ارتش آزاديبخش اسلام از جبهه بازگشت، حضرت فرمود: آفرين بر طايفه‌اى كه جهاد اصغر را به سر بردند، و جهاد اكبر بر عهده آنان باقى است، عرضه داشتند: جهاد اكبر چيست؟ فرمود: ايستادن در برابر هواها و هوس‌ها.

اگر با دقّت عرفانى به داستان شيطان و شيطنت او بنگريم، مى‌بينيم اگر چنين موجودى در كنار ما نبود كه ما به دستور خدا تا پايان عمر با وسوسه‌هاى او و نيرنگ‌ها و فريب هايش مبارزه كنيم، از خيرات و فيوضات الهى در دنيا و آخرت محروم مى‌شديم.

آنان كه تصور مى‌كنند خداوند؛ ابليس را با هويّت ابليسى و شيطان را با هويت شيطانى آفريد، تا به آزار بنى آدم اقدام كنند، و وى را از سعادت دو جهان محروم نمايند، و دائم در دنياى ذهن خود نسبت به آفرينش شيطان عليه حضرت ربّ العزّه چون و چرا دارند، در حقيقت به وجود مقدّس حق تهمت مى‌زنند، و در دنياى‌ باطن خود، گناه بزرگى مرتكب مى‌شوند.

ابليس و شيطان هم مانند تمام موجودات پاك و بى عيب و مجذوب حق آفريده شدند، و مى‌توانستند براى هميشه در عرصه گاه پرفيض بندگى و عبوديت قرار بگيرند، و از فيوضات بى‌نهايت حق براى ابد بهره‌مند شوند، ولى اين موجودات مرئى و نامرئى و به قول قرآن كريم: ﴿مِنَ الجِنَّةِ وَ النّاسِ﴾«2» دچار سوء اختيار شدند و خود را به لعنت الهى دچار ساختند، و از باب لجبازى با حضرت حق، براى گمراه كردن انسان به سراغ او آمدند.

خداوند مهربان انسان را در پوششى از عقل و انديشه ووجدان و فطرت و خلقتى احسن و نزول كتب آسمانى و بعثت انبيا و امامت امامان و حكمت حكيمان و عرفان عارفان قرارداد و از وى خواست با اين همه سرمايه سنگين معنوى قدم در طريق مستقيم بردارد و از شيطان و شيطنت هايش پيروى نكند.

﴿وَ لاتَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيطانِ انَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ﴾«3»

و از گام‌هاى شيطان پيروى نكنيد؛ زيرا او نسبت به شما دشمنى آشكار است.

كسى كه از انسان دعوت مى‌كند، از خدا جدا شو، به قيامت و عاقبت فكر مكن، هر چه به دست آوردى بخور، هر چه دوست داشتى انجام بده، به هر كارى دست بزن، حق هر كسى را غارت كن، نمى‌تواند دوست انسان باشد.

لغت شيطان كه به معناى خبيث و پليد و موجود شرير است، عام و داراى ميليون‌ها مصداق در طايفه جن و انس است.

آن كه خود را از هدايت حق محروم كرده، و عاشق محروم كردن ديگران از هدايت الهى است؛ شيطان است.

روى اين حساب ممكن است پدر، مادر، برادر، خواهر، همسر، فرزند، دائى، عمو، و رفيق و دوست انسان، شيطان انسان بوده، يعنى موجوداتى گمراه و گمراه كننده باشند.

وظيفه واجب و تكليف شرعى هر انسان مؤمنى است كه در برابر شيطان و دعوت و شيطنت او و مكر و حيله و وسوسه‌اش مقاومت كند، و عبادت حضرت حق را كه همراه با فيوضات ابدى و سعادت سرمدى است باعبادت و اطاعت شيطان كه همراه شقاوت و بدبختى هميشگى است عوض نكند.


عدم سلطه شيطان بر انسان‌

ممكن است بعضى تصوّر كنند، خداوند متعال براى شيطان عليه انسان قدرت سلطه قرار داده، و انسان در برابر هجوم شيطان محكوم است و هيچ گونه قدرت دفاع از خود ندارد.

بايد گفت: اين هم يكى از تهمت‌هاى عظيمى است كه بى خبران بى خرد به حضرت حق مى‌زنند، در پاسخ اينان بايد گفت، شيطان تنها كارى كه از دستش برمى آيد دعوت به شرّ است، و قدرت اين كه دست و پاى كسى را ببندد و به معصيت مجبورش كند، ندارد.

شيطانى مثل يزيد از مردم شام و عراق دعوت كرد كه حادثه جانگداز كربلا را به وجود بياورند، آنان كه در برابر دعوت يزيد قرار داشتند نزديك به هفتاد هزار نفر بودند، به جاى قبول دعوت يزيد مى‌توانستند دعوت حضرت حسين (عليه السلام) را بپذيرند، و مختار بودند از دعوت يزيد سرپيچى كنند، يزيد يك نفر بود و هيچ گونه تسلطّى بر هفتاد هزار نفر نداشت، اين هفتاد هزار نفر به سرپرستى عمر سعد مى‌توانستند به شام رفته و شيطان را از تخت به زير بكشند و به عمر ننگين وى خاتمه دهند، و راه به پا شدن حكومت اسلامى را هموار نمايند.

ولى با سوء اختيار خود دعوت يزيد را اجابت كردند، و وسوسه‌هاى شيطانى آنها را پذيرا شدند، و دست به كارى زدند كه صفحه تاريخ سياه شد، و خودشان را براى ابد به عذاب اليم قيامت دچار كردند!!

اين خود مردم كوفه و شام بودند كه سلطه يزيد را پذيرفتند، نه اين كه در اصل خلقت براى يزيد سلطه بر مردم قرار داده شده بود.

روى اين حساب، ملّت‌هاى مخالف انبيا و مريدان فرعون‌ها و نمرودها و معاويه‌ها و ابولهب‌ها و يزيدها و هارون‌ها و مأمون‌ها، و اجابت كنندگان دعوت شيطان‌هاى غربى و شرقى، در روز قيامت در محضر عدل الهى نمى‌توانند متوسّل به اين عذر شوند كه الهى ما در برابر شياطين محكوم و مجبور بوديم و براى دفع سلطه آنان قدرتى نداشتيم.

اين عذر به دو علت پذيرفته نيست:

خداوند عزيز در سوره ابراهيم از گفتگوى شيطان با انسان گمراه شده در دادگاه قيامت پرده برمى دارد و به اين معنى اشاره مى‌فرمايد:

شيطان در برابر انسانى كه مى‌گويد تمام معاصى من به گردن شيطان است، فرياد مى‌زند:

﴿وَ مَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ﴾«4»

مرا بر شما هيچ غلبه و تسلّطى نبود.

قرآن مجيد تهديد شيطان بر گمراهى انسان را چنين بيان مى‌كند:

﴿إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ * وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ﴾«5»

تو را بر بندگانم تسلّطى نيست، مگر بر گمراهانى كه از تو پيروى مى‌كنند.* و مسلماً دوزخ، وعده‌گاه همگى آنان است.

در هر صورت آيات قرآنى، و معارف الهيّه ما را نسبت به اين معانى هشدار مى‌دهد كه:

1- ابليس و شيطان از ابتدا پليد و خبيث و شرور خلق نشدند، آنان هم مانند ساير موجودات بر مبناى فطرت توحيدى ساخته شدند. و مى‌توانستند در گردونه عبادت حق، ادامه حيات دهند، ولى دچار كبر و غرور شده، خود را از رحمت الهى محروم ساختند، و بر اثر اين محروميّت دچار خباثت و آلودگى و شرّ شدند، و از باب لج بازى با حقّ، دست به گمراه كردن انسان زدند.

2- ابليس و جنودش جز وسوسه و دعوت به معصيت، براى هلاكت انسان، برنامه‌اى ديگر ندارند و هرگز براى آنان عليه انسان سلطه و قدرتى نيست.

