فارسی
جمعه 02 آذر 1403 - الجمعة 19 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه



فراز 14 از دعای 27 ( دعا برای سلامت و تندرستی رزمندگان )

وَ أْثُرْ لَهُ حُسْنَ النِّيَّةِ ، وَ تَوَلَّهُ بِالْعَافِيَةِ ، وَ أَصْحِبْهُ السَّلَامَةَ ، وَ أَعْفِهِ مِنَ الْجُبْنِ ، وَ أَلْهِمْهُ الْجُرْأَةَ ، وَ ارْزُقْهُ الشِّدَّةَ ، وَ أَيِّدْهُ بِالنُّصْرَةِ ، وَ عَلِّمْهُ السِّيَرَ وَ السُّنَنَ ، وَ سَدِّدْهُ فِي الْحُكْمِ، وَ اَعْزِلْ عَنْهُ الرِّيَاءَ ، وَ خَلِّصْهُ مِنَ السُّمْعَةِ ، وَ اجْعَلْ فِكْرَهُ وَ ذِكْرَهُ وَ ظَعْنَهُ وَ اِقَامَتَهُ ، فِيِكَ وَ لَكَ .
و او را به نيت نيكو راهنما باش، و به تندرستى عهده‌دارش باش، و سلامتى را همراهش گردان، و او را از ترس نگهدار، و دليرى را بر دلش افكن، و نيرومندى را روزى او گردان، و به يارى توانايش ساز، و راهها (احكام جهاد) و روشها (ى رسول اكرم «ص») را به او بياموز، و در قضاوت او را به راه درست توفيق ده، و ريا را از او بركنار دار، و او را از (علاقه به) شهرت و آوازه نجات ده، و انديشه و ياد و مسافرت و اقامتش را در راه خود و براى خود قرار ده،

در فرازهاى ملكوتى و عرشى بالا به دو مسئله بسيار مهم اشارت شده است:

1- جهاد در راه خدا

2- شهادت در راه خدا


1- جهاد در راه خدا

بدون شك اگر تمام انسان‌ها در طول تاريخ تسليم بى قيد و شرط فرهنگ حق بودند، و مسأله ظلم و ستم و استعمار و استثمار و زورگوئى و قلدرى در كار نبود، مسأله‌اى تحت عنوان جهاد با دشمن مطرح نمى‌شد.

ولى با كمال تأسّف در تمام ادوار، مردمى بودند كه حاضر به تواضع در برابر مقرّرات الهى نبودند، و از طرفى به ديگران زور مى‌گفتند و تجاوز به حقوق آنان مى‌كردند، به اين خاطر مسأله با عظمت جهاد، براى شكستن كبر متكبّر و جلوگيرى از قلدرى و تجاوز، امرى عقلى و فطرى و مشروع است، و اگر سايه با بركت جهاد بر سر انسان نبود كرامت انسانى نابود مى‌شد. و هرج و مرج در حيات بشرى پديد مى‌آمد.

اسلام كه خود آيين فطرت و عقل، و مدرسه كرامت و شرافت، و فضاى عدل و عدالت، و دين صلح و سلامت، و مهر و رأفت و عشق به انسان است، تنها و تنها براى درهم شكستن ظلم و ستم، و به خاك ماليدن دماغ ظالم و ستمكار، و گرفتن حق مظلومان از دست ستمگران و برپا شدن عدل و قسط در تمام پهنه زمين، جهاد را همراه با تمام لوازم و توابعش تجويز نموده است.

در رساله «جهاد از ديدگاه امام على (عليه السلام)» مى‌خوانيم:«1»

«اسلام مسأله جهاد را به عنوان يك ضرورت و وظيفه در حالى مطرح مى‌كند كه براى خون و حيات انسان ارزش فراوان قائل است، تا آن‌جا كه قتل يك انسان را برابر با كشتار دسته جمعى همه انسان‌ها مى‌شمارد:

﴿أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا﴾«2»

هر كس انسانى را جز براى حق، [قصاص‌] يا بدون آن كه فسادى در زمين كرده باشد، بكشد، چنان است كه همه انسان‌ها را كشته، و هر كس انسانى را از مرگ برهاند و زنده بدارد، گويى همه انسان‌ها را زنده داشته است.

﴿وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ﴾«3»

و انسانى را كه خدا محترم شمرده جز به حق نكشيد.

اسلام پيكار مسلّحانه را در شرايطى به كار مى‌گيرد كه با تأييد فراوان توصيه مى‌كند كه مبادا روش‌هاى نابخردانه دشمنان در نحوه استفاده از قانون جهاد، شما را به تندروى و خشونت بيشتر و تجاوز و بى عدالتى منحرف سازد.

﴿وَ لَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَىٰ أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ﴾«4»

و نبايد دشمنى با گروهى شما را بر آن دارد كه عدالت نورزيد؛ عدالت كنيد كه آن به پرهيزكارى نزديك‌تر است.

اسلام، جنگ را تنها در مواردى تجويز مى‌كند كه راههاى صلح شرافتمندانه و مسالمت به كلّى بسته شده باشد.

﴿وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ﴾«5»

و اگر دشمنان به صلح گرايند، تو هم به صلح گراى، و بر خدا توكّل كن.

اسلام سوء استفاده از قانون جهاد را براى مقاصد ماجراجوئى و سلطه جوئى و رسيدن به منافع مادّى و استثمار ملّت‌ها به شدت محكوم مى‌كند.

﴿وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَىٰ إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغَانِمُ كَثِيرَةٌ﴾«6»

و به كسى كه نزد شما اظهار اسلام مى‌كند، نگوييد: مؤمن نيستى. [تا] براى به دست‌آوردن كالاى بى‌ارزش و ناپايدار زندگى دنيا [او را بكشيد، اگر خواهان غنيمت هستيد] پس [براى شما] نزد خدا غنايم فراوانى است.


آيين جهاد

در آيين جهاد آمده: مسئوليّت انسان همانا آزادسازى انسان است.

1- آزادى از نادانى

‌ 2- آزادى از آشوب‌

3- آزادى از سركشى‌

4- آزادى از بردگى‌

و اين مسئله تنها به يك ملّت يا يك جامعه ختم نمى‌شود، مسلمانان در برابر همه انسان‌ها در هر كجا كه هستند، مسئوليت دارند، آنها وظيفه دارند كه به غدّه‌هاى سرطانى فساد و تباهى يورش برند، نادانى را براندازند، و آشوب را به آرامش بدل كنند، عدالت را به جاى سركشى بنشانند، و توده‌ها را از بندگى فرمانروايان برهانند.

