در زمينه حقوق پدران و مادران بر فرزندان، بهتر اين است كه آيات قرآن و روايات و اخبار را دنبال كنيم، تا به اين معنا واقف شويم كه نظر حضرت حق و پيامبر عزيز اسلام و امامان معصوم نسبت به پدر و مادر چيست؟
اين نكته را بايد توجّه داشت كه بحث حقوق پدر و مادر در فرهنگ پاك اسلام بدون لحاظ كردن مكتب و عقايد و آراى آنان مطرح است.
اسلام حقوق پدر و مادر را مورد توجّه قرار مىدهد، بدون آن كه توجه به كفر و ايمان، شرك و فسق، و درستى و عدالت، و نادرستى و گناه آنان داشته باشد.
فرزندى كه ايمان به خداوند بزرگ دارد، و نسبت به حلال و حرام الهى متعهد است، وظيفه واجب و مسؤوليت شرعى دارد احسان به پدر و مادر را رعايت نمايد، و با آنان به خوبى و سلامت معاشرت كند، و از آنان تا خروج از دنيا پذيرائى نمايد.
تنها جائى كه سرپيچى از آنان لازم است، آنهم به صورتى كه آزرده خاطر نشوند، جائى است كه انسان را بر ضد برنامههاى الهى دعوت كنند، آن جا اطاعت لازم نيست. ولى بايد به نرمى و مدارا از اطاعت آنان سرپيچيد، درباره احسان به پدر و مادر، و مصاحبت نيك با آنان، و سرپيچى از طاعتشان به وقت دعوت به شرك و ترك واجب، قرآن مىفرمايد:
و پروردگارت فرمان قاطع داده است كه جز او را نپرستيد، و به پدر و مادر نيكى كنيد؛ هرگاه يكى از آنان يا دو نفرشان در كنارت به پيرى رسند [چنانچه تو را به ستوه آورند] به آنان اف مگوى و بر آنان [بانگ مزن و] پرخاش مكن، و به آنان سخنى نرم و شايسته [و بزرگوارانه] بگو.* و براى هر دو از روى مهر و محبت، بال فروتنى فرود آر و بگو: پروردگارا! آنان را به پاس آن كه مرا در كودكى تربيت كردند، مورد رحمت قرار ده.* پروردگارتان به نيّتها و حالاتى كه [نسبت به پدر و مادرتان] در دلهاى شماست [از خود شما] آگاهتر است، اگر مردم شايستهاى باشيد [ولىشما درباره پدر و مادر ناپسند باشد، يا حقّى از آنان ضايع كنيد، اما پشيمان شويد و به خدا بازگرديد، شايسته است]؛ زيرا او نسبت به بازگشتكنندگان بسيار آمرزنده است.
«تفسير نمونه» مىنويسد:
قضا مفهوم مؤكّدترى از «امر» دارد و امر و فرمان قطعى و محكم را مىرساند و اين نخستين تأكيد در اين مسأله است.
قرار دادن توحيد يعنى اساسىترين اصل اسلامى در كنار نيكى به پدر و مادر تأكيد ديگرى بر اهميت اين دستور الهى است.
مطلق بودن احسان كه هر گونه نيكى را در بر مىگيرد و همچنين والدين كه مسلمان و كافر را شامل مىشود سومين و چهارمين تأكيد در اين آيه است.
نكره بودن كلمه احسان كه در اين گونه موارد براى بيان عظمت مىآيد پنجمين تأكيد محسوب مىگردد.
هرگاه يكى از آن دو يا هر دو آنها نزد تو به سن پيرى و شكستگى برسند آن چنان كه نيازمند به مراقبت دائمى تو باشند از هرگونه محبت در مورد آنها دريغ مدار و كمترين اهانتى به آنان مكن، حتى سبكترين تعبير نامؤدبانه يعنى «اف» به آنها مگو و بر سرآنان فرياد مزن و گفتارت با آنان كريمانه باشد، نهايت فروتنى را در حق آنان رعايت كن و بگو الهى آنان را مشمول رحمتت قرار ده چنانكه در كودكى با من با رحمت برخورد كردند.