3- انسان از جانب حضرت حق با قوائى مانند عقل، وجدان، فطرت، جسم و جان، وحى، نبوّت، امامت، رحمت الهيّه همراه است و در هر كجا و تحت هر شرايطى قدرت مقابله با ابليس را دارد و مى‌تواند دعوتش را اجابت نكند و به جهاد اكبر لبيك گويد.

4- هيچ انسانى به خاطر عصيان و خطايش در دادگاه الهى، نمى‌تواند عذر قابل قبولى به جناب حق ارائه كند كه هر عذرى از انسان در عرصه محشر مردود است و عاصى و خطاكار و مطيع و برده شيطان همراه خود شيطان به جهنّم رفته و به عذاب الهى دچار خواهد بود.


ويژگى‌هاى شيطان‌

حضرت حق، ابليس را كه از دستور سجده بر آدم سرپيچى كرد با هويت ابليسى نيافريد، و هر انسان يا جنّى كه مصداق كلمه شيطان است با هويت شيطانى خلق نكرد.

ابليس موجودى نارى بود كه به خاطر عبادت و طاعت طولانى، همنشينى با ملائكه الهى نصيب او شد، وى از ابتدا خلقت جداى از جنس ملائكه بود:

اين كه گروهى وى را در ماهيت با ملائكه يكى مى‌دانند، خلاف صريح قرآن است.

﴿فَسَجَدُوا الّا ابليسَ كانَ مِنَ الجِنِّ﴾«6»

پس همه سجده كردند، جز ابليس كه از گروه جن بود.

حضرت مولى الموحّدين امير المؤمنين (عليه السلام) فرمود:

او از عبادت كنندگان سخت كوش بود، ولى تعصّب بى جا و كبر و خودبينى و حسد بر او غلبه كرد و با نافرمانى از فرمان حق تمام عبادات خود را به باد داد و درِ هر خيرى را به روى خود بست، و با تصميم شديدى كه نسبت به گمراهى آدم و فرزندانش گرفت تبديل به موجودى پست و خبيث و پليد شد.

فَاعْتَبِرُوا بِما كانَ مِنْ فِعْلِ اللّهِ بِابليسَ إذْ احْبَطَ عَمَلَهُ الطَّويلَ وَ جَهْدَهُ الجَهيدَ، وَ كانَ قَد عَبَدَ اللهَ سِتَّةَ آلافِ سَنَةٍ لايُدْرى‌ امِنْ سِنِى الدُّنيا ام مِنْ سِنِى الآخِرَةِ عَن كِبْرِ ساعَةٍ واحِدَةٍ.«7»

از برنامه حضرت حق در رابطه با شيطان عبرت بگيريد كه اعمالى طولانى، و سخت‌كوشى او را به خاطر يك ساعت تكبّر تباه كرد. در صورتى كه خداوند را شش هزار سال بندگى كرد كه معلوم نيست از سال‌هاى دنيايى است يا سال‌هاى آخرتى (كه هر روزش هفتاد هزار سال دنيايى است).

پيمودن راه ابليس يعنى سرپيچى از فرمان حق تا نقطه جدايى از هدايت و محروميت از رحمت، همان راهى كه ابليس پيمود، هر انسان يا جنى را از پيشگاه حق مى‌راند و وى را تبديل به شيطان مى‌كند.

شيطان اسم جنس است كه شامل ابليس و هر شرير خبيث عصيانگرى كه راه را بر بندگان الهى ببندد، مى‌شود.

پس با دقّت در اوصاف و اعمال اين نابكاران تبهكار كه به صورت‌هاى گوناگون در حيات آدمى موجودند، به شناخت آنان بيش از پيش برخيزيم و به اين معنى واقف و آگاه شويم كه تا لحظه آخر عمر چه دشمنان خطرناكى در كمين ما قرار دارند كه اگر با عبادت و طاعت و با ورع و تقوا در پناه خدا نرويم به بلاى ابدى و عذاب سرمدى دچار خواهيم شد.

به قول حضرت فيض:

اى دل بيا كه تا بخدا التجا كنيم‌

وين درد خويش را زدرِ او دوا كنيم‌

اميد بگسليم زبيگانگان تمام‌

زين پس دگر معامله با آشنا كنيم‌

سردر نهيم در ره او هرچه باد باد

تن در دهيم هر چه رسد مر جفا كنيم‌

چون دوست دوست دارد ما خون دل خوريم‌

از دشمن حسود شكايت چرا كنيم‌

او هر چه مى‌كند چو صوابست و محض خير

پس ما چرا حديث زچون و چراكنيم‌

چون امر و نهى او همه بهر صلاح ماست‌

فاسد شويم گر ز اطاعت ابا كنيم‌

(فيض كاشانى)


اوصاف و اعمال شياطين انسى و جنى در قرآن‌

قرآن مجيد وضع ابليس و ساير شياطين انسى و جنى را از نظر اوصاف و اعمال، در سى و سه مرحله بيان مى‌فرمايد:


اطاعت نكردن امر حق‌

1- خوددارى كردن از اطاعت امر حق و بازايستادن از عبادت كه با حالت «إبا» نشان داد.

﴿وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَىٰ وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ﴾«8»

و [ياد كن‌] هنگامى كه به فرشتگان گفتيم: به آدم سجده كنيد، [پس‌] سجده كردند مگر ابليس كه سر پيچيد و تكبّر ورزيد و از كافران شد.

هدف حضرت حق از فرمان سجده به ملائكه، نشان دادن عظمت و مقام و شرافت آدم بود.

فرشتگان مى‌بايست در برابر كسى كه داراى مقام خلافت از خداست سر تعظيم فرود مى‌آوردند.

آدم داراى مقام علّم الاسمائى و نيابت از حق، و منبع همه گونه استعداد و تكامل و كمال و از همه مهمتر ريشه انبيا و اوليا و حكيمان و عارفان و عباد شايسته الهى بود.

علّت بى‌توجّهى ابليس از اطاعت حق، غرور و تكبّر و تعصّب بى جا بود كه بر فضاى انديشه‌اش غلبه كرد، و پنداشت از آدم بالاتر و والاتر است و نمى‌بايد دستور سجده متوجه او مى‌شد!!

حالت إباى از فرمان حق، در هر كه ظهور كند و اين حالت تا آخر عمر با او باشد، هم اخلاق ابليس شده و در دنيا و آخرت از حزب او محسوب خواهد شد.


تشويق به گناهكارى‌

2- واداشتن ديگران به گناه و معصيت، در حدّى كه در برنامه زشتى‌ها و گناهان چون ديگ جوشان به خروش و شورش آيند.

قرآن مجيد از اين موضوع تعبير به «ازّ» فرموده است:

﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّيَاطِينَ عَلَى الْكَافِرِينَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا﴾«9»

آيا ندانسته‌اى كه ما شيطان‌ها را بر كافران فرستاديم تا آنان را به شدت به سوى گناهان و شهوات برانگيزند.

«ازّ» به معناى غليان و جوشش ديگ و زير و رو شدن مواد در آن به وقت حرارت زياد است‌«10»، و در آيه شريفه كنايه از اين كه شياطين بر هواپرستان چنان مسلّط مى‌شوند كه به هر صورتى بخواهند آنان را به حركت درآورده و زير و رو مى‌كنند.

سلطه شيطان بر انسان، سلطه اجبارى نيست، انسان قدرت دارد شيطان را در همه زمينه‌ها از خود دفع كند و طوفان هجومش را با تقوا و عبادت بشكند.

اين لذّت گرايان و هوس رانان هستند كه زمينه تسلّط شيطان را بر جان و مال خود فراهم مى‌كنند، و چشم و گوش بسته تسليم اين دشمن خانمانسوز مى‌گردند.


پيروى از هوا و هوس‌

3- زمينه سازى براى پيروى از هواها و هوس‌هاى حيوانى و گم كردن راه خدا است.

