سَفَره كِرام بَرَره، در رابطه با قرآن مجيدند كه در سوره مباركه عبس از آنان ياد شده:
اينچنين [برخوردى شايسته] نيست، بىترديد اين آيات قرآن مايه پند است. * پس هركه خواست از آن پند گيرد،* در صحيفههايى است ارزشمند* بلند مرتبه و پاكيزه* در دست سفيرانى* بزرگوار و نيكوكار.
مقامشان از اين جهت والا است كه عقل ونور محضند، و از اين جهت نيكوكارند كه انسانها از بركات وجودى آنان استفاده مىكنند.
و بىترديد بر شما نگهبانانى گماشتهاند* بزرگوارانى نويسنده* كه آنچه را [از خير و شر] انجام مىدهيد، مىدانند [و ضبط مىكنند.]
[ياد كن] دو فرشتهاى را كه همواره از ناحيه خير و از ناحيه شر، ملازم انسان هستند و همه اعمالش را دريافت كرده و ضبط مىكنند.* هيچ سخنى را به زبان نمىگويد جز اين كه نزد آن [براى نوشتن و حفظش] نگهبانى آماده است.
از موسى بن جعفر (عليه السلام) سؤال شد: دو فرشتهاى كه مأمور ثبت اعمال انسانند، آيا از اراده و تصميم باطنى او به هنگام گناه يا كار نيك نيز با خبر مىشوند؟
حضرت فرمود: آيا بوى چاه فاضلاب و عطر يكى است؟ راوى گفت: نه! امام فرمود: هنگامى كه انسان نيّت كار خوب كند نفسش خوشبو مىشود. فرشتهاى كه در سمت راست است به فرشته سمت چپ مىگويد: برخيز كه او اراده كار نيك كرده است. و هنگامى كه آن را انجام داد، زبان آن انسان، قلم فرشته و آب دهانش مركّب او مىشود و آن را ثبت مىكند.
امّا هنگامى كه اراده گناهى مىكند نفسش بدبو مىشود. فرشته طرف چپ به فرشته سمت راست مىگويد: برخيز كه او اراده معصيت كرده. و هنگامى كه آن را انجام مىدهد زبانش قلم آن فرشته و آب دهانش مركّب اوست و آن را مىنويسد.
خداوند عزيز در قرآن مجيد فرموده:
و خداست كه روح [مردم] را هنگام مرگشان به طور كامل مىگيرد، و روحى را كه [صاحبش] نمرده است نيز به هنگام خوابش [مىگيرد]، پس روح كسى كه مرگ را بر او حكم كرده نگه مىدارد، [و به بدن باز نمىگرداند] و ديگر روح را تا سرآمدى معين باز مىفرستد؛ مسلماً در اين [واقعيت] براى مردمى كه مىانديشند، نشانههايى [بر قدرت خدا] ست.
در اين آيه توفّى را به خود نسبت داده، و در آيه:
بگو: فرشته مرگ كه بر شما گماشته شده است [روح] شما را مىگيرد، سپس به سوى پروردگارتان باز گردانده مىشويد.
توفّى را به ملك الموت نسبت داده و در آيه:
و اوست كه بر بندگانش چيره و غالب است، و همواره نگهبانانى [از فرشتگان] براى [حفاظتِ] شما [از حوادث و بلاها] مىفرستد تا هنگامى كه يكى از شما را مرگ در رسد [در اين وقت] فرستادگان ما جانش را مىگيرند؛ و آنان [در مأموريت خود] كوتاهى نمىكنند.
توفّى را به ملائكه فرستاده شده نسبت داده است.
البتّه مرجع همه اينها يكى است؛ زيرا همان طور كه خوانندگان در محلّش فرا گرفتهاند همه افعال از آن خداست، و با اين حال اين افعال داراى مراتبى هستند كه نسبت به هر مرتبهاى طايفهاى از موجودات بر حسب مراتب وجودشان اقدام به انجام آن مىكنند.
اخبار نيز شاهد وناظر به همين مطلبند:
از امام صادق (عليه السلام) نقل شده است كه فرمود:
و نيز آن حضرت در پاسخ كسى كه اين آيات و مرگ ناگهانى عدّه كثير را عجيب مىدانست، فرمود:
بنابر اين ملائكه، اين اشخاص مختلف را توفّى مىكنند و ملك الموت علاوه بر آنهايى كه خود قبض مىكند، افرادى را كه ملائكه دستيارش توفّى كرده بودند تحويل مىگيرد و خداوند عز و جل نيز آنها را از ملك الموت توفّى مىنمايد.