اين مسؤليت انسان است، و براى انجام اين مسؤليت تدارك نيرو لازم است.

امام على (عليه السلام) مى‌فرمايد:

اسْتَعِدُّوا لِلْمَسيرِ الَى عَدُوٍّ فِى جَهادِهِ الْقُرْبَةُ الَى اللَّهِ، وَ دَرْكُ الوَسيلَةِ عِنْدَهُ، حَيارى‌ فِى الْحَقِّ، جُفاةٌ عَنِ الْكِتابِ، نَكِبٌ عَنِ الدّينِ، يَعمَهُونَ فِى الطُّغْيانِ، وَ يَعْكُسُونَ فِى غَمْرَةِ الضَّلالِ، فَاعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ وَ تَوَكَّلُوا عَلَى اللَّهِ وَ كَفى‌ بِاللَّهِ وَكيلًا وَ كَفى‌ بِاللّهِ نَصيراً.«7»

براى روياروئى با دشمن آماده شويد، چه جهاد با آنها راهى است براى نزديكى به پروردگار و منزلت يافتن در نزد وى؛ زيرا دشمنان شما در شناخت حق سرگردانند، از كتاب خدا و روش زندگى بى‌خبرند، دين و به همراه آن وظايف فردى و اجتماعى را زير پا گذاشته‌اند، سركشى پيشه كرده‌اند، و در گودال گمراهى به دام افتاده‌اند، براى مقابله با آنان هر آنچه در توان داريد نيرو و جنگ‌افزار فراهم آوريد، و به خداوند توكّل كنيد، كه او بهترين پناه و برترين ياور ماست.


جهاد تدافعى در قرآن‌

جهاد تدافعى را در موارد و تحت عناوين كلى زير مى‌توان مطرح و بررسى‌ كرد:«8»

1- اسلام، دفاع را حق مشروع در برابر ظلم و تجاوز و تبهكارى مى‌داند، و جنگ را به عنوان يك وسيله دفاع تجويز مى‌كند:

﴿أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ * الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ﴾«9»

به كسانى كه [ستمكارانه‌] مورد جنگ و هجوم قرار مى‌گيرند، چون به آنان ستم شده اذن جنگ داده شده، مسلماً خدا بر يارى دادن آنان تواناست.* همانان كه به ناحق از خانه‌هايشان اخراج شدند [و گناه و جرمى نداشتند] جز اين كه مى‌گفتند: پروردگار ما خداست.

ولى با وجود توصيه و تأكيد در استفاده از حق مشروع دفاع، از زياده‌روى و تجاوز منع مى‌كند:

﴿وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا ۚ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ﴾«10»

و در راه خدا با كسانى كه با شما مى‌جنگند بجنگيد، و [هنگام جنگ از حدود الهى‌] تجاوز نكنيد، كه خدا تجاوزكاران را دوست ندارد.

2- اسلام، گروههائى را كه نه منطق و نه پيمان، مانع از شيوه خصمانه‌شان نمى‌شود، متجاوز تلقّى مى‌كند و درباره اين گونه متجاوزان جنگ تدافعى را چنين دستور مى‌دهد:

﴿فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ﴾«11»

پس هنگامى كه ماه‌هاى حرام سپرى شود، مشركان را هر جا يافتيد، بكشيد و به اسيرى بگيريد و محاصره كنيد و در هر كمين‌گاهى به كمين آنان بنشينيد.

آنگاه در پايان چنين فرمان به ظاهر تندى، براى نشان دادن ماهيّت انسانى دفاع، توصيه مى‌كند:

﴿فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾«12»

ولى اگر توبه كردند و نماز را بر پا داشتند و زكات پرداختند، پس آزادشان گذاريد؛ زيرا خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.

3- در برابر آنها كه به جنگ با خدا و راه خدا برخاسته‌اند و فساد در زمين و تبهكارى را شيوه خود قرار داده‌اند، مى‌فرمايد:

﴿إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ۚ ذَٰلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا ۖ وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾«13»

كيفر آنان كه با خدا و پيامبرش مى‌جنگند، و در زمين به فساد و تباهى مى‌كوشند، فقط اين است كه كشته شوند، يا به دارشان آويزند، يا دست راست و پاى چپشان بريده شود، يا از وطن خود تبعيدشان كنند. اين براى آنان رسوايى و خوارى در دنياست، و براى آنان در آخرت عذابى بزرگ است.

4- در مورد پيمان شكنى و پيمان شكنان كه آنها را متجاوزى ماجراجو و شايسته سركوب مى‌شمارد:

﴿أَلَا تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَكَثُوا أَيْمَانَهُمْ وَهَمُّوا بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَهُمْ بَدَءُوكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ ۚ أَتَخْشَوْنَهُمْ ۚ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ﴾«14»

چرا و براى چه نمى‌جنگيد؟ آن هم با گروهى كه پيمان‌هاى خود را شكستند، و عزمشان را بر بيرون كردن پيامبر از وطنش جزم كردند و هم آنان بودند كه نخستين بار با شما جنگيدند، آيا از آنان مى‌ترسيد؟! در صورتى كه اگر مؤمن هستيد، خدا سزاوارتر است كه از او بترسيد.

5- سران و سردمداران تجاوز به حريم آزادى تفكّر انسانى و همكاران شيطان:

﴿فَقَاتِلُوا أَوْلِيَاءَ الشَّيْطَانِ ۖ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا﴾«15»

پس شما با ياران شيطان بجنگيد، كه يقيناً نيرنگ و توطئه شيطان [در برابر اراده خدا و پايدارى شما] سست و بى‌پايه است.

6- پيشوايان كفر و استكبار و قدرت‌هاى سلطه‌جو و ابرقدرت‌ها كه جز به ظلم و فساد و منافع خود نمى‌انديشند و به هيچ پيمانى و تعهّدى احترام نمى‌گذارند و بدان پايبند نيستند:

﴿فَقاتِلُوا ائِمَّةَ الْكُفْرِ انَّهُمْ لا ايْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ﴾«16»

در اين صورت با پيشوايان كفر بجنگيد كه آنان را [نسبت به پيمان‌هايشان‌] هيچ تعهدى نيست، باشد كه [از طعنه زدن و پيمان شكنى‌] بازايستند.