﴿قُلْ أَنَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنْفَعُنَا وَلَا يَضُرُّنَا وَنُرَدُّ عَلَىٰ أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَانَا اللَّهُ كَالَّذِي اسْتَهْوَتْهُ الشَّيَاطِينُ فِي الْأَرْضِ حَيْرَانَ لَهُ أَصْحَابٌ يَدْعُونَهُ إِلَى الْهُدَى ائْتِنَا ۗ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَىٰ ۖ وَأُمِرْنَا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ﴾«11»

بگو: آيا به جاى خدا معبودى را بپرستيم كه نه سودى به ما رساند و نه زيانى؟ و پس از آن كه خدا ما را هدايت كرد [به سبب شرك و بت پرستى‌] به فرهنگ و فضاى جاهليت بازمان گردانند، مانند كسى كه شياطين عقلش را ربوده‌اند و در زمين سرگردان [و بى‌هدف و گمراه‌] است، در حالى كه براى او يارانى است كه وى را به سوى هدايت دعوت مى‌كنند كه به جانب ما بيا [ولى او به سبب سرگردانى و حيرت زدگى نمى‌پذيرد.] بگو: يقيناً هدايت خدا همان هدايت [واقعى‌] است، و ما مأموريم كه تسليم پروردگار جهانيان باشيم.


ايجاد لغزش و انحراف‌

4- ايجاد لغزش و انحراف از راه صواب و حق، و وادار كردن به خطا و سيئه و معصيت كه به تعبير قرآن مجيد «ازلّ» و «استزلّ» است.

﴿فَازَلَّهُمَا الشَّيطانُ عَنْها فَاخْرَجَهُما مِمَّا كانا فيهِ وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُم لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَكُم فِى الأرْضِ مُستَقَرٌّ و مَتاعٌ الى حينٍ﴾«12»

پس شيطان، هر دو را از [طريق‌] آن درخت لغزانيد و آنان را از آنچه در آن‌ بودند [چه مقام و مرتبه معنوى، و چه منزلت و جايگاه ظاهرى‌] بيرون كرد.و ما گفتيم: [اى آدم و حوا و اى ابليس!] در حالى كه دشمن يكديگريد [و تا ابد، بين شما آدميان و ابليسيان صلح و صفايى نخواهد بود، از اين جايگاه‌] فرود آييد و براى شما در زمين، قرارگاهى [براى زندگى‌] و تا مدتى معين، وسيله بهره‌ورى اندكى خواهد بود.


بيرون كردن انسان از بهشت‌

5- زمينه سازى براى خارج شدن انسان از رحمت الهى و بهشت در روز قيامت.

﴿يَا بَنِي آدَمَ لَا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ﴾«13»

اى فرزندان آدم! شيطان، شما را نفريبد چنانكه پدر و مادرتان را [با فريبكاريش‌] از بهشت بيرون كرد.


امر به فحشا و منكر

6- امر به فحشا و منكر در تمام زمينه‌هاى اعتقادى، اخلاقى، عملى.

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ ۚ وَمَنْ يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ ۚ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَىٰ مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَٰكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشَاءُ ۗ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾«14»

اى مؤمنان! از گام‌هاى شيطان پيروى نكنيد؛ و هر كه از گام‌هاى شيطان پيروى كند [هلاك مى‌شود]؛ زيرا شيطان به كار بسيار زشت و عمل ناپسند فرمان مى‌دهد؛ و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، هرگز احدى از شما [از عقايد باطل و اعمال و اخلاق ناپسند] پاك نمى‌شد، ولى خدا هر كه را بخواهد پاك مى‌كند؛ و خدا شنوا و داناست.

اگر شيطان را به معنى وسيع كلمه يعنى هر موجود موذى و تبهكار و ويرانگر تفسير كنيم، گستردگى اين هشدار در تمام ابعاد زندگى روشن مى‌شود. هرگز اين انسان پاكدامن و با ايمان را يك مرتبه نمى‌شود در آغوش فساد پرتاب كرد، بلكه گام به گام اين راه را مى‌سپرد:

گام اول: معاشرت و دوستى با آلودگان

‌ گام دوم: شركت در مجالس آنان.

گام سوم: فكر گناه.

گام چهارم: ارتكاب مصاديق مشكوك و شبهات.

گام پنجم: انجام گناهان صغيره.

و بالاخره در گام‌هاى بعد گرفتار بدترين كباير مى‌شود، درست مانند كسى كه زمام خويش را به دست جنايتكارى سپرده، او را گام به گام به سوى پرتگاه مى‌برند تا سقوط كند و نابود گردد.«15»


ايجاد سرگرمى‌هاى لهو

7- ايجاد سرگرمى‌هائى كه انسان را از حضرت حق دور كند، و وى را از عبادات و طاعات باز دارد، به وسيله آرزوها به خصوص آرزوهاى فريبنده كه قرآن به «يمنّى» تعبير مى‌كند.

﴿يَعِدُهُم وَ يُمَنِّيهِم وَ ما يَعِدُهُمُ الشَّيطانُ الّا غُرُوراً﴾«16»

شيطان به آنان وعده [دروغ‌] مى‌دهد، و در آرزوها [ى سراب‌وار] مى‌اندازد، و جز وعده فريبنده به آنان نمى‌دهد.

راستى، اين آرزوهاى طولانى و دراز و بى پايه كه براى رسيدن به همه آن، زمانى در اختيار نيست، چه بلاها كه بر سر جوامع انسانى نياورده، و چه خسارت‌هاى جبران ناپذيرى كه به حيات انسان نزده است.

اگر همه انسان‌ها به پيروى از انبيا و اوليا و امامان معصوم، به دنبال خير دنيا و آخرت بودند، از اين مشكلاتى كه همه انسان‌ها با آن دست به گريبان هستند، خبرى نبود.

هر كه از دوست زنده شد جانش‌

نرود دل به باغ و بستانش‌

كشته عشق را كه زنده كند

بار ديگر نسيم جانانش‌

نيست عاشق كه پيش غمزه دوست‌

ديده برهم نهد زپيكانش‌

تا بود نوح ناخدا اى دل‌

چه غم از موج و بحر طوفانش‌

يا مده دل بدست دوست هما

يا بنه سر به خطّ فرمانش‌

(رضاقلى خان شيرازى، هما)

چيرگى بر عقل‌

8- زمينه سازى براى چيره شدن به عقل و مشاعر و احساسات و همه ظاهر و باطن انسان، براى دور كردنش از حق و انداختن به راه باطل است.

﴿اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَانُ فَأَنْسَاهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ ۚ أُولَٰئِكَ حِزْبُ الشَّيْطَانِ ۚ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ﴾«17»

شيطان بر آنان چيره و مسلط شده و ياد خدا را از خاطرشان برده است، آنان‌ حزب شيطانند، آگاه باش كه حزب شيطان يقيناً همان زيان‌كارانند!


رواج قمار و شراب‌

9- ايجاد دشمنى سخت و شديد در بين مردم به وسيله رواج قمار و شراب، و بازداشتن انسان از ذكر حق و نماز و به تعبير قرآن ايجاد «بغضاء» است.

﴿إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَاةِ ۖ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ﴾«18»

مسلماً شيطان مى‌خواهد با شراب و قمار، ميان شما دشمنى و كينه [سخت‌] اندازد، و از ياد خدا و نماز بازتان دارد؛ آيا شما [از اين امور با همه زيان‌ها وخطراتى كه دارد] خوددارى خواهيد كرد؟

حضرت رضا (عليه السلام) در نامه‌اى به مأمون نوشتند:

ايمان، اداى امانت و اجتناب از تمام گناهان كبيره است. ايمان، معرفت به قلب، اقرار به زبان و عمل به اركان است.