حضرت در«و مُنْكَرٍ و نَكيرٍ، و رُومانَ فَتَّانِ القُبُورِ» اشاره به حساب قبر و مأموران آن دارد. موقعيتى كه بر هراى انسان پديد مىآيد تا اعتقادات او آزمايش و تثبيت گردد.
خداوند در اين باره مىفرمايد:
خدا مؤمنان را به سبب اعتقاد و ايمانشان در زندگى دنيا و آخرت ثابت قدم و پابرجا مىدارد، و خدا ستمكاران [به آياتش] را [به علت لجاجت و عنادشان] گمراه مىكند، و خدا هر چه بخواهد [بر اساس حكمتش] انجام مىدهد.
از رسول خدا (صلى الله عليه و آله) درباره قول ثابت در آيه شريفه پرسيده شد؟
فرمود: مراد سؤال از مردگان در قبر است.
پرستش فرشتگان حق است و ايمان آوردن به آن از ضروريات و مسلّمات دين است.
تثبيت در دنيا و آخرت يعنى تثبيت در حيات دنيوى و در برزخ كه هنگام سؤال به يكديگر ارتباط دارد. خداى متعال كسى را كه در حيات دنيوى ايمان و عقايد حقّهاش را تثبيت نموده است، در آخرت نيز در موقع سؤال ملكين، او را در عقايدش محكم نگه مىدارد، در نتيجه مىتوان گفت: آنچه در برزخ از سؤال و جواب پيش مىآيد در حقيقت ظهور باطن انسان مىباشد كه در حيات دنيوى در حجاب بوده است.
حسابى كه براى روح بعد از سؤال باز مىشود بر اساس افكار و عقايد اوست. اگر داراى افكار حق و عقايد حقه باشد در مسير خاص قرار مىگيرد و اگر داراى عقايد باطل بود در شرايط و مسير ديگرى مىافتد و اگر بافت عقيدتى صورت نگرفته است باز در شرايط مخصوصى حركت مىكند، تا سرنوشت انسان در نظام برزخى حالت روشنى داشته باشد.
تفسير نمونه در اين زمينه مىنويسد:
«در روايات متعددى مىخوانيم كه خداوند انسان را به هنگام ورود و در قبرش در برابر سؤالاتى كه فرشتگان از هويت او مىكنند، بر خط ايمان ثابت نگاه مىدارد.
امام صادق (عليه السلام) فرمود: شيطان به هنگام مرگ به سراغ افراد با ايمان مىآيد و از چپ و راست براى گمراهى او به وسوسه مىپردازد، امّا خداوند اجازه به او نمىدهد كه مؤمن را گمراه كند. و اين معنى است﴿يُثَبّتُ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ ...﴾
و اكثر مفسران طبق نقل قول مفسر بزرگ شيخ طبرسى در مجمع البيان همين تفسير را پذيرفتهاند. شايد به اين علت كه سراى آخرت نه جاى لغزش است، و نه جاى عمل، بلكه تنها محل برخورد با نتيجهها است ولى در لحظه فرا رسيدن موت و حتى در عالم برزخ امكان لغزش كم و بيش وجود دارد و در همين جا است كه لطف خداوند به يارى انسان مىشتابد و او را حفظ كرده و ثابت قدم مىدارد.
بنويس آنچه از نيكىها در دنيا انجام دادهاى. پس به گناه كه مىرسد شرم مىكند و فرشته رومان به او مىگويد: اى خطاكار! آيا از آفريدگار شرم نكردى در حالى كه در دنيا مرتكب مىشدى و اكنون از من حيا مىكنى؛ پس همه نيكىها و بدىها را مىنويسد، پس امر مىكند آن را بپيچ و مُهر بزن، پس ميت مىگويد: به چه چيز آن را مهر كنم من ابزارى ندارم، پس مىگويد: با ناخنت تمامش كن. سپس آن را در گردنش مىاندازد تا روز قيامت همان طور كه خداوند مىفرمايد:
﴿وَكُلَّ إِنْسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِي عُنُقِهِ ۖ وَنُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كِتَابًا يَلْقَاهُ مَنْشُورًا﴾
و عمل هر انسانى را براى هميشه ملازم او نمودهايم، و روز قيامت نوشتهاى را [كه كتاب عمل اوست] براى او بيرون مىآوريم كه آن را پيش رويش گشوده مىبيند.
