نيّتهاى درونى و صفات باطنى تا در عمل انسان نمايان نشود؛ پاداش و كيفر مفهوم ندارد، آزمايشهاى الهى براى تحقق بخشيدن به همين مسائل درونى بشر است.
عافيتطلبى يا فقير زيستن هيچ يك معيارى براى برترى و عزت نفس نيست، كسانى كه گمان مىكنند همين اندازه كه اظهار ايمان كنند در صف مؤمنان قرار مىگيرند و در آخرت همنشين پيامبران و شهدا خواهند بود؛ سخت در اشتباهند.
عدّهاى در رفاه و آسايشى قرار مىگيرند كه از هر نظر آلوده است، وسوسههاى فساد انگيز از هر طرف آنها را محاصره مىكند، آزمون بزرگ آنان اين است كه در چنين فضايى همرنگ محيط نشوند و اصالت و پاكى خود را حفظ كنند.
گروهى در فشار محروميت قرار مىگيرند، در حالى كه مىبينند اگر حاضر به معامله سرمايههاى فطرى و دينى خود شوند، فقر و فلاكت به سرعت درهم مىشكند امّا به بهاى از دست دادن ايمان و تقوا و عزّت و شرف، راحتى مىخرند.
خداوند متعال در سوره جن، نعمت آب را وسيلهاى براى آزمايش جنّيان و انسانها قرار داده و فرموده است:
و اگر [انس و جن] بر طريقه حق پايدارى كنند حتماً آنان را از آب فراوانى سيراب خواهيم كرد* تا آنان را در زمينه فراوانى نعمت بيازماييم و كسى كه از ياد پروردگارش روى برگرداند، او را در عذابى بسيار سخت و روز افزون درخواهد آورد.
بنابراين يكى از اسباب مهم امتحان الهى وفور نعمت است و گاهى آزمايش به وسيله نعمت از آزمايش با بلا و عذاب سختتر و پيچيدهتر است؛ زيرا طبيعت نعمت زياد، سستى و تنبلى و غفلت و غرق شدن در لذّتها و شهوات است. و اين همان چيزى است كه انسان را از خدا دور مىسازد و ميدان را براى فعاليّت شيطان آماده مىكند. تنها كسانى از آثار نامطلوب نعمت فراوان در امان بمانند كه پيوسته به ياد خدا باشند و خانه قلب را از نفوذ شياطين حفظ كنند.
جوشش چشمهها و بارش باران وسيله آزمايش بندگان است، اگر با ناشكرى و كفران نعمت به خاطر گناهان به ويژه ضايع كردن حق اللّه باشد؛ قهر خداوند فراگير مىشود و بلاها و مشكلات آسمانى و زمينى همگان را گرفتار مىسازد و سپس از هيچكس كارى برنمىآيد.
دستِ قدرت خداوند در تغيير قوانين هستى باز است؛ امّا احتمال بروز خطر يا كمبودها براى دورى از بىتفاوتى و غفلت حتمى است كه حق تعالى مىفرمايد:
بگو: اوست رحمان، به او ايمان آورديم، و بر او توكل كرديم، پس به زودى خواهيد دانست چه كسى در گمراهى آشكار است.* بگو: به من خبر دهيد اگر آب مورد بهرهبردارى شما [چون آب رودها، چشمهها، سدها و چاهها] در زمين فرو رود [تا آنجا كه از دسترس شما خارج گردد] پس كيست كه برايتان آب روان و گوارا بياورد؟!
پس در تنگنا يا آسايش قرار گرفتن آدمى به ويژه در مادّيات دنيوى جز مصلحت و خير براى او فايدهاى ديگر منظور نشده است و آنچه به او رسيده قسمت بريده
شده اوست.
امام على (عليه السلام) مىفرمايد:بسا كسى كه در طلب روزى خود را به رنج مىافكند امّا در سختى و تنگدستى به سر مىبرد و بسا كسى كه در طلب روزى ميانهروى مىكند و دست تقدير او را يارى مىرساند.
امام صادق (عليه السلام) در پندش به مردى كه نگران رزق خويش بود؛ فرمود:
اگر خداوند بلند مرتبه روزى تو را به عهده گرفته است پس اندوه تو براى چيست؟ و اگر رزق قسمت شده، آزمندى تو براى چيست؟
امام صادق (عليه السلام) از حضرت على (عليه السلام) درباره كسانى كه در طلب رزق نقشهها به كار مىبندند تا زيركى نشان دهند و يا ضعف و زيان خود را از فقر و تهيدستى بپوشانند نقل مىفرمايد:
سرور مؤمنان بارها مىفرمود: به يقين بدانيد كه خداى تعالى اجازه نمىدهد؛ بنده بر آنچه در قرآن حكيم برايش مقدّر شده پيشى گيرد هر چند سخت بكوشد و با تمام توان چاره انديشد و ترفند زند و همچنين بنده بر آنچه در قرآن حكيم برايش نوشته شده بر ناتوانى و كمى تدبيرش جدايى نيفكند. اى مردم! هيچ انسانى، با هوش و ذكاوت خود نمىتواند پشيزى در روزى خود پديد آورد و هيچ نيازمندى به سبب كم هوشى او پشيزى كاسته نشود؛ پس داناى به اين نكته كه به آن عمل كند بيش از همه مردم به راحتى سود برده است و دانايى كه آن را رها كند بيش از همه مردم زيان ديده است.
در دعاى اول كتاب به طور بسيار مفصّل در باب رزق و روزى و اين كه وسعت و تنگى رزق بدون شك از امتحانات الهى است، و مسئله روزى از جانب حضرت حق ضمانت شده چنانكه در قرآن به طور مكرّر آمده، و نيازى به روى آوردن به دست مردم و آلوده شدن به حرام نيست، و در دعاهاى ديگر در باب يقين صادقانه و اطمينان داشتن به حق، و بريدن طمع از غير او مسائل بسيار مهم و مفصّلى گذشت، در توضيح اين دعا نياز به تكرار آن مطالب نيست، از اين جهت به ترجمه جملات ملكوتى آن اكتفا شد.
خويش را اوّل سزاوارش كنيد
آنگهى جان در سر كارش كنيد
غمزهاى از چشم شوخش واكشيد
فتنه در خوابست بيدارش كنيد
گرندارد از غم عاشق خبر
ساغرى از عشق در كارش كنيد
پيش روى او نهيد آئينهاى
در كمند خود گرفتارش كنيد
گر بپرهيزد دل بيمار از او
شربتى زان چشم در كارش كنيد
يا به بيمارىّ جان تن در دهيد
يا حذر از چشم بيمارش كنيد
خار منعى گر زند در دل خسى
باده گلرنگ در كارش كنيد
گر نسازد با جفاى دوست دل
با فراق او شبى يارش كنيد
بار عشق ار بر ندارد دوش فيض
كارهاى عاقلان بارش كنيد
______________________________
(3)- الكافى: 5/ 81، حديث 6؛ بحار الأنوار: 100/ 35، باب 2، حديث 69.
(4)- بحار الأنوار: 75/ 190، باب 23، حديث 1؛ الأمالى، شيخ صدوق: 7، حديث 5.
(5)- الكافى: 5/ 81، حديث 9؛ بحار الأنوار: 74/ 408، باب 15، حديث 38؛ تحف العقول: 155.