مقصود از اجتناب كباير، قتل نفسى است كه خداوند حرام كرده، و زنا، سرقت، شرب خمر، عقوق والدين، فرار از جبهه، خوردن مال يتيم به ستم، خوردن گوشت ميته و خون و گوشت خوك و آنچه براى غير خدا ذبح شده بدون ضرورت. و خوردن ربا، و مال حرام و قمار، و كم گذاشتن در ترازو، و تهمت به پاكدامن، و زنا، و لواط، و نااميدى از رحمت خدا، و ايمنى از مكر حق، و دلسردى از عنايت الهى، و كمك به ستمگران، و ميل به ظالمان، و قسم دروغ، و حبس حقوق مردم، و دروغ در گفتار، و اسراف، و تبذير، و خيانت، و سبك شمردن حج، و جنگ با اولياى الهى، و سرگرمى با لهو و لهب، و پافشارى برگناه است.«19»

قالَ ابُوعَبْدِ اللّهِ (عليه السلام): يا يُونُسُ ابْلِغْ عَطِيَّةَ عَنّى انَّهُ مَنْ شَرِبَ جُرْعَةً مِنْ خَمْرٍ لَعَنَهُ اللّهُ وَ مَلائِكَتُهُ وَ رُسُلُهُ وَ المُؤْمِنُونَ، وَ انْ شَرِبَها حَتّى يَسْكَرَ مِنْها نُزِعَ رُوحُ الْايمانِ مِنْ جَسَدِهِ وَ رُكِّبَتْ فيهِ رُوحٌ سَخيفَةٌ خَبيثَةٌ مَلْعُونَةٌ.«20»

حضرت صادق (عليه السلام) به يونس بن ظبيان فرمود از گفته من به عطيّه بگو:هركس جرعه‌اى از شراب بخورد، خدا و ملائكه و انبيا و تمام مردم مؤمن او را لعنت مى‌كنند، و اگر تا حالت مست كردن بنوشد، روح ايمان از وجودش كنده مى‌شود و بجاى آن روح پست و آلوده و لعنت شده قرار مى‌گيرد.

حضرت هادى (عليه السلام) در توضيح آيه‌اى كه در آن به حرمت قمار اشاره شده مى‌فرمايد:

كُلُّ ما قُومِرَ بِهِ فَهُوَ الْمَيْسَرُ، وَ كُلُّ مَيْسَرٍ حَرامٌ.«21»

آنچه كه به آن برد و باخت شود تحت عنوان قمار است، و هر نوع قمارى حرام است.

حرام در قرآن و روايات به آن عملى گفته مى‌شود كه حضرت حق به آن وعده عذاب داده است.


ايجاد ترس در قلوب مردم‌

10- ايجاد ترس و وحشت در قلوب مردم نسبت به آنچه كه در رابطه با خدا و مسئله هدايت و حلال و حرام الهى است و به تعبير قرآن كريم «تخويف» است.

﴿إِنَّمَا ذَٰلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءَهُ فَلَا تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ﴾«22»

در حقيقت اين شيطان است كه دوستانش را [با شايعه پراكنى و گفتار وحشت زا، از رفتن به جهاد] مى‌ترساند؛ پس اگر مؤمن هستيد از آنان نترسيد و از من بترسيد.

تفسير نمونه در ذيل اين آيه مى‌گويد:

«اگر در قلبى ترس از غير خدا پيدا شود، نشانه عدم تكامل ايمان و نفوذ وسوسه‌هاى شيطانى است؛ زيرا مى‌دانيم در عالم بى كران هستى تنها پناهگاه خداست، و مؤثّر بالذّات فقط اوست، و ديگران در برابر قدرت او قدرتى ندارند.

اصولًا اگر مؤمنان ولى خود را كه خداست با ولى مشركان و منافقان كه شيطان است مقايسه كنند، مى‌دانند كه آنها در برابر حق هيچ هستند و به همين دليل نبايد كمترين وحشتى داشته باشند.

نتيجه اين سخن اين است كه هر كجا ايمان نفوذ كرد، شهامت و شجاعت نيز به همراه آن نفوذ خواهد كرد.


كشاندن انسان به بند گمراهى‌

11- سياست گام به گام براى كشاندن انسان به بند ضلالت و گمراهى و به تعبير قرآن مجيد «خطوات» است.

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ ۚ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ﴾«23»

اى اهل ايمان! همگى در عرصه تسليم و فرمان‌برى [از خدا] در آييد، و از گام‌هاى شيطان پيروى نكنيد كه او نسبت به شما دشمنى آشكار است.


خوار كننده انسان‌

12- با تمام قدرت و قوت، خوار كننده انسان در دنيا و آخرت است، و به بيان قرآن مجيد «خذول» است.

﴿وَ كانَ الشَّيْطانُ لِلِانْسانِ خَذُولًا﴾«24»

و شيطان همواره انسان را [پس از گمراه كردنش تنها و غريب در وادى هلاكت‌] وامى‌گذارد.


دعوت كننده انسان به عذاب الهى‌

13- شيطان با انواع حيله‌ها و مكرها، و ايجاد زمينه‌هاى خدعه و فريب دعوت كننده انسان به عذاب الهى و آتش دوزخ است.

﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا ۚ أَوَلَوْ كَانَ الشَّيْطَانُ يَدْعُوهُمْ إِلَىٰ عَذَابِ السَّعِيرِ﴾«25»

و چون به آنان گويند: از آنچه خدا نازل كرده است، پيروى كنيد، مى‌گويند:[پيروى نمى‌كنيم‌] بلكه ما از آنچه پدرانمان را بر آن يافته‌ايم، پيروى‌ مى‌كنيم. آيا [كوركورانه از گذشتگان پيروى مى‌كنند] و هرچند كه شيطان آنان را با اين پيروى به عذاب فروزان دعوت كند؟!


رجيم بودن شيطان‌

14- شيطان موجودى است كه به خاطر كبر و حسد و كفر و عصبيّت از پيشگاه رحمت حضرت رب العزّه رانده شد، و چون انسان را باعث رانده شدن خود مى‌داند، درصدد است تا بتواند بندگان را با درافكندنشان به چاه گناه و معصيت از درگاه لطف حضرت حق براند و به تعبير قرآن «رجيم» است.

﴿ قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ * وَإِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ إِلَىٰ يَوْمِ الدِّينِ ﴾«26»

[خدا] گفت: از اين [جايگاه والا كه مقام مقربان است‌] بيرون رو كه رانده شده‌اى* و بى‌ترديد تا روز قيامت لعنت بر تو خواهد بود.


زينت دادن مسائل مادى‌

15- شيطان با قدرت و وسوسه گرى عجيبى كه دارد، امور باطل، و به خصوص مسائل مادى را آن چنان در برابر انسان زينت مى‌دهد تا انسان از طريق هر معصيتى به آنها دچار شود و بين او وحضرت حق فاصله افتد.

﴿وَعَادًا وَثَمُودَ وَقَدْ تَبَيَّنَ لَكُمْ مِنْ مَسَاكِنِهِمْ ۖ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَكَانُوا مُسْتَبْصِرِينَ﴾«27»

و [قوم‌] عاد و ثمود را [نيز نابود كرديم‌]، و از خانه‌هاى [خراب شده و خالى‌] آنان [سرنوشت شومشان‌] براى شما نمايان است، و شيطان‌ عمل‌هاى [زشت‌] آنان را برايشان آراست، در نتيجه آنان را از راه [خدا] باز داشت در حالى كه [براى تشخيص حق از باطل‌] بصيرت داشتند.

انسان بايد در تمام جهات زندگى به معيارهاى الهى براى شناخت حق از باطل توجّه داشته باشد، و سروكارش را هرگز با عالم ربانى و خضرِ راه قطع نكند، تا دچار خوب ديدن بد و بد ديدن خوب نشود.


دوستى و همنشينى با شيطان‌

16- دوستى و همنشينى، بدترين و زشت‌ترين و آلوده‌ترين همنشين با انسان كه به تعبير قرآن مجيد، «سوء قرين» شيطان است.

﴿وَالَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ ۗ وَمَنْ يَكُنِ الشَّيْطَانُ لَهُ قَرِينًا فَسَاءَ قَرِينًا﴾«28»

و آنان كه اموالشان را از روى ريا و خودنمايى به مردم انفاق مى‌كنند، و به خدا و روز قيامت ايمان ندارند [شيطان، همدم آنان است‌]. و هر كس شيطانْ همدم او باشد بى‌ترديد بد همدمى است.