سپس بعد از اين فرشتگان منكر و نكير وارد مىشوند.
فتّان: مبالغه در فتنه است و اصل فتنه در مورد آزمودن نقره با آتش است تا ناخالصى آن مشخص شود. و مقصود از فتّان القبور، آزمايش صاحب قبر محتاج است كه ترس و تاريكى و تنهايى او را فراگرفته است و موقعيت پرسش از او در محيط قبر به گونهاى است كه نجاتى نيست مگر تقوا در خلوتها. و فتّان قبر، صاحب قبر را آزمايش مىكند تا تكليف او را براى مراحل بعدى روشن كند.
امام زين العابدين (عليه السلام) در اين زمينه مىفرمايد:
به زودى كه عمرت به سر آيد و فرشته جانت را بگيرد و تنها به سوى قبر رهسپار شوى و در آن جا جانت به تو بازگردانده شود و دو فرشتهات، منكر و نكير، براى پرسش از تو و امتحان سخت وارد قبرت شوند.
بدان! نخستين پرسشى كه آن دو از تو مىكنند درباره پروردگار توست كه او را مىپرستيدى و درباره پيامبر تو كه برايت فرستاده شده و درباره دينت كه به آن باور داشتى و درباره كتابت كه تلاوتش مىكردى و درباره امامت كه ولايت او را داشتى. سپس از عمرت كه آن را چگونه صرف كردى و دارايىات كه از كجا به دست آورى و در چه راه خرج كردى. پس، بهوش باش و براى خودت فكر كن و پيش از شروع امتحان و پرسش و آزمايش، خويشتن را براى جواب گويى آماده ساز.
براى اطلاعات بيشتر شرح برنامه مُنكر و نكير و رومان، به كتاب با عظمت «الكافى»باب سؤال و جواب قبر 3/ 239، و«بحار الانوار» جلد 6، باب احوال برزخ و قبر، و كتاب بسيار پر قيمت«علم اليقين» فيض كاشانى، 2/ 879 مراجعه كنيد.
امام سجاد (عليه السلام) در فراز
«در قرآن كريم بارها از فرشتگان ياد شده، اما از ميان آنها فقط از جبرئيل و ميكائيل نام برده شده و از بقيه فرشتگان با اوصافشان ياد شده است. مانند: ملك الموت و كرام الكاتبين و السفرة الكرام البرَرَة و رقيب و عتيد و مانند اينها ...
از صفات و اعمالى كه خداوند سبحان در كلام خود درباره فرشتگان آورده و احاديث هم در اين باب همراهى مىكند كه عبارتند از:
اوّل: فرشتگان موجوداتى گرامى هستند كه ميان خداى متعال و عالم مشهود واسطهاند؛ زيرا هيچ حادثه يا رخداد و كوچك و بزرگى پيش نمىآيد مگر اين كه فرشتگان در آن دستى دارند و يك يا چند فرشته بر آن گماشتهاند. البته تنها نقش آنها در اين زمينه، به جريان انداختن فرمان الهى در بسترش يا قرار دادن آن در جايگاهش مىباشد. چنانكه خداى متعال مىفرمايد:
در گفتار بر او پيشى نمىگيرند، و آنان فقط به فرمان او عمل مىكنند.
دوّم: از فرمانهاى خدا به آنان سرپيچى نمىكنند؛ چرا كه فرشتگان از وجودى مستقل و ارادهاى مستقل برخوردار نيستند تا برخلاف خواست خداوند سبحان چيزى را بخواهند و لذا هيچ كارى را دست كم نمىگيرند و هيچ يك از فرمانهاى خدا را كه به عهدهشان گذاشته با تحريف يا كم و زياد تغيير نمىدهند.
خداوند متعال مىفرمايد: خدا را در آنچه به آنها فرمان دهد نافرمانى نمىكنند و هر چه به آنها دستور داده شود، انجام مىدهند.
