فارسی
جمعه 02 آذر 1403 - الجمعة 19 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه



فراز 7 از دعای 27 ( دعا برای تقویت تدبیر مسلمانان )

اللَّهُمَّ وَ قَوِّ بِذَلِكَ مِحَالَ أَهْلِ الْإِسْلَامِ ، وَ حَصِّنْ بِهِ دِيَارَهُمْ ، وَ ثَمِّرْ بِهِ أَمْوَالَهُمْ ، وَ فَرِّغْهُمْ عَنْ مُحَارَبَتِهِمْ لِعِبَادَتِكَ ، وَ عَنْ مُنَابَذَتِهِمْ لِلْخَلْوَةِ بِكَ حَتَّى لَا يُعْبَدَ فِي بِقَاعِ الْأَرْضِ غَيْرُكَ ، وَ لَا تُعَفَّرَ لِأَحَدٍ مِنْهُمْ جَبْهَةٌ دُونَكَ .
خدايا بدين طريق تدبير اهل اسلام را تقويت فرما و شهرهايشان را محكم كن و اموالشان را فراوان فرما و به آنها وقت فراغتى جهت عبادتت عنايت كن و در عوض زد و خورد با آنها فرصتى براى خلوت كردن و راز و نياز با خودت را توفيق ده تا آن روزى كه در روى زمين جز ترا عبادت نكنند و براى غير تو سر بر خاك نسايند.

هدف از جهاد، تربيت انسان و اقامه توحيد

آيين مقدس اسلام، آيين توحيد و آيين عقل و فطرت، و آيين رشد و كمال و آيين صلح و صفا و مهر و محبّت و آيين تربيت است.

اسلام علاقه دارد قلوب انسان‌ها را از ارتباط با شرك و كفر و بت و بت‌پرستان و بندگى نسبت به بندگان پاك كند.

اسلام دعوتش را با دليل و برهان و موعظه حسنه و جدال احسن شروع مى‌كند، و از اين راه سعى مى‌كند انسانِ منحرفِ از فطرتِ توحيدى را، به صراط مستقيم برگرداند.

اسلام موضع‌گيرى عليه فطرت توحيدى را كه به ضرر خود موضع‌گيران و مزاحم مؤمنان پاكدل است نمى‌پسندد، و چنانچه ببيند دشمن عالم يا معاند جاهل در زمينه رشد انسان و انسانيّت، مانع ايجاد مى‌كند خود را به خاطر اقامه حق مجبور به جهاد مى‌بيند، و براى او جهاد ابتدايى يا دفاعى فرق نمى‌كند، آنچه براى او اهميّت دارد پاكسازى حيات انسان از آلودگى شرك و كفر و فسق و فجور و بت و بت پرستى است، و در اين راه اگر به او تهمت بزنند كه اين آيين، آيين خون و شمشير و جنگ و جدال است و مى‌خواهد به زور و قهر مسائل خود را تحميل كند، واهمه‌اى ندارد.


روش اعتدال در اسلام‌

در كتاب با ارزش «جهاد» از صاحب «الميزان» نقل شده است كه:

«به كسانى كه مى‌گفتند: اسلام از روش اديان ديگر تجاوز نموده و با خونريزى و چپاولگرى پيشرفت كرده و بدون آن كه راه هدايت و دعوت پويد، مردم را به زور وادار به پذيرش اسلام كرده است، تا آن‌جا كه برخى از مبلّغان مسيحى اسلام را دين‌ خون و شمشير لقب دادند«1» پاسخ مى‌دهيم كه:

قرآن مى‌فرمايد: اسلام بر اساس فطرت انسانى بنيان نهاده شده است، بى‌شك در زندگى انسانى و كمال آن، بايد به راه فطرت رفت.

فطرت انسانى بر اساس توحيد بنا شده است و قوانين فردى و اجتماعى بر اين بنياد است. دفاع از اين اصل و نشر توحيد، و حفاظت و پاسدارى از رسالت توحيدى، حق مشروع انسان حق جوست.