تسويل شيطان‌

17- هنگامى كه هواها و هوس‌ها بر باطن و ظاهر انسان چيره شوند، ميدان جلوه دادن بدترين اعمال و زشت‌ترين جنايات، به طورى كه انسان آنها را برنامه هائى پاك و مقدس تصوّر كند براى شيطان باز مى‌شود. و او با تمام قدرت و قوت دست به اين كار مى‌زند، كارى كه قرآن مجيد از آن به عنوان «تسويل شيطان» ياد مى‌كند:

﴿إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلَىٰ أَدْبَارِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى ۙ الشَّيْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَأَمْلَىٰ لَهُمْ﴾«29»

بى‌ترديد كسانى كه پس از روشن شدن هدايت براى آنان [به همان عقايد باطل و كردار ناپسندشان‌] برگشتند [و دست از قرآن و پيامبر برداشتند] شيطان زشتى‌هايشان را در نظرشان آراست و آنان را در آرزوهاى دور و دراز انداخت.

هميشه تمايل مفرط نسبت به يك برنامه به خصوص وقتى توأم با مفاسد اخلاقى باشد، پرده‌اى سنگين و حجابى سخت روى قدرت تشخيص مى‌اندازد، و واقعيت‌هاى هستى را طورى ديگرى در نظر انسان جلوه مى‌دهد.


بازداشتن از راه حق‌

18- شيطان با برنامه ريزى مختلف، و حيله‌هاى گوناگون، و ظرافت مخصوص سعى مى‌كند انسان را به هر قيمتى كه شده از راه حضرت حق و پيمودن صراط مستقيم باز دارد كه به تعبير قرآن كريم «صدّ عن سبيل اللَّه» گردد.

﴿وَجَدْتُهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لَا يَهْتَدُونَ﴾«30»

او و قومش را يافتم كه به جاى خدا براى خورشيد سجده مى‌كنند و شيطان، اعمال [زشتشان‌] را براى آنان آراسته و در نتيجه آنان را از راه [حق‌] بازداشته است به اين سبب هدايت نمى‌يابند.


داورى طاغوت‌

19- شيطان اين موجود خطرناك كه به صورت جن يعنى ناديدنى و به طور اكثر به صورت انسان‌هاى گمراه و گمراه كننده فراوانند، و روى آشتى با حق و حقيقت را ندارند، با بكارگيرى تمام وسايل لازم از قبيل پول، مقام، و انواع عوامل گناه و معصيت، سعى دارند انسان را دچار ضلالت و افتادن در بيراهه بعيد نمايند تا هميشه رابطه انسان با توبه قطع شود.

﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلَالًا بَعِيدًا﴾«31»

آيا به كسانى كه گمان مى‌كنند به آنچه بر تو و پيش از تو نازل شده ايمان آورده‌اند، ننگريستى كه مى‌خواهند [در موارد نزاع و اختلافشان‌] داورى و محاكمه نزد طاغوت برند؟ [همان حاكمان ستمكار و قاضيان رشوه‌خوارى كه جز به باطل حكم نمى‌رانند،] در حالى كه فرمان يافته‌اند به طاغوت كفر ورزند، و شيطان [با سوق دادنشان به محاكم طاغوت‌] مى‌خواهد آنان را به گمراهى دورى [كه هرگز به رحمت خدا دست نيابند] دچار كند.


شأن نزول آيه شريفه‌

در شأن نزول آيه در تفاسير آمده است:

«يكى از يهوديان مدينه با مسلمانى منافق و پست اختلاف داشت. هر دو پذيرفتند كه براى خاتمه اختلاف كسى را به عنوان داور براى خود انتخاب كنند.

يهودى چون به عدالت و بى نظرى رسول خدا (صلى الله عليه و آله) يقين داشت به داورى آن‌ حضرت راضى شد ولى آن مرد منافق به داورى كعب بن اشرف كه از بزرگان يهود بود گردن نهاد؛ زيرا مى‌دانست مى‌تواند وى را با رشوه و هديه بخرد و زمينه را براى جلب منفعت خود فراهم نمايد.

طاغوت از ماده طغيان است، طغيان و سركشى و شكستن تمام حدود و حقوق و قوانين است. آنان كه داورى به باطل مى‌كنند بدون شك طاغوت هستند، و بردن داورى و خواستن دادخواهى از آنان، حرام است.

ناگفته پيداست كه آيه شريفه همچون ساير آيات قرآن، يك حكم عمومى و جاودانى را براى همه مسلمانان در سراسر اعصار و قرون بيان مى‌كند، و به آنان اخطار مى‌نمايد كه مراجعه كردن به حكام باطل و داورى خواستن از طاغوت، با ايمان به خدا و كتب آسمانى سازگار نيست، به علاوه انسان را از مسير حق به بيراهه هائى پرتاب مى‌كند كه فاصله آن از حق بسيار زياد است، مفاسد چنين داورى‌ها در به هم ريختن سازمان اجتماعى بشر بر هيچ كس پوشيده نيست، و يكى از عوامل عقب گرد اجتماعات محسوب مى‌شود«32»


دشمنى آشكار

20- با توجه به مسائلى كه تمام مردم از دورترين روزگار درباره شيطان و اوصاف و اعمالش شنيده‌اند، گمان نمى‌رود كسى اورا به عنوان دشمن نشناسد، به همين خاطر است كه قرآن مجيد در بسيارى از آيات از او به عنوان دشمن آشكار «عدومبين» ياد مى‌كند.

﴿وَقُلْ لِعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ ۚ إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنْزَغُ بَيْنَهُمْ ۚ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوًّا مُبِينًا﴾«33»

و به بندگانم بگو: سخنى را كه نيكوتر است، بگويند؛ زيرا شيطان ميان آنان [به سبب سخنان زشت و بى‌منطق‌] دشمنى و نزاع مى‌افكند؛ زيرا شيطان همواره براى انسان دشمنى آشكار است.


وعده دروغ‌

21- شيطان با دميدن انواع وسوسه‌ها، باطن انسان را نسبت به بسيارى از امور غرق غرور مى‌كند و از اين راه ضربه‌هاى مهلك و خانمان براندازى به انسان مى‌زند:

﴿وَ ما يَعِدُهُمُ الشَّيْطانُ الّا غُرُوراً﴾«34»

و شيطان آنان را جز از روى باطل و دروغ وعده نمى‌دهد.


فتنه‌گرى شيطان‌

22- شيطان در عرصه گاه حيات انسان جز فتنه گرى برنامه‌اى ندارد، و هدفش از فتنه، بسته شدن راه بهشت به سوى انسان است.

ممكن است انسان بر اثر ايمان و عمل صالح مستحق بهشت شود، شيطان حسود و اين دشمن خطرناك سعى مى‌كند با فتنه‌هاى خود زمينه خروج انسان را از اين استحقاق فراهم نمايد.

قرآن مجيد در اين موضوع به تمام مردم هشدار جديد مى‌دهد:

﴿يَا بَنِي آدَمَ لَا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ﴾«35»

اى فرزندان آدم! شيطان، شما را نفريبد چنانكه پدر و مادرتان را [با فريبكاريش‌] از بهشت بيرون كرد.

جان سليمانست و تن چون اهرمن‌

خاتم شاهيست عقل مؤتمن‌

اهرمن چون خاتم شاهى ربود

شد سليمان دور از ملك وجود

بار ديگر چون كه خاتم يافت او

اهرمن از ملك او برتافت رو

هى بكش اين نفس كافر كيش را

فارغ از اين اهرمن كن خويش را

خاتم جان را بگير از ديوتن‌

ملك را بستان زدست اهرمن‌


ناسپاسى شيطان‌

23- شيطان با همه نعمتى كه از جانب حق در اختيار دارد، موجودى بسيار ناسپاس است، و مى‌خواهد عباد الهى را نيز مانند خود به ناسپاسى وادارد، اين انسان مؤمن و بيدار است كه هرگز گول او را نمى‌خورد، و در برابر نعمت‌هاى حق به ناسپاسى بر نمى‌خيزد، آن كه با داشتن نعمت‌هاى فراوان الهى به ناسپاسى برخيزد برادر شيطان است.

