چه بسيار دور است (شگفتا) ايشان نمىتوانند حق خود را از من به درستى بگيرند (زيرا حقوق آنها بسيار و بيش از آنست كه بتوانند همهى آنها را بستانند) و من نمىتوانم آنچه (حقوقى) كه براى آنها بر من واجب است دريابم، و شرط خدمت و چاكرى آنان را بجا آورم، پس بر محمد و آل او درود فرست، و مرا (در انجام وظيفه) يارى كن اى بهترين كسى كه از او يارى مىخواهند، و توفيقم ده اى راهنمايندهتر كسى كه به او رومىآورند، و مرا روزى (قيامت) كه هر نفسى به آنچه كرده جزا داده مىشود در حالى كه به آنها ستم نمىشود در جرگهى كسانى كه با پدران و مادران بدرفتارى كرده و آنها را آزردهاند قرار مده (حضرت امام محمد باقر عليهالسلام فرموده: خداوند عزوجل براى بنده در سه چيز رخصت قرار نداده «آنها را آسان نشمرده»: اداى امانت و سپرده به نيكوكار و بدكار، و وفاى به عهد و پيمان براى نيكوكار و بدكار، و نيكى به پدر و مادر نيكوكار باشند يا بدكردار. و از زهرى روايت شده كه گفته: على بن الحسين عليهماالسلام با مادرش طعام نمىخورد، و به مادر خود خوشرفتارترين مردم بود، از آن حضرت سبب طعام نخوردن با مادر را پرسيدند؟ فرمود: مىترسم با مادر طعام خورم و چشم او به چيزى از خوردنى سبقت گيرد و من ندانسته آن را بخورم پس عاق او گردم. سيد نعمت الله جزائرى- عليه الرحمه- در شرح خود بر صحيفه پس از نقل اين روايت مىنويسد: مراد از مادر آن حضرت عليهالسلام در اينجا پرورشدهندهى آن حضرت است كه كنيز امام حسين عليهالسلام بوده، و اما مادر حقيقى آن بزرگوار چنانكه صدوق- رحمه الله- از حضرت رضا عليهالسلام روايت نموده هنگام زائيدن از دنيا رفته، پس امام حسين عليهالسلام او را به كنيزى سپرد، و آن حضرت او را مادر مىخواند، و گفته شده: كه مادر آن حضرت عليهماالسلام در واقعه كربلا خود را در فرات انداخت از جهت اينكه صبرش تمام گشته يا از اسيرى مىترسيد، زيرا او از دختران پادشاهان عجم بود و از يزيد گمان مىبرد دشمنى سختى را كه بين پادشاهان عرب و عجم بود، و گفته شده: سيدالساجدين عليهالسلام چون آنچه در آن بيابان بسرشان آمده ديد براى مادر خود ترسيد به آنچه كه مادرش بر نفس خويش مىترسيد پس او را بر شتر يا اسبى سوار كرده و روانه ساخت و معلوم نشد به كجا رفت، و گفته شده: او را به كوهى در خراسان برد و در آنجا مرد، و آن كوه «كه از سلسلهى جبال خراسان است» الان بين مردم طهران معروف است كه آن را زيارت مىكنند و به آن تبرك مىجويند، و براى اين گفتار از اخبار شواهديست، خلاصه مادر حقيقى آن حضرت پس از واقعهى كربلا ديده نشده است، و آنچه روايت شده كه آن حضرت عليهالسلام چون از شام برگشت مادرش را به مولى و غلام خود شوهر داد، مراد از مادر پرورشدهندهى آن بزرگوار بود، نه مادر حقيقى او چنانكه بسيارى از دانشمندان گمان كردهاند، زيرا پذيرفتنى نيست كه دختر يزدجرد پادشاه عجم هنگامى كه خواستند او را شوهر دهند به كسى جز حسين عليهالسلام تن نداد چگونه بعد از او به يكى از موالى و غلامان تن مىدهد؟! و نيز حمل مولى بر عبد و غلام غلط و نادرست است، زيرا مولى در اينجا به معنى محب و دوست است كه از شيعيان باشد، و چون اين مطلب را تحقيق و تصديق نمودى بدان كه از پيغمبر صلى الله عليه و آله رسيده: مردى به آن حضرت گفت: يا رسولالله كيست سزاوارترين مردم به خوشرفتارى و آميزش من با او؟ فرمود: مادرت، گفت: پس از او كيست؟ فرمود: مادرت، گفت: پس از او كيست؟ فرمود پدرت. مادر را دوبار بيان فرمود، و در روايت ديگر سه بار بيان كرده، و بعضى علماء گفتهاند: گفتار پيغمبر صلى الله عليه و آله دليل است بر اينكه دو ثلث مال فرزند براى مادر است بنا به روايت يكم يا سه چهار آن بنا به روايت دوم، و براى پدر سه يك است يا چهار يك، و آيات و اخبار كه زيادى حق مادر را بر پدر بيان مىكند بسيار است، و اين منافات با اختصاص پدر براى ولايت و سرپرستى فرزند ندارد، زيرا قيام به آن از جملهى چيزهائى است كه مناسب مردان است)
استاد انصاریان این فراز را همراه با فرازهای قبل شرح کرده اند، برای مشاهده لطفا «اینجا» را کلیک کنید.