در حقيقت در اين دو آيه قسمتى از ريزه كارىهاى برخورد مؤدّبانه و فوق العاده احترامآميز فرزندان را نسبت به پدران و مادران بازگو مىكند.
از يك سو انگشت روى حالات پيرى آنها كه در آن موقع از هميشه نيازمندتر به حمايت و محبت و احترامند، گذارده مىگويد: كمترين سخن اهانتآميز را بهمگو!!
آنها ممكن است بر اثر كهولت به جائى برسند كه نتوانند بدون كمك ديگرى حركت كنند و از جا برخيزند، و حتى ممكن است قادر به دفع آلودگى از خود نباشند، در اين موقع آزمايش بزرگ فرزندان شروع مىشود.
آيا وجود چنين پدر و مادرى را مايه رحمت مىدانند و يا بلا و مصيبت و عذاب؟
آيا صبر و حوصله كافى براى نگهدارى احترامآميز از چنين پدر و مادرى را دارند، و يا هر زمان با نيش زبان، با كلمات سبك و اهانتآميز و حتى گاه با تقاضاى مرگ او از خدا قلبش را مىفشارند و آزار مىدهند؟!
از سوى ديگر قرآن مىگويد: در اين هنگام به آنها اف مگو، يعنى اظهار ناراحتى و ابراز تنفّر مكن، و با صداى بلند و اهانتآميز و داد و فرياد با آنها سخن مگو، و باز تأكيد مىكند كه با قول كريم و گفتار بزرگوارانه با آنها سخن بگو كه همه آنها نهايت ادب در سخن را مىرساند كه زبان كليد قلب است.
از سوى ديگر دستور به تواضع و فروتنى مىدهد، تواضعى كه نشان دهنده محبت و علاقه باشد و نه چيز ديگر.
سرانجام مىگويد: حتى موقعى كه رو به سوى درگاه حق مىآورى پدر و مادر را چه در حيات و چه در ممات فراموش مكن و تقاضاى رحمت پروردگار را براىبنما، مخصوصاً اين تقاضايت را با اين دليل همراه ساز و بگو: خداوند! ا همان گونه كهمرا در كودكى تربيت كردند تو مشمول رحمتشان فرما.
نكته مهمى كه از اين تعبير علاوه بر آنچه گفته شد استفاده مىشود اين است كه اگر پدر و مادر آن چنان مسن و ناتوان شوند كه به تنهايى قادر بر حركت و دفع آلودگىها از خود نباشند، فراموش مكن كه تو هم در كودكى چنين بودى و آنها از هر گونه حمايت و محبت از تو دريغ نداشتند، محبت آنها را جبران نما.
و از آن جا كه گاهى در رابطه با حفظ حقوق پدر و مادر و احترام آنها و تواضعى كه بر فرزند لازم است ممكن است لغزش هائى پيش بيايد كه انسان آگاهانه يا ناآگاهانه به سوى آن كشيده شود، در آخرين آيه مورد بحث مىفرمايد:
پروردگار شما به آنچه در دل و جان شماست از شما آگاهتر است، چرا كه علم او در همه زمينهها حضورى و ثابت و ازلى و ابدى و خالى از هر گونه اشتباه است، در حالى كه علوم شما واجد اين صفات نيست.
بنابراين اگر بدون قصد طغيان و سركشى در برابر فرمان خدا، لغزشى در زمينه احترام و نيكى به پدر و مادر از شما سرزند، بلافاصله پشيمان شويد و در مقام جبران برآييد، به يقين مشمول عفو خواهيد شد.