قرآن در اين پيكار ابراز خوشبختى مى‌كند ﴿لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ‌﴾ كه هرگاه نيروهاى من‌ صادقانه عليه اينان به جنگ تدافعى دست بزنند، آنها را مجبور خواهند كرد كه از سلطه‌جوئى و خودكامگى و زير پا گذاشتن تعهّدهاى خود و پايمال كردن حقوق انسان‌ها و سوء استفاده از نيروها و امكانات مردمى در مسير اهداف شوم خود دست بردارند.

7- مدّعيان پيروى از كتاب‌هاى آسمانى (يهوديان، مسيحيان، زردشتيان) كه نه حاضر به تسليم در برابر منطق و عقلند، و نه حدود و قانون خدا را مراعات مى‌كنند، و على رغم ادّعايشان، خدا و دين حق را گردن نمى‌نهند، و زندگى و همزيستى توأم با تفاهم مسلمين را هم ردّ مى‌كنند، متجاوزانى هستند كه اسلام در برابر آنها به جنگ تدافعى متوسّل مى‌شود تا حداقل، پيمان‌هاى دو جانبه شرافتمندانه‌اى را بپذيرند:

﴿قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّىٰ يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ﴾«17»

با كسانى از اهل كتاب كه به خدا و روز قيامت ايمان نمى‌آورند، و آنچه را خدا و پيامبرش حرام كرده‌اند، حرام نمى‌شمارند، و دين حق را نمى‌پذيرند، بجنگيد تا با دست خود در حالى كه [نسبت به احكام دولت اسلامى‌] متواضع و فروتن‌اند، جزيه بپردازند.

8- در مواردى كه مسلمين در معرض خطر حمله و تهديدهاى جدّى قرار گرفته باشند كه اگر جلوگيرى نكنند غافلگير خواهند شد:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قَاتِلُوا الَّذِينَ يَلُونَكُمْ مِنَ الْكُفَّارِ وَلْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً ۚ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ﴾«18»

اى اهل ايمان! با كافرانى كه هم‌جوار شما هستند، نبرد كنيد؛ و آنان بايد در شما سرسختى و شدت يابند؛ و بدانيد كه خدا با پرهيزكاران است.

9- گروه و جبهه‌هاى درگير جنگ با ديگران كه مرتكب تجاوز و ظلم مى‌شوند، و جنگ افروزان و زورگويانى كه به اتّكا و قدرت بر ملّت‌ها و گروه‌هاى ديگر مى‌تازند، اسلام با اعلان جنگ به متجاوزان زورگو از حق كشورها و ملّت‌ها و گروه‌هائى كه مورد تهاجم و تجاوز قرار گرفته‌اند دفاع مى‌كند:

﴿وَ إِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّهِ ۚ فَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ﴾«19»

و اگر دو گروه از مؤمنان با يكديگر بجنگند ميان آنها صلح و آشتى برقرار كنيد، و اگر يكى از آن دو گروه بر ديگرى تجاوز كند، با آن گروهى كه تجاوز مى‌كند، بجنگيد تا به حكم خدا باز گردد. پس اگر بازگشت، ميانشان به عدالت و انصاف، صلح و آشتى برقرار كنيد؛ و همواره دادگرى را پيشه سازيد كه خدا دادگران را دوست دارد.

در آغاز آيه گرچه اعلان جنگ در مورد دو كشور و يا دو ملّت و يا دو گروه مسلمانى كه يكى متجاوز است بيان شده، ولى كلّيت‌ ﴿فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّهِ‌﴾ نشانگر عموميّت قانون نسبت به هر گروهى است كه در صحنه جنگ به‌ ديگرى ستم و تجاوز روا مى‌دارد.

10- در مورد تحريكات و توطئه‌ها و زمينه سازى آشوب‌هاى كلّى و اغتشاشات و ايجاد تفرقه و فتنه، كه عاملان آن متجاوز و دشمن در حال جنگ تلقّى شده‌اند، و جهاد تدافعى در مقابل آنان اجتناب‌ناپذير مى‌گردد:

﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ ۖ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ ۖ وَصَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ ۚ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ ۗ وَلَا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّىٰ يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا﴾«20»

از تو درباره جنگ در ماه حرام مى‌پرسند. بگو: هر جنگى در آن [گناهى‌] بزرگ است، ولى هر نوع بازداشتن [مردم‌] از راه خدا و كفرورزى به او و [بازداشتن مردم از] مسجد الحرام و بيرون راندن اهلش از آن، نزد خدا بزرگ‌تر [از جنگ در ماه حرام‌] است؛ و فتنه [شرك و بت‌پرستى‌] از كشتار بزرگ‌تر است. و مشركان همواره با شما مى‌جنگند تا شما را اگر بتوانند از دينتان برگردانند.


جهاد تهاجمى در قرآن‌

به جز مواردى كه در زمينه جهاد تدافعى بيان شد، اسلام انگيزه‌هاى ديگرى را نيز به عنوان مجوّز منطقى براى اعلان جهاد مى‌شناسد كه ما در اين‌جا به نام جهاد تهاجمى و رهائى بخش، آن را از ديدگاه قرآن مورد بررسى قرار مى‌دهيم.

در آغاز بايد به اين نكته توجّه كافى مبذول داشت كه قرآن در همان حال كه جنگ را در مواردى تجويز مى‌كند، شيوه مسلمانان مجاهد و رزمنده و پرهيزكارانى را كه پرچم پيكار رهائى بخش را به دوش مى‌كشند، اينچنين توصيف مى‌كند:

﴿تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا ۚ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ﴾«21»

آن سراى [پرارزش‌] آخرت را براى كسانى قرار مى‌دهيم كه در زمين هيچ برترى و تسلّط و هيچ فسادى را نمى‌خواهند؛ و سرانجام [نيك‌] براى پرهيزكاران است.


عوامل جهاد ابتدايى وتهاجمى‌

اهم انگيزه‌ها و عوامل جهاد ابتدايى و تهاجمى از اين قرار است:

1- آزاد كردن ملّت‌ها و توده‌هاى مردمى كه از شرايط آزاد انديشيدن و آزاد قضاوت كردن و بالأخره انتخاب آزاد نمودن، محرومند و موانع و سدها و دشوارى‌هايى بر اثر سلطه قدرتمندان و دولت مردان در راه درك حقايق و رسيدن به واقعيت‌ها بر سر راهشان قرار گرفته است، و نيز به منظور هموار كردن راه حقيقت يابى و نفى تحميل‌ها و استضعاف‌هاى فكرى و آماده كردن زمينه رشد آگاهى‌ها و شكوفائى انديشه‌ها.

﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّىٰ لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ ۖ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ﴾«22»

و با آنان بجنگيد تا فتنه‌اى [چون شرك، بت‌پرستى و حاكميّت كفّار] بر جاى نماند و دين فقط ويژه خدا باشد. پس اگر بازايستند [به جنگ با آنان پايان دهيد و از آن پس‌] تجاوزى جز بر ضد ستمكاران جايز نيست.

2- براى رهائى بخشيدن به ملّت‌ها و گروه‌هاى تحت ستم كه خود ياراى گرفتن حق خويش را ندارند. و به گونه‌اى به استعمار و استثمار كشانده شده و از حقوق خود محروم گرديده و مستضعف شده‌اند، همان طور كه موسى و هارون براى مبارزه با فرعون كه ملّتش را به استضعاف كشانده بود فرستاده شدند:

﴿إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ ۚ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ﴾«23»

همانا فرعون [در سرزمين مصر] برترى‌جويى و سركشى كرد و مردمش را گروه‌گروه ساخت، در حالى كه گروهى از آنان را ناتوان و زبون گرفت، پسرانشان را سر مى‌بريد، و زنانشان را [براى بيگارى گرفتن‌] زنده مى‌گذاشت؛ بى‌ترديد او از مفسدان بود.

﴿وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ﴾«24»

و ما مى‌خواستيم به آنان كه در آن سرزمين به ناتوانى و زبونى گرفته شده بودند، نعمت هاى باارزش دهيم، و آنان را پيشوايان مردم و وارثان [اموال، ثروت‌ها و سرزمين‌هاى فرعونيان‌] گردانيم.

3- كمك و يارى دادن و همراهى با نهضت‌هاى آزادى‌بخش و مستضعفانى كه در سراسر جهان براى نجات خود در برابر استكبار و ستم جهانى مى‌جنگند.

﴿وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَٰذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا﴾«25»

شما را چه شده كه در راه خدا و [رهايى‌] مردان و زنان و كودكان‌ مستضعف [ى كه ستمكاران هر گونه راه چاره را بر آنان بسته‌اند] نمى‌جنگيد؟ آن مستضعفانى كه همواره مى‌گويند: پروردگارا! ما را از اين شهرى كه اهلش ستمكارند، بيرون ببر و از سوى خود، سرپرستى براى ما بگمار و از جانب خود براى ما ياورى قرار ده.


نشانه‌هاى مجاهدان در راه خدا

در جنگ تدافعى گرچه انگيزه و هدف اصلى، جهاد در راه خداست، ولى بيشتر موارد آن به طورى كه بررسى كرديم مقاصد مادّى از قبيل بيرون راندن دشمن از سرزمين اسلامى و به دست آوردن حقوق از دست رفته و پاسدارى از مال و جان و نگهدارى از حقوق و منافع مادّى مشروع نيز مطرح است.

اما در موارد جنگ تهاجمى، جهاد در شكل توحيدى ناب و فقط براى خدا و تنها به خاطر هدف‌هاى معنوى ارائه شده است، حتى آن‌جا كه به يارى مستضعفان مى‌شتابند به دنبال هيچ گونه مقاصد و منافع مادّى براى خود نيستند.

اين واقعيّت را كه نشانگر ماهيّت جهاد ابتدايى اسلام و قداست كامل آن چه از نظر هدف و چه از نظر كيفيّت، اجراى آن مى‌باشد مى‌توان با تأمّل در آيات زير به دست آورد:

﴿الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ ۗ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ﴾«26»

همانان كه اگر آنان را در زمين قدرت و تمكّن دهيم، نماز را برپا مى‌دارند، و زكات مى‌پردازند، و مردم را به كارهاى پسنديده وا مى‌دارند و از كارهاى زشت بازمى‌دارند؛ و عاقبت همه كارها فقط در اختيار خداست.

با اين توصيف هرگز جهاد اسلامى با توسعه‌طلبى و قدرت‌خواهى و سلطه‌جوئى و استعمار و استثمار و جستجوى ثروت و سرزمين‌هاى بيشتر و حكومت جابرانه بر توده‌ها، آنگونه كه مقصد جنگجويان بى تقوا و سياستمداران است، آلوده نخواهد شد.

﴿فَلْيُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يَشْرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالْآخِرَةِ﴾«27»

بايد كسانى كه زندگىِ زودگذرِ دنيا را با سراى جاويدان آخرت مبادله مى‌كنند، در راه خدا بجنگند.

بى شك چنين كسانى كه حاضر شده‌اند دنيا و جانشان را به جهان معنويّت بيكران آخرت از دست بدهند، هرگز با مقاصد پست و آرمان‌هاى توسعه‌طلبانه و طمعكارانه آلوده نخواهند شد.

﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ۚ أُولَٰئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ﴾«28»

مؤمنان فقط كسانى‌اند كه به خدا و پيامبرش ايمان آورده‌اند، آن گاه [در حقّانيّت آنچه به آن ايمان آورده‌اند] شك ننموده و با اموال و جان هايشان در راه خدا جهاد كرده‌اند؛ اينان [در گفتار و كردار] اهل صدق و راستى‌اند.

وقتى مؤمنى كه در راه ايمان به خدا و پيامبرش ترديدى به دل راه نمى‌دهد و آماده تقديم اموالش مى‌شود كه محصول تلاش عمر اوست و جانش را در راه ايمانش تقديم كند، چگونه مى‌تواند جهادش با مقاصد پست بشرى، رنگ غير خدائى به خود بگيرد.

﴿إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ ۚ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ ۖ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ ۚ وَمَنْ أَوْفَىٰ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ ۚ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ ۚ وَذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ * التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ ۗ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ﴾«29»

يقيناً خدا از مؤمنان جان‌ها و اموالشان را به بهاى آن كه بهشت براى آنان باشد خريده؛ همان كسانى كه در راه خدا پيكار مى‌كنند، پس [دشمن را] مى‌كشند و [خود در راه خدا] كشته مى‌شوند [خدا آنان را] بر عهده خود در تورات و انجيل و قرآن [وعده بهشت داده است‌] وعده‌اى حق؛ و چه كسى به عهد و پيمانش از خدا وفادارتر است؟ پس [اى مؤمنان!] به اين داد و ستدى كه انجام داده‌ايد، خوشحال و شاد باشيد؛ و اين است كاميابى بزرگ.* [آن مؤمنان، همان‌] توبه‌كنندگان، عبادت كنندگان، سپاس‌گزاران، روزه‌داران، ركوع كنندگان، سجده‌كنندگان، فرمان‌دهندگان به معروف و بازدارندگان از منكر و پاسداران حدود و مقرّرات خدايند؛ و مؤمنان را [به رحمت و رضوان خدا] مژده ده.

