و بگذارى تو اى پروردگارم
كه با نيروى تو در روزگارم
شوم من حملهور بر هر شوائد
و حاجت سوى تو بر من فوائد
ز پيشانى تضرع فقر حالم
به درگاه تو من بر خاك مالم
مدار اين را روا اى كردگارم
كه بر ديگر كسان دستى برآرم
عرق از آبرويم پاى ديگر
فرو ريزد ز من اى حى داور
كه زيرا دانم اين اى حى ذوالمن
به مستوجب ز طرد تو شوم من
و بر آن قهر و اعراضت گرفتار
به من رحمى نما اى حى غفار