سوّم: فرشتگان در عين آن كه شمارشان فراوان است، مراتب متفاوتى دارند.
بعضى فرادست و بعضى فرودستند. چه آن كه برخى از آنها دستور دهندهاند و اطاعت مىشوند و برخى مأمورند و امر او را اطاعت مىكنند. آن كه دستور دهنده است به فرمان خدا دستور مىدهد و فرمان او را براى مأمور مىبرد و آن كه مأمور است مأمور به امر خداست و او را اطاعت مىكند. پس فرشتگان از خود هيچ اختيارى ندارند و هيچ كارهاند. خداى متعال در آيات قرآن مىفرمايد:
و هيچ يك از ما فرشتگان نيست مگر اين كه براى او مقامى معين است.
آنجا مورد اطاعت [فرشتگان] و امين است.
﴿قَالُواْ مَاذَا قَالَ رَبُّكُمْ قَالُواْ الْحَقَّ﴾
گويند: پروردگارتان چه گفت؟ مىگويند: حق گفت.
چهارم: فرشتگان مغلوب و مقهور نمىشوند؛ زيرا آنان به فرمان و خواست خدا كار مىكنند. كه آيات ذيل بدان اشاره دارد:
و هيچ چيز در آسمانها و زمين نيست كه بتواند خدا را عاجز كند [تا از دسترس قدرت او بيرون رود].
و خدا بر كار خود چيره و غالب است.
﴿إِنَّ اللَّهَ بلِغُ أَمْرِهِ﴾
[و] خدا فرمان و خواستهاش را [به هر كس كه بخواهد] مىرساند.
از اين جا روشن مىشود كه فرشتگان موجوداتى هستند كه وجودشان از ماده جسمانى پيراسته مىباشد. مادهاى كه در معرض زوال و فساد و تغيير است و خاصيتش اين است كه در حركت به سمت غايت خود تدريجاً به كمال مىرسد و گاهى اوقات هم با موانع و آفاتى برخورد مىكند و از هدف محروم مىشود و پيش از رسيدن به آن از بين مىرود.
گروه فرشتگان داراى خانهاى آراسته و منور به نور الهى هستند، اين گروه طواف كنندگان عرش الهى در جايگاه رفيع سكونت دارند. همان گونه كه خداوند منان به آن سوگند ياد مىكند:
سوگند به [كوهِ] طور،* و به كتابى كه نوشته شده،* در صفحهاى باز و گسترده،* و به آن خانه آباد.
بيت المعمور، همان ضُراح
بيت المعمور مطاف ملائكه در زير عرش الهى بود؛ تا هنگامى كه حضرت آدم به زمين فرود آمد، به امر خداوند و يارى فرشتگان براى او خيمهاى از آسمان نازل شد و آدم آن را بنا نمود كه اكنون اركان بيت اللَّه الحرام، كعبه معظمه بر روى زمين رو به روى بيت المعمور در آسمان است.
ابن مسعود مىگويد: رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود:
«چون مرا به آسمان بالا بردند با جبرئيل به آسمان چهارم رسيديم، خانهاى ديديم از ياقوت سرخ، جبرئيل به حضرت گفت: اين بيت المعمور است. اى محمد! برخيز و بدان سو نماز كن. آن گاه خداوند همه پيامبران را گرد آورد و همگى در پشت سر من صف بستند و من به آنان جماعت گزاردم
از امام سجاد (عليه السلام) درباره بيت المعمور، روايتى با عظمت در كتب حديثى آمده است كه بيان آن ضرورى به نظر مىرسد:
شخصى از امام سجاد (عليه السلام) درباره علت طواف بر بيت المعمور و خانه كعبه پرسيد. زمان آغاز طواف بر بيت المعمور چه زمانى بوده و براى چه و چگونه بوده است؟ امام (عليه السلام) فرمود: آغاز طواف بر بيت المعمور زمانى بود كه خداوند متعال به ملائكه فرمود: من در روى زمين خليفه و جانشينى قرار دادم [به نام انسان]، پس ملائكه گفتند: پروردگارا! خليفهاى از غير فرشتگان قرار دادى در حالى كه اين خليفه در روى زمين فساد مىكند و خون مىريزد و به همديگر حسادت و بغض مىورزند و ستم مىكنند.