گرچه عواطف انسانى و مسأله حق شناسى به تنهايى براى رعايت احترام در برابر والدين كافى است، ولى از آن جا كه اسلام حتى در مسائلى كه هم عقل در آن استقلال كامل دارد و هم عاطفه آن را به وضوح در مىيابد، سكوت روا نمىدارد، بلكه به عنوان تأكيد در اين گونه موارد هم دستورهاى لازم را صادر مىكند، در مورد احترام به والدين آن قدر تأكيد كرده است كه در كمتر مسألهاى ديده مىشود.
در قرآن نيكى به والدين پس از مسأله توحيد قرار گرفته، اين هم رديف بودن دو مسأله بيانگر اين است كه اسلام تا چه حد براى پدر و مادر احترام قائل است.
جز خدا را نپرستيد، و به پدر و مادر و خويشان ويتيمان ومستمندان نيكى كنيد.
و خدا را بپرستيد، و چيزى را شريك او قرار ندهيد، و به پدر و مادر و خويشاوندان و يتيمان و مستمندان و همسايه نزديك و همسايه دور و همنشينان و همراهان و در راه ماندگان و بردگان نيكى كنيد؛ يقيناً خدا كسى را كه متكبّر و خودستاست، دوست ندارد.
اين كه چيزى را شريك او قرار مدهيد، و به پدر و مادر نيكى كنيد.
و پروردگارت فرمان قاطع داده است كه جز او را نپرستيد، و به پدر و مادر نيكى كنيد.
اهميت اين موضوع تا آن پايه است كه هم قرآن و هم روايات به صراحت توصيه مىكنند كه حتى اگر پدر و مادر كافر باشند رعايت احترامشان لازم است.
و اگر آن دو نفر تلاش كنند تا بر پايه جهالت و نادانى [و بدون معرفت و دانش كه روشنگر حقايق است] چيزى را شريك من قرار دهى، از آنان اطاعت مكن؛ ولى در دنيا با آن دو نفر به شيوهاى پسنديده معاشرت كن.
شكرگزارى از زحمات پدر و مادر در قرآن مجيد در رديف شكرگزارى در برابر نعمتهاى خداوند قرار داده شده است.
[و سفارش كرديم] كه براى من و پدر و مادرت سپاس گزارى كن.
با اين كه نعمتهاى خداوند بيش از اندازه است كه قابل شماره باشد، و اين دليل بر عمق و وسعت حقوق پدران و مادران است.
حضرت صادق (عليه السلام) فرمود:
اگر چيزى كمتر از «افّ» وجود داشت خداوند از آن نهى مىكرد، و اين حداقل مخالفت و بىاحترامى نسبت به پدر و مادر است، از موارد عاق شدن، نظر تند و غضب آلود به پدر و مادر كردن مىباشد.
راوى مىگويد: از حضرت صادق (عليه السلام) از معناى:
و به پدر و مادر نيكى كنيد.
پرسيدم كه اين احسان چيست؟ فرمود: نيكو معاشرت كردن با آنان، و سختگيرى نكردن در قضاى حاجت ايشان گرچه بى نياز باشند، مگر خداوند در قرآن مجيد نمىفرمايد:
هرگز به [حقيقتِ] نيكى [به طور كامل] نمىرسيد تا از آنچه دوست داريد انفاق كنيد.
سپس حضرت صادق درباره منع افّ از ايشان فرمودند:
اگر تو را ملول كردند و به شدت ناراحت كردند بر پيرى آنان ببخش و از گفتن افّ خوددارى كن، و اگر دست به روى تو بلند كردند و تو را كتك زدند آنان را طرد مكن و زمينه يأس و نااميدى ايشان را فراهم منما، و بگو خداوند شما را مورد غفران و بخشش قرار دهد؛ كه قول كريم غير از اين چيزى نيست و خفض جناح نسبت به آنان به اين است كه جز با نظر رحمت و مهربانى و رقّت به آنان منگرى و صدايت را بيش از آنان بلند ننمائى و دست بالاى دستشان برندارى، و بر آنان پيشى نگيرى!!
