آيين مقدس اسلام، آيين توحيد و آيين عقل و فطرت، و آيين رشد و كمال و آيين صلح و صفا و مهر و محبّت و آيين تربيت است.
اسلام علاقه دارد قلوب انسانها را از ارتباط با شرك و كفر و بت و بتپرستان و بندگى نسبت به بندگان پاك كند.
اسلام دعوتش را با دليل و برهان و موعظه حسنه و جدال احسن شروع مىكند، و از اين راه سعى مىكند انسانِ منحرفِ از فطرتِ توحيدى را، به صراط مستقيم برگرداند.
اسلام موضعگيرى عليه فطرت توحيدى را كه به ضرر خود موضعگيران و مزاحم مؤمنان پاكدل است نمىپسندد، و چنانچه ببيند دشمن عالم يا معاند جاهل در زمينه رشد انسان و انسانيّت، مانع ايجاد مىكند خود را به خاطر اقامه حق مجبور به جهاد مىبيند، و براى او جهاد ابتدايى يا دفاعى فرق نمىكند، آنچه براى او اهميّت دارد پاكسازى حيات انسان از آلودگى شرك و كفر و فسق و فجور و بت و بت پرستى است، و در اين راه اگر به او تهمت بزنند كه اين آيين، آيين خون و شمشير و جنگ و جدال است و مىخواهد به زور و قهر مسائل خود را تحميل كند، واهمهاى ندارد.
در كتاب با ارزش «جهاد» از صاحب «الميزان» نقل شده است كه:
«به كسانى كه مىگفتند: اسلام از روش اديان ديگر تجاوز نموده و با خونريزى و چپاولگرى پيشرفت كرده و بدون آن كه راه هدايت و دعوت پويد، مردم را به زور وادار به پذيرش اسلام كرده است، تا آنجا كه برخى از مبلّغان مسيحى اسلام را دين خون و شمشير لقب دادند
قرآن مىفرمايد: اسلام بر اساس فطرت انسانى بنيان نهاده شده است، بىشك در زندگى انسانى و كمال آن، بايد به راه فطرت رفت.
فطرت انسانى بر اساس توحيد بنا شده است و قوانين فردى و اجتماعى بر اين بنياد است. دفاع از اين اصل و نشر توحيد، و حفاظت و پاسدارى از رسالت توحيدى، حق مشروع انسان حق جوست.
اسلام براى پيمودن اين راه، روشى معتدل پيش گرفته است:
اوّل: دعوتى مسالمت جويانه كرده و به تمام مشكلات و رنجهايى كه در اين راه وجود دارد تن در داده است، سپس دفاع از اساس و حقوق اسلامى و جان و مال مسلمين را عهدهدار گشته و در پايان به جنگ ابتدايى و پيش گرفتن روش حمله گرانه پرداخته است.
بىترديد توحيد با خونريزى آغاز نگشته است، ولى آنجا كه دفاع از شؤونات توحيدى و پيشبرد اهدافش مطرح باشد، پيكار، راه حتمى هر انقلابى است با توجّه به اين كه خداوند مىفرمايد:
[مردم را] با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن، و با آنان به نيكوترين شيوه به بحث [و مجادله] بپرداز.
يقين داريم كه در راه پيروزى حق و پاسدارى از توحيد و حيات انسانى مواردى پيش خواهد آمد كه اكراه و تحميل به وجود مىآيد، ولى اين مسألهاى نيست كه ما از آن ابا داشته باشيم؛ زيرا اگر در اين راه دلائل قانع كننده ارائه شد و جاى هيچ گونه اشكالى نماند، هر كس كه از اطاعت سرپيچى كند بايد به زور او را به اطاعت وادار كرد، و اين روش همه حكومتهاى عادله و همه راههاى منصفانه است.
دوّم: افراد متمرد ناآگاه و لجباز و عنود، فقط در يك نسل خواهند بود (نسلى كه براى نخستين بار با آن مكتب آشنا مىشود) و نسل بعد پس از آن كه آگاهانه با فطرت و اصول توحيدى آشنا شد و بر اساس اصول اسلامى تربيت يافت، در همان راه فطرى و اصولى گام برمىدارد، پس چرا بايد گفت: مجبور شده است كه اسلام را بپذيرد؟ حال آن كه او خود اسلام را درك كرده و پذيرا شده است.
مسأله انبياى ديگر نيز (كه دشمنان براى كوبيدن اسلام بدان متوسّل مىشوند و مطالب خود ساختهاى را بيان مىكنند) ياوهاى بيش نيست، چرا كه برخى از آنان همچون نوح و هود و صالح (عليهم السلام) قدرت متشكّل و نيروى رزمنده در اختيار نداشتهاند، گروهى ديگر چون ياران عيسى (عليه السلام) اگر خود جنگى نكردهاند سالها و قرنها بعد از نيروهاى رزمنده (مانند نيروهاى مسيحى و برپا كنندگان جنگهاى صليبى) به وجود آمدهاند، و برخى ديگر همچون موسى (عليه السلام) و سليمان و پيامبرانى ديگر پيكارگرانى مدافع حق و انسانيّت بودهاند و در اين راه قيامها و مبارزهها كردهاند.
______________________________
(3)- جهاد، حسين نورى همدانى: 301، به نقل از تفسير الميزان: سوره بقره (2): ذيل آيات 190- 195.