مرا و نسل من را ده تو يارى
ز اهريمن بدارى بر كنارى
خداوندا تو ما را اندر اين دار
كه از آن نيستى هستى پديدار
و در عالم وجود خاطر ما
تكاليف و وظيفه جاى در جا
ز امر و نهى و پند و موعظت را
و بر توبيخ و تحسين مرتبت را
بر آن امضا كه فرمان تو اجرا
ثوابى را ز دنيا بهر عقبا
اگر عصيان بورزيم از كتابت
كزو ايمن نباشيم از عقابت
و در اين ماجرا تو دشمنى را
خطرناك و مخوف اهريمنى را
تو آن را آفريدى نام شيطان
كند بر ما حكومت مثل سلطان
كه ناپاك و وجودش آنچنانى
به ما در سيطره باشد نهانى
به روى سينهى ما دادهاى جا
كه در همراه خون باشد برگها
كند او وسوسه تدليس و اغوا
و گردش در بدن اين روز و شبها
صلاح رشد ما بر مصلحت را
فراگيرد ز غفلت در جهت را
و اما اين عدو اين دشمن بد
كه در اغواى ما غافل نماند
اگر ما كردهايم او را فراموش
نكرد او ويلمان تلقين كند گوش
كند تلقين كه كى باشد عقابت
به ما ايمن كند حشر و عذابت
و در اين حال از جاه و جلالى
ز ديگر كس به رخ آرد مثالى
كه قدرتمند و ثروتمند و دارا
به رخ بر مىكشاند آن كسان را
و ترساند ز خشم و از عذابش
كه تا محلق به ظالم در ركابش