فارسی
پنجشنبه 01 آذر 1403 - الخميس 18 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه



فراز 7 از دعای 31 ( برطرف شدن کوردلی مقدمه توبه )

كَالْجَاهِلِ بِقُدْرَتِكَ عَلَيْهِ ، أَوْ كَالْمُنْكِرِ فَضْلَ إِحْسَانِكَ إِلَيْهِ حَتَّى إِذَا انْفَتَحَ لَهُ بَصَرُ الْهُدَى ، وَ تَقَشَّعَتْ عَنْهُ سَحَائِبُ الْعَمَى ، أَحْصَى مَا ظَلَمَ بِهِ نَفْسَهُ ، وَ فَكَّرَ فِيما خَالَفَ بِهِ رَبَّهُ ، فَرَأَى كَبِيرَ عِصْيَانِهِ كَبِيراً وَ جَلِيلَ مُخَالَفَتِهِ جَلِيلًا .
مانند نادان به قدرتت بر او، يا مثل منكر بسيارى احسانت به او، تا آن زمان كه ديده‌ى بصيرت برايش گشوده شد، و ابرهاى كورى از او پراكنده شد، آنچه را به خود ظلم نموده بود شمرد، و در آنچه پروردگارش را به آن مخالفت كرده بود فكر كرد، پس بزرگى نافرمانيش بزرگ ديد، و عظمت مخالفتش عظيم.

شيطان، دشمن انسان‌

از دشمنان ديگر انسان، شيطان است كه در چهره‌هاى گوناگون انسى و جنّى براى بريدن انسان از حق، فعاليّت مستمر دارد.

مسئله شيطان و قيافه‌هاى گوناگون و دام‌ها و خدعه‌هاى خطرناكش در شرح دعاى هفدهم گذشت.

اين دشمنان خطرزا و خطرناك انسان را كه ميل طبيعى به شهوات و زرق و برق دنيا دارد، دوره مى‌كنند و به محاصره مى‌كشند و مانند يك توپ كه وسيله بازى اطفال است او را در جهت گناهان ظاهرى و باطنى دست به دست مى‌كنند.

لذّت گناهان وقتى سراسر درون و برون را احاطه كرد ياد حق از قلب مى‌رود، و لذّت مناجات و عبادت از كام انسان مى‌پرد و آدمى به قول حضرت سجّاد (عليه السلام) گرفتار مهارهاى خطا و غلبه و چيرگى شيطان مى‌شود، و از اوامر حق كوتاهى ورزيده و در عبادت تقصير مى‌كند و دچار تفريط مى‌شود، و به سبب هجوم غرور به خويشتن خود يا غرور به رحمت و كرم حق و فريفته شدن به لطف دوست در انواع گناهان دست و پا مى‌زند، و از قدرت حق و حكومت حضرت او غافل شده، و انگار به انكار احسان دوست نسبت به خود برمى‌خيزد، تا زمانى كه خداوند دستش را بگيرد و از شرّ جهل و هوا و شيطان نجاتش دهد، آن وقت بفهمد كه چه اندازه گناه كرده، و راه انديشه در مخالفت با پروردگار و عواقبش براى او باز شود، پس گناه بزرگش را بزرگ و مخالفت عظيمش را عظيم ببيند.

عمرى است ز اسباب غنا هيچ ندارم‌

چون دست تهى غير دعا هيچ ندارم‌

تشويش خيالات وجود و عدمم نيست‌

چون رمز دهانت همه جا هيچ ندارم‌

يارب چِقدر گرم كنم مجلس تصوير

سازم همه كوك است و صدا هيچ ندارم‌

چون شمع اگر شش جهتم پى سپر افتد

غير از سر خود در ته پا هيچ ندارم‌

وامانده يأسم كه از اين انجمن آخر

برخاستنى هست عصا هيچ ندارم‌

مغرور هوس مى‌زيم از هستى موهوم‌

فرياد كه من شرم و حيا هيچ ندارم‌

همكِسوت اسباب حبابم چه توان كرد

گر باز كنم بند قبا هيچ ندارم‌

شخص عدم از زحمت تمثال مبرّاست‌

آينه تو هيچم منما هيچ ندارم‌

بيدل‌اگر آفاق بود زير نگينم‌

جز نام خدا نام خدا هيچ ندارم‌

(بيدل دهلوى)


انتخاب شرح:
- حسین انصاریان - محمد رضا آشتیاني - محمد جعفر امامی - محمد بن سلیمان تنکابنی - محمد علي مدرسی چهاردهی - بدیع الزمان قهپائی - سید عليخان حسينی حسنی مدنی شيرازی - سید علیخان حسينی حسنی مدنی شيرازی - سید محمد باقر حسينی (داماد) - سید محمد باقر موسوی حسينی شيرازی - سید محمد حسین فضل الله - سید محمد شيرازی - سید نعمة الله جزائری - عباس علی موسوی - محمد جواد مغنیه - محمد دارابی - نبیل شعبان
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^