آبرو يا شرف نفس كه در قرآن و روايات به آن وجه يا ماء الوجه تعبير شده، صفاتى است كه حقيقت ذات و ايمان و اخلاص و رضايت حق در آن تجلّى مىكند.
از وظايف دينى هر مسلمان اين است كه همواره مراقب عزّت خويش و آبروى برادران مؤمن خود باشد نه مايه ذلّت خود باشد و نه به شخصيت ديگران آسيب برساند؛ زيرا خداوند كريم كرامت نفس را مهم شمرده است.
امام صادق (عليه السلام) مىفرمايد:
خداوند عزيز و بلند مرتبه همه كارهاى انسان با ايمان را به او واگذارده است. ولى اين اختيار را به او نداده كه خود را خوار و خاكسار نمايد. آيا نشنيدى گفته خداوند متعال را كه مىفرمايد: «عزّت و اقتدار براى خدا و پيامبر او و مؤمنان است پس مؤمن سزاوار عزيزى است و ذلّت را نمىپذيرد؛ زيرا خداوند به سبب ايمان و تسليم، او را عزيز مىگرداند.
حضرت على (عليه السلام) مىفرمايد:
بخشش و ارزش آبرويى كه براى درخواست صرف شود، بالاتر از حاجت و نيازمندى اوست، هر چند آن خواسته مهم باشد و با صرف آبرو برآورده شود.
مقصود از بذل آبرو نكوهش درخواست از ديگران است؛ زيرا آبرو با نيازمندى برابرى نمىكند كه به ويژه با نيازى پست؛ آبروى باارزش معامله شود.
از برترين مردانگىها اين است كه مرد در حفظ آبروى خويش كوشا باشد و با كمترين خواهشى هر چند ضرورى، خود را سبك نسازد. و اين گونه تفكر سبب تحقير او و ديگران مىشود و حق تعالى كوچك شمردن را در امّت اسلام نمىپذيرد.
امام صادق (عليه السلام) در اين باره كه تحقير، دشمنى و كينه را به دنبال دارد، مىفرمايد:
عوامل بسيارى، مسلمانى را در نظر افراد حقير جلوه مىدهد. يكى از آن موارد فقر مالى است. اين نيازمندى در برابر دارايى متمولان چشمگير است؛ زيرا بضاعت كم يا تهيدستى در نظر افراد كوته بين، عامل بزرگ تحقير است. و اين مسأله سبب فاصله طبقاتى و تفاوتهاى قومى و ملى در جوامع گوناگون شده است. بنابراين سرمايهداران در دنيا عزّت دنيوى را به جان مىخرند و در آخرت رسواى همه مردم در محشر مىشوند.
امام صادق (عليه السلام) مىفرمايد:
هر كه مؤمنى را خوار بشمارد و براى درآمد اندك او يا نداريش با ديده منت و كوچكى بنگرد، در روز قيامت بر همگان به رسوايى معرفى گردد.
كسانى كه در مسافرت حج داراى تمكن مالى هستند و از عهده هزينه سنگين سفر به راحتى برمىآيند، هيچ گونه احساس ذلّت يا منّت از سوى ديگران ندارند.
امّا بعضى در روزگار قديم با كاروانى همراه با توشه و بار مناسب و رفاقت منزل به منزل به كمك يكديگر امور را مرتب و هماهنگ مىكردند. ولى گاهى به ناچار در كاروانى كه گروهى پولدار و تاجر بودند، همسفر مىشدند كه در آن احساس ذلت و خوارى مىكردند ائمه اطهار (عليهم السلام) در پاسخ به درخواست چنين افرادى هشدار داده كه عزت نفس خود را نگه دارند.
ابابصير گفت: به امام صادق (عليه السلام) عرض كردم: مردى با افراد ثروتمند رفيق راه و توشه مىشود و او داريىاش از همه آنها كمتر است، آنان با دست باز خرج مىكنند و او قدرت صرف چنين مالى را ندارد. امام (عليه السلام) فرمود:
حضرت در جاى ديگر از بارگاه الهى براى حفظ عزّت در توانگرى و ناتوانى عرضه مىدارد:
مرا از خوار نگريستن تهيدست و برتر گمان كردن ثروتمند، حفظ فرما، چه آن كه شريف آن است كه طاعت تو او را شريف نموده و عزيز كسى است كه عبادت تو او را عزت داده است.