امير المؤمنين (عليه السلام) درباره جهاد در راه خدا مى‌فرمايد:

فَانَّ الْجَهادَ بابٌ مِنْ ابْوابِ الْجَنَّةِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخاصَّةِ اوْليائِهِ، وَ هُوَ لِباسُ التَّقْوى، وَ دِرْعُ اللَّهِ الْحَصينَةُ، وَ جُنَّتُهُ الْوَثيقَةُ.«30»

جهاد درى است از درهاى بهشت كه خدا آن را براى بندگان مخصوص و برگزيده‌اش گشوده است. جهاد پوشش پرهيزكارى، و زره محكم و مقاوم‌ خدائى و سپر قابل اطمينان خداست.


ارزش جهاد گرى در راه حق‌

آنان كه براى برقرارى توحيد، و دفاع از فرهنگ پاك حق، و حفظ مرزهاى اسلام، همراه با قصد قربت به جهاد برمى‌خيزند از چنان ارزشى در پيشگاه حق برخوردارند، كه از اين ارزش جز ذات مقدّس حضرت ربّ احدى واقف و آگاه نيست.

﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَٰئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ ۚ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾«31»

يقيناً كسانى كه ايمان آورده، و آنان كه هجرت كرده و در راه خدا به جهاد برخاستند، به رحمت خدا اميد دارند؛ و خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.

بدون شك كسانى كه خواب را بر خود حرام كرده، در راه خدا دل از خانه و آشيانه شسته‌اند و راهى جبهه‌ها گشته‌اند، بر كسانى كه از علايق دنيوى نبريده، در خانه‌هاى خويش راحت آرميده‌اند، برترى بسيار دارند.

﴿لَا يَسْتَوِي الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ ۚ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِينَ دَرَجَةً ۚ وَكُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَىٰ ۚ وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا * دَرَجَاتٍ مِنْهُ وَمَغْفِرَةً وَرَحْمَةً ۚ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا﴾«32»

آن گروه از مؤمنانى كه بدون بيمارى جسمى [و نقص مالى، و عذر ديگر، از رفتن به جهاد خوددارى كردند و] در خانه نشستند، با مجاهدانى كه در راه خدا با اموال و جان‌هايشان به جهاد برخاستند، يكسان نيستند. خدا كسانى را كه با اموال و جان‌هايشان جهاد مى‌كنند به مقام و مرتبه‌اى بزرگ بر خانه‌نشينان برترى بخشيده است. و هر يك [از اين دو گروه‌] را [به خاطر ايمان و عمل صالحشان‌] وعده پاداش نيك داده، و جهادكنندگان را بر خانه‌نشينانِ [بى‌عُذر] به پاداشى بزرگ برترى داده است.* به درجات و رتبه‌هايى، و آمرزش و رحمتى ويژه از سوى خود؛ و خدا همواره بسيار آمرزنده و مهربان است.


مجاهدان در روايات‌

رسول خدا (صلى الله عليه و آله) درباره مجاهدان در راه خدا فرموده:

مَثَلُ الْمُجاهِدينَ فِى سَبيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ الْقائِمِ الْقانِتِ لايَزالُ فِى صَوْمِهِ وَ صَلاتِهِ حَتّى‌ يَرْجِعَ الى‌ اهْلِهِ.«33»

مثل مجاهدان در راه خدا مانند كسى است كه قائم و قانت باشد و هميشه در روزه و نماز، تا وقتى كه به سوى اهلش بازگردد.

و نيز آن حضرت فرمود:

الْمُجاهِدُونَ فِى سَبيلِ اللَّهِ قُوّادُ اهْلِ الْجَنَّةِ.«34»

مجاهدان در راه خدا رهبران اهل بهشت‌اند.

و آن حضرت فرمود:

يَرْفَعُ اللَّهُ الْمُجاهِدَ فِى سَبيلِهِ عَلى غَيْرِهِ مِائَةَ دَرَجَةٍ فِى الْجَنَّةِ، مَا بَيْنَ كُلِ‌ دَرَجَتَيْنِ كَما بَيْنَ السَّماءِ وَ الاْرْضِ.«35»

خداوند، مجاهد در راهش را بر غير او صد درجه در بهشت رفعت و بلندى بخشد كه فاصله ميان هر دو درجه همانند فاصله ميان آسمان و زمين است.

و آن جناب فرمود:

انَّ اللَّهَ يَدْفَعُ بِمَنْ يُجاهِدُ عَمَّنْ لايُجاهِدُ.«36»

همانا خداوند بلاها را از كسى كه جهاد نمى‌كند به واسطه جهادگر دور مى‌كند.

رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود:

دَعا مُوسى‌ وَ امَّنَ هارُونَ (عليه السلام) وَ امَّنَتِ الْمَلائِكَةُ، فَقالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: اسْتَقيما فَقَدْ اجِيبَتْ دَعْوتُكُما. وَ مَنْ غَزا فِى سَبيلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ اسْتُجِيبَتْ لَهُ كَما اسْتُجِيبَتْ لَهُما الى يَوْمِ الْقِيامَةِ.«37»

موسى (عليه السلام) دعا كرد و هارون و ملائكه آمين گفتند، پس خداوند عزّ و جلّ فرمود: پايدار باشيد، هر آينه دعاى شما را قبول مى‌كنم. و هر آن كس كه در راه خداوند عزّ و جلّ جنگ كند دعاى او قبول مى‌شود همان طور كه دعاى آن دو تا روز قيامت قبول شد.

حضرت صادق (عليه السلام) مى‌فرمايد:

ثَلاثةٌ دَعْوَتُهُم مُسْتَجابَةٌ، احَدُهُمُ الْغازى فِى سَبيلِ اللَّهِ، فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونَهُ ....«38»

دعاى سه كس پذيرفته مى‌شود، يكى از آنها رزمنده‌اى است كه در راه خدا مى‌جنگد، پس ببينيد چگونه جانشين او مى‌شويد ....

رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود:

انَّ الْغُزاةَ اذا هَمُّوا بِالْغَزْوِ كَتَبَ اللَّهُ لَهُمْ بَراءَةً مِنَ النّارِ.«39»

به درستى كه جنگجويان و رزمندگان وقتى كه قصد جنگ كنند، خداوند براى آنها برائت از آتش مى‌نويسد.

و نيز آن حضرت فرمود:

وَ مَنْ خَرَجَ فِى سَبيلِ اللَّهِ مُجاهِداً فَلَهُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ سَبْعُمِائَةِ الْفِ حَسَنَةٍ، وَ يُمْحى عَنْهُ سَبعُمِائَةِ الْفِ سَيِّئَةٍ، وَ يُرْفَعُ لَهُ سَبْعُمِائَةِ الْفِ دَرَجَةٍ، وَ كانَ فِى ضَمانِ اللَّهِ، بِاىِّ حَتْفٍ ماتَ كانَ شَهيداً، وَ انْ رَجَعَ رَجَعَ مَغْفُوراً لَهُ مُسْتَجاباً دُعاؤُهُ.«40»

و هر كس در راه خدا در حالت جهاد خارج شود، پس براى او به ازاى هر قدمى هفتصدهزار حسنه نوشته مى‌شود، و هفتصد هزار گناه از او پاك مى‌گردد، و هفتصد هزار درجه به او رفعت دهند، و او در كفالت خدا خواهد بود، به هر مرگى كه بميرد شهيد خواهد بود، و اگر سالم برگردد در حالتى برمى‌گردد كه گناهان او بخشيده شده، و دعاهايش مستجاب گرديده است.

رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود:

إِذا خَرَجَ الْغازى مِنْ عَتَبَةِ بابِهِ بَعَثَ اللَّهُ مَلَكاً بِصَحيفَةِ سَيِّئاتِهِ فَطَمَسَ سَيِّئاتِهِ.«41»

وقتى كه رزمنده از درگاه خانه‌اش خارج شود، خداوند ملكى را با صحيفه‌ سيئات و گناهان او ارسال مى‌كند، پس وى گناهان او را مى‌پوشاند و محو مى‌كند.

و نيز آن حضرت مى‌فرمايد:

فَاذا وَدَّعَهُمْ اهْلُوهُمْ بَكَتْ عَلَيْهِمُ الْحيطانُ وَ البُيُوتُ.«42»

و چون خانواده‌هاى رزمندگان به بدرقه ايشان مى‌روند، ديوارها و خانه‌ها بر آنها مى‌گريند.

رسول خدا (صلى الله عليه و آله) مى‌فرمايد:

انَّ الْغُزاةَ اذا هَمُّوا بِالْغَزْوِ ... وَ يَخْرُجُونَ مِنْ ذُنُوبِهِمْ كَما تَخْرُجُ الْحَيَّةُ مِنْ سِلْخِها.«43»

رزمندگان چون عزم جهاد كنند ... و از گناهان خود خارج مى‌شوند همان طورى كه مار از پوستش بيرون مى‌رود.

رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود:

انَّ صَبْرَ الْمُسْلِمِ فِى بَعْضِ مَواطِنِ الْجِهادِ يَوْماً واحِداً خَيْرٌ لَهُ مِنْ عِبادَةِ ارْبَعينَ سَنَةً.«44»

به درستى كه صبر يك روز مسلمان در بعضى از ميدان‌هاى جهاد، براى او از عبادت چهل سال بهتر است.

حضرت باقر (عليه السلام) مى‌فرمايد:

وَ ما مِنْ قَدَمٍ احَبَّ الَى اللَّهِ مِنْ خُطْوَةٍ الى ذِى رَحِمٍ اوْ خُطْوَةٍ يُتِمُّ بِها زَحْفاً فِى سَبيلِ اللَّهِ.«45»

هيچ گامى در نزد خدا دوست داشتنى‌تر نيست از گامى كه براى ديدار اقوام برداشته شود، و يا گامى كه به وسيله آن جهاد در راه خدا انجام گيرد.

امام صادق (عليه السلام) از رسول خدا (صلى الله عليه و آله) روايت مى‌كند:

انَّ جَبْرَئِيلَ اخْبَرنِى بِامْرٍ قَرَّتْ بِهِ عَيْنِى، وَ فَرَحَ بِهِ قَلْبِى، قالَ: يا مُحَمَّدُ! مَنْ غَزا غَزْوَةً فِى سَبيلِ اللَّهِ مِنْ امَّتِكَ فَما اصابَتْهُ قَطْرَةٌ مِنَ السّماءِ اوْ صُداعٌ الّا كانَتْ لَهُ شَهادَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ.«46»

جبرئيل مرا به مسئله‌اى خبر داد كه چشمانم بدان روشن و قلبم شاد گشت، جبرئيل گفت: اى محمّد! هر كس از امّت تو كه در راه خدا جنگ كند، پس بر او قطره‌اى از آسمان نبارد و يا سردردى نگيرد مگر آن كه براى او در روز قيامت گواهى دهند.

حضرت صادق (عليه السلام) فرمود:

كُلُّ عَيْنٍ ساهِرَةٌ يَوْمَ الْقِيامَةِ الّا ثَلاثَ عُيُونٍ، عَيْنٌ سَهَرَتْ فِى سَبيلِ اللَّهِ، وَ عَيْنٌ غُضَّتْ عَنْ مَحارِمِ اللَّهِ، وَ عَيْنٌ بَكَتْ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ.«47»

تمام چشم‌ها در روز قيامت گريان و چون چشمه روانند مگر سه چشم:چشمى كه در راه خدا بيدارى كشد، و چشمى كه از محرّمات خدا بسته شود، و چشمى كه از ترس خدا بگريد.


2- شهادت در راه خدا

امير المؤمنين (عليه السلام) از رسول خدا (صلى الله عليه و آله) روايت مى‌فرمايد:

فَوْقَ كُلِّ بِرٍّ بِرٌّ حَتّى يُقْتَلَ الرَّجُلُ فِى سَبيلِ اللَّهِ.«48»

بالاى هر نيكوكارى، نيكوكارى ديگرى هست، تا آنگاه كه مرد در راه خدا كشته شود. (كه بالاتر از او نيكوكارى نيست).

