انسانِ توحيدى، از آن جا كه حق را متجلّى در همه ظهوراتش مىبيند از هيچ چيزى به غير از حق ترس و حساب نمىبرد. به ويژه در گرفتارىها وغمها تنها پناه و دستگيره را ذات حق تعالى مىداند.
رسول اللّه (صلى الله عليه و آله) در وصايان خويش به حضرت على (عليه السلام) فرمود:
اى على (عليه السلام) ذكر
خداوند متعال در دنيا به لطف و رحمت خودش مؤمن و كافر را در پناه خود از نعمتها بهرهمند مىسازد و حتى خطرات و آسيبهاى بسيارى را از آنان دور مىسازد. امّا در آخرت ديگر جاى لطف و گذشت نيست، بلكه محل پاداش و كيفر است كه بايد هر انسانى به حق خود برسد.
از بدبختىهاى بسيارى از آدميان در قيامت؛ نداشتن سرپناه و ياورى براى نجات است. آنان كه رشتههاى ارتباط خود را با پروردگار و بندگان خالص و انبيا و اوليا بريدهاند در آن جا يار و ياورى ندارند. ابزارهاى مادى از كار مىافتد و دوستىها و رابطهها برچيده مىشود و هر كس را خداوند گمراه سازد، راه نجات و پناهى براى او نيست.
پروردگار در سوره شورى به اين نكتههاى اساسى توجه داده و مىفرمايد:
پيش از آن كه روزى فرا رسد كه از سوى خدا هيچ بازگشتى براى آن نيست، پروردگارتان را اجابت كنيد، آن روز براى شما هيچ پناهگاهى و هيچ راه انكارى [نسبت به اعمالى كه مرتكب شدهايد] وجود ندارد.
اگر كافران خيال كنند در آن روز پناهگاهى غير سايه لطف او و حامىاى غير رحمت او باشد سخت در اشتباهند، حتى سايبان هم كه جلوگير عذاب الهى باشد، وجود ندارد.
آنگاه كه حق تعالى مىفرمايد:
روزى فرا رسد كه از سوى خدا هيچ بازگشتى براى آن نيست.
مراد روز قيامت است نه روز مرگ؛ كه هيچ كسى در برابر اراده و فرمان او براى بازگشت نمىتواند تصميم بگيرد و حتى براى دفاع از گناهان هم راههايى كه تصوّر مىكند، بسته مىشود. از بازگشت يقينى و جان پناه و ابزار دفاعى و دوستى هم به طور كلى محروم است. و با حضور شهود و كاتبان اعمال، جاى انكار و عذر هم باقى نمىماند.
أصمعى مىگويد:
نيمه شبى كه همه جا را سكوت فراگرفته بود به طواف خانه خدا رفتم؛ ديدم كه جوانى زيبارو و خوش قامت پرده كعبه را گرفته و با سوز و آه وصف ناپذيرى با خدا مناجات مىكرد:
سپس حضرت اشعارى زيبا را سرود كه مفهوم آن اين است:
اى خدايى كه دعاى بيچارگان را در تاريكىهاى شب اجابت مىكنى و اى كسى كه دردها و رنجها و بيمارىها را برطرف مىكنى. همه مهمانان تو در اطراف خانهات خوابيدهاند و تنها تو هستى كه هرگز به خواب نمىروى، اى خداى قيّوم! پروردگارا! تو را به دعاهايى كه خودت آن را آموختهاى مىخوانم و از تو مىخواهم كه به حق خانه و حرمتت، به چشمان اشكبار من رحم كنى. اگر بخشش تو به مجرمان درگاهت نرسد، پس گنهكاران به درگاه چه كسى پناهنده شوند؟! ...
اصمعى گفت: از پى آن آقا رفتم تا شناختم كه ايشان زين العابدين (عليه السلام) است.
امام (عليه السلام) تنها منطقه ايمن را، باب رحمت پروردگار مىداند و به گرفتار مىآموزد كه به هر جا رود در امان نيست و تنها راه رهايى سرگشتگان برهوت دنيا، كوچ به خانه لطف و كرامت الهى است.
منطق امام (عليه السلام)، آموزش خودباورى از راه پيوند به خداوند است تا آدمى، راه را از چاه تشخيص دهد و به بهترين شكل براى آن چارهاى بيانديشد. چه بسيار حوادث و بلاهايى كه از كنار زمين بدون خطر مىگذرد و يا در آسمان، حوادث بزرگ كيهانى و برخورد اجرام فضايى به يكديگر بدون زحمت براى بشر عبور مىكنند؛ و يا آسيبهاى برگرفته از مسائل پيرامون ما مانند آلودگى هوا، بيمارى حيوانات، خطاهاى پزشكى و خطرات زندگى ماشينى كه بى شمار است كه ما از وجود و حدوث آن بىخبريم، خداى حكيم آنها را دور مىسازد و انسان در اين وضعيت هولناك با آسايش به زندگى خود ادامه مىدهد.
بنابراين حضرت سجّاد (عليه السلام) به بشر هشدار مىدهد كه يگانه نگهبان و يار و سايه اميد در زندگى، پناه خداوند منان است. با چنين خدايى، بنده بايد از ستايش و سپاس او غفلت نورزد و حضرت حق را در آرامش و امنيّت، از خاطر نبرد.
زيرا غالب مطلق بر نظام هستى، خداوند جبّار است كه آفرينش بر سلطه او مىچرخد و مردم از اين نظم و نظام احسن غافلند. همان گونه كه حق تعالى در قصّه يوسف (عليه السلام) مىفرمايد:
و خدا بر كار خود چيره و غالب است، ولى بيشتر مردم نمىدانند.
امام حسن عسكرى (عليه السلام) در تفسير﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ﴾ فرمود:
خداوند كسى است كه هر مخلوقى در هنگام نيازها و گرفتارىها وقتى اميدش از همه، غير او قطع مىشود؛ و رشته هر سببى جز او بريده مىگردد؛ به او روى مىآورد مىگويد: بِسْمِ اللَّهِ . يعنى در همه كارهايم از خدايى كمك مىگيرم كه عبادت و پرستش سزاوار اوست و هر گاه فرياد خواهى شود به فرياد مىرسد. و هر گاه خوانده شود، اجابت مىكند.
اين همان نكتهاى است كه مردى به امام صادق (عليه السلام) عرض كرد: اى پسر رسول خدا! مرا به وجود خدا راهنمايى كن كه مجادله كنندگان بر من هجوم آورده و مرا سرگردان كردهاند.
امام صادق (عليه السلام) به او فرمود: اى بنده خدا! آيا هرگز كشتى سوار شدهاى؟ عرض كرد: آرى.
فرمود: آيا پيش آمده كه كشتى بشكند و در آن جا نه كشتى ديگر باشد كه تو را برهاند و نه شنايى كارساز باشد؟ عرض كرد: آرى.
فرمود: آيا در آن هنگام دلت متوجه موجودى شده است كه مىتواند تو را از هلاك نجات دهد؟ عرض كرد: آرى.
امام صادق (عليه السلام) فرمود: آن موجود، همان خداى توانايى است كه نجات بخشد؛ آن جا كه از هيچ منجى خبرى نيست؛ نجات مىدهد و آن جا كه فريادرسى نيست به فرياد مىرسد.
______________________________
(1)- بحار الأنوار: 74/ 60، باب 60، حديث 3؛ مكارم الأخلاق: 443.
(3)- شورى (42): 47؛ روم (30): 43.
(4)- بحار الأنوار: 46/ 80، باب 5، حديث 75؛ المناقب، إبن شهر آشوب: 4/ 151.