سلامتى ظاهر و باطن، و عافيت در دين و دنيا و آخرت در صورتى كه به نحو صحيح از آن بهره بردارى شود از اشرف و اجلّ و اعظم نعمتهاى حضرت حق به انسان است.
عافيت در تمام امور نعمتى زيبا و موهبتى بزرگ است كه وجود مقدس حضرت محبوب به عبدش عنايت مىفرمايد:
اگر بدن عليل باشد، و زبان از گويائى و گوش از شنوائى، و چشم از بينايى و قدم از راه رفتن و دست از كار كردن محروم باشد، چگونه مىتوان كسب سعادت دنيا و آخرت كرد؟
اگر قلب از نظر اعتقادى مريض، و سينه دچار تنگى، و باطن گرفتار تاريكى، و روح دچار گرفتگى باشد، به چه صورت مىتوان به تأمين خير دنيا و آخرت برخاست.
از حضرت حق درخواست عافيت دردينمان مىكنيم چنانچه درخواست سلامتى كامل در بدنهايمان مىنمائيم.
حضرت صادق (عليه السلام) مىفرمايد:
سلامتى و عافيت نعمت پنهانى است، قدرش بر همگان مجهول است، چون يافت شود فراموش گردد، و زمانى كه از دست برود با آه و حسرت از آن ياد كنند.
سلامتى و تندرستى خوشگوارترين نعمت است.
تندرستى شريفترين دو لباس است.
لباسى زيباتر از عافيت نيست.
اى مردم از حضرت حق طلب يقين كنيد، و در تحقق عافيت به او رغبت نماييد كه بزرگترين نعمت عافيت است.
به حقيقت كه سلامتى دردين و دنيا، هر آينه نعمت با عظمت و موهبت بزرگى است.
با عافيت وتندرستى لذّت زندگى يافت مىشود.
اگر حضرت حق شما را عافيت داد از آن استقبال نماييد، و اگر به آزمايش و ابتلا و رنج و محنت دچار شديد استقامت ورزيد كه عاقبت خوش براى پرهيزكاران است.
هر نعمت و عنايتى منهاى بهشت كم و كوچك است، و هر بلائى منهاى آتش جهنّم عافيت و سلامت است.
حضرت باقر (عليه السلام) مىفرمايد:
هيچ نعمتى چون سلامت و عافيت نيست، و هيچ عافيتى مانند مساعدت نمودن توفيق با انسان نيست.
امير المؤمنين (عليه السلام) مىفرمايد:
عافيت و سلامتى ده جزء است، نه جزء آن خاموشى است مگر ذكر خدا در ميان باشد، و يك جزء ديگر آن ترك همنشينى با نادانان است.
رسول اللّه (صلى الله عليه و آله) فرمود:
هر كس بر من يك بار صلوات فرستد، خداوند درى از عافيت به روى او باز مىكند.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) شنيد كه مردى مىگويد: خدايا از تو طلب صبر مىكنم.حضرت فرمود: از خدا بلا خواستى، طلب عافيت كن.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) بر مريضى وارد شد و از او احوال پرسيد، عرضه داشت: نماز مغرب را خواندم و در نماز سوره قارعه را قرائت كردم سپس به حضرت حق عرضه داشتم: الهى اگر براى من نزد تو گناهى است و مىخواهى مرا در آخرت به آن گناه عذاب كنى، آن را در دنيا مكافات كن، يا رسول اللَّه اين شدم كه مىبينيد!
حضرت فرمود: درخواست بدى كردى، چرا اين گونه دعا نكردى؟
پروردگارا! به ما در دنيا نيكى و در آخرت هم نيكى عطا كن، و ما را از عذاب آتش نگاه دار.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) مىفرمايد:
درخواستى از حضرت حق محبوبتر از درخواست عافيت از او نشده است.
مردى نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله) آمد و گفت: يا رسول اللَّه چه دعائى برتر است؟
فرمود: درخواست عفو و عافيت در دين و دنيا و آخرت از خدا، فردا آمد همان سؤال را كرد و همان جواب را شنيد، روز سوم آمد همان را پرسيد و همان را شنيد روز چهارم آمد عرضه داشت: چه درخواستى از حق از همه درخواستها برتر است؟ حضرت فرمود: از خدا عفو و عافيت در دنيا و آخرت بخواه كه اگر اين دو در دنيا به تو عطا شود، سپس در آخرت هم از آن نصيب ببرى به رستگارى و فلاح رسيدهاى.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود:
از خداوند درخواست عافيت كنيد، به حقيقت كه احدى را بعد از يقين به حقايق، بهتر از عافيت عنايت نكردهاند.