رسول خدا (صلى الله عليه و آله) مى‌فرمايد:

فَوَ الَّذى نَفْسِى بِيَدِهِ لَوْ كانَ الاْنْبِياءُ عَلى طَريقِهِمْ لَتَرَجَّلُوا لَهُمْ مِمّا يَرَوْنَ مِنْ بَهائِهِمْ حَتّى يَأْتُوا عَلى مَوائِدَ مِنَ الْجَوْهَرِ فَيَقْعُدُونَ عَلَيْها.«49»

قسم به آن كسى كه جانم به دست اوست، اگر پيامبران در سر راه شهيدان باشند، از جاى خويش به احترام آنها، به خاطر آنچه از عظمتشان مى‌بينند، برمى‌خيزند تا بر مائده‌هائى از گوهر مى‌آيند و بر آن مى‌نشينند.

حضرت صادق (عليه السلام) از رسول خدا (صلى الله عليه و آله) روايت مى‌كند:

اشْرَفُ الْمَوْتِ قَتْلُ الشَّهادَةِ.«50»

با شرافت‌ترين مرگ، مرگ شهادت است.

امير المؤمنين (عليه السلام) فرمود:

وَ طيبُوا عَنْ انْفُسِكُمْ نَفْساً، وَ امْشُوا الَى الْمَوْتِ مَشْياً سُجُحاً.«51»

و خوشحال باشيد كه روحتان از بدن جدا گردد، و به آسانى به سوى مرگ برويد.


ارزش شهيد و شهادت در قرآن‌

قرآن مجيد درباره شهيد مى‌فرمايد:

﴿وَ لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ﴾«52»

و هرگز گمان مبر آنان كه در راه خدا كشته شدند مرده‌اند، بلكه زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى‌شوند.

﴿وَ لَا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَٰكِنْ لَا تَشْعُرُونَ﴾«53»

و به آنان كه در راه خدا كشته مى‌شوند مرده نگوييد، بلكه [در عالم برزخ‌] داراى حيات‌اند، ولى شما [كيفيت آن حيات را] درك نمى‌كنيد.

﴿وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ * سَيَهْدِيهِمْ وَيُصْلِحُ بَالَهُمْ * وَيُدْخِلُهُمُ الْجَنَّةَ عَرَّفَهَا لَهُمْ﴾«54»

و كسانى كه در راه خدا به شهادت رسيده‌اند، خدا هرگز اعمالشان را باطل و تباه نمى‌كند.* [خدا] آنان را به زودى [به سرمنزل خوشبختى و كرامت‌] هدايت مى‌كند و حالشان را اصلاح مى‌نمايد؛* و آنان را در بهشتى كه در دنيا به آنان شناسانده در مى‌آورد.


ارزش شهيد و شهادت در روايات‌

رسول خدا (صلى الله عليه و آله) مى‌فرمايد:

فَتَكُونُ الطَّعْنَةُ وَ الضَّرْبَةُ اهْوَنَ عَلَى الشَّهيدِ مِنْ شُرْبِ الْماءِ الْبارِدِ فِى‌ الْيَوْمِ الصّائِفِ.«55»

زخم ناشى از اسلحه و ضربت بر شهيد برايش از نوشيدن آب خنك در روز تابستان آسان‌تر است.

و نيز آن حضرت فرمود:

وَ اذا زالَ الشَّهيدُ مِنْ فَرَسِهِ بِطَعْنَةٍ اوْ بِضَرْبَةٍ لَمْ يَصِلْ الَى الاْرْضِ حَتّى يَبْعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ زَوْجَتَهُ مِنَ الْحُورِ الْعينِ فَتُبَشِّرُهُ بِما اعَدَّ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ مِنَ الْكَرامَةِ.«56»

وقتى كه شهيد به سبب زخم و جراحت نيزه و يا به واسطه ضربتى به زمين بيفتد، هنوز به زمين نرسيده كه خداوند زوجه او را از حورالعين نزد او مى‌فرستد، پس او را به آنچه خداوند از كرامت و بزرگى خويش براى او آماده كرده است بشارت مى‌دهد.

رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود:

لِلشَّهيدِ سَبْعُ خِصالٍ مِنَ اللَّهِ:

اوَّلُ قَطْرَةٍ مِنْ دَمِهِ مَغْفُورٌ لَهُ كُلُّ ذَنْبٍ.

وَ الثَّانِيَةُ: يَقَعُ رَأْسُهُ فِى حِجْرِ زَوْجَتَيْهِ مِنَ الْحُورِ الْعينِ، وَ تَمْسَحانِ الْغُبارَ عَنْ وَجْهِهِ وَ تَقُولانِ: مَرْحَباً بِكَ، وَ يَقُولُ هُوَ مِثْلَ ذلِكَ لَهُما.

وَ الثّالِثَةُ: يُكْسى مِنْ كِسْوَةِ الْجَنَّةِ.

وَالرَّابِعَةُ: تَبْتَدِرُهُ خَزَنَةُ الْجَنَّةِ بِكُلِّ ريحٍ طَيِّبَةٍ ايُّهُمْ يَأْخُذُهُ مَعَهُ.

وَ الْخامِسَةُ: انْ يَرى‌ مَنْزِلَهُ.

وَ السّادِسَةُ: يُقالُ لِرُوحِهِ: اسْرَحْ فِى الْجَنَّةِ حَيْثُ شِئْتَ.

وَ السّابِعَةُ: انْ يَنْظُرَ فِى وَجْهِ اللَّهِ وَ انَّها لَراحَةٌ لِكُلِّ نَبِىٍّ وَ شَهيدٍ.«57»

براى شهيد هفت خصلت از جانب خداست:

اوّل: اولين قطره‌اى كه از خونش ريخته شود، تمامى گناهانش بخشيده مى‌شود.

دوّم: سرش بر دامان دو زوجه‌اش كه حورالعين هستند واقع مى‌شود و آنها غبار را از صورتش پاك مى‌كنند و به او مى‌گويند: به جاى خوب و وسيعى درآمدى، خوش آمدى، او نيز همان را در پاسخ آن دو مى‌گويد.

سوّم: از لباس‌هاى بهشتى بر او مى‌پوشانند.

چهارم: نگهبانان بهشت با بوى بسيار خوش به سوى او پيشى مى‌گيرند و هر كدام مى‌خواهند او را با خود ببرند.

پنجم: منزل يا منزلت خود را در بهشت مى‌بيند.