مردى از رسول خدا درباره حق پدر بر فرزند پرسيد، حضرت فرمود: او را به اسم صدا نزند، و جلوتر از او حركت نكند، و قبل از او ننشيند، و كارى نكند كه مردم به پدرش نفرين كنند و ناسزا بگويند.
حضرت صادق (عليه السلام) فرمود:
سه برنامه است كه كسى مجاز در تخلّف از آن نيست: نيكى به پدر و مادر چه خوب باشند چه بد، وفاى به عهد نسبت به نيكوكار و بد كار، اداى امانت به خوب و بد.
حضرت سجّاد (عليه السلام) در باب حق پدر و مادر مىفرمايد:
اما حق مادرت اين است كه بدانى تو را مدتى در رحم تحمل كرد به طورى كه كسى به اين نحو كسى را تحمل نمىكند، و از ميوه قلبش به تو عطا كرد به نحوى كه احدى اينچنين به احدى عطا نمىنمايد، با تمام وجودش براى تو وقت گذارى كرد، و اهميت به گرسنگى خود نداد تا تو را سير كرد، و تشنه ماند تا تو را سيراب نمود و پوشاندت در حالى كه خودش برهنه ماند، و حرارت گرما را تحمل كرد تا بر تو سايه افكند. و از خواب چشم پوشيد تا تو بخوابى، گرما و سرما را نشناخت تا تو راحت باشى، تو نمىتوانى اين همه زحمت او را سپاسگزارى كنى مگر خداوند مهربان تو را كمك كند و به تو توفيق دهد.
اما حق پدرت: توجه داشته باش كه اگر او نبود تو نبودى، پس هرگاه در خود توانائى، دانش، كمال يا هر چه يافتى اصل و اساس آن را كه پدرت مىباشد از ياد مبر، خدا را به آن نعمتها سپاسگزار باش و قدر نعمتهاى او را بدان، و در اين راه نيروئى و پناهگاهى جز خدا نيست.
آن كه پدر و مادر از او ناراضى است هر چه مىخواهد انجام دهد كه چنين آدمى هرگز وارد بهشت نمىشود.
مردى از قبيله بنى سلمه از رسول خدا (صلى الله عليه و آله) پرسيد: پس از موت پدر و مادر چيزى از نيكى نسبت به آن دو بر عهده ما هست كه انجام دهيم؟ فرمود: آرى، نماز و استغفار براى آنان، و اجراى تعهدشان و گراميداشت دوستانشان، و صله رحم از جانب آنان.
راوى به حضرت رضا (عليه السلام) عرضه داشت:
به پدر و مادرم دعا كنم گرچه حق را نمىشناسند؟ فرمود: آرى، هم دعا كن و هم براى آنان صدقه بده، و اگر زنده هستند و در مدار حق نمىباشند با آنان به مدارا و رفق و نرمى برخورد كن كه رسول الهى فرمود: خداوند مرا به رحمت مبعوث كرده نه به عقوق و نافرمانى.
مردى خدمت رسول خدا (صلى الله عليه و آله) عرضه داشت:
اى پيامبر خدا به كه نيكى كنم؟ فرمود: مادرت، عرضه داشت سپس: كه؟فرمود: مادرت، پرسيد: سپس كه؟ فرمود: مادرت، پرسيد: آنگاه به كه نيكى كنم؟ فرمود پدرت.
مردى از رسول خدا پرسيد: حق پدر و مادر بر فرزند چيست؟ فرمود: آن دو بهشت و جهنّم تو هستند.
يعنى احسان به آنان و رعايت حقوقشان علّت دخول در بهشت، و عدم رعايت احترام و حقوق آنان باعث ورود به آتش جهنم است.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود:
هر كس طول عمر و زيادى رزق مىخواهد، به پدر و مادر نيكى كند و صله رحم بجاى آورد.