امير المؤمنين (عليه السلام) به فرزندش حضرت مجتبى (عليه السلام) اين دعا را تعليم داد:
خداوندا! بين من و عافيت، تا هستم جدائى مينداز.
حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام) به پيشگاه حق عرضه مىداشت:
خداوندا از تو درخواست عافيت مىكنم و عافيت زيبا مىخواهم و توفيق شكر بر عافيت و شكر بر شكر عافيت مىطلبم.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) دعا مىكرد:
الهى از تو تمام عافيت را مىخواهم، سپس فرمود: تمام عافيت رستگارى به بهشت ونجات از آتش جهنم است.
امام صادق (عليه السلام) مىفرمايد: براى ابوذر دعائى بود كه در آسمان معروف بود:
الهى از تو طلب ايمان به تو، و تصديق به پيغمبرت، و عافيت از تمام بلاها، و شكر بر عافيت، و بى نيازى از شرار خلق، مىكنم.
حضرت باقر (عليه السلام) مىفرمايد:
براى خداوند بندگان باارزش و خاصى است كه آنان را از بلا حفظ مىكند، آنان را در عافيت و سلامت همه جانبه زنده مىكند، و در عافيت روزى مىدهد، و در عافيت مىميراند، و در عافيت وارد قيامت مىكند، و در عافيت در بهشت مسكن مىدهد.
تويى جان و تويى جانانه دل
تويى ساكن ميان خانه دل
منوّر باشد اى ساقى مدامم
ز عكس طلعت پيمانه دل
دمى از غلغل ميناى وصلت
تهى هرگز نشد خمخانه دل
چنان شمع رخت در دل بر افروخت
شده پابوس تو پروانه دل
خيال گنج مهر جانفزايت
گرفته سربسر ويرانه دل
شده در گلشن تن مرغ جان را
خط و خال تو دام و دانه دل
مرا نور على چون مهر گردون
شده روشن به بام خانه دل
______________________________
(2)- بحار الأنوار: 75/ 243، باب 23؛ من لايحضره الفقيه: 4/ 406، حديث 5878.
(3)- عيون الحكم و المواعظ: 31.
(4)- غرر الحكم: 483، حديث 11150.
(5)- بحار الأنوار: 74/ 383، باب 15، حديث 5؛ من لايحضره الفقيه: 4/ 406، حديث 5880.
(6)- بحار الأنوار: 67/ 176، باب 52، حديث 33؛ مستدرك الوسائل: 11/ 194، باب 7، حديث 12723.
(7)- غرر الحكم: 324، حديث 7523.
(8)- غرر الحكم: 483، حديث 11155.
(10)- بحار الأنوار: 74/ 384، باب 15، حديث 5؛ الأمالى، شيخ صدوق: 322، حديث 8.
(11)- بحار الأنوار: 75/ 165، باب 22، حديث 1؛ تحف العقول: 286.
(12)- مستدرك الوسائل: 8/ 337، باب 16، حديث 9594.
(13)- بحار الأنوار: 91/ 63، باب 29، حديث 52؛ مستدرك الوسائل: 5/ 333، باب 31، حديث 6021.
(14)- معانى الاخبار: 230، حديث 1؛ بحار الأنوار: 78/ 172، باب 1، حديث 7.
(16)- كنز العمال: 2/ 64، حديث 3130؛ رياض السالكين: 7/ 150.
(17)- السنن الكبرى، نسائى: 6/ 221، حديث 10718؛ مسند ابى يعلى: 1/ 113، حديث 124.
(18)- بحار الأنوار: 91/ 191، باب 35، حديث 4؛ مهج الدّعوات: 145.
(19)- بحار الأنوار: 92/ 362، باب 129، حديث 20؛ الدّعوات: 84، حديث 211.
(20)- بحار الأنوار: 92/ 362، باب 129، ذيل حديث 20؛ الدّعوات: 84، حديث 212.
(21)- بحار الأنوار: 22/ 407، باب 12، حديث 23.
(22)- الكافى: 2/ 262، حديث 1؛ المؤمن: 21، باب شدة ابتلاء المؤمن.