پروردگارا! جانشين و خليفهاى از ما روى زمين قرار بده كه ما فرشتگان، فساد نمىكنيم و خون نمىريزيم و بغض و حسادت نداريم و ستم نمىكنيم و همواره به كمك تو تسبيح و تقديس مىكنيم تو را و اطاعت مىكنيم تو را و عصيان نمىكنيم تو را.
خداوند فرمود: مسلماً من چيزى را مىدانم كه شما نمىدانيد. امام سجاد (عليه السلام) فرمود: ملائكه گمان كردند كه آنچه مىگويند ردّى است بر پروردگارشان و مسلماً خداوند بر گفتار ايشان غضبناك شده است پس سه ساعت به عرش خدا پناه بردند، سپس خداوند به ايشان نظر كرد و رحمتش بر ايشان نازل گرديد و خانهاى در زير عرش قرار داد كه بر چهار استوانه از زبرجد بود كه آن را به ياقوت قرمز آغشته نموده بود كه اين خانه «بيت الضّراح» نام دارد.
سپس خداوند به فرشگان فرمود: طواف كنيد اين خانه را و رها كنيد عرش را، پس ملائكه طواف خانه كرده و عرش را ترك كردند، در نتيجه اين طواف بر ملائكه آسان گرديد [كه مراد آسانى طواف نسبت به پناه بردن ملائكه به عرش مىباشد]. و اين بيت المعمور كه خداوند ذكر فرموده: هر روز و شب هفتاد هزار فرشته داخل آن مىشود كه هرگز برنمىگردند. سپس خداوند فرشتگانش را دستور داد كه: خانهاى براى من در روى زمين بسازيد به مانند و به منزلت بيت المعمور، بعد خداوند سبحان امر كرد به تمام انسانهايى كه در زمين خلق كرده، طواف اين خانه كنند همان طور كه اهل آسمان بيت المعمور را طواف مىكنند.
اين خانه آباد و نورانى به قدرى با عظمت است كه قرآن در شب قدر بر اين بيت معمور نازل شده است.
حفص بن غياث به امام صادق (عليه السلام) عرض كرد، از كلام خدا خبر بده، امام (عليه السلام) فرمود: ماه رمضان ماهى است كه قرآن در او نازل شده است.
چگونه قرآن در ماه رمضان نازل شده، در حالى كه قرآن در مدت بيست سال از ابتدا تا پايان نازل شده، حضرت فرمود: قرآن يك باره در ماه رمضان به بيت المعمور نازل شده است سپس از بيت المعمور در مدت بيست سال بر پيامبرش فرو فرستاد.
دعايى معروف به دعاى اهل بيت المعمور است كه فرشتگان در هنگام طواف زمزمه مىكردند و معصومان ما به ويژه امام سجاد (عليه السلام) در نمازهايشان مىخواندند و آن كلماتى از گنجهاى عرش براى اكرام رسول الله (صلى الله عليه و آله) است. هديهاى از سوى حق كه به وسيله جبرئيل بر حضرتش فرستاده شده كه بدان اشاره مىشود:
اى كسى كه زيبايىها را ظاهر مىكنى و زشتىها را مىپوشانى، اى كسى كه مؤاخذه نمىكنى به گناهان ما و پرده درى نمىكنى. اى بزرگ بخشنده، اى نيكوترين گذشت كننده، اى كسى كه دستهاى رحمتت بر امت گشاده است، اى صاحب هر حاجتى، اى دارنده مغفرت گسترده، اى گشايش دهنده هر اندوه و مشتقى، اى جبران كننده لغزشها. اى بزرگوار چشم پوش، اى بزرگ احسان، اى آغاز كننده هر نعمت پيش از لياقت آن، اى پروردگار!، اى آقا!، اى نهايت خواستهها!، از تو مىخواهم به حق محمد و على و فاطمه و حسن و حسين و على بن الحسين و محمد بن على و جعفر بن محمد و موسى بن جعفر و على بن موسى و محمد بن على و على بن محمد و حسن بن على و مهدى (عليهم السلام)، اين امامان هدايت كننده، اين كه درود بفرستى بر محمد و آل محمد (عليهم السلام)، و از تو مىخواهم اى خدا، اى خدا، كه زشت نگردانى خلق را به واسطه آتش و انجام دهى براى من آنچه را كه خود صلاح مىدانى.