ششم: به روح او گفته مى‌شود: در هر جاى بهشت كه مى‌خواهى به گردش درآى.

هفتم: نظر مى‌كند به «وجه‌اللَّه» كه مايه راحتى براى هر پيامبر و شهيد است.

فتادگان سر خود را به خاكِ پا بخشند

بجان خرند شهادت كه خونبها بخشند

خداگواست كه گر جرم ما همين عشق است‌

گناه گبر و مسلمان به جرم ما بخشند

مريض عشق به زنجير بند نتوان كرد

در آن ديار كه بيمار را شفا بخشند

به گاه عفو گناه از پى رعايت عدل‌

جزاى خويش دهندت ز شرم تا بخشند

دعاى بى اثرى دارم و هزاران جرم‌

مگر مرا به تهيدستى دعا بخشند

اميد هست كه بيگانگى عرفى را

به دوستى سخن‌هاى آشنا بخشند

(عرفى شيرازى)

______________________________

(1)- جهاد از ديدگاه امام على (عليه السلام): 13.

(2)- مائده (5): 32.

(3)- انعام (6): 151.

(4)- مائده (5): 8.

(5)- انفال (8): 61.

(6)- نساء (4): 94.

(7)- مصباح البلاغة (مستدرك نهج البلاغه): 1/ 109؛ تاريخ الطبرى: 4/ 67؛ الامامة و السياسة: 1/ 129.

(8)- جهاد از ديدگاه امام على (عليه السلام): 14

(9)- حج (22): 39- 40.

(10)- بقره (2): 190.

(11)- توبه (9): 5.

(12)- توبه (9): 5.

(13)- مائده (5): 33.

(14)- توبه (9): 13.

(15)- نساء (4): 76.

(16)- توبه (9): 12.

(17)- توبه (9): 29.

(18)- توبه (9): 123.

(19)- حجرات (49): 9.

(20)- بقره (2): 217.

(21)- قصص (28): 83.

(22)- بقره (2): 193.

(23)- قصص (28): 4.

(24)- قصص (28): 5.

(25)- نساء (4): 75.

(26)- حج (22): 41.

(27)- نساء (4): 74.

(28)- حجرات (49): 15.

(29)- توبه (9): 111- 112.

(30)- نهج البلاغه: خطبه 27.

(31)- بقره (2): 218.

(32)- نساء (4): 95- 96.

(33)- مستدرك الوسائل: 11/ 13، باب 1، حديث 12293، جامع احاديث الشيعه: 13/ 8، حديث 13.

(34)- مستدرك الوسائل: 11/ 18، باب 1، حديث 12313، بحار الأنوار: 8/ 199، باب 23، حديث 202.

(35)- مستدرك الوسائل: 11/ 18، باب 1، حديث 12313، جامع احاديث الشيعه: 13/ 8، حديث 17.

(36)- مستدرك الوسائل: 11/ 14، باب 1، ذيل حديث 12295، جامع احاديث الشيعه: 13/ 15، حديث 30.

(37)- مستدرك الوسائل: 11/ 7، باب 1، حديث 12276، الجعفريات: 76، كتاب الجهاد.

(38)- وسائل الشيعة: 15/ 21، باب 3، حديث 19931؛ تهذيب الأحكام: 6/ 122، باب 54، حديث 7.

(39)- بحار الأنوار: 97/ 12، باب 1، حديث 27؛ مستدرك الوسائل: 11/ 10، باب 1، حديث 12289.

(40)- وسائل الشيعة: 15/ 18، باب 1، حديث 19927؛ كشف الغطاء: 2/ 283.

(41)- مستدرك الوسائل: 11/ 13، باب 1، ذيل حديث 12293، جامع احاديث الشيعه: 13/ 8، حديث 13.

(42)- بحار الأنوار: 97/ 12، باب 1، حديث 27؛ مستدرك الوسائل: 11/ 10، باب 1، حديث 12289.

(43)- بحار الأنوار: 97/ 12، باب 1، حديث 27؛ مستدرك الوسائل: 11/ 10، باب 1، حديث 12289.

(44)- مستدرك الوسائل: 11/ 21، باب 1، حديث 12324؛ عوالى اللآلى: 1/ 282، فصل 10، حديث 121.

(45)- بحار الأنوار: 97/ 14، باب 1، حديث 31؛ الزهد: 76، باب 13، حديث 204.

(46)- بحار الأنوار: 97/ 8، باب 1، حديث 5؛ تهذيب الأحكام: 6/ 121، باب 54، حديث 1.

(47)- بحار الأنوار: 97/ 50، باب 5، حديث 32؛ مستدرك الوسائل: 11/ 17، باب 1، حديث 12307.

(48)- بحار الأنوار: 97/ 50، باب 5، حديث 30؛ الخصال: 1/ 9، حديث 31.

(49)- مستدرك الوسائل: 11/ 12، باب 1، حديث 12289؛ صحيفة الرضا (عليه السلام): 92، حديث 27.

(50)- بحار الأنوار: 97/ 8، باب 1، حديث 4؛ الأمالى، شيخ صدوق: 488، حديث 1.

(51)- نهج البلاغه: خطبه 65؛ غرر الحكم: 334، حديث 7707.

(52)- آل عمران (3): 169.

(53)- بقره (2): 154.

(54)- محمّد (47): 4- 6.

(55)- مستدرك الوسائل: 11/ 11، باب 1، حديث 12289؛ بحار الأنوار: 97/ 13، باب 1، حديث 27.

(56)- مستدرك الوسائل: 11/ 11، باب 1، حديث 12289؛ صحيفة الرضا (عليه السلام): 92، حديث 27.

(57)- وسائل الشيعة: 15/ 16، باب 1، حديث 19920؛ عوالى اللآلى: 3/ 182، حديث 3.


انتخاب شرح:
- حسین انصاریان - محمد رضا آشتیاني - محمد جعفر امامی - حسن ممدوحی کرمانشاهی - محمد بن سلیمان تنکابنی - محمد علي مدرسی چهاردهی - بدیع الزمان قهپائی - سید عليخان حسينی حسنی مدنی شيرازی - سید علیخان حسينی حسنی مدنی شيرازی - سید محمد باقر حسينی (داماد) - سید محمد باقر موسوی حسينی شيرازی - سید محمد حسین فضل الله - سید محمد شيرازی - سید نعمة الله جزائری - عباس علی موسوی - محمد جواد مغنیه - محمد دارابی - نبیل شعبان
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^