﴿إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ ۖ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا﴾«36»

بى‌ترديد اسراف كنندگان و ولخرجان، برادران شياطين‌اند، و شيطان همواره نسبت به پروردگارش بسيار ناسپاس است.

حضرت صادق (عليه السلام) در روايت مهمى، مبذّر را بدين صورت معرفى مى‌كنند:

مَنْ أَنْفَقَ شَيْئاً فى غَيْرِ طاعَةِ اللّهِ فَهُوَ مُبَذِّرٌ، وَ مَنْ انْفَقَ فى سَبيلِ اللّهِ فَهُوَ مُقْتَصِدٌ.«37»

كسى كه در غير راه اطاعت حق مالى بپردازد، تبذير كننده، و آن كه در راه خدا انفاق كند ميانه‌رو محسوب مى‌شود.


كبر شيطان‌

24- شيطان موجودى است كه نهايت كبر در او قرار دارد، و محض همين خصلت خطرناك بود كه از اطاعت فرمان حق نسبت به سجده آدم سرپيچى كرد.

﴿فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ * إِلَّا إِبْلِيسَ اسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ﴾«38»

پس فرشتگان همه با هم سجده كردند* مگر ابليس كه تكبّر ورزيد و از كافران شد.


مكر و كيد شيطان‌

25- اين موجود خطرناك در تمام زمينه‌ها نسبت به انسان داراى كيد است ولى چون انسان در برنامه طاعت و تقوا پشتيبانى همانند حق دارد، كيد او ضعيف است، و با كمترين توجّهى به حضرت حق و روز قيامت و عاقبت كار مى‌توان كيد او را باطل ساخت.

﴿الَّذِينَ آمَنُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ۖ وَالَّذِينَ كَفَرُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُوا أَوْلِيَاءَ الشَّيْطَانِ ۖ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا﴾«39»

آنان كه ايمان آورده‌اند، در راه خدا مى‌جنگند؛ و كسانى كه كافر شده‌اند، در راه طاغوت مى‌جنگند. پس شما با ياران شيطان بجنگيد كه يقيناً نيرنگ و توطئه شيطان [در برابر اراده خدا و پايدارى شما] سست و بى‌پايه است.


تقوا و رهايى از شيطان‌

26- شياطين براى ربودن انسان از منطقه رحمت حق، چنان فعاليت گسترده‌اى دارند كه آدمى را همچون نگين انگشتر در ميان گرفته و دور انسان مى‌چرخند تا حدى كه گويى كسى همانند آنان با انسان تماس ندارد، تنها چيزى كه همانند يك حصن حصين مى‌تواند انسان را از خطرات اين مسّ كنندگان حفظ كند فقط و فقط تقواست.

﴿إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ﴾«40»

به حق كسانى كه [نسبت به گناهان، معاصى و آلودگى‌هاى ظاهرى وباطنى‌] تقوا ورزيده‌اند، هرگاه وسوسه‌هايى از سوى شيطان به آنان رسد [خدا و قيامت را] ياد كنند، پس بى‌درنگ بينا شوند [و از دام وسوسه‌هايش نجات يابند.]

«پرهيزكاران هنگامى كه وسوسه‌هاى شيطانى، آنها را احاطه مى‌كند، به ياد خدا و نعمت هاى بى پايانش، به ياد عواقب شوم گناه و مجازات دردناك خدا مى‌افتند، در اين هنگام ابرهاى تيره و تارِ وسوسه از اطراف قلب آنها كنار مى‌رود، و راه حق را به روشنى مى‌بينند و انتخاب مى‌كنند.

طائف به معنى طواف كننده است، گويا وسوسه‌هاى شيطانى همچون طواف كننده‌اى پيرامون فكر و روح انسان پيوسته گردش مى‌كنند تا راهى براى نفوذ بيابند.

اگر انسان در اين هنگام به ياد خدا و عواقب شوم گناه بيفتد، آنها را از خود دور ساخته و رهائى مى‌يابد، و گرنه سرانجام در برابر اين وسوسه‌ها تسليم مى‌گردد.

اصولًا هر كس در هر مرحله‌اى از ايمان، و در هر سنّ و سال گهگاه گرفتار وسوسه‌هاى شيطانى مى‌گردد، و گاه در خود احساس مى‌كند كه نيروى محرك شديدى در درون جانش آشكار شده و او را به سوى گناه دعوت مى‌كند.

اين وسوسه‌ها و تحريك‌ها در سنين جوانى بيشتر است، و در محيطهاى آلوده همچون محيطهاى امروز كه مراكز فساد در آن فراوان، و آزادى نه به معنى حقيقى بلكه به شكل بى بند و بارى همه جا را فرا گرفته، و دستگاه‌هاى تبليغاتى غالباً در خدمت شيطان و وسوسه‌هاى شيطانى هستند فزون‌تر مى‌باشد، تنها راه نجات از آلودگى در چنين شرايطى، نخست فراهم ساختن سرمايه تقواست كه در آيه به آن اشاره شده و سپس مراقبت و سرانجام توجه به خويشتن و پناه بردن به خدا، ياد الطاف و نعمت‌هاى او، و مجازات‌هاى دردناك خطاكاران است.

در روايات و أخبار به اثر عميق ذكر خدا در كنار زدن وسوسه‌هاى شيطان اشاره شده است.

حتى افراد بسيار با ايمان و دانشمند و باشخصيت هميشه در مقابل وسوسه‌هاى شيطانى احساس خطر مى‌كردند، و از طريق مراقبت با آن مى‌جنگيدند.

وسوسه‌هاى نفس و شيطان همانند ميكرب‌هاى بيمارى‌زا مى‌باشد كه در همه وجود دارد، ولى به دنبال بنيه‌هاى ضعيف و جسم‌هاى ناتوان مى‌گردند، تا در آن جا نفوذ كنند، امّا آنها كه جسمى سالم و نيرومند و قوى دارند، اين ميكرب‌ها را از خود دفع مى‌كنند.

جمله شريفه: ﴿فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ‌﴾«به هنگام ياد خدا چشمشان بينا مى‌شود و حق را مى‌بينند».

اشاره به اين حقيقت است كه وسوسه‌هاى شيطانى پرده بر ديد باطنى انسان مى‌افكند، آن چنان كه راه خدا را از چاه و دوست را از دشمن و نيك را از بد نمى‌شناسند، ولى ياد خدا به انسان بينايى و روشنايى مى‌بخشد، و قدرت شناخت واقعيت‌ها را به او مى‌دهد، شناختى كه نتيجه‌اش نجات از چنگال‌ وسوسه‌هاست«41»


مارد و مَريد در قرآن‌

27 و 28- قرآن مجيد از اين موجود خطرناك در آياتى تعبير به مارد و مريد فرموده، يعنى شيطان، عاصى و منافق و سرپيچ و شرور و خبيث است، و برشماست كه تا لحظه آخر عمر از او در پرهيز باشيد، و گرنه تمام اين حالات جهنمى به شما هم سرايت خواهد كرد.

﴿وَ حِفْظاً مِنْ كُلِّ شَيْطانٍ مارِدٍ﴾«42»

و آن را از هر شيطان سركشى حفظ كرديم.

﴿وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِى اللّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ يَتَّبِعُ كُلَّ شَيْطانٍ مَرِيدٍ﴾«43»

و برخى از مردم‌اند كه [همواره‌] بدون هيچ دانشى [بلكه از روى جهل و نادانى‌] درباره خدا [با اصرار بر يك اعتقاد بى‌پايه‌] برخورد خصمانه و گفتگوى ستيزآميز مى‌كنند، و از هر شيطان سركشى پيروى مى‌نمايند.