«بر اساس آنچه قرآن كريم به دست مىدهد، فرشتگان هم در اين جهان و هم آن جهان واسطه ميان خداى متعال و موجودات هستند. به اين معنا كه پيش از فرا رسيدن مرگ و انتقال به عالم ديگر و پس از آن، فرشتگان اسبابى فراتر از اسباب مادى عالم مشهود براى حوادث هستند. امّا در هنگام بازگشت، يعنى در زمان ظهور نشانههاى مرگ و ستاندن جان و جارى ساختن سؤال و ثواب و عذاب قبر و ميراندن و زنده گرانيدن همگان با دميدن در صور و محشور كردن و دادن نامه اعمال به دست بندگان و راندن آنها به سوى بهشت و دوزخ، واسطه در اجراى اين امور هستند كه آيات قرآن بر آن دلالت دارد.
واسطه بودن آنها در مرحله تشريع يعنى نزول وحى و جلوگيرى از مداخله شياطين در آن و تقويت پيامبر و تأييد مؤمنان و پاك كردن آنها به وسيله استغفار است.
و اما اين كه فرشتگان در اين جهان واسطه در تدبير امور هستند، دليلش اطلاق آيات آغازين سوره نازعات مىباشد، آنجا كه مىفرمايد:
سوگند به فرشتگانى كه [روح بدكاران را به شدت از بدنهايشان] بر مىكنند* و سوگند به فرشتگانى كه [روح نيكوكاران را به نرمى و ملايمت از بدنهايشان] بيرون مىآورند؛* و سوگند به فرشتگانى كه [براى اجراى فرمانهاى حق] به سرعت نازل مىشوند،* و سوگند به فرشتگانى كه [در ايمان، عبادت، پرستش و اطاعت] بر يكديگر [به صورتى ويژه] سبقت مىگيرند،* و سوگند به فرشتگانى كه [به اذن خدا امور آفرينش را] تدبير مىكنند.
بالاتر بودن مقام برخى از فرشتگان نسبت به برخى ديگر و امر كردن فرشته فراتر به فرشته فرودست، در تدبير امرى نيز از زمره همين وساطت است؛ زيرا فرشته متبوع در حقيقت واسطه ميان خداى متعال و فرشته تابع خود در رساندن فرمان خداى متعال مىباشد. مانند واسطه شدن ملك الموت در فرمان دادن به يكى از دستيارانش براى ستاندن جان كسى، خداوند متعال از قول فرشتگان چنين بازگو مىفرمايد:
﴿وَ مَا مِنَّآ إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَّعْلُومٌ﴾«35»
و هيچ يك از ما فرشتگان نيست مگر اين كه براى او مقامى معين است.
و مىفرمايد:
آنجا مورد اطاعت [فرشتگان] و امين است.
و نيز مىفرمايد:
تا زمانى كه با صدور اذن شفاعت دلهايشان آرام گيرد [در اين هنگام مجرمان به شفيعان] گويند: پروردگارتان چه گفت؟ مىگويند: حق گفت و او بلند مرتبه و بزرگ است.
بنابراين واسطه بودن فرشتگان و استناد پديدهها به آنها با استناد پديدهها به خداوند و اين كه او به اقتضاى توحيد و ربوبيت، تنها سبب همه موجودات و پديدهها مىباشد، منافاتى ندارد
اين گونه فرشتهها در مأموريتهاى ويژهاى داراى قدرت مخصوص هستند.
مالك فرشتهاى الهى است كه نامش از ملك و قدرت ريشه مىگيرد، آن چنان تسلط و قدرت دارد كه اميرمؤمنان مىفرمايد:
آيا مىدانيد وقتى مالك دوزخ بر آتش خشم گيرد آتشها به روى هم غلتيده و يكديگر را به سختى مىكوبند، و هرگاه به آتش بانگ زند آتش دوزخ بىتابانه از نهيب او در ميان درهاى جهنّم برجهد؟!.
مالك، خزانه دار اصلى آتش است كه خزانه او تودهاى از آتش و دود است و به همراه آن شدت غضب بر فضاى جهنّم حاكم مىشود.
