اشرف الموت قتل الشهاده.
(با شرافتترين مرگ، مرگ شهادت است.)
بحارالانوار، ج 100، ص 8
و اذا زال الشهيد من فرسه بطعنه او بضربه لم يصل الى الارض حتى يبعث الله عز و جل زوجته من الحور العين فتبشره بما اعد الله عز و جل له من الكرامه.
(وقتى كه شهيد به سبب زخم و جراحت نيزه و يا به واسطهى ضربتى به زمين بيفتد، هنوز به زمين نرسيده كه خداوند زوجهى او را از حورالعين نزد او مىفرستد، پس او را به آنچه خداوند از كرامت و بزرگى خويش براى او آماده كرده است بشارت مىدهد.)
مستدرك، ج 2، ص 243
للشهيد سبع خصال من الله.
اول قطره من دمه مغفور له كل ذنب.
و الثانيه: يقع راسه فى حجر زوجتيه من الحور العين، و تمسحان الغبار عن وجهه و تقولان: مرحبا بك، و يقول هو مثل ذلك لهما.
و الثالثه: يكسى من كسوه الجنه.
و الرابعه: تبتدره خزنه الجنه بكل ريح طيبه ايهم ياخذه معه.
و الخامسه: ان يرى منزله.
و السادسه: يقال لروحه: اسرح فى الجنه حيث شئت.
و السابعه: ان ينظر فى وجه الله و انها لراحه لكل نبى و شهيد.
(براى شهيد هفت خصلت از جانب خداست:
اول: اولين قطرهاى كه از خونش ريخته شود، تمامى گناهانش بخشيده مىشود.
دوم: سرش بر دامان دو زوجهاش كه حورالعين هستند واقع مىشود و آنها غبار را از صورتش پاك مىكنند و به او مىگويند: بجاى خوب و وسيعى درآمدى، خوش آمدى، او نيز همان را در پاسخ آن دو مىگويد:
سوم: از لباسهاى بهشتى بر او مىپوشانند.
چهارم: نگهبانان بهشت با بوى بسيار خوش به سوى او پيشى مىگيرند و هر كدام مىخواهند او را با خود ببرند.
پنجم: منزل يا منزلت خود را در بهشت مىبيند.
ششم: به روح او گفته مىشود: در هر جاى بهشت كه مىخواهى به گردش درآ.
هفتم: نظر مىكند به «وجه الله» كه مايهى راحتى براى هر پيامبر و شهيد است.)
وسائل، ج 11، ص 10