امام على (عليه السلام) مىفرمايد:
نيكى به پدر و مادر بزرگترين فريضه اسلامى است.
امام صادق (عليه السلام) مىفرمايد:
به پدران نيكى كنيد تا فرزندانتان به شما نيكى نمايند.
ابن مسعود از رسول خدا (صلى الله عليه و آله) پرسيد:
چه كارى نزد خداوند محبوبترين كار است؟ فرمود: نماز در وقت، گفتم: بعد از آن؟ فرمود: نيكى به پدر و مادر.
خواهر رضاعى رسول خدا (عليه السلام) خدمت آن حضرت مشرف شد، سپس برادر رضاعى حضرت آمد، ولى محبّتى كه آن حضرت نسبت به خواهر ابراز داشت نسبت به برادر ابراز نكرد، عرضه داشتند: احترامى كه به خواهر گذاشتى به برادر نگذاشتى؟ فرمود: اين زن نسبت به پدرش نيكوكارتر از برادرش بود.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود:
رضاى خدا در رضاى پدر، و غضب خداوند در غضب و خشم پدر است.
جابر جعفى مىگويد: شنيدم مردى به حضرت صادق (عليه السلام) عرضه داشت:
براى من پدر و مادرى غير شيعه هست، حضرت فرمود: همان گونه كه مسلمانان نسبت به شيعيان ما نيكى مىكنند به آن دو نيكى كن.
حضرت رضا (عليه السلام) مىفرمايد:
نيكى به پدر و مادر واجب است اگر چه هر دو مشرك باشند، ولى در معصيت خداوند از آنان پيروى كردن جايز نيست.
حضرت باقر (عليه السلام) مىفرمايد:
انسان در زمان حيات پدر و مادر نسبت به آنان نيكوكار است ولى پس از مرگشان بدهى آنان را نمىپردازد، و برايشان از حضرت حق طلب مغفرت نمىكند، پس خداوند عزّوجلّ او را جزء عاق شدگان ثبت مىكند، و گاهى انسان در زمان حيات پدر و مادرش عاق است چون مردند بدهى آنان را مىپردازد و براى هر دو طلب مغفرت مىكند، خداوند او را نيكوكار به پدر و مادر به حساب مىآورد.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود:
بهشت زير پاى مادران است.
از حضرت باقر (عليه السلام) روايت شده:
«موسى بن عمران به حضرت حق عرضه داشت: مرا سفارش كن. سه بار خطاب رسيد: تو را به خودم سفارش مىكنم. عرضه داشت: مرا سفارش كن، خطاب رسيد:
تو را به مادرت سفارش مىكنم. باز گفت: الهى! مرا وصيت كن، پاسخ شنيد: تو را به مادرت وصيت مىكنم. باز گفت: مرا سفارش كن، خطاب رسيد، تو را به پدرت سفارش مىنمايم».
راوى مىگويد: «با رسول خدا (صلى الله عليه و آله) بر كوهى بوديم كه چشم انداز ما بيابان بود، ناگهان جوانى را ديدم مشغول گوسپند چرانى بود، از جوانى او تعجب كردم و گفتم:
يا رسول اللَّه! اگر جوانى او در راه خدا مىگذشت چه خوب بود! فرمود: چه مىدانى، شايد در قسمتى از راه خدا باشد. آنگاه رسول خدا او را خواست و فرمود:
اى جوان! آيا كسى تحت سرپرستى توست؟ عرضه داشت: آرى، فرمود: كيست؟
گفت: مادرم، فرمود: او را عنايت كن كه بهشت زير دو قدم اوست».
البته نظير اين روايات روايات ديگرى هم هست، ولى بايد توجه داشت اين گونه روايات ناظر به زمانى است كه ارتش اسلام از نظر نيرو تأمين باشد.