به فرمايش رسول اكرم (صلى الله عليه و آله) فرشتگان جهنّم هزاران سال قبل از خلق جهنّم آفريده شدهاند و هر روز به نيرو و توانشان افزوده مىشود.
دوزخيان گاهى به مالك متوسل مىشوند كه به خداى تعالى عرض كند تا خدا جانشان را بگيرد بلكه با مرگ از اين عذاب نجات يابند، ولى مالك به آنان مىگويد:
كه در اين عالم مرگى وجود ندارد و حيات ابدى است.
خداوند مىفرمايد:
و فرياد مىزنند: اى مالكِ [دوزخ! بگو:] پروردگارت ما را بميراند [تا از اين عذاب نجات يابيم]. [مالك] مىگويد: يقيناً شما ماندنى هستيد.
رسول اللَّه (صلى الله عليه و آله) در اين زمينه مىفرمايد:
و دوزخيان گاهى به خزانه دار و مأموران زيردست مالك پناهنده مىشوند كه اگر نجاتى نيست حداقل تخفيفى در عذابشان داده شود ولو به يك روز كه استراحتى كنند.
و آنان كه در آتشاند، به نگهبانان دوزخ مىگويند: از پروردگارتان بخواهيد كه يك روز بخشى از عذاب را از ما سبك كند.* [نگهبانان] مىگويند: آيا پيامبرانتان دلايل روشن براى شما نياوردند؟ مىگويند: چرا آوردند. مىگويند: پس [هر اندازه كه مىخواهيد خدا را] بخوانيد، ولى دعاى كافران جز در بيراهه و گمراهى نيست.
و لكن همين تقاضاى كوچك نيز پذيرفته نمىشود.
رضوان به معناى رضا و خلاف سخط است و رضوان خداوند بزرگترين سعادت و برترين خواستههاست. همان طور كه خداوند در سوره توبه فرمود:
خدا به مردان و زنان با ايمان بهشتهايى را وعده داده كه از زيرِ [درختانِ] آن نهرها جارى است؟ در آن جاودانهاند، و نيز سراهاى پاكيزهاى را در بهشتهاى ابدى [وعده فرموده] و همچنين خشنودى و رضايتى از سوى خدا [كه از همه آن نعمت ها] بزرگتر است؛ اين همان كاميابى بزرگ است.
رئيس خزانه داران بهشت را رضوان ناميدهاند، چون ورود به بهشت و سكونت در آن با رضايت اوست.
رسول اللَّه (صلى الله عليه و آله) وضعيت اين فرشتگان را در ماه رمضان چنين تشريح مىفرمايد:
هر گاه اول ماه رمضان فرا مىرسد، خداوند بزرگ، رضوان، خزانه دار بهشت را ندا دهد و او پاسخ به اطاعت و يارى دهد؛ پس فرمايد: بهشتم را آراسته و زينت براى روزه داران از امّت محمّد (صلى الله عليه و آله) بنما و آن را براى ايشان باز بگذار تا ماه رمضان آنان بگذرد. سپس مالك، مأمور جهنّم را ندا دهد، اى مالك! و او گويد: در خدمت و يارى هستم، پس فرمايد: درهاى جهنّم را بر روى روزه داران از امّت محمّد (صلى الله عليه و آله) ببند پس باز نمىكنى تا ماه رمضان آنها بگذرد.
«سُدنة» خادم اماكن معظمه مانند كعبه و مسجد را گويند، يعنى توليت امر آنها به كليد دارى و نظارت بر آنها است. و سدنة الجنان، كليد داران و سرپرستان حوريان و غلامان و خدمه بهشتى كه همگى مأموران ويژه بهشت مىباشند.
«جنان»، جمع جنة به معناى پوشش و پوشيده است و به باغ بهشت هم گفته مىشود. چون درون بهشت از درختان و شاخههاى گياهان بسيار پوشيده شده است.
كليد داران فردوس با سلام و سلامتى بدون آفت و نقصى و شاد باشى بهشتيان را به بهشت بدرقه مىكنند و آنان كسانى هستند كه با صبر و پايدارى در برابر گناهان و اطاعت خدا به اين درجات رسيدهاند.