فراموشى ياد خدا

29- اين موجود پرخطر، با ايجاد پيچ و خم‌هاى عجيب و غريب در زندگى، وآرايش هر نوع گناه در برابر دل، سعى مى‌كند در باطن انسان نسبت به واقعيت‌ها به خصوص حضرت حق و قيامت در طاعت و عبادت و نبوت و امامت ايجاد نسيان و فراموشى كند، تا آدمى از سعادت دنيا و آخرت محروم شود.

﴿اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَانُ فَأَنْسَاهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ﴾«44»

شيطان بر آنان چيره و مسلّط شده و ياد خدا را از خاطرشان برده است.


وسوسه گرى شيطان‌

30- شيطان در وسوسه گرى دستى توانا و پرقدرت دارد، او از پى وسوسه‌ها در قلب انسان، خيالات و هواها را تحريك و آدمى را از عرصه گاه حقيقت دور مى‌كند، براى مبارزه با وسوسه او چاره‌اى جز پناه بردن به خدا به وسيله عبادت و طاعت نيست:

﴿وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ ۚ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾«45»

و اگر [وسوسه‌اى از سوى‌] شيطان، تو را [به خشم بر مردم و تركِ مهربانى و ملاطفت‌] تحريك كند، به خدا پناه جوى؛ زيرا خدا شنوا و داناست.


شيطان و خناس‌

31- قرآن در مرحله‌اى ديگر از شيطان به عنوان خناس و وسوسه گر در سينه‌ها ياد مى‌كند و مى‌فرمايد:

﴿مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنّاسِ* الَّذى يُوَسْوِسُ فى صُدُورِ النّاسِ* مِنَ الْجِنَّةِ وَ النّاسِ﴾«46»

از زيان وسوسه‌گر كمين گرفته و پنهان* آن كه همواره در سينه‌هاى مردم‌ وسوسه مى‌كند* از جنّيان و آدميان.

«اگر محيط درونى انسان با نور معرفت و ايمان روشن باشد، و در پناه ربوبيت رب و تصرّف او و تقوا درآيد، و قوا و فرشتگان الهام بخش به خير و صلاح راههاى نفوذ و وسوسه‌هاى شرانگيز را ببندند، آن وسوسه‌گر خنّاس به عقب برمى‌گردد و در كمين مى‌ماند تا به چه صورتى و از چه مجرايى و با چگونه وسوسه‌اى پيش آيد، و در انتظار آن است كه انگيزه‌هاى هواها و شهوات و كبر و حسد و ديگر خوى‌هاى پست محيط درونى را، تاريك و مشوّش گردانند، تا سربرآرد و بر قوا و انگيزه‌هاى خير بتازد و عقل را تيره سازد، و فرمان اراده را به دست گيرد و براى پيشبرد شر و انجام هر گونه گناه، جلوى بينش و عاقبت انديشى را مى‌بندد، و شبهه و عذرها پيش مى‌آورد و شوق‌ها و آرزوها و اميدهاى كاذب و پست برمى انگيزد.

و اگر نور ايمان پرتو افكند و هوشيارى و پشيمانى از گناه پيش آمد، باز خود را پنهان مى‌نمايد و براى يورش و وسوسه از طريق ديگر آماده مى‌شود، مانند ميكرب‌هايى كه در پيرامون و لابه لاى نسوج بدن كمين كرده يا در حال كمين هستند تا اگر جراحتى در بدن پديد آيد و يا دستگاه‌هاى اصلى آن مختل گردد و قواى دفاعى خون ناتوان شود، در آن رخنه نمايند و از ميان نسوج سربر آرند و پيش روند.

فعل‌ ﴿يوسوس‌﴾ ، وسوسه مستمر را مى‌رساند، صدر جاى قلب و محل بروز عواطف و انگيزه‌ها است.

امواج وسوسه‌ها و الهامات و انگيزه‌هاى گوناگون و متضاد، در اين محل تلاقى مى‌نمايند و هر يك از انديشه و خواستِ انسان را به سوى خود مى‌كشند.

و چون انسان پيوسته اثرپذير و در معرض وسوسه‌ها و الهامات مى‌باشد، نبايد خود منشأ اصلى و انگيزنده اين واردات و آثار باشد، و چون اينها حادثند، بايد علل و اسباب محدثه‌اى داشته باشند، و چون متضادند بايد علل و اسباب آنها مبادى مختلفى باشند كه بعضى خود ذاتاً خير و منشأ خيرات و بعضى شر و منشأ شرور مى‌باشند، آن كه مبدأ خير است «فرشته» ناميده شده، و مبدأ شر «شيطان خناس» است.

آن حال ترديدى كه براى انسان هنگام مواجه شدن با گناه و حرام لذّت‌انگيز يا ثواب و واجب مشقت آور پيش مى‌آيد، نمودارى از اين جواذب متضاد درونى است، در اين حال احساس مى‌شود كه عاملى انسان را به سوى زشتى و گناه و ترك واجب مى‌كشاند، و عامل ديگرى از آن باز مى‌دارد.

بيشتر مردم با آن كه پيوسته در معرض تأثير و جواذب اين عوامل مى‌باشند، يا يكسر از آنها غافلند، يا چون محكوم حواسند آنها را معلول انگيزه‌هاى حسى و يا قواى نفسانى مى‌پندارند، فقط در روشنى ايمان و معارف عاليه و هدايت قرآن مى‌توان اين عوامل و آثار و تحريكات آنها را شناخت و هوشيار آنها بود، و در پناه «رب النّاس» و «ملك النّاس» و «اله الناس»، مى‌توان راه نفوذ و وسوسه‌ها را بست و دريچه انوار الهامات را گشود«47»


شيطان و وعده فقر در انفاق‌

32- شيطان وقتى كه انسان مى‌خواهد با مال و منالش در راه خدا خرج كند، به او وعده فقر مى‌دهد، و از اين راه او را در وحشت مى‌اندازد، تا صفت بخل در او تحريك شود و از انفاق باز ايستد.

﴿الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءِ وَ اللّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلًا وَ اللّهُ واسِعٌ عَليمٌ﴾«48»

شيطان، شما را [به هنگام انفاق مال با ارزش‌] از تهيدستى و فقر مى‌ترساند، و شما را به كار زشت [چون بخل وخوددارى از زكات و صدقات‌] امر مى‌كند، و خدا شما را از سوى خود وعده آمرزش و فزونى رزق مى‌دهد؛ و خدا بسيار عطا كننده و داناست.

سعى كنيم وعده‌هاى دروغ شيطان در برابر وعده‌هاى صحيح و استوار حضرت حق در ما اثر نگذارد، و به اين معنا توجه داشته باشيم كه انفاق اگر چه در ظاهر از مال ما مى‌كاهد ولى در باطن امر، رحمت الهى و جنّت ابدى جاى آن را مى‌گيرد.


همزات شيطان‌

33- شيطان اين منبع شر و آلودگى به فرموده قرآن مجيد داراى همزات است.

همزات جمع همزه به معناى دفع و تحريك با شدّت است. تمام شيطان‌هاى پنهان و آشكار اين خباثت را دارند كه هر نوع وسوسه را در قلب بياندازند و انسان را از حق دور كنند.

همزات به قدرى خطرناك است كه حضرت حق در قرآن مجيد به رسول اسلام (صلى الله عليه و آله) مى‌فرمايد:

﴿وَقُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ﴾«49»

و بگو: پروردگارا! از وسوسه‌هاى شيطان‌ها به تو پناه مى‌آورم.

آنگاه كه به رسول اسلام با آن همه قوت و قدرت روحى مى‌فرمايند از وساوس شيطان به حضرت رب پناه ببر تكليف امثال ما ضعيفان روشن است.