ابراهيم بن مهزم مىگويد:
حضرت سجّاد (عليه السلام) مىفرمايد:
مردى خدمت رسول اسلام مشرف شد و عرضه داشت: گناهى نبوده كه انجام ندادهام، آيا بر من راه توبه باز است؟ فرمود: كدام يك از پدر و مادرت زنده هستند؟ عرضه داشت: پدرم، فرمود: برو به او نيكى كن. وقتى جوان از خدمت حضرت رفت، فرمود: اى كاش مادرش در قيد حيات بود!
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) مىفرمايد:
بزرگترين گناهان كبيره در قيامت نزد خداوند: شرك به خدا، و كشتن مؤمن بدون ملاك شرعى، و فرار از جبهه در راه خدا، و عقوق پدر و مادر است.
حضرت صادق (عليه السلام) فرمود:
از گناهانى كه هوا را تيره و تار مىكند، عقوق پدر و مادر است.
رسول اللّه (صلى الله عليه و آله) مىفرمايد:
دو چيز است كه عقوبت آنها در دنيا از جانب خدا تأخير ندارد: ستم و تجاوز، و عقوق والدين.
امام صادق (عليه السلام) مىفرمايد:
كسى كه به پدر و مادر خشمگين نظر كند در حالى كه هر دوى آنها به او ستم كرده باشند، خداوند نمازش را قبول نمىكند.
رسول اللّه (صلى الله عليه و آله) مىفرمايد:
كسى كه پدر و مادر را غمگين كند به عقوق آن دو دچار شده است.
و نيز حضرت فرمود:
از حق پدر بر فرزند اين است كه فرزند در برابر غضب پدر خشوع به خرج دهد.
امام صادق (عليه السلام) فرمود:
سه چيز نسبت به پدران و مادران بر فرزندان واجب است: سپاس از آن دو در هر حال، و پيروى از امر و نهيشان در غير معصيت حق، و خيرخواهى نسبت به هر دو در پنهان و آشكار.
«حضرت رسول (صلى الله عليه و آله) حاضر شد نزد جوانى در وقت وفات او، پس به او فرمود:
اى آن كه طاعت اندك را پذيرى و از گناه بسيار درگذرى، طاعت اندك مرا بپذير و از گناه بسيارم درگذر كه تو بسيار آمرزنده و مهربانى.
آن جوان اين كلمات را گفت، آن وقت حضرت به او گفت: نگاه كن چه مىبينى؟
گفت: مىبينم مردى سفيد رنگ، نيكو صورت، خوشبو، با جامههاى خوب نزد من آمده و آن سياه پشت كرده و مىخواهد برود. حضرت فرمود: اين كلمات را اعاده كن، حضرت فرمود: چه مىبينى؟ عرض كرد: ديگر آن سياه را نمىبينم و آن شخص سفيد نزد من است. پس در آن حال آن جوان وفات كرد
در برخى تفاسير آمده است:
مردى مشغول طواف بود، در حالى كه مادرش را براى طواف به دوش داشت، درآن هنگام رسول خدا را ديد، عرضه داشت: آيا حق مادرم را با اين كار انجام دادهام؟ فرمود: نه حتى جبران يكى از نالههاى او را به هنگام وضع حمل نمىكند.
آرى، آيات و رواياتى كه از نظرتان گذشت، الهامات الهى و وحى آسمانى است كه به وسيله قرآن و امامان معصوم به عنوان حقوق پدر و مادر به فرزندان ارائه شده، اين فرزندان هستند كه بايد اين آيات و روايات را به كار بندند و نگذارند چيزى از اين واقعيتها ازدستشان برود، و آن چنان مشتاقانه براى عمل به اين دستورها بكوشند كه نسبت به آنها احساس سنگينى و سختى نكنند.
______________________________
(8)- تفسير نور الثقلين: 3/ 149، حديث 131، ذيل آيه 23 سوره اسراء.
(11)- تفسير نور الثقلين: 3/ 148- 149، حديث 129، ذيل آيه 23 سوره اسراء.