خداوند در وصف حال آنان مىفرمايد:
و كسانى كه از پروردگارشان پروا كردند گروه گروه به بهشت رانده مىشوند، چون به آن رسند در حالى كه درهايش از پيش گشوده شده است، نگهبانانش به آنان گويند: سلام بر شما، پاكيزه و نيكو شديد، پس وارد آن شويد كه [در آن] جاودانهايد.
وصف جنان در قرآن كريم به تعابير گوناگونى آمده است:
و در پس همه آنها عرش الرحمن و لقاء اللّه، درجات بالاى آن است.
و اين جايگاه با شكوه براى مؤمنان صابر و فرمانبر الهى است؛ زيرا كه در دنيا سختىها و تلخىها را چشيدهاند و لذتها را به آخرت واگذار كردهاند و آنچه مانده خلق و خوى پسنديده است كه راه گشاى حقيقت و سعادت ادبى است. و از اين رو كه انسان به محض ديدن فرشته مرگ كه خلق و خوى و كردار آدمى را دارد، همه علم و عمل او مىريزد و حتى ناى پاسخ به پرسش«مَنْ رَبُّكَ»را هم ندارد؛ زيرا كه همه چيز او وارداتى و مصرفى بوده است. اكنون كه او را در قبر مىگذارند با يك برخورد و فشار از سوى فرشته قبر تمام عقايد و اخلاق و علوم ظاهرى و كمالات مجازى را از دست مىدهد. و خلق و خوى حقيقى و باطنى آن است كه علم و عمل و چهره حقيقت ملكه آدمى باشد و انسان به آن تخلّق يابد و تمام كمال را از حق ببيند و خويشتن خويش را از خود و غير تهى سازد.
همان گونه كه حضرت رسول اكرم (صلى الله عليه و آله) مىفرمايد:
ايمان به آراستن ظاهر و آرزو نمودن كمال نيست بلكه ايمان، همان اعتقاد پاك و معرفت خالص در دلهاست كه كار نيك، آن را گواهى مىنمايد.
______________________________
(4)- الكافى: 2/ 429، حديث 3؛ وسائل الشيعة: 1/ 57، باب 7، حديث 120.
(8)- من لايحضره الفقيه: 1/ 134، حديث 354؛ بحار الأنوار: 6/ 144، باب 5، حديث 13.
(9)- من لايحضره الفقيه: 1/ 136، حديث 368؛ بحار الأنوار: 6/ 144، باب 5، حديث 15.
(12)- بحار الأنوار: 6/ 228، باب 8، حديث 29.
(13)- بحار الأنوار: 6/ 188، باب 7، حديث 31؛ من لايحضره الفقيه: 1/ 134، حديث 360.
(14)- تفسير نمونه: 10/ 338- 339، ذيل آيه 27 سوره ابراهيم.
(16)- بحار الأنوار: 6/ 223، باب 8، حديث 24؛ الأمالى، شيخ صدوق: 503، حديث 1.
(24)- تفسير الميزان: 17/ 12، ذيل آيه 1 سوره فاطر.
(26)- مجمع البحرين: واژه ضراح.
(27)- تفسير نور الثقلين: 5/ 136، حديث 5.
(28)- تفسير نور الثقلين: 5/ 136، حديث 6- 7.
(29)- ينابيع المودة: 1/ 243، حديث 19، باب 15؛ شرح احقاق الحق: 2/ 300 (در پاورقى).
(31)- بحار الأنوار: 55/ 59، باب 7، حديث 7.
(32)- بحار الأنوار: 94/ 11، باب 53، حديث 14؛ الكافى: 2/ 628، حديث 6.
(33)- بحار الأنوار: 83/ 75، باب 39، حديث 10؛ المصباح، كفعمى: 29.
(38)- تفسير الميزان: 20/ 182- 183، ذيل آيه 1- 5 سوره نازعات.
(40)- لآلى الأخبار: 5/ 114؛ الدّر المنثور: 6/ 145، با كمى اختلاف.
(42)- كنز العمال: 14/ 532، حديث 39530؛ الدر المنثور: 1/ 41.
(45)- بحار الأنوار: 93/ 350، باب 46، ذيل حديث 18؛ مستدرك الوسائل: 7/ 427، باب 11، حديث 8592.
(47)- بحار الأنوار: 66/ 72، باب 30، حديث 26؛ معانى الأخبار: 187، حديث 3.