اسلام براى پيمودن اين راه، روشى معتدل پيش گرفته است:

اوّل: دعوتى مسالمت جويانه كرده و به تمام مشكلات و رنج‌هايى كه در اين راه وجود دارد تن در داده است، سپس دفاع از اساس و حقوق اسلامى و جان و مال مسلمين را عهده‌دار گشته و در پايان به جنگ ابتدايى و پيش گرفتن روش حمله گرانه پرداخته است.

بى‌ترديد توحيد با خونريزى آغاز نگشته است، ولى آن‌جا كه دفاع از شؤونات توحيدى و پيشبرد اهدافش مطرح باشد، پيكار، راه حتمى هر انقلابى است با توجّه به اين كه خداوند مى‌فرمايد:

﴿ادْعُ إِلَىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ ۖ وَ جَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾«2»

[مردم را] با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن، و با آنان به‌ نيكوترين شيوه به بحث [و مجادله‌] بپرداز.

يقين داريم كه در راه پيروزى حق و پاسدارى از توحيد و حيات انسانى مواردى پيش خواهد آمد كه اكراه و تحميل به وجود مى‌آيد، ولى اين مسأله‌اى نيست كه ما از آن ابا داشته باشيم؛ زيرا اگر در اين راه دلائل قانع كننده ارائه شد و جاى هيچ گونه اشكالى نماند، هر كس كه از اطاعت سرپيچى كند بايد به زور او را به اطاعت وادار كرد، و اين روش همه حكومت‌هاى عادله و همه راههاى منصفانه است.

دوّم: افراد متمرد ناآگاه و لجباز و عنود، فقط در يك نسل خواهند بود (نسلى كه براى نخستين بار با آن مكتب آشنا مى‌شود) و نسل بعد پس از آن كه آگاهانه با فطرت و اصول توحيدى آشنا شد و بر اساس اصول اسلامى تربيت يافت، در همان راه فطرى و اصولى گام برمى‌دارد، پس چرا بايد گفت: مجبور شده است كه اسلام را بپذيرد؟ حال آن كه او خود اسلام را درك كرده و پذيرا شده است.

مسأله انبياى ديگر نيز (كه دشمنان براى كوبيدن اسلام بدان متوسّل مى‌شوند و مطالب خود ساخته‌اى را بيان مى‌كنند) ياوه‌اى بيش نيست، چرا كه برخى از آنان همچون نوح و هود و صالح (عليهم السلام) قدرت متشكّل و نيروى رزمنده در اختيار نداشته‌اند، گروهى ديگر چون ياران عيسى (عليه السلام) اگر خود جنگى نكرده‌اند سال‌ها و قرن‌ها بعد از نيروهاى رزمنده (مانند نيروهاى مسيحى و برپا كنندگان جنگ‌هاى صليبى) به وجود آمده‌اند، و برخى ديگر همچون موسى (عليه السلام) و سليمان و پيامبرانى ديگر پيكارگرانى مدافع حق و انسانيّت بوده‌اند و در اين راه قيام‌ها و مبارزه‌ها كرده‌اند.«3»

______________________________

(1)- اين كه مى‌گويند: «دروغگو كم حافظه است» سخنى درست و حق است، مبلّغان مسيحى مثل اين كه محاكم بسيار مخوف و وحشتناك تفتيش عقايد را كه به وسيله كليسا بر پا شد و ميليون‌ها نفر را به كام آتش برد تا ديگران جز از انجيل دم نزنند و همچنين جنگ‌هاى ظالمانه صليبى را فراموش كرده‌اند!

(2)- نحل (16): 125.

(3)- جهاد، حسين نورى همدانى: 301، به نقل از تفسير الميزان: سوره بقره (2): ذيل آيات 190- 195.


انتخاب شرح:
- حسین انصاریان - محمد رضا آشتیاني - محمد جعفر امامی - حسن ممدوحی کرمانشاهی - محمد بن سلیمان تنکابنی - محمد علي مدرسی چهاردهی - بدیع الزمان قهپائی - سید عليخان حسينی حسنی مدنی شيرازی - سید علیخان حسينی حسنی مدنی شيرازی - سید محمد باقر حسينی (داماد) - سید محمد باقر موسوی حسينی شيرازی - سید محمد حسین فضل الله - سید محمد شيرازی - سید نعمة الله جزائری - عباس علی موسوی - محمد جواد مغنیه - محمد دارابی - نبیل شعبان
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^