(12)- تفسير نور الثقلين: 3/ 149، حديث 133، ذيل آيه 23 سوره اسراء.
(13)- تفسير نور الثقلين: 3/ 151، حديث 141، ذيل آيه 23 سوره اسراء.
(14)- تفسير نور الثقلين: 3/ 151، حديث 142، ذيل آيه 23 سوره اسراء.
(15)- تفسير نور الثقلين: 3/ 151، حديث 145، ذيل آيه 23 سوره اسراء.
(16)- تفسير نور الثقلين: 3/ 151، حديث 146، ذيل آيه 23 سوره اسراء.
(17)- تفسير نور الثقلين: 3/ 151، حديث 147، ذيل آيه 23 سوره اسراء.
(19)- سنن ابن ماجه: 2/ 1208، حديث 3662؛ كنز العمال: 16/ 463، حديث 45453.
(20)- مسند احمد بن حنبل: 3/ 266؛ العهود المحمدية: 425؛ مسند ابن المبارك: 165، حديث 200.
(21)- مستدرك الوسائل: 15/ 178، باب 68، حديث 17924؛ غرر الحكم: 407، حديث 9339.
(22)- الكافى: 5/ 554، حديث 5؛ من لايحضره الفقيه: 4/ 21، حديث 4985.
(23)- مسند احمد بن حنبل: 1/ 409؛ صحيح البخارى: 1/ 134.
(24)- الكافى: 2/ 161، حديث 12؛ وسائل الشيعة: 21/ 488، باب 92، حديث 27665.
(25)- الدر المنثور: 4/ 172؛ تفسير البغوى: 3/ 111، ذيل آيه 23 و 25 سوره اسراء.
(26)- الكافى: 2/ 162، حديث 14؛ وسائل الشيعة: 21/ 490، باب 93، حديث 27668.
(27)- بحار الأنوار: 71/ 72، باب 2، حديث 52؛ وسائل الشيعة: 16/ 155، باب 11، حديث 21229.
(28)- بحار الأنوار: 79/ 65، باب 14، حديث 9؛ مستدرك الوسائل: 2/ 112، باب 20، حديث 1568.
(29)- مستدرك الوسائل: 15/ 180، باب 70، حديث 17933.
(30)- بحار الأنوار: 71/ 67، باب 2، حديث 36؛ الأمالى، شيخ صدوق: 511، حديث 5.
(31)- كنز العمال: 4/ 607، حديث 11760؛ مقارنة الاديان: 138.
(32)- بحار الأنوار: 71/ 59، باب 2، حديث 20؛ الكافى: 2/ 163، حديث 20.
(33)- بحار الأنوار: 47/ 72، باب 5، حديث 32؛ بصائر الدرجات: 243، باب 11، حديث 3.
(34)- بحار الأنوار: 71/ 82، باب 2، حديث 89؛ مستدرك الوسائل: 15/ 179، باب 70، حديث 17930.
(35)- السنن الكبرى، بيهقى: 4/ 89؛ مجمع الزوائد: 3/ 71؛ عمدة القارى: 22/ 84.
(36)- بحار الأنوار: 71/ 74، باب 2، حديث 62؛ علل الشرايع: 2/ 584، باب 385، حديث 27.
(37)- كشف الخفاء: 1/ 47، حديث 103.
(38)- الكافى: 2/ 349، حديث 5؛ وسائل الشيعة: 21/ 501، باب 104، حديث 27696.
(39)- مستدرك الوسائل: 15/ 127، باب 14؛ حديث 17744؛ نوادر الراوندى: 5.
(40)- كنز العمال: 16/ 473، حديث 45512؛ الاحاديث الطوال: 19.
(41)- بحار الأنوار: 75/ 236، باب 23، حديث 107؛ تحف العقول: 322.
(42)- بحار الأنوار: 78/ 232، باب 5، حديث 7؛ الأمالى، شيخ طوسى: 65، حديث 95.