يعنى، امام از سوى تنگدستى مورد تحقير قرار نگيرد و به ارزش اجتماعى او آسيب نرسد و براى ارشاد و راهنمايى مردم مؤثّر باشد و عزت او در جامعه محفوظ بماند.
«جاه» عبارت از منزلت و مقامى است كه نصيب انسانهاى دوست داشتنى مىشود. و آن بر دو گونه است:
الف- جاهى كه محبوبيت در آن بر اثر كمالاتى است كه به خاطر آن عمر و مال و خانواده خود را فدا مىكند.
هدايت مردم، راهنمايى انسانها، حمايت از مظلومان و انزجار از ستمگران، خدمت به محرومان و بينوايان، كسب علم، تقوى، سخاوت، شجاعت و ... و از اين قبيل؛ مقامهاى بلند و معنوى پديد مىآورند. هر كه داراى آنهاست بر دلها و جانها حكومت مىكند و مورد الطاف الهى و امداد غيبى و تأييد معصومان و اولياى الهى قرار مىگيرد.
ب- جاه به گونه ديگر، در دنيا نوعى سلطه به مردم است كه رياست و فرمانروايى بر ابدان و اموال مردم است و قدرت اجرايى آن نيروهاى مادى و نظامى هستند كه با نابودى حاكم و سلطه او، تمامى مقامات و وابستگىهاى او از بين مىرود.
ارزش جاه و مقام در دنيا به استفاده درست در راه حق و بندگان خداست، يعنى در خدمت آفرينش حق بودن تا اراده خداوند اجرا گردد.
جاه و محبوبيت همانند مال و ثروت در قيامت مورد پرسش است و تخلّف از اداى وظيفه نعمت جاه، كيفر الهى را در پى دارد.
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله) فرمود:
امام صادق (عليه السلام) مىفرمايد:
مقصود حضرت اين است كه گروهى آدمهاى درندهخو در جامعه هستند كه براى كسب مال و شرافت، مردم را مىدَرَند و دين آنان را بازيچه هواى نفس خود قرار مىدهند.
اسحاق بن عمار درباره به خطر افتادن عزت نفس مردم از حضرت صادق (عليه السلام) نقل مىكند:
زمانى فرا مىرسد كه اگر كسى دست نياز به سوى مردم دراز كند، زنده بماند و اگر خاموش ماند، بميرد.
اسحاق بن عمار گفت: عرض كردم اگر چنان روزگارى را درك كردم چه كنم؟
فرمود: مردم را با آنچه دارى يارى رسان و اگر چيزى نداشتى با استفاده از مقام و موقعيت خودت كمك برسان.
بنابراين جايگاه و مقام، پشتوانهاى براى احترام نفس است در صورتى كه عزّت و شرف انسان مؤمن خدشهدار نشود وگرنه بايد براى نجات و يارى ديگران ارزانى نمود.
______________________________
(2)- الكافى: 5/ 63، حديث 2؛ وسائل الشيعة: 16/ 157، باب 12، حديث 21233.
(3)- غرر الحكم: 361، حديث 8184.
(5)- الكافى: 2/ 353، حديث 9؛ بحار الأنوار: 72/ 158، باب 57، حديث 29.
(6)- الكافى: 4/ 287، حديث 8؛ بحار الأنوار: 73/ 269، باب 49، حديث 19.
(8)- عوالى اللآلى: 1/ 372، حديث 84؛ مستدرك الوسائل: 12/ 429، باب 34، حديث 14525.
(9)- الكافى: 2/ 315، حديث 2؛ وسائل الشيعة: 16/ 21، باب 65، حديث 20857.
(10)- وسائل الشيعة: 9/ 464، باب 45، حديث 12507؛ أعلام الدين: 268.