با توّجه به سى و سه آيه‌اى كه نشانگر اوصاف و اعمال شيطان بود، امام (عليه السلام) در كمال خضوع و خشوع به پيشگاه حضرت رب العزّه عرضه مى‌دارد:

خداوندا! به تو پناه مى‌بريم از وسوسه‌هاى شيطان رجيم و فريب هايش و از اعتماد به هوس‌هاى باطل و وعده‌ها و نويدها و فتنه انگيزى‌ها و دام هايش، و از اين كه در گمراه كردن ما از طاعت تو، و بى آبرو كردنمان به وسيله معصيت به طمع‌ افتد. يا اين كه چيزى كه پيش ما نيكو جلوه دهد در نظرمان نيكو آيد، و يا چيزى كه به ما ناپسند نشان دهد بر ما گران آيد.

الهى! او را به وسيله عبادتت از ما بران، و با پايدارى و استقامت در محبّتت او را سرافكنده ساز، و ميان ما و او حجابى قرار ده كه آن را ندرد، و سدّ نيرومندى كه آن را نشكافد.

امام (عليه السلام) در فرازهاى اول دعا مغلوب شدن شيطان را در عبادت، محبّت و عشق حق، رحمت الهيه و تقوا مى‌داند:

زمانى كه اوقات انسان به عبادات و فرائض فردى و خانوادگى و اجتماعى پر شود، و قلب مركز جوشش عشق حق گردد، و رحمت الهى بين انسان و نفس اماره كه ابزار شيطان براى گمراه كردن انسان است ساتر و حجاب شود، و آدمى پشت سدّ تقواى الهى قرار گيرد، راه نفوذى براى شيطان جهت دسترسى به انسان نخواهد ماند.

اى دليل راه گم شد راه من‌

آه بر اين نفس شهوت خواه من‌

نفس طغيان كرده از راه خدا

جان و دل بنموده از جانان جدا

قوّت از كف رفت و دستم بسته شد

از گنه ياران روانم خسته شد

شعله عمرم شود كم كم خموش‌

مى‌رود از سر مرا اين عقل و هوش‌

رهزن دين طرد حق ديو رجيم‌

پهن كرده بهر من خوان حميم‌

كويكى آدم كه گيرد دست من‌

بازگرداند دوباره هست من‌

شيث يا رب در كجا دارد مقام‌

تا مرا از جام حق ريزد به كام‌

اين چه طوفانست برخيزد ز روح‌

خود نجاتم كشتى نوح است نوح‌

هست ادريسم دليل راه عشق‌

برنمى‌آيد زمن جزآه عشق‌

گر دهد آن خضرم از آب حيات‌

مى‌رهد روحم زگرداب ممات‌

صالحا بنگر مرا در درد و غم‌

از روانم برطرف بنما الم‌

آتشى افروخت دشمن سوى من‌

شعله‌اش بگداخت جان و روى من‌

اى خليل حق بشارتها كجاست‌

اى كه دارويت به هر دردى شفاست‌

سرد كن بهر خدا از من شرر

تا از اين غم ديده برگرددخطر

گر سخن با من بگويد آن كليم‌

مى‌كند حقم عطا قلب سليم‌

پير كنعان ديده‌ام گريان چراست‌

اين همه غم بر دل و جان از كجاست‌

اى گهر از ديدگانم شو روان‌

تا دهى صيقل تو زنگ قلب و جان‌

يوسف اى بزم محبت را تو شمع‌

كن پريشان خاطر من را تو جمع‌

اى دم عيسى روانم زنده كن‌

مرده‌ام جانا مرا پاينده كن‌

اى حبيب حق اميد من رسول‌

اى حيات عالم اى سرّ عقول‌

اى سرافراز شبستان صفا

اى گل باغ فضيلت از وفا

شأن تو لولاك و آيات مجيد

واصف تو حضرت رب حميد

رحم آخر بر دل زارم كنيد

از جهالت باز بيدارم كنيد

اين منم مسكين زره وامانده‌ام‌

كاروان رفتست و من جا مانده‌ام‌

(مؤلف)

______________________________

(1)- وسائل الشيعة: 15/ 161، باب 1، حديث 20208؛ الأمالى، شيخ صدوق: 466، حديث 8.

(2)- ناس (114): 6.

(3)- بقره (2): 168.

(4)- ابراهيم (14): 22.

(5)- حجر (15): 42- 43.

(6)- كهف (18): 50.

(7)- نهج البلاغه: خطبه 234، خطبه قاصعه.

(8)- بقره (2): 34.

(9)- مريم (19): 83.

(10)- ترجمه مفردات الفاظ قرآن: 1/ 16: ذيل آيه 83 سوره مريم.

(11)- انعام (6): 71.

(12)- بقره (2): 36.

(13)- اعراف (7): 27.

(14)- نور (24): 21.

(15)- تفسير نمونه: 14/ 412؛ ذيل آيه 21 سوره نور.

(16)- نساء (4): 120.

(17)- مجادله (58): 19.

(18)- مائده (5): 91.

(19)- تحف العقول: 422؛ بحار الأنوار: 10/ 365، باب 20، ادامه حديث 2.

(20)- وسائل الشيعة: 25/ 297، باب 9، حديث 31949؛ الكافى: 6/ 399، حديث 16.

(21)- وسائل الشيعة: 17/ 325، باب 104، حديث 22675؛ تفسير العياشى: 1/ 105، ذيل آيه 219 سوره بقره.

(22)- آل عمران (3): 175.

(23)- بقره (2): 208.

(24)- فرقان (25): 29.

(25)- لقمان (31): 21.

(26)- حجر (15): 34- 35.

(27)- عنكبوت (29): 38.

(28)- نساء (4): 38.

(29)- محمّد (47): 25.

(30)- نمل (27): 24.

(31)- نساء (4): 60.

(32)- تفسير نمونه: 3/ 490- 493.

(33)- اسراء (17): 53.

(34)- اسراء (17): 64.

(35)- اعراف (7): 27.

(36)- اسراء (17): 27.

(37)- تفسير العياشى: 2/ 288، ذيل آيه 26 سوره اسراء؛ تفسير الصافى: 3/ 188، ذيل آيه 26 سوره اسراء.

(38)- ص (38): 73- 74.

(39)- نساء (4): 76.

(40)- اعراف (7): 201.

(41)- تفسير نمونه: 7/ 66- 67، ذيل آيه 201 سوره اعراف.

(42)- صافّات (37): 7.

(43)- حج (22): 3.

(44)- مجادله (58): 19.

(45)- اعراف (7): 200.

(46)- ناس (114): 4- 6.

(47)- تفسير پرتوى از قرآن: 4/ 314، ذيل آيه 4 سوره ناس.

(48)- بقره (2): 268.

(49)- مؤمنون (23): 97.

فاعتبروا بما كان من فعل الله بابليس اذ احبط عمله الطويل و جهده الجهيد، و كان قد عبدالله سته آلاف سنه لا يدرى امن سنى الدنيا ام من سنى الاخره عن كبر ساعه واحده.
(از آنچه خداى بزرگ درباره‌ى شيطان انجام داده است عبرت گيريد، زيرا اعمال طولانى و كوششهاى فراوان خود را بر اثر نافرمانى از بين برد. او خداوند را شش هزار سال عبادت كرد، كه معلوم نيست از سالهاى دنياست يا سالهاى آخرت، اما با يك ساعت تكبر همه را از ميان برد.)
نهج البلاغه، خطبه 192


انتخاب شرح:
- حسین انصاریان - محمد رضا آشتیاني - محمد جعفر امامی - حسن ممدوحی کرمانشاهی - محمد بن سلیمان تنکابنی - محمد علي مدرسی چهاردهی - بدیع الزمان قهپائی - سید عليخان حسينی حسنی مدنی شيرازی - سید علیخان حسينی حسنی مدنی شيرازی - سید محمد باقر حسينی (داماد) - سید محمد باقر موسوی حسينی شيرازی - سید محمد حسین فضل الله - سید محمد شيرازی - سید نعمة الله جزائری - عباس علی موسوی - محمد جواد مغنیه - محمد دارابی - نبیل شعبان
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^