در قوانين آفرينش و عوامل طبيعى هر پديده از موجودات خداوند بر حد و اندازه آفريده شده و مرزى براى فانى شدن آن وجود دارد؛ مگر ياد حق و لذت نيايش با او كه در جهان هستى سيرىناپذير است.
امام صادق (عليه السلام) در اين باره مىفرمايد:
هر چيزى حد دارد كه در آن جا به پايان مىرسد مگر ياد خدا كه آن را حدّى پايانپذير نيست. خداوند عزوجل فرايض را واجب كرد و هر كه آنها را به جاى آورد همان حدّ است ... مگر ذكر كه خداوند عز و جل به اندك آن رضايت نداده و مرزى كه در آنجا پايان پذيرد برايش قرار نداده است. سپس اين آيه را تلاوت فرمود: «اى اهل ايمان! خدا را بسيار ياد كنيد
بنابراين وقتى ياد حق محدوديّت ندارد پس لذّت جويى با آن هم پايانى ندارد و همه خوشىها و نشاطهاى حقيقى در ارتباط نزديك با خداوند حاصل مىشود.
به عبارت ديگر لذّتهاى انسانى بر دو گونه است:
امام على (عليه السلام) مىفرمايد:
در ميان گناهان، سختتر از پيروى شهوت نيست، پس آن را فرمان نبريد كه شما را از خدا غافل مىسازد.
امام سجّاد (عليه السلام) مىفرمايد:
بدان! واى بر تو اى پسر آدم! پرخورى و سستى اراده و مستى سيرى و غفلت حاصل از قدرت، از عوامل بازدارنده و كند كننده عمل است و ياد خدا را از دل مىبرد.
بر اين اساس حضرت سجّاد (عليه السلام) از چنين رذايلى به درگاه خداوند استغفار مىكند و در مناجات الذاكرين به محضر الهى عرضه مىدارد:
از هر لذّتى جز ياد تو و از هر آسايشى جز انس با تو و از هر شادى جز نزديكى به تو و از هر كارى جز طاعت تو، آمرزش تو را مىطلبم.
پس اين لّذتهاى زودگذر نه تنها ارزشمند نيست بلكه مانعى براى رسيدن به لذتهاى معنوى است.
امام على (عليه السلام) مىفرمايد:
ياد خدا، خوشى دوستداران است.
ياد حق، نشستن با محبوب است.
ياد خدا، شادى هر پرهيزگار و گوارايى هر اهل يقينى است.
بر اساس آن چه گذشت، مراتب كمالات انسانى به اعتبار نزول و پستى و صعود و بلندى در بىنهايت فراوان است. هر كسى در هر مرتبه از مراتب وجودى خويش از مرتبه خاصى از كمالات بهرهمند است و نيايش و دعا درى از درهاى رحمت خداوندى است كه بر روى بندگان گشوده شده است.
______________________________
(2)- الكافى: 2/ 498، حديث 1؛ بحار الأنوار: 90/ 161، باب 1، ذيل حديث 42.
(3)- غرر الحكم: 190، حديث 3663.
(4)- بحار الأنوار: 75/ 129، باب 21، حديث 1؛ تحف العقول: 273.
(5)- بحار الأنوار: 91/ 151، باب 32؛ مناجات 13، مناجات الذاكرين.
(6)- غرر الحكم: 189، حديث 3649.